به گزارش «سدید»؛ شاید شما هم از برخی والدین شنیده باشید که دیگر قادر به تحمل رفتار فرزندانشان نیستند . به خصوص فرزندانی که تحت تأثیر رسانهها و فضای مجازی قرار میگیرند. والدین معتقدند این رسانه است که به فرزندانشان خط و مشی نوع زندگی کردن را میدهد؛ فکرش را بکنید از چطور خوردن و خوابیدن تا لباس پوشیدن و نحوه زندگی کردن را رسانه و فضای مجازی به آنها دیکته می کند! این موضوع پدر و مادرها را حسابی نگران کرده است.
«آمنه بختیاری، دکترای جامعه شناسی فرهنگی و پژوهشگر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» درباره والدگری رسانه ای در خانواده، چالش های پیش روی والدین و نحوه مدیریت آنها مباحثی را مطرح کرده که میخوانیم؛
با توجه به اینکه این روزها والدین با چالش های زیادی در زمینه تربیت فرزندانی که روز تا شب در فضای مجازی و در ارتباط با رسانه ها قرار دارند، مواجهند، بفرمایید مهمترین این چالش ها که نیاز به بررسی و پژوهش بیشتر دارد، چه چیزهایی است.
اولین چالش این است که رسانه رفتار و نگرش های فرزندان ما را تحت تاثیر خود قرار خواهند داد چرا که به گونهای طراحی شدند که بیشترین تاثیر را بر قوای حسی فرزندان ما میگذارند و دیدگاه ها و آگاهی های آنها را تداوم می بخشند و با تکرار پیامها منجر به بسته بندی کردن جمعی اذهان آنان میشوند. فرزندان در این وضعیت به جای اینکه خودشان باشند، نیازهای افرادی را دارند که حتی آنها را نمی شناسند.
چالش بعدی تضعیف استانداردهای خانواده از طریق رسانه هاست. در حالی که باید فرهنگ بیرون از خانواده حمایت گر فرهنگ درون خانواده باشد. در اینجا شیوه خانواده یک نوع است و شیوه رسانه ها به گونه ای دیگر است.
چالش سوم کاستن اقتدار و مسئولیت والدین است. رسانه ها با نشان دادن پیامهای به ظاهر مهم به یک مرجع رقیب برای خانواده تبدیل شده اند. رسانه ها سعی دارند فرزندان ما را از سنین پایین به سمت تصمیمگیری های بدون نظارت والدینی تشویق میکنند. در حالی که والدین میخواهند با نظارت آنان فرزندان متفکر و مستقل بار بیاورند.
چالش دیگر کمبود اطلاعات مناسب و الگویی از اطلاعات گمراه کننده است که والدین را در یک وضعیت گیجی و سردرگمی قرار میدهد. در واقع صدای قوی رسانه ها با باور متخصصان معمولا مخالف است. لازم است ما به عنوان والد به یک فرهنگ بزرگتر از رسانه ها تکیه داشته باشیم که در آن صورت انتخاب های عاقلانه و بهتری خواهیم داشت و اطلاعاتی فراتر از رسانه ها به ذهن والدگری مان میرسد.
چالش بعدی توجه دادن رسانه ها به محتواهای مهیج و کم مایه به جای سوگیری به سمت تفکرات عمیق تر و عالی تر است. نتیجه این وضعیت عدم رشد کامل توانایی های مغزی و تفکری کودکان و بی تمرکزی آنهاست. در این موقعیت آنها بیشتر به محتوای رسانه ها به جای درون خودشان متمرکز می شوند و گفت وگوی درونی در آنها شکل نمیگیرد و به گونه ای افراطی به تحریکات بیرونی توجه میکنند.
همچنین رسانه ها، موجبات شکل گیری جهان بینی شبه ماشینی و ایجاد نیازهای کاذب و دوری از نیازهای واقعی در فرزندانمان می شود.
روانشناسی به اسم پامیرا که پژوهش هایی را در ارتباط والد-فرزندی انجام داده است، روی دو عامل تعیین کننده «پذیرندگی و پاسخ دهندگی» و «توقع و کنترل» تاکید می کند. بُعد پذیرندگی و پاسخ دهندگی نشاندهنده گرمی والدین و حمایت از کودک است. بُعد توقع و کنترل هم انتظار والدین از کودک برای تنظیم رفتار و نظارت بر فعالیت های کودک را نشان میدهد. بر اساس این شاخصه ها سه سبک فرزند پروری «مقتدرانه»، «مستبدانه» و «سهل انگارانه» معرفی می شود.
کدام یک از این سبک های فرزندپروری به نفع تربیت صحیح بچه ها است؟
در فرزند پروری مستبدانه والدین انتظارات زیادی از فرزندان و پاسخ دهی کمی در زمینه حمایت و گرمی دارند و بر اطاعت بی چون و چرا تاکید میکنند. در سبک مقتدرانه والدین هم درخواست کننده و هم پاسخ دهنده هستند. با شیوه های منطقی و استدلالی سعی در متقاعد کردن کودکان دارند. از آنها حمایت میکنند و با همدلی و مشارکت با آنها مواجه میشوند.
فرزندپروری سهل انگارانه، اما کمتر درخواست کننده و پاسخ دهنده است، قوانین مشخصی بر آنها اعمال نمیکنند و کنترل کمی بر فرزندان دارد. در مجموع گفته میشود والدین مقتدری که پذیرنده و پاسخ دهنده هستند و کنترل متوسطی بر فرزندان دارند، در تحول شایستگی فرزندان خود موفقترند.».
پس نوع سبک فرزندپروری خود والدین می تواند بر نحوه ارتباط آنها با رسانه اثرگذار باشد.
بله، نبود یک حمایت والدینی قوی میتواند منجر به عدم احساس ارزشمندی از سوی فرزند شود. در این صورت کودکان برای فرار از واقعیت به سمت انواع رسانه ها گرایش پیدا میکنند. چون آن فضا را محیط امنی می یابند که فاقد چالش یا تهدید است. روانشناسان و صاحب نظران امر رسانه تاکید میکنند از مهمترین عوامل پیش بینی کننده اعتیاد به انواع رسانه ها جو خانواده و انواع سبک های فرزند پروری و ویژگی های حمایتی چون نگرش های والدینی است.
با این توضیحات چه وظایف مهمی والدین در این عصر رسانه برعهده دارند تا بچه ها آگاهانه تر به سمت رسانه ها سوق پیدا کنند؟
دو وظیفه اصلی والدین در عصر رسانه این است که ابتدا باید به صورت آگاهانه رابطه صحیح و درستی با فرهنگی که از تکنولوژی ها می آید، ایجاد کنیم. یعنی درک چگونگی کاهش دادن تاثیرات منفی رسانه ها، سپس نه تنها برای رسیدن به نیازهای واقعی فرزندان مان باید به درستی و خوبی تلاش کنیم بلکه نیازهای خود را هم به عنوان والدین مدنظر قرار بدهیم.
داشتن باورهای محکم و مطمئن و صریح و صادق بودن ما والدین با خودمان ما را به سمت عشق و مشارکت با فرزندان هدایت میکند و سرزندگی را در خانواده ایجاد می کند.
مهمترین راهکارهای داشتن هویت والدینی مشخص در خانواده
۸ راهکار برای داشتن هویت والدینی مشخص در خانواده وجود دارد
۱- با فرزندان در خانواده مشارکت داشته باشیم.
۲- با عشق عمیق والدینی با آنها ارتباط برقرار کنیم.
۳- بکوشیم در شرایط استرس، با ثبات رفتار کنیم.
۴-به عنوان والدین باید مرزهای محکم و درستی را برای فرزندان تعیین کنیم.
۵- با اعتماد به نفس عمل کنیم.
۶- برای متفاوت بودن جرات داشته باشیم.
۷- ارزش های خود را روشن و واضح تعیین کنیم و تصمیمات خود را بر مبنای آنها منسجم کنیم.
۸- بر پنج نیاز حیاتی انسانی در خانواده متمرکز شویم و با فرزندان در خانواده مشارکت داشته باشیم.
منظورتان از نیاز حیاتی برای خانواده ها چیست؟
در اینجا لازم است پنج نیاز حیاتی را برای خانواده ها معرفی کنم که اگر ما بتوانیم در خانه و خانواده اعمال کنیم، بهتر می توانیم آموزش های رسانهای لازم را به فرزندان خود بدهیم.
اولین نیاز، نیاز به داشتن رابطه عمیق عاطفی والد-فرزندی فرزندان است. گفت و گوی خوب با فرزندان و تبادل معنادار با آنها موجب تحقق دلبستگی ایمن می شود. چنین امری در آینده موجب می شود که آنها در ارتباط با دیگران از سر تلقی ایمنی از ارتباط، تعامل بهتری برقرار کنند. در این رابطه مغز فرزندانمان یاد میگیرد برای چه چیزهایی باید ارزش قائل شود. که این امر منجر به تصمیم گیری و انتخاب درست شده و همچنین باعث کنترل هیجانات شدید در آنها می شود.
نیاز دوم تقویت ارتباط فرزندان با زندگی درونی شان: یعنی برخوردار شدن از یک زندگی غنی درونی در فرزندان . زندگی درونی جایگاهی است که در آن می توانیم خود را ملاقات کنیم و گفت وگوی خوبی با خود داشته باشیم و به خودشناسی و خودتنظیمی برسیم. در این رابطه باید برای آنها امکان و تربیت لازم جهت تجربه درونی و گفت وگوی درونی با خود را فراهم کنیم.
نیاز سوم نیاز به تصویرسازی و تخیل است. تمرین ظرفیت و تصویرسازی از کلمات لازم است تمرین گوش دادن به گفت وگوها و همچنین تمرین کردن از طریق بازی میتواند نقش بسیار مثبتی ایفا کند.
نیاز چهارم کمک به تقویت بیان خلاقانه در فرزندان: برای رسیدن به این مهم کمک به بارش فکری برای تشویق به پرسشگری و همچنین ایجاد فرصتی برای خلوت و تفکر و تعمق، فرصت کشف و اکتشاف می تواند کارساز باشد و آخرین نیاز حیاتی در خانواده همراهی و مشارکت شیوه ای برای ارتباط درست و سازنده است: با مشارکت معنایی که از پیام ها و تصاویر رسانه ای ایجاد می شود به دقت بررسی می شود و آگاهانه تر و واضح تر خواهند بود و دیگر تماشاگران صرف نخواهند بود.
دیگر مهارت ها برای ارتقای کیفیت زندگی رسانه ای چه می تواند باشد؟
در کنار راهکارهای بیان شده خوب دیدن، خوب شنیدن، خوب خواندن، خوب نوشتن و خوب صحبت کردن را مهارتهای لازم برای ارتقای کیفیت زندگی رسانهای والدین و فرزندان بدانیم و نباید آن چیزی که در رسانهها و شبکههای اجتماعی میبینیم را به راحتی باور کنیم و بلکه بایدنگاه نقادانه به آنها داشته باشیم.
والدین باید دائماً برای فرزندان کوچک خود کتاب بخوانند چون این کار میتواند به قدرت تخیل کودکان بسیار کمک کند. برای تقویت مهارت خوب خواندن نیز باید بتوانیم پیامهای ضمنی نویسنده را رمزگشایی کنیم و کتابها را برای بار دوم با نگاه نقادانه بخوانیم. در واقع نقطه اوج کتابخوانی زمانی اتفاق میافتد که بتوانیم درباره یک کتاب موضع استدلالی اتخاذ کنیم.
به نظر شما تمرینات چالش برانگیزی برای بالا بردن سواد رسانه ای کودکان وجود دارد؟
پنج سوال کلیدی در مواجهه با پیامهای گوناگون این است که همۀ ما حین مواجهه با یک پیام باید بپرسیم مؤلف یا خالق پیام چه کسی است، محتوای پیام چیست، مخاطب آن کیست، این پیام با استفاده از چه تکنیکها و روشهایی منتشر شده و هدف، نیت و انگیزه از ارسال پیام چه بوده است؟ میتوان در هنگام پخش آگهیهای تبلیغاتی نیز این تمرین را با کودکان و بهخصوص کودکان زیر سن مدرسه انجام داد و هدف از پخش یک آگهی را از آنها پرسید.
گفت وگو بین بچه ها و والدینشان در این میان چقدر اهمیت دارد؟ آیا منع کردن بچه ها از حضور در فضای مجازی و ارتباط با رسانه ها اثرگذار است؟
والدین باید با فرزندان خود گفتوگوی معنادار داشته باشند و خود را به فضای ذهنی آنها نزدیک کنند؛ گفتوگویی که منجر به درک همدلانه و تولید احساس احترام در طرف مقابل شود. نباید کودکان را در این فضا رها کرد و باید بسیاری از چیزهایی که آنها میبینند را برایشان تحلیل کنیم.
اینترنت پر از محتواهای آزاردهنده است، اما بهجای منع کودکان باید در کنار آنها قرار بگیریم و از آنها محافظت کنیم. در جامعه تودهای همه مانند هم فکر و عمل میکنند و در نتیجه همه مانند یکدیگر تصمیم میگیرند و خلاقیت و ایدهپردازی از جامعه گرفته میشود.
والدین باید اهل مطالعه باشند و ویژگیهایی مانند صبوری و خودکنترلی را در خود تقویت کنند. پدر و مادری که خود روزانه ۶ تا ۷ ساعت را در فضای انواع رسانهها صرف میکنند نمیتوانند از فرزند خود انتظار داشته باشند مصرف رسانهای خود را مدیریت کند. بازآفرینی فضای مشارکتی و همدلانه با تقویت مهارتهایی مانند گفتوگو، تعامل، همدلی، شاد بودن و مهارت شنیدن، وقت گذاشتن برای فرزندان، ارتقای سلیقه فرهنگی فرزندان، بازتعریف حریم خصوصی خانواده، تنها نگذاشتن کودکان در فضای رسانهای و در مقام یاددهنده و یادگیرنده بودن، از دیگر ویژگیهای والدگری رسانهای است.
نکته پایانی؟
والدگری رسانهای چیزی جز نوعی تعامل، ارتباط صمیمانه و همدلانه میان والد و فرزند نیست. هر گونه اصلاح رفتار فرزندان را باید از خودمان آغاز کنیم. والدینی که دوست دارند رفتار رسانهای یا هر رفتار اجتماعی فرزند خود را اصلاح کنند ابتدا باید آن را در خود اصلاح کرده باشند.
از طرف دیگر، سردی روابط پدر و مادر منجر به سردی روابط خانواده خواهد شد .والدین باید با هم حرف بزنند و روابط خود را اصلاح کنند. مدت زمان مناسب استفاده کودکان از رسانهها، بازیهای کامپیوتری و شبکههای اجتماعی را بین ۲ تا ۳ ساعت در روز است که اگر فرزندمان یک روز به هر دلیلی بیش از این زمان را در رسانهها صرف کرد باید آن را از زمان هفتگی او کم کنیم.
همچنین کودکان را هنگام تماشای کارتون تنها نگذاریم. والد باید درباره اخلاقی و درست بودن اتفاقاتی که در کارتون رخ میدهد از فرزند خود سوال کند و هنجارهای خانوادگی و فرهنگی را به او آموزش بدهد و او را از تماشای خشونت نیز دور کند.
به امید روزی که ارتباط ما و فرزندانمان با فضای رسانه یک تعامل مناسب و صحیح باشد.
انتهای پیام/