به گزارش «سدید»؛ «مهدی رجبی»، از نویسندگان شناختهشده در حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. او تاکنون بیش از 30عنوان کتاب را در این زمینه به چاپ رسانده و جوایزی را نیز از آن خود کرده است که میتوان به کتاب برگزیده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و جایزه ادبی سپیدار اشاره کرد. رمان «کنسرو غول» او در سال 2015 در فهرست کتابخانه مونیخ (کلاغ سفید) قرار گرفت. با نزدیک شدن به زمان برگزاری نمایشگاه کتاب با مهدی رجبی گفتوگو کرده ایم و او از نوشتن در دنیای نوجوانان و پیشنهاداتش برای خرید از نمایشگاه کتاب چنین میگوید:
امسال در نمایشگاه چه کتاب جدیدی را از شما خواهیم داشت؟
کتابی در نشر فاطمی در دست چاپ دارم که نمیدانم به نمایشگاه امسال میرسد یا نه. نام کتاب «هاله هلههوله» و یک کتاب تصویری کودک است. کتابهای دیگرم نیز تجدیدچاپ شدهاند و در نمایشگاه عرضه میشوند.
شما بیشتر در حوزه کودک و نوجوان فعالیت میکنید. چه شد که این حوزه را برای نوشتن انتخاب کردید؟
نویسندههای کودک و نوجوان با نوشتن در این حوزه گویی خود گمشدهشان را پیدا میکنند. نویسنده با نوشتن در این فضا خودش را مرور میکند. چیزی در او باقی مانده است که با گذشت زمان هم تغییر نکرده، چیزی از دوره نوجوانی که باعث میشود او درموردش با نوجوان امروزی حرف بزند. نویسنده سعی میکند به نوجوان امروزی نزدیک شود و تنها خودش را نبیند. او سعی میکند پیوندی بین مفهوم نوجوانی در دوره خودش و مفهوم نوجوانی در دوره معاصر برقرار کند؛ زیرا تنها به این روش است که اثر موفق خواهد شد.
یک نویسنده کودک و نوجوان باید خیلی به روز باشد؛ زیرا دنیا مدام درحال تغییر کردن است. بیشک دوره نوجوانی شما با دوره یک نوجوان امروزی خیلی فرق دارد!
دقیقا. 180 درجه فرق میکند.
چطور خودتان را به دنیای نوجوان امروزی نزدیک میکنید؟
در اینجا یک مفهوم پایهای وجود دارد و آن این است که کانسپت نوجوانی در طول سالها تغییر نکرده است. در نوجوانی همیشه اشتیاق به فهمیدن و داشتن استقلال وجود دارد. نوجوان مدام دنبال جواب این سوال است که: «من کیام؟». این سوال در کودکی زیاد پرسیده نمیشود اما در نوجوانی در مرکز سوالات قرار دارد. «من کیام؟ هدفم از زندگی چیست؟ چه حرفهای را میخواهم دنبال کنم؟» مفهوم خانواده و استقلال برای یک نوجوان تغییر میکند. این مفاهیم مرتبط با نوجوانی در طول زمان تغییر نمیکند، چه در دوره ما و چه هزار سال بعد. اما برخی مفاهیم فرهنگی که با جامعه امروز همخوانی دارد از جمله تکنولوژی، تفریح و سبک آموزش همه تغییر میکنند. اگر ساختار ذهنی نویسنده به شکلی باشد که بخواهد داستانی را برای نوجوان امروز شرح دهد که خودش به آن علاقه دارد، به مشکل برمیخورد. در مثال کلیشهایاش نویسنده نوجوانی خودش را در خانه مادربزرگش تصویر میکند، خانهای که حوض آب و گلدانهای شمعدانی داشته و هندوانهای که آن را در آب حوض میگذاشتند تا خنک شود. این تصویر شاید برای نویسنده جذاب باشد اما وقتی یک نوجوان امروزی آن را میخواند سرکیف نمیآید.
زیرا با آن ارتباط برقرار نمیکند!
همینطور است. مثلا روزی برای خوردن غذا به یک غذاخوری رفتم. نوجوانی سر یکی از میزها نشسته بود و داشت با خودش حرف میزد. وقتی نزدیکش رفتم دیدم که هدفونی در گوش دارد و چیزی را رپ میکند. این نوجوان حتی جملات معمولیاش را بهصورت رپ بیان میکرد. ابتدا جا خوردم و گمان کردم که دیوانه است اما بعد با او در این رابطه حرف زدم. گفت علاقهاش موسیقی نیست اما دوست دارد با رپ حرف بزند. من به این سبک موسیقی علاقه ندارم اما این سبک نیز با توجه به مولفهها و مشخصات فرهنگیمان میتواند در کشور وجود داشته باشد، همانطورکه در گذشته موسیقی پاپ وجود نداشت و این اتفاق افتاده است. هر کس به فراخور سلیقهاش میتواند از این نوع موسیقی استفاده کند، پس نویسنده باید آپدیت باشد.
مثلا در مورد استفاده از تکنولوژی و کامپیوتر یک نویسنده باید بهروز باشد. اینطور نیست؟
همینطور است. وقتی قصهای برای نوجوان مینویسید و در آن هیچ اشاره به استفاده از تکنولوژی و کامپیوتر میکنید، خواننده با این قصه ارتباط برقرار نمیکند. اگر نویسنده بهروز نباشد مخاطب او را قبول نخواهد کرد. او چنین کتابهایی را زمین میگذارد. جدای از پیشرفت تکنولوژی، باید جهانبینی و نگاه نویسنده نیز بهروز باشد و با 40سال پیش فرق کرده باشد. اگر نویسنده در بنبست گذشته مانده باشد نمیتواند اثری خلاق خلق کند که برای مخاطب جذاب باشد.
با این مثالی که زدید میتوان فهمید که شما خودتان را نزدیک به دنیای نوجوانان نگه میدارید!
باید این کار را کرد اما باید به یاد داشت که قرار نیست آنها را تایید کنیم. دوره نوجوانی دوره احساسات و اشتیاق شدید است. نفی کردن رفتارهای یک نوجوان باعث میشود که او علیه شما جبهه بگیرد و این جبهه گرفتن شکاف بین نسلها را بیشتر میکند. لازم نیست رفتارهای آنها را تایید کنیم اما میتوانیم با آنها همراهی کنیم. رابطه با نسل جدید کمی سخت است. یک نویسنده باید خودش را آپدیت نگه دارد که اگر زمانی خواست به یک نوجوان کمکی برساند، نوجوان بداند که او بدش را نمیخواهد و تنها به این دلیل که عقیدهاش با او فرق دارد، دشمنش نیست. این همراهی باعث آشتی در خیلی مسائل شده و دلیلی میشود تا ما با هم حرف بزنیم. درواقع هدف این است که با هم حرف بزنیم.
در نوشتن برای نوجوانان چه ملاکهایی را در نظر میگیرید تا اثر برای خواننده امروز جذاب باشد؟
ملاک هر اثر بستگی به ژانر و فضایی دارد که قصه در آن خلق میشود ولی برایم مهم است که خواننده را نصیحت نکنم. نصیحت کردن همانطورکه در قرنهای متمادی دیدهایم نتیجه عکس دارد. وقتی کسی را نصیحت میکنید او حس میکند که از موضع بالا با او حرف میزنید. به عبارتی شما کامل هستید و او ناقص. باید در متن داستان گفتوگو شکل بگیرد. اینکه بگویید پسر خوب پسری است که هرگز سیگار نکشد و خلاف نکند دقیقا مشابه حرفهایی است که یک پسر نوجوان در مدرسه میخواند، از معلمهایش میشنود و در تلویزیون میبیند، پس چرا باید کتاب بخواند؟! او باید این موضوع را خودش از لابهلای قصه کشف کند. این کار باعث میشود که اعتمادبهنفس او بالا برود، احساس کند میتواند آدم مفیدی باشد، خودخواهی را کنار بگذارد و بداند در قبال آدمها مسوولیت دارد و همه اینها را از خلال ارتباطات انسانی بین کاراکترها کشف میکند.
این کشف باعث لذت او نیز میشود!
دقیقا. میداند که اختیار دارد تا انتخاب کند. با اختیار، شعور و فهم خودش تشخیص دهد که چه چیزی درست است و چه چیزی غلط. نویسنده زیرک، روان یک انسان را میشناسد و گفتوگوها را طوری شکل میدهد که خواننده بفهمد چه راهی را باید برود و چه راهی را نباید برود. این میتواند یک تجربه بیخطر برای خواننده باشد. او بدون اینکه معتاد شود از طریق شخصیتپردازی و قصه خوب میفهمد چه بلایی بر سر کسی که اعتیاد دارد میآید. ادبیات و هنر یک تجربه بیخطر است. نباید شعور مخاطب را دستکم گرفت؛ زیرا اگر این کار بکنید او کتاب شما را نمیخواند.
بین کتابهایی که نوشتهاید، کدام یک برای شما خاص و ویژه است؟
من همه کتابهایم را دوست دارد؛ زیرا هرکدام را در یک حال و هوا نوشتهام. جایی احساس کردم ترسهایی دارم که باید درموردش بنویسم. جایی احساس کردم که باید قویتر باشم و درموردش نوشتهام. در این موارد شخصیت خودم را توی قصه گذاشتم و از زبان کاراکترهای قصه خودم را کشف کردم اما روی بعضی کتابها بیشتر وقت گذاشتم و بچهها نیز بیشتر دوستشان داشتند، ازجمله: «کنسرو غول»، «خواهران تاریک» و«لولو شبها گریه میکند».
برای خرید از نمایشگاه کتاب امسال چه کتابهایی را در حوزه نوجوان پیشنهاد میدهید؟
در حوزه کتابهای فارسی، کتابهای آقایان فرهاد حسنزاده، جمشید خانیان و حمیدرضا شاهآبادی کتابهای خوبی هستند. در ترجمه نیز کتاب «تافی» به نویسندگی سارا کروسان و ترجمه کیوان آشتیانی را پیشنهاد میدهم. در حوزه ترجمه، کتابهایی را که خانم آشتیانی و خانم نجف خانی ترجمه کردهاند دوست دارم.
درحالحاضر چه کتابهایی را در دست چاپ و نگارش دارید؟
علاوهبر کتاب «هاله هله هوله» در نشر فاطمی، کتاب «پسر اقیانوس» را نیز در نشر افق در دست چاپ دارم. دو رمان نیز در حال نگارش دارم که نمیدانم کی به نتیجه خواهد رسید. معمولا نوشتن رمانهایم طول میکشد و حداقل دو سال روی هر رمان کار میکنم. تا احساس ضرورت نکنم و فکر متفاوتی برای نگارش نداشته باشم کتابی چاپ نخواهم کرد. به نظرم باید کتابی چاپ شود که علاوه بر عناصر مهم سرگرمی و لذت، کاربرد هم داشته باشد؛ مثلا در تفکر مخاطب تاثیر بگذارد یا اعتمادبهنفس او را بالا ببرد.
/انتهای پیام/