گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ شناختی که ما از بازار توزیع کتاب در ایران طی یک ماه گذشته بهواسطه گفتگو با بسیاری از مدیران سرشناس انتشاراتهای دولتی و خصوصی و مراکز پخش مطرح بهدست آوردیم، به قول قدیمیها همان حکایت پیمودن ره صدساله بود. حال پرسش اینجاست که چرا مدیران حوزه نشر در دستگاه عظیم فرهنگی کشور پس از سالها سروکله زدن با اعضای صنف کتاب هنوز نتوانستهاند راهکاری درخور شان فعالان صنف کتاب ارائه کنند و به این بلبشو و آشفتگی در بازار توزیع کتاب پایان داده یا حداقل آثار مخربش را بهمراتب کاهش دهند؟
آنچه در این گزارش ارائه میشود، نتیجه حدوداً یک ماه گفتگو با فعالان عرصه نشر از انتشارات تا مراکز توزیع و فروشگاههای کتاب است و لازم به ذکر است که این گزارش در حیطه مصائب مربوط به ابزار موردنیاز برای چاپ کتاب از کاغذ گرفته تا زینک چاپخانه و وسایل لیتوگرافی، ورودی نداشته است.
ناشران قیمت ساز!
۱-ناشران: ناشران سرچشمه اصلی از رود خروشان بازار کتاب ایران محسوب میشوند. انتشاراتها پس از طی کردن مراحلی که به هفت خان رستم شبیهتر است در بستن قرارداد با مؤلفین و یا مترجمان تازه میتوانند مجوز چاپ کتابشان را بهشرط رعایت اصول از ارشاد بگیرند و اقدام به چاپ کنند. پس از چاپ تازه ماجرای اصلی که همان نحوه فروش کتاب است آغاز میشود.
نکته مهم در این بخش، در نظر گرفتن هزینههای مربوط به توزیع است که حداقل آن از رقم ۳۵ درصد شروع میشود و در حداکثر تا ۵۰ درصد را در برمیگیرد. درواقع ناشران میبایست هنگام درج قیمت کتاب بسته به نوع برندشان و محتوای کتاب و میزان مخاطبان خاص خود، هزینه توزیع کتاب را به مبلغ اصلی اضافه کنند که در بازار کتاب اصطلاحاً به آن "قیمت سازی" گفته میشود.
«در اکثر کشورهای پیشرفته جهان که از سرانه بالای مطالعه عمومی هم برخوردارند بااینکه بر پایه نظام لیبرالی مبتنی بر عرضه و تقاضا چرخ بازار خود را به چرخش درمیآورند، ولی یک سیستم نظارتی دولتی همواره جریان فروش را رصد میکند تا در حق مصرفکننده کالاها از سوی تولیدکنندگان اجحافی صورت نگیرد، ولی متأسفانه در اقتصاد دولتی ما با وجود انواع و اقسام نهادهای نظارتی هیچگونه نظارت ملموس درباره اینکه هزینههای متداول مربوط به چاپ کتاب از تهیه کاغذ گرفته تا چاپ و لیتوگرافی بسته به نوع کتاب که از قطع گالینگور استفادهشده یا وزیری و رحلی و رقعی وجود ندارد و در این میان ناشران هم شدیداً مخالف تعیین قاعده مشخص در پرداخت حق تألیف یا ترجمه به مؤلفین و مترجمان هستند.»
پس از سالها بحثهای بینتیجه در این خصوص به گفته ناشران و مدیران توزیع انتشاراتهای دولتی و خصوصی که ما با آنها وارد گفتگو شدیم، درنهایت ارشاد نحوه قیمتگذاری را به خود ناشران واگذار کرده که البته بسیاری معتقدند سرآغاز بسیاری از چالشهای مربوط به کتاب سازی و مافیای قاچاق همین رویه محسوب میشود که البته ما تمایلی به پیگیری این ماجرا به دلیل تضاد با نوع بررسیهایمان درباره توزیع کتاب نداشتیم و به نظر میرسد چندان هم نمیتوان داده و اطلاعات قابلتوجه و موثقی درباره آن پیدا کرد.
پس از تعیین قیمت با کیفیت ذکرشده، حال دو وضعیت پیش روی ناشران است.
الف: ناشرانی که سیستم فروش شناختهشده دارند و از طریق فروشگاههای خود در تهران و یا بهواسطه درگاههای پرداختی بر روی سایت انتشارات، کتاب را به مخاطبان عام و خاص خود تحویل میدهند؛ که البته این تمام ماجرا نیست و همواره ناشران در راستای فروش حداکثری برنامهریزیهای مفصلی جهت شرکت در نمایشگاه سراسری کتاب تهران و نمایشگاههای استانی دارند. البته میزان استقبال ناشران از نمایشگاه سراسری کتاب تهران یا نمایشگاههای پائیزه استانی کاملاً متفاوت است که در ادامه به تفضیل به آن خواهم پرداخت.
ب: ناشرانی که سیستم فروش قدرتمندی ندارند و کاملاً وابسته به مراکز توزیع و فروشگاههای سراسری کتاب در کشور هستند.
«عموم ناشران بهطور متفق میگویند که در سیستم فعلی توزیع کتاب کشور از درآمد کمتری برخوردارند، هرچند که مراکز پخش سرشناس و کتابفروشان با رد این مطلب معتقدند که بیشترین سود بازار کتاب همچنان متعلق به ناشران است.»
ساختار توزیع کتاب، انحصاری نیست، فقط دخالت است!
۲- مراکز پخش: در اصطلاح بازار مراکز پخش همان بنکداران هستند که حلقه تأثیرگذار میانی بازار کتاب را ایجاد کردهاند و به دو دسته مراکز پخش بزرگ و سرشناس و مراکز پخش متوسط و کوچک تقسیم میشوند که با توجه به نگاه منفی اکثر مراکز پخش متوسط و کوچک به مراکز پخش مطرح و سرشناس میتوان حدس زد که مراکز پخش کوچک و متوسط نیز زیر چتر مراکز پخش بزرگ قرار دارند. همچنین با توجه به قرارداد اکثر ناشران فعال و شناختهشده کشور با مراکز پخش بزرگ در کمترین ضریب خطا میتوان نتیجه گرفت که اکثر سایتها و برنامههای فروش کتاب در فضای مجازی که در دوران کرونا از رشد چشمگیرتری برخوردار شدهاند هم تحت پوشش مراکز پخش بزرگ قرار دارند؛ هرچند که مراکز پخش بزرگ تلویحاً چنین مسئلهای را تأیید نمیکنند و برعکس با ورود بسیاری از سایتهای خدماتی فروش کالا به بازار کتاب تقریباً مخالف هم هستند ولی با توجه به اظهارات غیررسمی مدیران فروش برخی انتشاراتها در تأیید این نظریه تقریباً باورپذیری این موضوع محتمل به نظر میرسد.
اما نکته حائز اهمیت درباره مراکز پخش بزرگ اینجاست که علیرغم تمامی حرف و حدیثها مربوط به ایجاد شبکه انحصار توزیع کتاب توسط آنها بهغیراز یک و یا دو ناشر دولتی یا شبهدولتی، تمامی ناشران خصوصی با هر دو دیدگاه روشنفکری و انقلابی که ما با آنها گفتگو کردیم بهطور واحد وجود مراکز پخش بزرگ را از الزامات و اقتضائات نظام توزیع کتاب -دست کم در شرایط فعلی- توصیف کردند و با رد هرگونه انحصار توسط آنها عامل اصلی آشفتگی توزیع را به دخالتهای پیدرپی و ناپخته متولیان عرصه فرهنگ کشور مربوط دانستند که در نوع خود حائز اهمیت است.
مرگ بیهیاهوی کتاب فروشیها
۳-کتابفروشیها: کتابفروشیها وظیفه اصلی فروش کتاب را در مقیاسی گسترده به مخاطب عام و خاص بر عهده دارند و نکته مهم در خصوص مراکز فروش کتاب این است که جمهور ناشران و همان اندک ناشران دولتی مخالف مراکز پخش بزرگ هم در نقطه اشتراکی با آنان بهشدت معتقد به حمایت قاطع از کتابفروشان هستند؛ و تقریباً یقین حاصل آمده بازار نشر بدون کتابفروشیها عملاً دوامی ندارد. مراکزی که این روزها به دلایل مختلف ازجمله بالا رفتن شدید قیمت کتاب ناشی از تورم، پایین آمدن سرانه مطالعه عمومی و بهروز نبودن زیرساختهای فروش روزبهروز از تعدادشان هم کاسته میشود.
ناشران و مراکز پخش بزرگ هم متفق القول میگویند که با ادامه چنین وضعیتی آنها با خطر جدی ورشکستگی روبه رو هستند. چراکه مطابق تحقیقات میدانی ما علیرغم عرضه آنلاین کتاب توسط ناشران و سایتهای خدماتی شناخته شده فروش کالا، هنوز حدود ۸۰ درصد فروش کتاب کشور توسط کتاب فروشان صورت میگیرد و همچنان فرهنگ عمومی مخاطبان کتاب آنها را برای خرید راهی کتابفروشیها میکند.
«شاید بیراه نباشد اگر بنویسم در پَسِ مخیله همه عاشقان کتاب، کتابفروشیهای محل، گعدههای دانشجویی، مطالعاتی و حال و هوای پرنشاط دوران جوانی بوده که مدرنیسم و صنعتی شدن زندگی امروزه و کلافگی مردم زیر فشار مشکلات اقتصادی، سرچراغیهای پرشکوه گذشته آنها را تبدیل به خاطره کرده و از آن رونق گذشته بهجز در سریالهای روشنفکرانه نمایش خانگی دیگر خبری نیست.»
بنابراین سرنوشت تلخ کتابفروشیهای شناخته شده محلات در پایتخت و سایر استانها و شهرستانها یا تعطیلی بوده و یا تغییر کاربری.
البته در این میان کتابفروشیهایی که از مقیاس بزرگتری برخوردار بودهاند، هوشمندانه با بهروز کردن دکوراسیون داخلی و آوردن سایر محصولات فرهنگی و حتی صنایعدستی تقریباً ارزانقیمت توانسته از جلوه مناسبی برای جذب عموم مردم برخوردار شوند و نیز با بهرهگیری از ظرفیتهای تبلیغاتی و فروش آنلاین شبکههای اجتماعی همچنان در این وانفسای گرانی و تورم، تا حدودی در حفظ مشتریان خود موفق عمل کردهاند.
در این میان چندین فروشگاه سراسری موسوم به شهر کتاب یا امثال آن هم مشغول به فعالیت شدهاند که مانند هایپرمارکتهای مواد غذایی از قدرت مانور بسیار بالایی جهت تهیه گسترده و فروش ویژه کتاب با تخفیفهای نسبتاً منصفانه در پایتخت و بسیاری از مراکز استانها به مشتریانشان خدمات میدهند و از اقبال بالای مخاطبان هم بهره مطلوب اقتصادی میبرند، ولی نظر به جمعیت تقریباً ۸۰ میلیونی ایران، گستره کتابفروشیهای فعال مدرن و سنتی بهروز شده در وضعیت مناسبی قرار ندارد و همچنین نگاه کاملاً اقتصادی سیاستگذاران کلان کشور به کتابفروشیها در راستای اخذ مالیات و عوارض سنگین از این شاهرگهای مطالعاتی، صاحبان مراکز فروش کتاب را در تنگناهای مالی شدید قرار داده و این امر وقتی وخیمتر میشود که کتابفروشیها مالک هم نباشند و در وضعیتی استیجاری به سر ببرند.
بههرحال مثلث ناشر، مرکز پخش و کتابفروشی شاکله اصلی صنعت نشر در عرصه کتابهای عمومی را تشکیل میدهد. البته در این گزارش به لحاظ برخی ملاحظات ما وارد مقوله کتابهای تخصصی دانشگاهی و کمکآموزشی نشدیم که ماجرای آنها پیچیده و منحصربهفرد بوده و ظاهراً از درآمد بسیار بالایی هم برخوردارند و سیستم فروش کاملاً انحصاری هم در اختیارشان است.
از اتحادیه خرازان مجوز کتابفروشی دریافت کنید!
آخرین نکته درباره بازار کتاب عمومی به مسئله نبود اتحادیههای سراسری مجزا برای ناشران و مراکز پخش و کتابفروشیها، مربوط است.
«در یافتههای خود به این مسئله رسیدیم که وزارت ارشاد پس از صدور پروانه نشر به ناشران، اجازه فعالیت قانونی در کشور را میدهد ولی ناشران موظف نیستند که به عضویت اتحادیههای استانی مانند تهران، قم، تبریز یا مشهد هم دربیایند و اصولاً این اتحادیههای استانی هم کوچکترین اشرافی در عرصه فعالیت ناشران ندارند و حتی از کمترین میزان خدماتدهی به اعضا برخوردارند و وجود قاچاق کتاب که کمر ناشران را شکسته یا ناشران موسوم به ۵۰ درصدیها که اتفاقاً بسیاری از آنها پروانه نشر از ارشاد دارند هم بر وخامت ماجرای ناکارآمدی اتحادیه ناشران افزوده است.»
و در این میان به گفته اکثر فعالان بازار نشر، معاونت فرهنگی ارشاد هم بهجز همکاری با اتحادیه ناشران تهران و پلیس امنیت نیروی انتظامی برای مبارزه با قاچاق کتاب، اقدام شاخص دیگری در سازماندهی مشخص و تأثیرگذار بازار کتاب به عمل نیاورده است.
البته در خصوص مراکز توزیع و پخش اخیراً ارشاد و اتحادیه ناشران با در نظر گرفتن چندین فاکتور اعم از احراز مالکیت، حسن شهرت و دامنه گستره فعالیت برای برخی از آنها پروانه کار و عضویت صادر کرده است اما الباقی عمدتاً بدون شناسنامه فعالیت میکنند. در خصوص فعالیت کتابفروشیها باید اذعان کرد که ما با یک فاجعه روبرو هستیم.
«یک کتابفروش میبایست از اتحادیه کتابفروشان مجوز فعالیت بگیرد که اولاً این اتحادیه در اکثر نقاط کشور با خرازان یکی است و در کل هویت مشخصی به نام اتحادیه کتابفروشان نداریم. این جمله به معنای خدشه به شغل ارزشمند و شریف خرازان نیست ولی مگر میشود باور کرد که شان کتاب و نخ و قیچی و سوزن همعرض هستند؟»
پس از اخذ مجوز از اتحادیه کتابفروشان استان مربوطه، باید مجوز نهایی را بهمانند سایر اصناف کشور از اداره اماکن نیروی انتظامی دریافت کرده و فعالیت خود را آغاز کنند. حال پرسش این است:
«آیا اتحادیه ناشران که جدیداً برخی مراکز پخش بزرگ هم زیر چترش قرارگرفتهاند با اتحادیه کتابفروشان برای حل مشکلات صنفی جلسات مستمر و منظمی دارد؟ آیا برآیند آن جلسات منجر به تصمیم سازی مشترک میان هر سه صنف میشود؟ آیا تصمیمات این سه صنف در تعامل با وزارت ارشاد به یک قانون مدون و پایدار موردقبول و البته لازمالاجرا از طرف دولت و مجموعه بازار کتاب، تبدیل میشود؟ شوربختانه پاسخ به هر سه سؤال کاملاً منفی است.»
در کجای جهان صنعتی امروز، یک بازار صنفی آنهم بازار کتاب که هویت ملتها را با قلم نویسندگان در ابعاد داخلی، منطقهای و جهانی ترسیم میکند، بدون وجود یک اتحادیه سراسری قدرتمند به رشد و نمو رسیده که در ایران ما انتظار ظهور معجزه داشته باشیم؟ آیا نباید از دولت و مجلس بپرسیم که نقش شما در کجای این میدان فرهنگی ترسیمشده است؟ و چه کسی باید پاسخگوی این آشفتهبازار کتاب ایران باشد؟
و اما دو مرکز قدرتمند دولتی دیگر هم در صنعت نشر کشور فعالیت میکنند که بسیاری از فعالان بازار کتاب بهصورت دوفاکتور به عملکردشان نقدهای صریح و جدی وارد کردند.
اول، "نهاد کتابخانههای عمومی کشور" که میبایست مطابق قانون به تأسیس کتابخانهها و تجهیزشان هم به لحاظ سختافزاری و هم تأمین کتاب، مبادرت ورزد و در سایت خود نهاد هم آمده که سرپرستی ۳۶۶۵ کتابخانه در سراسر کشور را عهدهدار است.
«عمده فعالان بازار نشر معتقدند صِرف خرید چند ده جلد کتاب چاپ اول از سوی نهاد عمومی کتابخانهها جهت ارسال به کتابخانههای عمومی نمیتوان کمک شایانی به رونق بخشیدن بازار کتاب کرد و نهاد عمومی کتابخانهها بهعنوان یک عنصر مهم حاکمیتی میبایست به کانون اصلی تبلیغات کتاب کشور تبدیل شود و ظرفیت عظیم کتابخانههای عمومی را در مشارکت عادلانه و بدون تبعیض با ناشران عمومی شناسنامهدار در راستای گسترش فرهنگ عمومی خرید و مطالعه کتاب، فعال سازد.»
دوم، "نمایشگاههای استانی کتاب" که اصلیترین محل دعوای ناشران، مراکز پخش و کتابفروشان هستند. در گفتگو با مدیران ارشد انتشاراتهای مطرح بهجز یک یا دو مورد ابراز رضایت نسبی نشرهای دولتی و شبهدولتی قاطبه مدیران انتشارات خصوصی در همه طیفها با نحوه عملکرد نمایشگاههای استانی کتاب مخالفت جدی داشتند.»
باید در نظر داشته باشیم که روال کار نمایشگاهها در سالهای قبل از کرونا همواره اینگونه بوده که نمایشگاه کتاب تهران در میانه ماه اردیبهشت فصل بهار و نمایشگاههای استانی از ابتدای پائیز شروع میشده و حدوداً تا اواسط زمستان ادامه مییافت که البته در این چند سال اخیر (به جز امسال) به دلیل همهگیری کرونا دیگر شاهد برگزاری نمایشگاههای کتاب نبودهایم.
جالب این است که برای نمایشگاه کتاب تهران هرساله رقمی معادل ۱۰۰۰ تا ۱۸۰۰ ناشر از سراسر کشور شرکت داشتند ولی در بهترین شرایط مربوط به نمایشگاههای استانی نهایتاً ۳۰ الی ۴۰ ناشر بهصورت مستقیم ورود میکردند و بقیه هم به مراکز پخش شرکتکننده در نمایشگاهها نمایندگی فروش میدادند که به گفته اکثر فعالان نشر نه تنها برگزاری این نمایشگاهها کمک چندانی به توزیع منصفانه و عادلانه کتاب در اقصی نقاط ایران نکرده بلکه وجود چنین نمایشگاههایی به اقتصاد کوچک و ضعیف کتابفروشیها کشور لطمات جدی وارد داشته و بعضاً محل نزاع کتابفروشان استانها با اندک ناشران شرکتکننده در این نمایشگاهها هم شده است.
البته درباره مقوله نمایشگاههای استانی کتاب ذکر یک نکته ضروری است. علیرغم پیگیریهای متعدد و چندین مرتبه حضور در خانه کتاب و دیدار با کارشناسان روابط عمومی خانه کتاب ایران، متأسفانه موفق به ارتباط با مدیران خانه کتاب ایران که نام سابقش موسسه نمایشگاههای کشور بود، نشدیم و عملاً هیچ فردی از وزارت ارشاد حاضر به پاسخگویی درباره عملکرد نمایشگاههای استانی در خانه کتاب، نشد.
«به نظر میرسد برخلاف تمام جلسات کارشناسی و آسیبشناسی که ارشاد با مدیران مطرح انتشارات کشور در خانه کتاب برگزار کرده و اخبارش را هم بهصورت مفصل به رسانهها منتقل نموده ولی یا نتوانسته رضایت همزمان ناشران، توزیعکنندگان و کتابفروشان را بگیرد و یا تعمدی برای رفتار جزیرهای خارج از منطق بازار با توجه به دریافت بودجههای هنگفت جهت برگزاری چنین نمایشگاههایی وجود دارد خصوصاً اگر در نظر داشته باشیم که در دستگاههای دولتی نظیر ارشاد شرط دریافت بودجه ارائه گزارش کارهای خرج کرد است و همین گزارش اقدامات، دریافت مستمر بودجه از مجلس را تضمین میکند.»
در نهایت اینکه...
پیشنهاد صریح مدیران هر سه گروه ناشران، مراکز پخش و کتابفروشان را میتوان بهعنوان سخن آخر این گزارش در سه مدل راهکار جمعبندی کرد.
نخست، معاونت فرهنگی وزارت ارشاد و خانه کتاب یا نمایشگاههای استانی کتاب را به صنف ناشران، توزیعکنندگان و کتابفروشان واگذار کنند و خودشان صرفاً ناظر بر اجرا شوند و اعضای صنف در تعامل با یکدیگر تصمیم بگیرند که یک هفته نمایشگاه در هر استان بهمانند روال قبل در مصلاها یا مراکز نمایشگاههای دائمی استانهای شرکتکننده برگزار شود و یا به مانند جشنواره فیلم فجر، کتابفروشیهای مطرح هر استان به مدت یک هفته مرکز برپایی نمایشگاههای استانی شوند و کتابخانههای زیر نظر نهاد عمومی کشور نیز جلسات نقد و بررسی کتابهای ارائهشده در نمایشگاهها را برای مخاطبان خاص با حضور نویسندگان و منتقدان و نمایندگان ناشران برپا سازند و شهرداریها و صداوسیمای هر استان هم بهصورت جدی وظیفه تبلیغات عینی و پرشور نمایشگاهها را برعهده گیرند که البته برای تحقق چنین ایدهای میطلبد که شورای عالی انقلاب فرهنگی به صورت جدی به این ماجرا ورود کند و مدیریت کار را بر عهده گیرد و برای وزارت خانههای ارشاد و کشور در کنار نهاد کتابخانههای عمومی و صداوسیما وظایف مشخص تعریف کند و بهعنوان ناظر اصلی مطالبه گر برگزاری باشکوه نمایشگاههای استانی باشد که برگزارکنندهاش ناشران، مراکز پخش و کتابفروشان کشور هستند. البته عمد افراد معتقد بودند که نمایشگاههای استانی برای پرشور شدن برخلاف نمایشگاه سالیانه کتاب تهران بهتر است هر ۲ سال یکبار برگزار شود که با توجه به اجماع میان ناشران، مراکز پخش و کتابفروشان به نظر میرسد این روش بهترین ایده پیشنهادی برای آغاز رنسانس کتابخوانی و خرید کتاب توسط مردم بهصورت سراسری محسوب میشود.
دوم، درصورتیکه امکان ورود شورای عالی انقلاب فرهنگی به مقوله نمایشگاههای استانی به هر دلیلی وجود ندارد حتیالمقدور وزارت ارشاد بهجای برگزاری این نوع از نمایشگاههای استانی همان طرح بهاره و پائیزه خرید کتاب در کتابفروشیها را با افزایش قابلتوجه بن خرید مجدداً احیا کند تا همقطار افتاده در سراشیبی ورشکستگی کتابفروشیها ترمزش کشیده شود و هم تولیدات مربوط به مافیای قاچاق کتاب، نمایشگاههای استانی را جولانگاه فروش خود نپندارند.
سوم، ارشاد اگر نمیخواهد با افزایش بن خرید مخاطبان، طرحهای بهاره و پائیزه (که در حال حاضر هم بیرمق صورت میگیرد) به شکلی کاملاً جدی و محسوس رونق یابد حداقل هزینه گزاف برگزاری نمایشگاههای استانی را در قابل یارانه کاغذ و زینک به ناشران اختصاص دهد و با ورود به مباحث مربوط به حذف کامل یا کاهش مالیات کتابفروشان، کمکحال آنها در هیئت دولت شود و با تغییر اساسی در سیستم نظارتی خود با کمک همهجانبه اتحادیه ناشران، موجبات حرکت انتشارات فعال و شناسنامهدار موجبات کاهش شدید قیمت پشت جلد کتابها در راستای حمایت از مصرفکننده را فراهم کند که همین مسئله هم یقیناً با استقبال چشمگیر مخاطبان سراسر کشور روبرو خواهد شد.
/انتهای پیام/