به گزارش«سدید»؛ علی قیصری، استاد دانشگاه سن دیگو، امروز چهارشنبه ۲۳ شهریورماه در مدرسه تابستانی «اندیشه پیشرفت؛ مباحثی در فلسفه، علم و تاریخ»، که از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار میشود، با موضوع «اندیشه پیشرفت در آرای روشنفکران ایران» سخنرانی کرد.
در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
بنده بررسی اندیشه پیشرفت در آرای روشنفکران ایرانی را با توجه به سیر زمانی آن در سه سطح کلی و مرتبط با هم مطرح میکنم. اولین سطح، نوعی برداشت صوری از پیشرفت و مدرنیته است؛ یعنی باور به اینکه از راه تقلید میتوان به محتوای پیشرفت و مدرنیته دست یافت. دوم، نگرش تشریحی و استفاده از استعارات پزشکی و بالینی از عقبافتادگی مثلا از راه تشخیص بیماری و سپس ارائه راههای علاج آن است که در این زمینه نیز گرایشهای متفاوت و حتی متضاد شکل گرفت. سوم، ارائه تحلیل و اجرا در رابطه با رشد و توسعه است. در زمینه پیشرفت، تأثیر آرای عصر روشنگری فرانسوی را به خوبی میبینیم که حالت نوعی پروژه و هدف را پیدا کرد و گرایش آن به معنای علمی به جنبه آموزشی پیشرفت بود تا اینکه پیشرفتهای باطنی و روحانی مد نظر باشد.
پیروی از مدل فرانسوی برای پیشرفت در ایران
باور رایج اینگونه بود که دستیابی به پیشرفتهای علمی زمینهساز پیشرفت در سایر زمینهها خواهد بود. این دیدگاه به اوایل دوره ناصری مربوط است؛ هرچند که تاثیر آرای جدید اروپایی را در دوره صفوی نیز میتوان دید. بازتابی از این دیدگاه و پارادایم فنی را در دوره قاجار میتوان با تأسیس دارالفنون مشاهده کرد؛ مخصوصاً در ابتدای تأسیس دارالفنون که امور نظامی، پزشکی و تجربی اولویت داشت.
پیروی از مدل فرانسوی در ایران دارای دو خصلت بود که یکی برداشت خطی از پیشرفت است که به خوبی در آرای عصر روشنگری مشاهده میشود که نوعی فلسفه تاریخ را مورد توجه قرار داده بودند. خصوصیت دوم که مختص ایران و کشورهای دیگر مانند عثمانی و مصر است این بود که لازمه پیشرفت و تجدد را نوعی مهندسی معکوس از پیشرفت غربی میدانستند و نمونه آن را به خوبی میتوان در آرای ملکم خان، طالبوف، آخوندزاده و حتی تقیزاده مشاهده کرد. همچنین در شمار چشمگیری از ترجمهها، تدوین و تهیه متون عملی همانند نظامنامه، روشهای نقشهبرداری، فنون نظامی و مقررات اجرایی این گرایش به خوبی قابل مشاهده است.
آموزههای عصر روشنگری در ایران
آموزههای عصر روشنگری درباره پیشرفت بر گرایشهای اندیشمندان ایرانی در زمان مشروطه نیز تأثیر زیادی گذاشتند که مستقیم از اروپا یا با پیوندهای منطقهای همانند عثمانی و قفقاز وارد ایران شده بودند. تنوع این گرایشها را میتوان در ترکیب آرا و رویکردهای ناهمگون همانند لیبرال و فردگرا و نیز دولتگرا در تدوین قوانین مشاهده کرد. متون برآمده از قفقاز گرایشهایی هم به سوسیالیسم داشتند. محور عتبات هم مخصوصا از نظر آموزههای اسلامی تاثیر خاص خود را بر ایران گذاشتند.
نگرش دوم استفاده از اصطلاحات پزشکی و بالینی برای پیشرفت است. حسین اسفندیاری معروف به محتشم السلطنه، چهار مورد شامل اعتقاد به آموزههای اسلامی، اجرای عدالت، اصطلاح عدلیه و بهبود وضعیت اقتصادی و صرفهجویی و جلوگیری از واردات اشیای بیهوده و غیرضروری را برای پیشرفت ضروری میداند. وی مدتی وزیر معارف بود و چند دوره ریاست مجلس را در اوایل دوره پهلوی بر عهده داشت و مدرسهای را در تهران با کمک سفارت آلمان به مدرسه صنعتی تبدیل کرد و بودجه دولتی را برای آن در نظر گرفت. از اواخر دوره قاجاریه به بعد دو گرایش کاملا متفاوت را در میان روشنفکران مشاهده میکنیم که یکی باور به لزوم نهادسازی به عنوان یکی از شروط لازم برای پیشرفت است که فرخی یزدی از طرفداران این گرایش شمرده میشود و گرایش دیگر نیز باور به تغییر از راه انقلاب است؛ بنابراین در دوره پهلوی در میان روشنفکران، شاهد یک پارادوکس در مورد گرایش به آبادسازی و ویرانسازی هستیم.
تأثیر انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی
پارادوکس دیگر در میان روشنفکران از اواخر دولت قاجار این است که مشخص نیست که طرفدار حضور حداقلی دولت یا حضور حداکثری آن هستند؛ لذا با چنین ذهنیتی در دوره پهلوی به تدریج حضور روشنفکران در نهادهای اجرایی کم میشود تا جایی که بسیاری از روشنفکران، دانش معتبر را در خارج از نهادهایی که به آن متصف بودند جستوجو میکردند. مخصوصاً این مسئله در مورد علوم انسانی مصداق بیشتری پیدا میکند. وقوع انقلاب اسلامی از جنبههای مختلف بر مسائل پیشرفت تأثیرگذار بود. بسیاری از این تأثیرات برای اولین بار در تاریخ ایران رخ میداد و برگشتناپذیر بودند. از اثرات جنگ تحمیلی کم شدن تدریجی فاصله میان شهر و روستا به سبب راهسازی، رشد جمعیت شهری و ایجاد ترافیک آمد و شد میان شهر و روستا بود.
از نظر جامعهشناسی میتوان در این زمینه نوعی تداخل را توضیح داد. البته این پروسهای بود که از انقلاب سفید شروع شد، اما جنگ آن را تسریع کرد. تداخل این بود که وقتی زمین در انقلاب سفید به کارگران نرسید، بسیاری از آنها وارد پروژههای شهرسازی شدند و روستایی در شهر، حقوق خوبی به دست آورد و گمان کرد که با پسانداز میتواند زندگی بسیاری خوبی را در روستا برای خانوادهاش فراهم کند، اما خانواده تصور میکرد که او به شهر رفته و دیر یا زود ما را هم به شهر میبرد. موضوع مهم در این زمینه تحرک اجتماعی است؛ یعنی حالتی که افراد تغییر طبقه میدهند. این پروسهها علیرغم ترغیب روشنفکران صورت میگرفت و روشنفکران نقشی در شکلگیری این تحرک اجتماعی نداشتند، در حالی که بسیاری از مصادیق آن کاملا روشنفکرانه است.
مثلاً در یک جامعه فرضی سنتی وقتی کسی بخواهد تشکیل خانواده بدهد، دختری از همان طیف را به همسری میگیرد، ولی در جامعه مدرن فرزند یک نانوا الزاماً نمیخواهد نانوا شود؛ بنابراین به دنبال تحصیل میرود. این وضعیت پس از انقلاب اسلامی رشد زیادی داشت، چراکه مؤسسات آموزش عالی بسیاری تأسیس شدند؛ لذا چهره بوروکراسی ایران به کلی عوض میشود. درباره نقش آینده روشنفکران در ایران نیز باید گفت که این امر به مسائلی همانند پذیرش یا رد نهادهای دولتی از جانب آنها، روند جهانی شدن ارتباطات، تغییرات اجتماعی و... بستگی دارد.
انتهای پیام/
منبع:ایکنا