به گزارش «سدید»؛ آنچه طی چند روز گذشته در خیابانهای برخی شهرهای ایران رخ داد، بسیار فراتر از «اعتراض» بود. کشتهسازی به شیوههای قرون وسطایی، حتی فراتر از هرجومرج و آشوب است. پادویی برخی سلبریتیها در این کشتوکشتار و انگیزه قاتلان مردم به بهانه فوت مهسا امینی، نیازمند بررسیهای جامعهشناسانه است. شاید بتوان انگیزه معترضان به فوت مهسا امینی یا حتی دلایل اعتراض به وضعیت اقتصادی را درک و تحلیل کرد، اما انگیزه آشوبطلبان و میدانداری برخی سلبریتیها در این هیاهو نیازمند بررسیهای جداگانهای است. برای بررسی این موضوع و دلایل ترویج خشونت عریان با غلامرضا جمشیدیها، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران به گفتگو نشستهایم.
از نظر جامعهشناسی دلیل اینکه ضدانقلاب در بحث نرمالیزه کردن خشونت مردم را ترغیب میکنند، اگر نیروی انتظامی یا یک فرد عادی را دیدند که مخالف نظر آنها را داشت، باید به او حمله کنند، چیست؟ اساساً چرا معترضان را به این سمت سوق دهند؟
وقتی شما در همه امور کوتاه میآیید و بعضی از مواقع ذیل رأفت اسلامی به بعضی از افراد اجازه میدهید هر کاری انجام دهند، نتیجه آن همین شرایط میشود. در سادهترین قسمت یعنی در دنیای مجازی که اوضاع کاملاً رها شده است. دیگر اینکه چندین بار این رفتارها اتفاق افتاده و کسی هم از میان افراد مؤثر محاکمه نشده است و همینها موجب شده است ضدانقلاب برای این نوع رفتار جسارت پیدا کند، البته امیدوارم دستگاه قضایی به این ضرورت برسد که با این افراد هم مقابله کنند ولی به هر حال اصل این افراد بر حمله است، یعنی تشویق به بحرانسازی در جامعه میکنند. وقتی در جامعه بحران ایجاد میشود یا جامعه توان خود را از دست میدهد یا عصبانی میشود و در نتیجه آن حداقل اقتصاد دچار مشکل میشود.
دشمن کار خودش را انجام میدهد، اصل رفتار آن مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران است، ولی آدمهای آن در هر دورهای متفاوت میشوند. یک نکته جالب در این دوره این است که از حاشیهنشینها کسی نبود و بحث اقتصادی هم مطرح نبوده است که بگوییم افراد حاشیهنشین وارد شوند بلکه با عرض پوزش یکسری سلبریتی بیهویت که هیچ دردی را از مردم مملکت دوا نمیکنند با خرج نظام بزرگ میشوند و خود این افراد تبدیل به ضد ما میشوند. این یک ضرورت مشخص است که باید این افرادی که متخلف هستند، تنبیه شوند، البته در حوزه تنبیه هم امام خمینی (ره) یک جملهای دارند با این مضمون که در اسلام آرامش از بالا شروع میشود. اصل بر این است که اول وقتی در بالا کسی تخلف کرد، باید با او مقابله شود ولی در سطوح بالای ما کسانی بودند که تخلف مالی کردند و کاری در خصوص آن نشده است، بعد در سطوح زیرین یک مشت آدم بیهویت را بزرگ کردهایم و همین افراد آمدهاند بر جامعه تأثیر گذاشتهاند، البته من امیدوارم نیروی انتظامی هم یک کار جامعهشناسی انجام دهد که این افراد اغتشاشگر چه کسانی و از چه طبقه اجتماعی هستند. هر چند اینها در همه شهرها هم بودهاند ولی آیا مثلاً علی کریمی توانسته است به عنوان فوتبالیست روی این افراد تأثیر بگذارد که شورش کنند یا خیر. اصل بر این است که طرف تا زمانی که خیلی خطرناک نیست، باید با ملاطفت با او برخورد شود ولی وقتی که از حد گذراند و دیگر اعلام کردند اصل نظام نشانه است، نباید در برابر او کوتاه آمد.
این رفتار چه تبعاتی برای جامعه بعد از این اغتشاشات دارد؟ اینکه مردم شاهد هستند بخشی از مردم به خود اجازه میدهند سر هر مخالفتی به آنها حمله کنند.
وقتی شما کوتاه بیایید، فردا هم یک عده دیگری این کار را خواهند کرد. شما میگویید حالا اینها را رها کنیم اشکالی ندارد، ولی همین موجب میشود اینها جریتر شوند و شما باید با کسانی که به دنبال براندازی هستند، برخورد کنید.
قبل از این هم شاهد رفتار براندازانه بودهایم ولی به نظر میرسد سطح خشونت افزایش پیدا کرده است.
من نمیدانم اینها کجا آموزش میبینند و گزارشها در این خصوص در دسترسم نیست، ولی مدتی پیش یک گزارشی داشتیم که گفته شده بود افراد برانداز خیلی جسور شدهاند. مثلاً کسی میگفت وقتی به فردی که خود را طرفدار آزادی میدانست، میگفتیم آزادی یعنی چه، با خشونت جواب میداد، نمیدانی آزادی یعنی چه؟! بررسیها نشان میدهد اغتشاشگران افراد خیلی جسور و بیهویتی هستند.
از نظر سطح اجتماعی این قابل بررسی است که این افراد چه کسانی هستند و باید بررسی کرد که آیا مثلاً طرفدارهای فوتبال هستند که وارد این صحنه شدهاند یا آدمهایی هستند که ضدانقلاب بودهاند و به شکلی به گروههای سیاسی مثل منافقین، کومله و ... وابسته بودهاند و اکنون بروز پیدا کردهاند. باید واقعیت اینها بررسی شود.
از طرف دیگر من چند روز پیش در راهپیمایی حاضر و شاهد بودم که مردم آماده و منتظر دستور مقامات بالادستی هستند، وگرنه آنها میتوانند ابتدا بهساکن هم در برابر خشونت آشوبگران خشونت نشان دهند، مگر آنها از این افراد میترسند؟ اینها که از سربازهای زمان شاه بدتر نیستند! من جوان زمان انقلاب هستم. این شورشیها که از آنها بدتر نیستند. مسئله این است که مردم نمیخواهند نظم به هم بخورد و شاهد بودید که خود نیروی انتظامی هم از مردم تشکر کرد که بدون اجازه وارد نشدند، وگرنه مردم میتوانستند جلوی این افراد را بگیرند. مردم هر چند ممکن است ایراداتی نسبت به مدیریت جامعه داشته باشند، اما اصل حکومت را قبول دارند.
اینکه افراد میبینند با شورشیها با خشونت برخورد نکردند و آنها با خشونت با آنها رفتار کردند، بعد از پایان این شورشها چه تبعاتی برای جامعه دارد؟
ممکن است این تصویر ایجاد شود که ما هر چقدر داریم کوتاه میآییم اینها جسورتر میشوند ولی در این مورد هم نظام باید تصمیم بگیرد، چون اگر من سرخود وارد شوم، ممکن است خشونتها بیشتر شود و این به صلاح نیست.
یکی از تلاشهای ضدانقلاب این است که با این نوع به خشونت کشیدن، جامعه دو قطبی را در جامعه افزایش دهد، البته مشکل این است که دستگاههای دولتی هم بلد نیستند به درستی کار خود را انجام دهند. مثلاً یک آییننامه انضباطی در دانشگاه بود که هر خانمی باید این آییننامه را رعایت میکرد ولی در دوره آقای روحانی یا این آییننامه کلاً برداشته شد یا پاکش کردند یا به گونهای نوشته شد که خیلی جدی گرفته نشود. بالاخره در دانشکده ما نیز برخی از افراد بدحجاب هستند و وضع آنها ناجور است ولی میشود با این افراد از همان ابتدا بر اساس آییننامه انضباطی برخورد کرد. در جامعه هم همینگونه است و بعضی از تخلفات را لازم نیست که بگیرید و بازداشت کنید، چون عصبانیت به وجود میآورد، بلکه باید یک راه دیگر قانونی پیدا کرد.
ما در ابتدای انقلاب حتی شاهد خشونتهای مسلحانه هم بودیم، چه شد این خشونتها از بین رفت؟
نیروهایی که وظیفهشان برخورد با این خشونتها بود، کار خود را انجام دادند، چون نمیشود که مردم برای مقابله با خشونتها وارد شوند، ممکن است بحث دعوای شخصی ایجاد شود، به همین دلیل بهتر است سازمانهای رسمی و قانونی که مسئول انتظامات هستند، وارد شوند و اگر کسی هم میخواهد با این خشونتها برخورد کند، ما سازمان رسمی مانند بسیج داریم که مردم میتوانند وارد آنها شوند و به شکل رسمی با خشونتها برخورد کنند ولی اگر منِ نوعی در خیابان درگیر شوم، ممکن است درگیری شخصی شود و این خوب نیست. اگر کسی میخواهد به مجموعه نظام کمک کند از طریق این سازمانهای رسمی باید وارد شود، این نیروها هم آماده هستند و از قبل تشکیل شدهاند تا در برابر این خشونتها کمککننده باشند و به سرعت وارد عمل شوند ولی اینکه فرد خودش بخواهد وارد شود، خسارت بیشتری دارد و بینظمی ایجاد میشود.
این چرخه خشونتی که ضدانقلاب سعی میکند در جامعه ایجاد کند، چگونه ادامه پیدا میکند؟
بستگی به نحوه برخورد ما دارد. دشمن اینگونه است، اگر شما محکم بگیرید، او عقبنشینی میکند ولی اگر شل بگیرید، او پیشروی میکند، البته همانطور که اول بحث گفتم باید بررسی کنیم که انگیزه اولیه این افراد چه بوده است. انگیزههای اینها سیاسی است یا مثلاً طرفدار فوتبال هستند و به دعوت فردی مثل علی کریمی وارد شدهاند. هر چند بعید میدانم به دلیل اقتصاد وارد خیابانها شده باشند، چون هر چند به چند تا بانک هم آسیب وارد شده است ولی دزدی کمی شاهد بودهایم و بیشتر بانکها را آتش زدهاند. یکی از نکات جالب این حوادث این است که خیلی در مناطق محروم نبوده است. با این حال گستردگی به دلیل رها بودن فضای مجازی وجود داشته و افراد جسور و بیتربیت هم حضور داشتهاند. این خیلی مهم است که فرد فقط جسارت ندارد بلکه بیتربیت هم است، کمااینکه در دانشگاه هم ممکن است وقتی من رئیس یک واحدی باشم، دانشجو بیاید با من صحبت کند ولی الان توهین میکند و شاید به این افراد آموزش داده شده است که شخصیت طرف مقابل را خرد کنید، شاید از شما بترسند.
یک نظریه تحقیر و سلطه است که بر اساس آن میگوید، برای اینکه به طرف سلطه پیدا کنی، او را تحقیر کن! هر کاری که انجام میدهد، شما او را تحقیر کن. مثلاً این همه آدم در راهپیمایی میدان انقلاب و بقیه جاها شرکت میکنند، شما بگو اینها کلاً ۱۰۰ نفر هستند و پراکنده بودند! این نمونهای از رفتاری است که ضدانقلاب برای تحقیر مردم انجام میدهد، البته من معتقدم همه این مسائل یک خیریتی داشت و موجب شد مسئولان جمهوری اسلامی بیدار شوند، چون بخشی از مسئولان جمهوری اسلامی خواب بودند و همین اتفاقات موجب بیدار شدن آنها میشود.
/انتهای پیام/