به گزارش «سدید»؛ جایگاه تربیت دینی در ساختار آموزش و پرورش و در مدارس از جمله موضوعات به روز، مهم و دورانساز جامعه اسلامی ماست. یکی از مهمترین دغدغههای نظام آموزشی کشور چیستی و چگونگی تولید و عرضهی محتوای آموزشی دینی و برنامهریزی برای انتقال صحیح محتوای یادشده به کودکان و نوجوانان خصوصاً در مهدکودک و مدرسه است. از طرفی، این دوران مهمترین مرحله در راستای شکلگیری شخصیت کودکان و نوجوانان و از حساسترین مقاطع سنی آنان است. این دوران بهترین زمان برای انس بیشتر دانش آموزان با متون دینی و قرآن کریم است. بنابراین، اهمیت آموزش در این دوران و نیز شکلگیری شخصیت انسانی در مرحله کودکی و تلاقی این دو، حاکی از نقش توأمان و فوقالعاده شأن در حیات انسانی شخص و بالتبع زندگی اجتماعی اوست.
با استقرار نظام جمهوری اسلامی، آموزش و تربیت دینی، سرلوحه برنامههای نظام آموزشی کشور قرار گرفت. پس از گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی، بازشناسی و اصلاح وضعیت تربیت دینی در مدارس امری ضروری است. پژوهشها و همچنین وضعیت اجتماعی ایران نشان میدهد که تربیت دینی در نهادها، بازدهی چندان بالایی ندارد و از نقطه آرمانی خود فاصله بسیار دارد.
سید کمیل حسینی پژوهشگر تربیت جنسی و مسئول مجموعه فرهنگی آرمانا گفت: در حوزه تربیت دینی ما باید سه امر برای کودکانمان ایجاد کنیم نخست یک بینش سالم، دوم گرایشهای صحیح و سالم و سوم رفتارهای درست است. یعنی اگر بخواهیم نسل کودک را تربیت دینی کنیم تا آنها به افقهای خوب و بلند روحانی برسند باید بر روی جهان بینی آنها کار شود، علایق و منفورات را بر روی کنشهای رفتاری و بیرونی منطبق کنیم.
وی ادامه داد: وقتی بر روی این سه مورد کار میکنیم در نگاه دینی همه اینها وجود دارد در واقع ایمان که به تعبیری بینش است، عمل صالح به عنوان کنش رفتاری ما خواهد بود یا موضوع تولی و تبری که میشود گرایش ما در نگاه دینی، در فروع دینی کار کنیم. پس ما باید در این سه موضوع در تربیت دینی کار کنیم.
حسینی با تاکید بر ۵ عرصه در نظام بندی رفتار با کودکان گفت: یکی از این عرصهها ناخودآگاه کودکان است که در تربیتشان مؤثر است. شخصیت متربی از شخصیت مربی تأثیر میگیرد حتی به صورت ناخودآگاه در نگاه دینی نگاه به عالم را عبادت گفتهاند. چرا که به خاطر اینکه ما میگوییم یک ناخودآگاهی از آن شخصیت فرد و عالم میتواند روی وجود ما تأثیر بگذارد حالا در نظام آموزش و پرورش چه وجهی باید باشد؟ در تربیت دینی باید حواسمان باشد که معلمان آموزش و پرورش چه شخصیتی دارند، خود ساختهاند یا نیستند و ناخودآگاهی که این شخصیت روی کودکان تأثیر میگذارد اهمیت پیدا میکند. اینکه کودکان آیا در آموزش و پرورش توسط معلمان با اخلاق بزرگ شدهاند یا کسی بوده است که به دلیل نیاز به شغل معلم شده است؟ متأسفانه برخی این طور تربیت نشدهاند که خود را در جایگاه انسان سازی ببیند و وقتی این شخصیت را در خود تربیت و پرورش نداده فرزند من هم که در زیر دست او برداشت انسان سازانه از او نخواهد داشت.
وی ادامه داد: یکی از اصلیترین ارکانی که برای تربیت یک انسان بزرگسال لازم است این است که زلف او را به زلف یک استاد بزرگ گره بزنیم. در طول سالیان آموزشی ما به خاطر آشنایی با یک انسان بزرگ یا یک معلمی که او را دوست داشتیم مسیر آینده مان تغییر کرده است و متأسفانه از این منظر دچار این ضعفها هستیم. در بعد تربیت دینی فضا، فضای کمال و پیامبری و انسان سازی نیست بلکه به تعبیری فضای شغل است. پول در آوردن چیز خوبی است اما اینکه حس آدم چه باشد خیلی تفاوت دارد. حس من از اینکه هر روز به مدرسه میروم چیست؟ من چقدر باید روی خودم کارکنم که این کودک از من حرف بشنود؟
حسینی با اشاره به دیگر ارکان مهم گفت: قسمت دوم فضای عادتها و سنت هاست که انسانها را میسازد. عادتها و سنتها به تعبیری شرایط مدرسه من، فضا، اکوسیستم، طراحی، معماری و امکانات یک مدرسه است. به عنوان مثال نمازخانه مدرسه چگونه است؟ اصلاً نماز خانه دارد آیا نمازخانه محیط جذابی برای بچهها است یا نه یک اتاق معمولی است که بوی پا میدهد یا فرش کثیفی هم دارد؟ آیا مدرسه فضای فهم و دانش است؟ کتابخانه فضای علمی جذابی قشنگی دارد یا یک چند کتابی چیدهاند به عنوان کتابخانه که نه کسی میرود نه کسی میآید و نه جذاب است؟ آیا مدرسه متناسب با جنسیت کودکان طراحی شده است؟ یعنی وقتی می آیم به مدرسه میفهمم که آمدهام به مدرسه دخترانه یا مدرسه پسرانه یا نه؟ آیا متناسب با سن فرزند طراحی شده است یا نه؟ مجموع پاسخ به این سوالات در نهایت اکوسیستم مدرسه را مشخص میکند.
دینداری فضای طیفی است
حسینی در پاسخ به این سوال مبنی بر اینکه در بعضی از مدارس این موارد در بالاترین کیفیت اتفاق افتاده اما بعضاً خروجی متناسبی را شاهد نیستیم، ادامه داد: چند نکته وجود دارد اولین نکته این است که فضای صفر و صدی در دینداری نباید متصور باشیم. دینداری یک فضای طیفی است و آدم با دین و آدم بی دین نداریم آدمهایی داریم که در طیفهای متفاوت دیندار هستند اینکه من مثلاً کسی که تربیت کرده ام را در کدام قسمت از این طیف دین قرار گرفته است مهم است. آیا اهل نماز است؟ اهل تهجد است؟ یا نه فقط روزه میگیرد، حتی هنوز روزه هم نمیگیرد یا نه اینکه ضد دین است. برخی از همین مدارسی که اصطلاحاً غیرانتفاعی هستند متوجه میشوید که بعضاً اسمشان دینی است ولی رفتارهای غیر دینی در آن انجام میشود و چه بسا دل زدگی ایجاد میکند. عنوان مدرسه الزاماً نشان نمیدهد که آن فرزند با ساز و کار دینی هدایت میشود اما میتوان گفت مدارس خوبی که کار دینی میکنند خروجی قابل دفاع تری نسبت به مدارسی که دولتی هستند، دارند.
این پژوهشگر تعلیم و تربیت ادامه داد: یک فضای جدیدی وجود دارد که منی که میخواهم فرزندم از نظر دینی آدم خوبی باشد حاضرم به خودم فشار بیاورم از زندگی خودم بزنم و فرزندم را به یک مدرسه غیر انتفاعی بفرستم به خاطر اینکه گمان دارم خروجی بهتری خواهد داشت. و این خیلی ضعف بدی است ولی نشان میدهد که تفاوت تا حدودی مؤثر است. ما در مدارس مذهبی هم سازِکار تربیت دین محور کودکانمان را نداریم. همه چیزی که پیرامون مدرسه میگوییم جزئی از نظام تربیت است و در فضای جدیدی که رسانه نقش زیادی دارد، آنها فضای تربیتی را بسیار پیچیده میکنند.
حسینی با تاکید بر اینکه ما قائلیم که محیط دخترانه باید دخترانه باشد، گفت: کودکان و نوجوانان دختر باید بتواند دخترانگی خودشان را بروز بدهند اما متأسفانه در آموزش و پرورش چنین چیزی نداریم تربیت دختر و پسر ما شبیه به هم است یا مثلاً در مدارس روستایی دختر و پسر در کلاس مینشینند و یک آموزش داده میشوند. بنابراین مدرسه ارتباطی با طبیعت ندارد اما در نگاه دینی و جامعه شناسی دین وقتی انسان را از طبیعت دور میکنیم خدا باوری اش تحت تأثیر قرار میگیرد. به عنوان مثال کودک هیچ شگفتی ای در طبیعت ندیده هیچ پرورش و زایشی را ندیده آسمان و عظمت خلقت را ندیده که برای او سوال بشود که چرا این اتفاقات میافتد. مدرسهای ایزوله شده از طبیعت ساختیم و چرا باید فرزند در آن تربیت دینی پیدا کند؟
کودکان در الگوگیری دینی دچار خلأ هستند
این کارشناس تربیت کودک، علایق کودکان را بخش دیگری از این تربیت عنوان کرد و گفت: علایق کودکان یعنی «دوست دارم و دوست ندارم» های آنهاست. ما باید ببینیم چه فضای جذابی برای کودکان در قسمتهای مختلف مدرسه و جنبههای متنوع هنری مهیا کردیم تا با نگاه زیباشناختی مفاهیم را به بچهها یاد دهیم؟ چه مقدار سعی کردیم الگوهای خوبی را در نظام آموزش و پرورش به کودکان یاد دهیم؟ ما دچار چالش هستیم وقتی یک کودکی در فضای رسانه با دهها سلبریتی و الگو و قهرمان مواجهه میشود و او در الگوی دینی دچار خلأ است. ما باید برای نسل خودمان الگوی زنده هم معرفی کنیم الگوهای در اطراف خودشان و در فضای جدید جهان تا بتوانند راحت تر با آن ارتباط بگیرند.پس من باید بلد باشم با کودک متناسب با سنش الگو بسازم این ابر قهرمانهایی که در جامعه وجود دارد برای بچههای ما الگو سازی و هویت سازی میکنند. وقتی کودک ما الگویش از یک فرهنگ ضد دینی میآید من چطور میتوانم توقع یک نسل متدین را داشته باشم؟ چرا من قهرمان خوبی ندارم؟ چرا برنامهریزی نکردهایم؟ اینها سوالهای خیلی مهمی است که بعد از چند دهه هنوز نتوانستیم الگوی خوب برای بچههای خود بسازیم و این خلأها به جامعه ما آسیب میرساند.فضای بعدی فضای علایق و قهرمان و الگو های بچههای ما هستند. در قرآن که نگاه کنیم متوجه میشویم که قرآنی که برای هدایت بشر و هدایت کل تاریخ آمده تا چه میزان داستان دارد. اصول عقاید کمتر گفته شده است، اما داستان حضرت نوح (ع)، حضرت ابراهیم (ع)، حضرت عیسی (ع) گفته شده است و به ما الگو میدهد حتی به صراحت گفته شده است که پیامبر اکرم الگوی ما هستند بعد ما این روش را حذف کردهایم و به آن درست نپرداختهایم.
منبع: خبرگزاری مهر