به گزارش «سدید»؛ هماندیشی «روششناسی مطالعات تمدنی» از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
سیدصادق حقیقت، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید، در این نشست با موضوع «تنوع حاکم بر روششناسیها و گونهشناسی رویکردهای روششناختی سودمند در مطالعات تمدنی» سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
برای تمدن تعاریف بسیار زیادی وجود دارد. یکی از تعاریف این است که تمدن وضعیتی است که در آن دستاوردهای مادی و معنوی و توسعه همه جانبه به وجود میآید. درباره ارتباط تمدن با فرهنگ باید گفت که اگر فرهنگ را به مفهوم گستردهای که شامل باورها، ارزشها و رفتارها میشود که با هنجارهای موجود در جوامع بشری ارتباط دارند در نظر بگیریم بنابراین بین فرهنگ و تمدن ارتباط برقرار میشود و تمدن، واحد بزرگتری است که فرهنگ یکی از عناصر آن قلمداد میشود. همچنین فرهنگ و تمدن با مسئلهای به نام زبان در ارتباط هستند. یکی از اندیشمندان میگوید اگر زبان نتواند همراه با پیشرفت، توسعه یابد ممکن است زمینه نفوذ بیگانه فراهم شود.
تمدنها دارای ظرفیتهایی هستند به طور مثال، رندال کالینز برای تبیین قدرت تمدن از اصطلاحی به نام حوزه پرستیژ یاد میکند و منظور وی این است که تمدنها در دایرهای میتوانند گسترش پیدا کنند و این دایره همان حوزه پرستیژ است. متفکران دیگری از عباراتی همانند اعتبار تمدنی یاد میکنند تا نشان دهند که یک تمدن تا کجا میتواند پیش برود. بین روش و روش شناسی، یک تفاوت اساسی وجود دارد و بین روشِ تمدن و روش شناسیِ تمدن هم تفاوت است. تفاوت این است که وقتی از روشِ تمدن استفاده میکنیم بحثی درجه اول است اما وقتی از روش شناسی تمدن صحبت میکنیم تبدیل به بحثی درجه دوم میشود.
نکته دیگر این است که واحد بحث در این همایش، تمدن است؛ مثلاً ابن خلدون هم از دولت صحبت میکند و هم از تمدن و هر دو را آسیبشناسی میکند و بیان میدارد که چه چیزهایی باعث زوال آنها میشود. لازم به ذکر است علاوه بر این بحث که باید بین دولت و تمدن تمایز قائل شویم باید بیان کنم که ابن خلدون را برخی به اشتباه پدر جامعه شناسی اسلامی معرفی کردهاند اما دانشی که وی بحث کرده جامعه شناسی نیست.
اگر بخواهیم از تنوع روشهای مطالعات تمدنی صحبت کنیم ابتدا باید به ابن خلدون و علم عمران اشاره کنیم. وی میگوید تمدنها دارای دوره زایش، جوانی و پیری هستند. وی درباره علل زوال تمدنها و دولتها صحبت میکند و به همین دلیل است که میگوییم وی پدر جامعه شناسی اسلامی نیست. مباحث وی در حوزه فلسفه علم اجتماع قرار میگیرد نه جامعه شناسی چراکه جامعه شناسی، به مفهوم مدرن در زمان ابن خلدون وجود نداشته و وی جامعه زمان خود را تحلیل نکرده است بلکه دنبال علل شکوفایی یا انحطاط تمدنها بوده است.
مورد دوم، روش فلسفی است. بسیاری از متفکران بین روش تاریخی و فلسفی تمایز قائل شدهاند و گفتهاند روش فلسفی، روشی انتزاعی است که به دنبال یافتن مدینه فاضله است. مورد سوم اثباتگرایانه و لیبرالیستی است. البته بین این دو تفاوت وجود دارد اما بنده آنها را در یک دسته قرار دادهام چون قرابتهایی با هم دارند. در اینجا نظریه برخورد تمدنها و نظریه پایان تاریخ فوکویاما را میتوانیم مورد اشاره قرار دهیم. چهارم روش سیستمی است. برخی افراد که مباحث تمدن اسلامی را به شکل خاص بحث کردهاند گفتهاند که میتوانیم تمدن را به شکل یک سیستم ببینیم که اجزای آن با هم در ارتباط هستند بنابراین اگر برخورد کلان با تمدن داشته باشیم میتوانیم آن را تبدیل به رویکرد سیستمی کنیم.
مورد پنجم روش گفتمانی است که آقای دکتر مبلغی با این روش مباحث تاریخ اسلام را مورد مطالعه قرار دادهاند. بدون تردید دو مفروض در مطالعات گفتمانی باید مد نظر قرار گیرد که یکی نسبیتِ روش شناختی است؛ یعنی کسی که از گفتمان استفاده میکند باید نسبیگرا باشد. دوم مسئله گسست است. برخلاف مطالعات تاریخی که مفروض آنها پیوست است مفروض مطالعات تاریخی، گسست است یعنی بین حوادث تاریخی، گسست وجود دارد. در همین راستا، ادوارد سعید که مباحث شرقشناسی را مطرح کرده متأثر از تحلیل گفتمان میشل فوکو بوده است. روش ششم، روش تاریخی است که مهمترین روش در مطالعات تمدنی است. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن از این روش استفاده کرده است. وی میگوید من برخلاف کسانی که توجه آنها بر روی وقایع تاریخی است بنده به مسائل حاشیهای هم توجه کردهام یعنی به جای توجه به رود، به اتفاقاتی که در ساحل رخ داده توجه کردهام.
روش دیگر فراتاریخی است که در اینجا از رویکرد معناشناختی در مورد تمدن استفاده میکنیم همانگونه که ایزوتسو در مطالعات قرآنی خود از رویکرد معنایی استفاده کرده است. رویکرد دیگر جامعه شناختی است، تفاوت رویکرد جامعه شناسی با تاریخی این است که رویکرد تاریخی در طول زمان به وقایع میپردازد اما جامعه شناس، یک جامعه یا تمدن خاص را در زمان خاصی مورد بررسی قرار میدهد. رویکرد نهم، روانشناختی است. در اینجا از یک منظر در مقابل رویکرد جامعه شناسی است و از سوی دیگر میتواند مکمل آن باشد. گوستاو لوبن در کتاب تمدن هند، رویکرد مردم شناسانه دارد و در کتاب تمدن اسلام و عرب به رویکرد روانشناختی میپردازد. روشهای پدیدارشناسانه، هرمنوتیکی، روش مقایسهای، آیندهپژوهی و در نهایت روش دینی و بومی دیگر روشهایی هستند که میتوان در مطالعات تمدنی از آنها استفاده کرد. منظور از روش دینی و بومی این است که میتوانیم تمدنی برای خودمان یعنی مسلمانان یا ایران داشته باشیم. در اینجا اقتضائات خاص جامعه مورد توجه قرار میگیرد و یکی از پروژههای ضروریِ اسلام سیاسی، تمدن اسلامی است.
نکتهای که باید توجه داشت این است که یک روش شناسی خاص در مطالعات تمدنی کفایت نمیکند چون هر روششناسی در کنار کارایی، دارای محدودیتهایی است بنابراین باید به کثرتگرایی روششناختی هم توجه داشته باشیم. این موضوعی است که بسیاری از افراد در مورد آن صحبت کردهاند و اعتقاد بنده هم این است که میتوانیم از روشهای مختلفی بهرهمند شویم.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین رضا غلامی، رئیس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این نشست در سخنانی گفت:
چند سالی است مطالعات تمدنی در ایران، البته با چند دهه تأخیر از جهان عرب شروع شد و در سالهای اخیر رونقی نسبی نیز پیدا کرده است. کتابها و مقالات زیادی در این راستا نوشته شده و نشستهای زیادی برگزار شده است. در این بین ضرورت ویژه توجه به روش شناسی مطالعات تمدنی کاملا خودنمایی میکند و چه بسا ما از این موضوع غافل بودهایم که آن را زودتر مورد توجه قرار دهیم. اگر قرار باشد این مطالعات در مسیر درستی قرار گیرد و نتیجهمند باشد باید زودتر درباره روش شناسی بحث و گفتوگو کرده و نظرات خود را به هم نزدیکتر کنیم.
به نظرم روش شناسی مطالعه تمدنی عبارت است از روش شناسیِ تحقیقِ رویهها یا تکنیکهای خاصی که ما برای توصیف، تحلیل یا پیشبینی یک پدیده تمدنی استفاده میکنیم. در واقع روش شناسی این فرصت را ایجاد میکند که ما هم اعتبار و پایایی یک مطالعه تمدنی را مورد سنجش قرار دهیم و هم یک تمدن تاریخی یا تمدن در شرف شکلگیری را به طور انتقادی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم.
در این جهت به نظر میرسد چند عنصر کلیدی در روش شناسی مطالعه تمدنی داریم که یک پروبلماتیک مطالعه است که اهمیت زیادی دارد. دوم چهارچوب نظری مطالعه یا پارادایم یا گفتمان حاکم است. سوم روش یا روشهای توصیف، تحلیل و پیشبینی بر اساس دادههای در اختیار، چهارم سبک و اعتبارسنجی منابع، پنجم هرمنوتیک یا چگونگی تاویل یا تفسیر منابع مطالعاتی مخصوصا منابع تاریخی و ششم، بوم و اقتضائات زمانی و مکانی هستند.
منبع: ایکنا