بررسی پیشرفت و اهمیت پژوهش در گفتگو با روح‌الله رحیمی؛
هیچ‌کدام از کتاب‌های تاریخ شفاهی، پژوهش برای تولید نبوده‌اند و صرفاً جمع‌آوری مصاحبه‌های یک فرد موفق بوده است. این مدل کتاب‌ها به‌هیچ‌وجه منبع خوبی برای تولید مستند، فیلم و سریال نیست. پژوهشی که من درباره آن حرف می‌زنم قرار است از دل آن خط روایی ما بیرون بیاید، قرار است فرم و قصه کار از دل آن حاصل شود، شخصیت‌ها، سیر داستانی، نقطه شروع و پایان، جذابیت‌های لوکیشن و همه این‌ها باید از دل همان پژوهش به‌دست آید.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ با روح الله رحیمی، تهیه‌کننده و مستندساز، درباره ضعف و قوت‌های روایت‌های پیشرفت صحبت کردیم. او مجموعه مستند «پازل» را با موضوع روایت‌گری‌های حوزه پیشرفت تولید کرده است که قسمت‌های مختلف آن به روی آنتن رفته است.

 

بیش از چهار دهه از عمر انقلاب می‌گذرد و دولت‌ها همواره ادعا دارند که در حوزه‌های مختلف دستاورد داشته‌اند، اما دقیق‌تر که می‌شویم، گویا ذهنیت جامعه با دولت درزمینه پیشرفت گفته‌شده یکی نیست، و یک شکاف معنایی وجود دارد. شما نیز این مدعا را قبول دارید؟

رحیمی: بدون شک در حوزه‌های مختلفی دستاوردها و پیشرفت‌های مختلفی داشتیم و من برخلاف فرض شما معتقدم که اتفاقاً اکثریت مردم این پیشرفت‌ها را باور دارند، ولی برخی اشتباهات ما در نوع سیاست‌گذاری‌ها در بخش‌های مختلف باعث شده تا مردم با کلیت نظام مخالف باشند و علی‌رغم دیدن این پیشرفت‌ها، آن‌ها را انکار کنند. اما وقتی بدون غرض‌ورزی با آن‌ها هم‌کلام می‌شویم و درباره برخی از این دستاوردها سؤال می‌کنیم، می‌بینیم حتی کسانی که مخالف نظام هستند، در حوزه‌های نظامی دستانشان به نشانه تسلیم بالاست و نمی‌توانند پیشرفت‌های نظام در این ماجرا را به‌راحتی انکار کنند و به نحوی همه به این باور رسیده‌اند که پیشرفت اتفاق افتاده است.

 

پس این جبهه‌گیری‌ها و مخالفت‌ها از کجا ناشی می‌شود؟

رحیمی: آن‌ها احتمالاً با اصل نظام مشکل‌دارند. مثلاً در همین جنگ اوکراین، همه اذعان داشتند که پهپادهای ایرانی با چه تکنولوژی بالایی در این جنگ به کمک روسیه آمده است. این‌ها از دل، این باور را دارند که ما به این سطح از پیشرفت رسیده‌ایم، اما چون با اصل و اساس نظام مشکل‌دارند، شروع به مخالفت خوانی می‌کنند. البته همه مثال‌ها و مصداق‌ها که نظامی نیست؛ مثلاً در حوزه تجهیزات پزشکی؛ ما در این حوزه مشکلات فراوانی داشتیم. به‌عنوان مثال دستگاه‌های بیماران دیالیزی در کشور معمولاً برندهای آلمانی و ژاپنی بود و این‌ها با کوچک‌ترین ایراد، راهی انبارها می‌شدند، چون ما نمی‌توانستیم از گارانتی آن‌ها استفاده کنیم. نهایتاً در برهه‌ای، توانستیم تا حدود بالای ۹۵ درصد این دستگاه را ایرانی سازی کنیم و اتفاقاً به همان بیماران هم خیلی شفاف اعلام کردند که این دستگاه‌ها همه ایرانی هستند و من خبردارم که در حال حاضر در بسیاری از شهرستان‌ها این دستگاه‌ها در حال کار کردن هستند و اتفاقاً آن بیماران هم به این دستگاه‌های ایرانی به‌سرعت اعتماد کردند. شاید عموم مردم به این دستاوردها و پیشرفت‌ها اعتماد و باور نداشته باشند، اما وقتی به یک دستاوردی مبتلابه می‌شوند، کم‌کم آن را می‌پذیرند و به آن اعتماد می‌کنند. پس هرکجا که مردم مبتلابه یک موضوعی شدند و از آن دستاورد ایرانی استفاده کردند، به این شعار ایرانی می‌تواند ایمان آوردند.

 

به نکته خوبی اشاره کردید؛ هرکجا این پیشرفت‌ها و دستاوردها با زندگی روزمره مردم در ارتباط بوده، آن‌ها باورش کرده‌اند، ولی هر وقت همان مردم نتوانستند با آن پیشرفت ارتباط برقرار کنند، شروع به غر زدن و مخالفت‌گویی می‌کنند و اینجاست که مشکل نبود روایتگری‌های هنرمندانه، صادقانه و شفاف آشکار می‌شود. قبول دارید که ما نتوانسته‌ایم به‌درستی پیشرفت‌هایمان را برای مردم روایتگری کنیم؟

رحیمی: دقیقاً جان کلام همین است. من سال‌ها در عالم رسانه به دوستان و همکاران خودم گفته‌ام که هیچ اشکالی ندارد که شما یک موضوع را بارها برای بیننده تکرار کنید؛ ولی با لحن، بیان، قالب و مدیای متفاوت. حالا این روایت شما باید برای مخاطب منطقی، برانگیزاننده و باورپذیر باشد و وقتی مخاطب این را می‌بیند، باید این احساس را داشته باشد که گویا یک کاری در حال انجام شدن است و این امید بالایی به مردم تزریق خواهد کرد. شاید دلیل عدم پذیرش این دستاوردها ریشه در یک نارضایتی‌های دیگر داشته باشد و ما نیز باید قبول کنیم که یک سری اشتباهات و ناکارآمدی‌ها طی این سال‌ها از طرف مسئولین وجود داشته است که حالا نتیجه‌اش این‌همه نارضایتی است. اما اگر شما همین روایت را با یک درام، قصه، فرم جذاب بگویید مردم با شما همراه می‌شوند. خیلی‌ها مستند ایرانگرد را تماشا کردند درصورتی‌که قبل از آن مستندهای زیادی درباره ایران و طبیعتش ساخته‌شده بود؛ اما جواد قارایی در ایرانگرد توانست با فرم جدیدی از روایتگری بسیاری را همراه خود کند. ما در حوزه دستاوردهای علمی و صنعتی به فرم جذابی برای روایتگری نرسیده‌ایم.

 

احتمالاً بجای روایت‌گری بیشتر گزارش و آمار تحویل مردم داده‌ایم.

رحیمی: بله همین‌طور است؛ این روایت‌ها بیشتر حالت گزارش عملکرد فلان دستگاه به خود گرفت و شعاری از آب درآمد و متأسفانه رسانه‌ها هم در این قصه کمتر سرمایه‌گذاری کردند.

 

آیا اولویتی برای این روایتگری‌های حوزه‌های مختلف پیشرفت برای شمای مستندساز وجود دارد؟

رحیمی: به نظر من، واقعاً اولویتی وجود ندارد؛ اسم مجموعه مستند را «پازل» گذاشتیم و آن به نحوی پازل پیشرفت ایران بود. هر قسمت از این مجموعه یک تکه‌ای از پیشرفت ایران بود و وقتی این‌ها در کنار هم چیده می‌شوند، تصویر کاملی از پیشرفت و حرکت روبه‌جلوی نظام را برای مخاطب به تصویر می‌کشند. البته این‌ها باید به‌صورت جداگانه و بر اساس ظرفیتشان به آن‌ها نگاه و پرداخته شود. به عقیده من «پژوهش در خدمت تولید» حرف اول هر کار موفق رسانه‌ای به‌خصوص در حوزه پیشرفت است. به‌عنوان‌مثال من مستندساز قرار است روایت پیشرفت فازهای پارس جنوبی را انجام دهم و شما همه مراحل ابتدایی تا انتهایی ساخت این فازها را برای من شرح می‌دهید. حرف من این است که همه این‌ها باید ابتدا از طریق تحقیق و پژوهش نوشته شوند و آنگاه از دل این پژوهش، شما به سناریو برسید.

 

یعنی شما ضعف عمده و اساسی روایت‌های حوزه پیشرفت را در ماجرای پژوهش می‌بینید؟

رحیمی: دقیقاً فقط پژوهش است.



در این ده سال اخیر تا دلتان بخواهد کتاب تاریخ شفاهی پیشرفت نوشته‌شده است.

رحیمی: بله، اما هیچ‌کدام از کتاب‌های تاریخ شفاهی، پژوهش برای تولید نبوده‌اند و صرفاً جمع‌آوری مصاحبه‌های یک فرد موفق بوده است. این مدل کتاب‌ها به‌هیچ‌وجه منبع خوبی برای تولید مستند، فیلم و سریال نیست. پژوهشی که من درباره آن حرف می‌زنم قرار است از دل آن خط روایی ما بیرون بیاید، قرار است فرم و قصه کار از دل آن حاصل شود، شخصیت‌ها، سیر داستانی، نقطه شروع و پایان، جذابیت‌های لوکیشن و همه این‌ها باید از دل همان پژوهش به‌دست آید و کدام یک از این کتاب‌هایی که گفتید، این مدلی نوشته‌شده‌اند؟!



راویان پیشرفت باید چه خصوصیاتی داشته باشند تا روایتشان برای مردم اقناع پذیر باشد؟

رحیمی: تا شما با این کار زندگی نکرده باشید، تا هر کدام از این اتفاقات گلبول‌های خونت نشده باشند، شما نمی‌توانید راوی پیشرفت باشید. در غیر این صورت نهایتا شما گزارشگر پیشرفت می‌شوید. تا شما با عمق جانتان نفهمید که انرژی هسته‌ای و رادیو دارو یعنی چه و قرار است چیکار کند، می‌خواهید درباره چه چیزی حرف بزنید؟ و این‌ها قطعا چیزی نیست که یک شبه حاصل شود.



کمی هم درباره برنامه «پازل» و اینکه چه شد به سراغ ساخت این مدل برنامه رفتید صحبت کنید.

رحیمی: اولین بار سال ۹۰ ایده این کار زده شد و آن موقع اصلا جا نیافتاده بود که شما بخواهید برای یک سوژه از کل فرآیند یک حوزه صنعتی تصویربرداری کنید، نگاه‌ها به شدت امنیتی بود و چقدر طول کشید تا مسئولان آن حوزه بپذیرند که تا مردم کل این فرآیند را با چشم و از نگاه تصویر نبینند، برایشان باورپذیر نخواهد بود و تقریبا از بسیاری حوزه‌های علمی، صنعتی، سوژه مهمی برای ما جا نماند که کار نکرده باشیم. از انرژی هسته ای، رویان، سلول‌های بنیادی تا کشتی سازی و فاز‌های پارس جنوبی همه را پوشش داده بودیم و اساس همه این‌ها پژوهش بود.

شخصا به عنوان نویسنده، تهیه کننده و کارگردان شبانه روز در آن محل‌ها زندگی و زیست می‌کردم تا به یک سناریو برسم. به عنوان مثال برای قسمتی که مربوط به انرژی هسته‌ای بود به سراغ سوژه‌ای با عنوان کرم گلوگاه انار رفتم. در یک برهه‌ای باغات انار ما دچار یک بحران شده بودند. یک نوع کرم به نام گلوگاه انار به این باغ‌ها زده بود و همه آن‌ها را نابود می‌کرد و کارشناسان انرژی هسته‌ای آمدند و با پرتو افکنی، شفیره‌های این کرم‌ها را عقیم کردند و توانستند بسیاری از باغات ما را نجات دهند. سعی کردیم مورد استفاده‌ای را از انرژی هسته‌ای برای مردم به تصویر بکشیم که اصلا فکر هم نمی‌کردند که انرژی هسته‌ای چنین کارکردی برای آن‌ها می‌تواند داشته باشد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha