به گزارش «سدید»؛ روزبهروز تعداد اینفلوئنسرهای کوچک بیشتر میشود، اما نه به میل و اراده خود، بلکه به خواست و اصرار والدین! آنها مجریان سناریوی از پیش تعیینشده بزرگترها هستند که برای جذب فالوئر بیشتر، زندگی کودک را به نمایش عمومی میگذارند. این کودکان بهجای اسفند دود کردن و گلفروشی بر سر چهارراهها؛ بهعنوان مدل تبلیغاتی یا نمونه ایدهآل یک کودک بازنمایی میشوند!
اگرچه کار این کودکان با کلیشههای رایج تفاوت چشمگیری دارد و با پوشیدن لباسهای فاخر و گفتن جملاتی دلنشین قند توی دل مخاطبان آب میکنند؛ اما پشت این تصاویر دلپذیر کودکی قرار دارد که بدون داشتن حریم خصوصی، سوژه هزاران هزار دنبال کننده ناشناس شده و ایجاد کشمکش و تعارض بین والد و کودک، جستوجوی ارزشها درظواهر و رشد تکبعدی، سلامت روانی کودکان را به مخاطره انداخته و به رشد شخصیت آنها آسیب جدی میرساند و چهبسا آنان را در یک تعارض دائمی قرار میدهد.
اینستاگرام یکی از بسترهای رسانههای نوین است که امکانی برای حضور کاربران کوچک و بزرگ فراهم کرده است و شرکتها وکمپانیهای بزرگ تبلیغاتی سعی مینمایند با استفاده از صفحات کودکان پرمخاطب، آنان را قربانی افزایش سودآوری شرکتهای خود نموده و با واردکردن کودکان به صنعت مدلینگ وتبلیغات، بهسادگی آنها را به اینفلوئنسرهای کوچک تبدیل کنند. بدین گونه کودکان بدون درک ازفضای تبلیغات، طعمه شهرتطلبی و ثروت طلبی والدین خود میشوند. این والدین از طریق به نمایش گذاشتن جنبههای مختلف حیات زیستی کودک، در تلاشاند با فروش محصول شرکتها درآمد کسب کنند و برای رسیدن به این هدف از آرایش کودکان و آموزش جملات نامناسب و حرکات بزرگ سالانه ابایی ندارند.
علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس برای بررسی این پدیده و مقایسه کودکان کار نوین (مجازی) و سنتی (خیابانی) عنوان میکند: «مقایسه میان این دو گروه دشوار است، به این دلیل که ماجرای کودکان کار در خیابان و یا کارگاههای زیرزمینی متفاوت از کودکان کار مجازی است. گروهی که در تعاریف بهعنوان کودکان کار سنتی شناخته میشوند، در معرض انواع آسیبهای اجتماعی از تعرض جنسی تا سوءاستفاده باندهای خاص قرار دارند. اغلب این کودکان یا بیسرپرست و یا بدسرپرستاند، بنابراین نمیتوان کودکان کار سنتی و نوین را با یکدیگر مقایسه کرد. به این دلیل که جنس آسیبهای این کودکان عمدتا اجتماعی است، اما کودکانی که خانوادهها بهغلط از آنها در فضای مجازی استفاده میکنند، فشارها و اضطراب سنگینی را خارج از توانمندیهای جسمی، سنی و روانی متحمل میشوند. نکته دوم این است که کودک مصلحت خود را تشخیص نمیدهد و ممکن است در سالهای بعد زندگی، از لایف استایلی که خانواده به او تحمیل کرده ناراضی باشد. یکی از بزرگترین آسیبهای چنین کودکانی، تبدیل آنها به یک انسان نارسیستیک، خودشیفته، خودمحور و خودمدار است و لایکها و تشویقها آنها را متوقع کرده و گمان میبرند در بزرگسالی نیز موردتوجهاند. از سوی دیگر آنها به یک تیپ شخصیتی نمایشی تبدیل میشوند، چون از همین طریق به شهرت رسیده و درآمد کسب کرده و مورد تشویق قرارگرفتهاند و هویتی که فضای مجازی به کودکان میدهد، هویتی مصنوعی و ظاهری و سطحی است و خود این موضوع میتواند کودک را آسیبپذیر کند.»
این جامعهشناس، عوامل متعددی را در افزایش تعداد کودکان اینفلوئنسر دخیل دانسته و میگوید: «نامناسب بودن وضعیت مالی، اولین و مهمترین توجیه والدین برای استفاده از کودکان در شبکههای اجتماعی است که گویا درآمد کسبشده را برای کودک هزینه میکنند. دلیل دوم هم سرخوردگی والدین است و، چون به شهرت نرسیده و دیده نشدهاند، کودک را بهغلط، استمرار خود میپندارند و تمامی آرزوهای فروخورده خود را در جبین فرزند میبینند. علت سوم هم به ناآگاهی برمیگردد و والدین تنها به کسب درآمد فکر کرده و از اثرات مخرب روحی- روانی این مسئله بر فرزند خودآگاهی ندارند. علت چهارم نیز به سودجویی برخی والدین مربوط است که فرزند را صرفا به چشم ابزاری برای کسب درآمد میبینند که البته تعداد اینگونه والدین زیاد نیست.»
آگاهسازی بهجای فرهنگسازی؟
شریفی یزدی برای مواجهه با این موضوع، فرهنگسازی را مؤثر نمیداند. او معتقد است: «اغلب کارشناسان هرکجا قادر به ارائه راهکار نیستند، از واژه فرهنگسازی استفاده میکنند، اما واقعیت این است که فرهنگ، بطئیترین و آرامترین جزء نهاد اجتماعی محسوب میشود و خیلی دیر تغییر میکند، گاهی در نسلهای مختلف شاهد تغییر عنصرهای فرهنگی هستیم، بنابراین بهجای فرهنگسازی باید به دنبال آگاهسازی بود. آگاهسازی سریع رخ میدهد و از طریق ارائه آموزش به والدین باید اثرات منفی آن را اطلاعرسانی کرد.»
شریفی یزدی در ادامه تأکید میکند که «این پدیده در تمامی کشورها رایج است، با این تفاوت که در سایر جوامع، انجمنهایی تحت عنوان انجمن حمایت از حقوق کودکان کار، چنین قابلیتی رادارند که در دادگاه علیه والدین خاطی شکایت کنند و با ورود مددکار اجتماعی و بهزیستی، درصورتیکه تشخیص داده شود رفتار والدین در فضای مجازی برای کودک آسیبرسان است، آنها را مورد محاکمه قرار داده و جریمه تعیین میکنند و گاه بهطور موقت، حضانت را از والدین سلب کرده و کودک تحت نظر مددکار اجتماعی و روانشناس قرار میگیرد، بهاینترتیب آسیبها را به حداقل کاهش میدهند. در کشور ما هم باید مدعیالعموم واردشده و براساس قانون و منشور حقوق کودک؛ والدینی که چنین اقدامی را انجام میدهند، مورد مؤاخذه قرار دهد. سازمان بهزیستی نیز بهجای پرداختن به موارد حاشیهای باید کمیتهای برای کودکان کار مجازی تشکیل داده و مددکاران اجتماعی به لحاظ قانونی، بتوانند والدین را مؤاخذه کنند. رسانهها نیز بسیار
نقش آفرینند، باید سطح آگاهی والدین را بالا ببرند، چراکه اغلب این والدین کسانی هستند که متأسفانه سواد رسانه ندارند و اگر از چنین سوادی برخوردار بودند، از فرزندشان بهعنوان ابزاری برای کسب درآمد استفاده نمیکردند.»
مریم شعبانیان، فعال حقوق کودکان هم بر این نکته دست میگذارد که والدین ما سواد رسانهای ندارند. شعبانیان بیان میکند: «عدم سواد رسانهای یکی از ابعاد آگاهی است که والدین ما نسبت به آن ضعف دارند. درواقع از یکسو آگاهی والدین کم است، چون تبعات این پدیده را درک نمیکنند و از سوی دیگر سواد رسانهای ندارند و نمیدانند که رسانه میتواند چه تبعات و پیامدهایی به همراه داشته باشد؛ بنابراین یک بعد از ناآگاهی والدین، عدم آگاهی نسبت به سواد رسانهای است.»
شعبانیان، آسیبهایی که کودکان کار مجازی و خیابانی متحمل میشوند را با بررسی دو بعد فیزیکی و روانی اینگونه تشریح میکند: «کودکان کار خیابان، بیشترین آسیبی که متحمل میشوند جسمی- فیزیکی است و اگرچه به لحاظ روانی هم آسیب میبینند، اما سهم آسیبهای فیزیکی در آنها بیشتر است؛ از آفتابسوختگی و قطعی دستوپا بگیرید تا ضرب و شتم. اما کودکانی که از سوی والدین در فضای مجازی به کار گرفته میشوند، بیشترین آسیبی که میبینند روانی است و سهم آسیب فیزیکی در آنها بسیار کم است. اگرچه کودکان کار در خیابان بیشترین ضربه را متحمل میشوند، ولی کودکان کار مجازی آسیب عمیقتری را تجربه میکنند، چون بُعد روانی دیرتر قابلدرمان و بازیابی است.»
این فعال حقوق کودکان از والدینی که فرزند را بهعنوان یک ابزار به کار میگیرند، انتقاد کرده و میگوید: «متأسفانه برخی والدین برای وجهه اجتماعی خود و تأیید دیگران از کودکان بهعنوان ابزار استفاده میکنند و این «ابزارانگاری» خطرناک است. معمولا والدین، نسبت به خطرات و پیامدهای این مسئله آگاه نیستند. درواقع میتوانیم بگوییم پدران و مادرانی که کودکانشان را به شکل مجازی به کار میگیرند و یا آنها را برای کسب درآمد راهی خیابان و کارگاههای زیرزمینی میکنند، نسبت به تبعات آن ناآگاهاند. بدون تردید اگر از آسیبها و پیامدهای آن باخبر بودند، یا از این مسئله صرفنظر میکردند و یا سایر جنبهها را هم در نظر میگرفتند. ولی متأسفانه شبکههای اجتماعی ما به فضایی برای دیده شدن یا تأیید مخاطب بدل شده است و این دو مقوله، نیاز روانی هر انسانی است. اگرچه والدین صفحاتی را در اینستاگرام به نام و برای کودک خود ایجاد میکنند و یا تصاویر و ویدئوهای او را منتشر میکنند، اما در حقیقت میخواهند خودشان دیده شوند و اگر توسط مخاطبان تعریفی از لباس و یا رفتار کودک صورت بپذیرد، سلیقه و یا شیوه تربیتی والدین است که مورد تأیید قرار میگیرد؛ بنابراین این مسئله تا حدود زیادی به ماهیت تأیید پذیری و دیده شدن برمیگردد که در همه ما بهعنوان یک نیاز اساسی وجود دارد.»
این فعال حقوق کودکان، اگرچه سهم اقتصاد را هم حائز اهمیت برشمرده، اما بر این باور است که «برخی والدین به لحاظ مادی مشکلی ندارند، ولی تمایل دارند که فرزندشان در اینستاگرام فعالیت کرده و بهعنوان یک بلاگر ایفای نقش کند. چون معتقدند آن هویتی که برای فرزند خود قائل هستند، میتواند در فضای اقتصادی جایگاه داشته باشد. فضای اقتصادی به معنای کلان یعنی نظام سرمایهگذاری و فرهنگ اقتصادی و در اینجا فقط هم بعد مادی و کسب درآمد مطرح نیست. بعد قویتر، فضای فرهنگ سرمایهداری و اقتصادی است که برخی والدین میخواهند جایگاه خود را در این نظام مشخص کنند، به همین علت است که از اصطلاح کالایی و یا ابزار شدن کودکان استفاده میکنم. چون این والدین فرزند خود را بهعنوان یک مدل به نمایش میگذارند و از او عکس و فیلم تهیه و منتشر میکنند، اما این فرزند در نظام سرمایهداری به یک کنشگر تبدیلشده و فرهنگ سرمایهداری و اقتصادی ادامه مییابد و بهصورت عمیق در وجود همه ما ریشه میدواند.»
جلوگیری از کالایی شدن کودکان در فضای مجازی
این مسئله در همه جای جهان شایع است، به همین علت یکی از هشدارهای کنوانسیون حقوق کودک جلوگیری از کالایی شدن کودکان در فضای مجازی است که دراینباره بر تعریف هنجارها و تدوین قوانین تأکید شده است و شعبانیان میگوید: «کشور ما هم با این مسئله درگیر است، اما کشور آمریکا و جوامع اروپایی بیشتر با این پدیده دستبهگریباناند، چون شبکههای اجتماعی و اپلیکیشنهایی که در اختیاردارند بیشتر است و دسترسی راحتتری به فضای مجازی دارند، به همین علت هشدار کنوانسیون بیشتر متوجه این کشورهاست، که در این رابطه، قانونی بهصورت مستقیم و جدی هم ندارند، ولی از ابعاد مختلف وارد میشوند، بهعنوانمثال اگر والدینی نسبت به کودک خود فضای جنسی یا جنسیتی ایجاد کنند، بهصورت مستقیم برخورد میکنند، اما هنوز در هیچ کشوری استفاده از کودکان در فضای مجازی برای تبلیغات و کسب درآمد ممنوع اعلامنشده و طبیعتا برخوردی هم صورت نمیگیرد.»
سالهاست فضای مجازی در سیستم اجتماعی دنیا حاکم شده و تنها مربوط به جامعه ما نیست و به تعبیر جامعهشناختی جبر اجتماعی حاکم، فناوری و تکنولوژی را بر زیست اجتماعی افراد تحمیل کرده است و در این میان کودکان کار مدرن که تنها ازنظر ظاهر با کودک کار سنتی تفاوت دارند و عناصر کارگر و کارفرما و انگیزه کسب درآمد همچنان در آنها دیده میشود، به مشکلات متعددی دچار میشوند.
پروین میرعنایت، رواندرمانگر در حوزه کودکان با اشاره به مشکلاتی که برای کودکان اینفلوئنسر رخ میدهد، عنوان میکند: «این کودکان با سوءرفتار جسمی که در حالت خستگی و خواب و… مجبور میشوند جلوی دوربین قرار بگیرند؛ مواجهاند و ازلحاظ هیجانی مورد آزار و حتی آزار جنسی قرار میگیرند.»
وی اضافه میکند: «اختلال روانی ناشی از فضای مجازی موضوعی نگرانکننده برای کودکان اینفلوئنسر است و اختلال مقایسهای اجباری یا افراطی هم برای اینفلوئنسرها و هم برای سایر کودکان ایجاد میشود و مشکلات هویتی اساسی برای کودکان و همردهها ایجاد میکند و هشداری جدی که میتواند نقطه آغاز شکلگیری اختلالات شخصیتی ازجمله اختلال خودشیفتگی و شخصیت نمایشی باشد.»
میرعنایت سوءاستفاده از تصاویر کودکان در فضای مجازی را مختص به والدین ندانسته و اظهار میکند: «غیرازاینکه والدین خود را مالک بچه میدانند دیگران هم این اجازه را به خود میدهند که برای تبلیغ کسبوکار خود از تصاویر کودکان بهرهبرداری کنند. بهطور مثال پزشک به خود اجازه میدهد که عکس مراجع خود را منتشر کند، مربی موسیقی فیلم اجرای بچهای را منتشر میکند و خیریهها برای ابراز همدلی تصاویر کودکان را بدون فیلتر نشر میدهند»؛ بنابراین از یکسو ضعف نهادهای مدنی و غیردولتی که در حوزه کودکان و دفاع از حقوق وحریم آنها فعالیت میکنند و از سوی دیگر ضعف در اجرای قوانین مدون و جاری سبب شده است تا کمترین توجه به کودکان در برنامهریزیهای اجتماعی و فرهنگی صورت گیرد و این مسئله، کودکان را از مسیررشد طبیعی و همهجانبه دور مینماید و ناخواسته آنها را وارد فرآیندها و مسیرهایی مینماید که بههیچعنوان با دنیای کودکی آنان سازگار نیست.
قانون چه میگوید؟
ازاینرو، مطابق قوانین بینالمللی، همچون پیماننامه حقوق کودک «کودک باید در برابر هرگونه غفلت، ظلم، شقاوت و استثمار حمایت شود». در بسیاری از کشورهای جهان هم قوانین و مقررات حقوقی سختگیرانهای بهمنظور تبلیغات برای کودکان و توسط کودکان، وضعشده است.»
قوانین جاری ایران، قانون کار، قانون مجازات اسلامی و لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان، کار افراد زیر سن قانونی را مصداق کار کودکان دانسته و آن را منع نموده است.
ماده دوم قانون حمایت از کودکان و نوجوانان (مصوب ۱۳۸۱) درتعریف کودکآزاری میگوید:
«هر نوع اذیت و آزار کودکان ونوجوانان که موجب شود به آنان صدمه جسمانی یا روانی واخلاقی وارد شود و سلامت جسم یا روان آنان را به مخاطره اندازد، بهرهکشی اقتصادی برشمرده و ممنوع است.»
کنوانسیون مرجع ملی حقوق کودک نیز، یکی از موارد فاحش نقض حقوق کودک را نشر و بازنشر تصاویر کودکان با اهداف برانگیختن حس ترحم مخاطبان، نمایش استعداد و زیبایی کودکان، تبلیغ کالاها و خدمات در فضای مجازی و سایتهای خبری و اینترنتی و صفحات شخصی توسط اشخاص حقیقی و حقوقی و حتی والدین میداند؛ بنابراین انتشار تصاویر کودکان در فضای مجازی نقض حقوق کودک است و جرم انگاشته میگردد و قابلتعقیب است.
مونیکا نادی، وکیل دادگستری و عضو کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان دراینباره، میگوید: «طبق قوانینی که در حال حاضر وجود دارد، هرگونه سوءاستفاده و بهرهکشی اقتصادی از کودکان ممنوع است. زمانی که از کودکان در فضای مجازی هم سوءاستفاده میشود، موضوع، مشمول عنوان مجرمانه است. ما قوانینی داریم که این عمل را منع و برای آن ضمانت اجرایی گذاشته است. شاید بهطور خاص نتوانیم این پدیده را بهعنوان کار کودک اطلاق کنیم، ولی صرفنظر از محدودیتهایی که قانونگذار برای کار کودک در سنین زیر ۱۸ سال قرار داده، بهطورکلی سوءاستفاده از کودکان در فضای مجازی بهعنوان یک عمل مجرمانه شناختهشده و بهسلامت روان کودک آسیب وارد میکند، بنابراین میتواند زیرشاخه کودکآزاری روانی قرار گیرد. ازاینرو، ما به قانون خاصی نیاز نداریم، هرچند که فضای مجازی در جامعه ایران، فضای تازهای است و شاید پوششهای قانونی خاص برای آن لازم باشد، اما در استفاده از شبکههای اجتماعی باید، هم اصل آزادی، اراده و اختیار کودک در ابراز آزادانه خودش و هم حق کودک بر حریم خصوصی و کرامت انسانیاش مدنظر باشد. به همین خاطر، هر عملی که برخلاف این اصول اتفاق میافتد، جرم است و در قوانین این موضوع پیشبینیشده و همانطور که اشاره کردم در قالب کودکآزاری روانی هم میتواند موردبررسی قرار گیرد. وقتی ما کودکان را بدون آنکه درک و رشد عقلی داشته باشند، در صنعت تبلیغات مورداستفاده قرار میدهیم، بهدلیل تفاوتهای بسیاری که با همسالان خوددارند و تجربهای که از فضاهای کاملا مغایر با سنین خودکسب کرده، دچار مشکلات روانی بسیاری میشوند. عدم امکان تعامل با همسالان خود و دور بودن از محیط طبیعی و تجربه دوران کودکی، ایجاد نوعی خودشیفتگی در این کودکان را به دنبال دارد و در دوران بزرگسالی ممکن است دیگرکسی آنها را نشناسد یا به دوران بلوغ رسیده و چهره و اندامشان دیگر جذابیتی نداشته باشد و خود را آنگونه که انتظار داشته نمییابند، این مسئله آسیب روانی جدیای به دنبال دارد و همین جنبه است که میتواند کار کودک در فضای مجازی را به ابزاری برای سوءاستفاده بدل کند.»
پدیده فشن کودکان و بهطورکلی استفاده ابزاری از کودک در جوامع پیشرفته هم رایج است، اما گفته میشود کشور ما به لحاظ قانونی از آنها عقبتر است و در بسیاری از کشورها اگر والدین صفحهای عمومی داشته باشند و مدام تصویر کودک را به اشتراک بگذارند با آنها برخورد قضائی صورت میگیرد، بنابراین قانونهای دقیقتری وضع میکنند که ضمانت اجرایی بالایی دارد و در کنار آن، اصل فرهنگسازی نیز موردتوجه است. مونیکا نادی در این مورد، تشریح میکند: «اینجا دو بحث مطرح است. نخست اینکه ما مقولهای تحت عنوان قانون داریم که چارچوبها و ضوابط و ضمانت اجرا را تعیین کرده و دوم، مقولهای تحت عنوان اجرای قانون داریم که باید بهدرستی اجرایی شود. یکی از عواملی که به اجرای درست قانون کمک میکند، ارتقاء آگاهی و فرهنگسازی در جامعه است. در برخی جوامع، فرهنگسازی بیشتری صورت گرفته و افراد جامعه به حقوق، فردیت و انسانیت کودک آگاهاند، طبیعتا این موضوع یکی از ابزارهایی است که به اجرای درست قانون کمک میکند. در کشور ما قوانینی وجود دارد که امکان مداخله در این امور را به قانونگذار و مجاری قضائی میدهد و آنها میتوانند به این مسائل ورود کنند. اما باید آگاهسازی و فرهنگسازی نیز در دستور کار باشد. در این صورت، قانون بهدرستی اجرایی و پیگیری میشود، والدین باید آگاه شوند که کودکان از حق کرامت انسانی و حریم خصوصی بهرهمندند و نباید هرلحظه با انتشار تصاویر کودک، حریم خصوصی او را نقض و مواردی از زندگی او را نمایش داد که قابلیت نمایش دادن ندارد!» کودکان مدتهاست در خدمت منافع ما قرارگرفتهاند بدون اینکه کسب درآمد کنند، اما بهعنوان یک مخاطب عام در نخستین گام میتوانیم با عدم استقبال از صفحات مجازی برای کاهش این پدیده اقدامی مؤثر داشته باشیم. البته افراد جامعه بهصورت غیرارادی از این چرخه حمایت میکنند. بسیاری از آنها مطمئن هستند که تنها از تماشای کودک لذت میبرند و هیچ قصد دیگری ندارند. اما همین حمایت کردن، باعث بازدید بیشتر محتوا میشود و اعتبار اینفلوئنسر را نزد شرکتهای تبلیغی بالا میبرد. تا تقاضا هست، عرضه نیز وجود خواهد داشت. پیش از دنبال کردن صفحه یک کودک اینفلوئنسر… باید بیندیشیم، دنبال کردن کودک چه اثری بر زندگی او بهجا میگذارد.
این موضوع که از زبان محمدمهدی سیدناصری، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه حقوق بینالملل کودکان مطرحشده، گویای این واقعیت است که افراد جامعه باید آگاه و مطالبه گر باشند و با اجتناب از انتشار تصاویر و نقض حریم خصوصی کودک، دراینباره مطالبه گری کنند.
مسئلهای که مونیکا نادی، عضو کمیته حقوقی انجمن حمایت از حقوق کودکان نیز با تأکید بر آن عنوان میکند: «مقابله باکار کودک در فضای مجازی باید بهعنوان یک مسئولیت همگانی در جامعه مدنظر باشد و کودکآزاری و حقوق کودکان به مطالبهای عمومی بدل شود.»
/انتهای پیام/
منبع: رسالت