به گزارش «سدید»؛ همزمان با پایان یافتن امتحانات مدارس این سؤال مهم برای خانوادهها مطرح میشود که چگونه قرار است ایام فراغت کودکان و نوجوانان خود را به بهترین شکل پر کنند، از درس خواندن صرف تا تفریح تنها ممکن است شیوه برخی از والدین باشد. با توجه به همین مسئله الزامات و مشکلات پیش روی استفاده صحیح کودکان و نوجوانان از اوقات فراغت را با فاطمه قاسم پور، روانشناس، پژوهشگر و برنامه ریز امور آموزشی و روان شناسی کودکان و نوجوانان مورد بررسی قرار داده ایم.
در شرایطی که اوقات فراغت دانشآموزان شروع شده و براساس آزمون پرلز متوسط سواد محصلان ما نیز پایین است، آیا نیاز است والدین به بحثهای درسی بچهها نیز در ایام فراغت بپردازند؟
به هر حال مسئله تفریح کودکان و تعطیلات با مسئله درس خواندن آنها متفاوت است. درست است که الان دانشآموزان در عرصه تحصیلی اشکالاتی دارند و واقعیت این است که نظام آموزش و پرورش ما از کیفیت لازم برخوردار نیست و تا وقتی که این واقعیت را نپذیرفتیم، طبیعتاً نمیتوانیم برنامهای را تنظیم کنیم و این وضعیت را تغییر دهیم، ولی در این شرایط هر چند که تحصیل لازم است، اما تفریح، بازی و استراحت برای بچهها به خصوص در این ایام تابستان نیز لازم است و اگر بخواهیم این خلأ درسی را جبران کنیم نباید به شکلی باشد که جلوی تفریح، بازی و اوقات فراغت را که ضرورتی برای بچههاست، بگیریم؛ این دو مسئله دو موضوع متفاوت است. به هر حال بازی، سرگرمی، تفریح و شادی حق کودکان است و اگر کودکان اشکالاتی در آموزش و پرورش پیدا کردهاند، برنامهها نباید به گونهای تنظیم شود که ما فکر کنیم میتوانیم تابستان کودکان را بگیریم و حق تفریح و بازی و شادی را که دارند از آنها سلب کنیم و اگر اینطوری باشد، خیلی به کودکان ضرر میرسد.
ضرورت اینکه زمان تعطیلات بچهها بتوانند بازی کنند و به تفریح خود برسند، چیست؟
کودکی یک دورانی است که یکسری حقوق برای آن مشخص شده و اینها حقوق ذاتی کودک هستند، یکی از این حقوق بازی، شادی و سرگرمی است که کودکان در این سنین دارند و بازیها هم انواع مختلفی هم دارد، برخی از این بازیها بازیهای جسمی و برخی دیگر بازیهای غیرجسمی است، ولی باید با آنها جنبههای چهارگانه رشدی کودکان انجام شود.
هر کودکی چهار جنبه رشد دارد، کودک رشد جسمی، رشد شناختی، رشد عاطفی و رشد اخلاقی و اجتماعی دارد و بازیهایی نیز که انجام میدهد باید مربوط به این چهار جنبه اصلی رشد کودکان باشد، مثلاً کتابخوانی یک فعالیتی است که مربوط به رشد شناختی کودک میشود، منتها نه کتابهای درسی که بچهها اصلاً رغبتی به آن ندارند و مورد علاقه آنها نیست. فرض کنید جایی مانند کانون پرورش کودکان و نوجوانان به بچهها کتاب میدهد، میخوانند و بچهها میروند آنجا مطالعه کتاب انجام میدهند. اگر بروید آنجا مشاهده خواهید کرد که یک گروهی از بچهها هستند که از این امکانات استفاده میکنند. ما باید کاری کنیم که این امکانات برای همه کودکان باشد و هر منطقهای از این نوع کتابخانهها داشتهباشد که بچهها برای رشد شناختی خود بروند آنجا کتاب بگیرند و بخوانند و راجع به آن کتاب صحبت کنند، نمایش بدهند، بازی کنند و کارهایی مربوط به آن را انجام دهند که همه اینها جنبههایی است که برای همان خواندن و مطالعه به کار برده میشود، منتها به صورت خواندن کتاب غیردرسی، تفریح و بازی باید انجام شود نه اینکه تابستان کودکان را با مسائل درسی پر کنیم.
در مورد رشد اجتماعی وقتی بچهها در گروه هستند و بازیهای گروهی میکنند به رشد اجتماعی بچهها کمک میکند که بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند، این ارتباط وقتی مناسب است که در جهت پیشرفت خودشان هم استفاده کنند. رشد جسمی و حرکتی وقتی است که امکاناتی در پارکهای محلات برای بچهها تهیه شود و بچهها بتوانند بروند آنجا از یکسری وسایل بازی که فراهم شده استفاده کنند، ولی مثلاً در محله ما بهجتآباد یک پارک کوچک است و باید ببینید که بچهها چقدر فشردگی دارند و چقدر باید منتظر باشند تا یک الاکلنگ یا سرسره خالی شود و از آن استفاده کنند. حالا بیایید این را با بالای شهر مقایسه کنید که چقدر پارکهای بزرگ دارند و چقدر پارکهای آنها قابل استفاده برای بچه هاست.
تا وقتی که ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه ما عوض نشود، این فاصله طبقاتی شدید از بین نرود و فقر کاهش پیدا نکند ما همین مشکلات را برای کودکان، زنان، مردان و خانوادهها داریم؛ یعنی باید یکسری از امکانات را فراهم کنیم و با حرف مشکل بچهها برطرف نمیشود. امکانات نیز باید در جهت این رشد چهارگانه بچهها باشد. آدم نگاه میکند خیلی از محلات این امکانات را ندارند و مثلاً اگر به کورههای آجرپزی سربزنید، میبینید که وسیله بازی بچهها یک تپه خاکی است که از آن بالا میروند و سرمیخورند میآیند پایین و سرسره آنها همین تپه خاکی است.
با وجود همه این بی عدالتیها، یک چیزی که الان در میان بخش زیادی از بچههای این دوره عرف شده بازیهای موبایلی، کامپیوتری، فضای مجازی و مانند اینهاست و خانوادهها هم به شکلی خود را موظف میدانند که این وسایل را برای بچهها تأمین کنند. نظر شما در مورد پر کردن اوقات فراغت بچهها به این شکل چیست؟
به خصوص برای بچهها این مسئله هم خیلی مهم است، برای اینکه تا یک حدی شاید لازم باشد بچهها یکسری مهارتهایی را در رابطه با ابزار فضای مجازی به دست آورند. دیدیم یکی از مواقع عقبافتادگی بچهها همین دوران کرونا بود که موجب شد آموزش از حالت حضوری خارج و مجازی شود، یعد تا یکسری از بچهها که این ابزارها را نداشتند، تهیه کنند و آموزش ببینند برای آنها مشکلاتی در آموزش ایجاد شد؛ بنابراین تا حدی لازم است که بچهها با این ابزار آشنا شوند و نمیتوانند با آن آشنا نباشند. به هر حال مثل خیلی از چیزیهایی که ممکن است در زندگی خیلی خوب و لازم نباشد، ولی ممکن است نیاز داشته باشیم که از آن استفاده کنیم، منتها باید مراقبت شود که میزان استفاده از فضای مجازی و بازیهای رایانهای به خواب و جنبههای دیگر رشد بچهها آسیب نرساند و اینگونه نباشد که سرآنها فقط توی گوشی و مانند اینها باشد.
از سوی دیگر مسئله مهم این است که بزرگترها الگوی بچهها هستند و وقتی که میبینند که بزرگترها یکجا نشستهاند همه موبایل دستشان است و مشغول هستند، آنها نیز همین کار را انجام میدهند. مسئله دیگر هم این است که بعضی از پدر و مادرها یا فرصت ندارند یا خیلی مراقبت نمیکنند که بچهها چه چیزهایی را چقدر و چه اندازه میبینند و در چه زمان و کیفیتی استفاده میکنند و اصلاً مراقبتی در خانواده نسبت به آنها ندارند و متأسفانه این مشکلی که برای آن خانوادههایی که از این وسایل استفاده میکنند، وجود دارد.
اشاره کردید که محیط بازی در شهر تهران خیلی در دسترس بچهها نیست، بخش زیادی از خانهها هم آپارتمانی است، در این شرایط خانوادهها چگونه باید بچهها را مدیریت کنند؟
خانوادهها در این زمینه نیاز به آموزش دارند. همانطور که اشاره کردید آدم بعضی از مواقع با مجتمعهایی برخورد میکند که فضای زیادی ندارند، ولی از همان فضای کم آن نیز اتفاقاً برای بازی بچهها استفاده کردهاند، مثلاً دیده ام زمینی باغچه بوده و گل میکاشتند، ولی یکسری وسایل بازی در آنجا گذاشتهاند تا بچهها استفاده کنند. این مسئله مقداری به ابتکار این افراد باز میگردد و مقداری هم نیازمند آموزشهایی است که باید به آنها بدهند تا مدیران مجتمعها متوجه شوند برای بچهها باید چه کاری انجام دهند.
یک زمانی چقدر در جلسههای شهر دوستدار کودک شرکت کردیم، آخرش هم من ندیدم بالاخره حاصل آن شهر دوستدار کودک که باید به شکل یک کتابچه در میآمد، آیا عملی شد یا نه در حالی که یک چنین چیزی به خانوادهها کمک میکند وقتی در شهر دوستدار کودک شهرداری یا سازمانهای دیگر موظف هستند اصول آن را رعایت کنند، اتفاقاتی مانند افزایش پارکها در مناطقی که نیاز هست انجام میشود و بعد از آن نیز یکسری از توصیهها برای مجتمعها صورت میگیرد که آنها بدانند چکار کنند.
اشکال ما این است که به شکل کلی آموزش نداریم، چون آموزش فقط نظام آموزشی نیست و آموزشهایی را که باید به شهروندان خود بدهیم، نداریم تا مردم بدانند الان که تابستان است چه برنامههایی را میتوان برای بچهها داشت. شورای محلات ما نیز ضعیف است، این شورا باید به مفهوم درست فعال شوند و آنگاه بتوانند در هر محله براساس امکاناتی که دارد برای بچهها امکاناتی را فراهم کنند، اصلاً یکسری از بچهها نمیدانند در محله شان شهرداری یکسری امکاناتی دارد که اینها میتوانند استفاده کنند. اینها را باید برای خانوادهها توضیح داد، ولی واقعیت این است که کمکی به خانوادهها نمیکنیم تا بتوانند از این راهنماییها استفاده کنند و بدانند اگر در فلان منطقه هستند آنجا دو تا پارک یا فلان امکانات را هم دارد که میتوانند بروند و استفاده کنند یا خود شهرداری آن منطقه سعی کند در محل تبلیغ انجام دهد و بگوید ما این امکانات را داریم، بیایید و استفاده کنید، ولی خبری از این چیزها نیست.
ما خلأ آموزشی زیادی داریم و فقط هم موضوع آموزش رسمی نیست، آموزش رسمی شاید فقط یک بخش کوچک از آن آموزش لازم است که از طریق آموزش و پرورش انجام میگیرد و آن هم اشکالات مهمی دارد، ولی خیلی از آموزشهای غیررسمی و آموزشهای شهروندی است که در شهر دوستدار کودک برای کودک، خانواده یا به هر ترتیبی دیگر باید انجام شود.
در مورد خود بحث تحصیل اشاره کردید از طرف دیگر خیلی از خانوادهها سعی میکنند در زمان تعطیلات بچهها را به کلاس زبان یا چنین کلاسهای آموزشی بفرستند که شاید بچه خیلی علاقهای هم به آن نداشته باشد، پیشنهاد شما در این خصوص چیست، آیا چنین کلاسهایی را توصیه میکنید؟
من همیشه به والدین میگویم که اول بپرسید بچهها به چه چیزهایی علاقه دارند این نوع کلاسها به نظر من خوب است، یعنی بخشی از وقت بچهها صرف آن میشود و چیزی را یاد میگیرند منتها نه اینکه خانوادهها بخواهند خواسته خود را به بچهها تحمیل کنند، بلکه باید از بچهها بپرسید چه چیزی را دوست دارید، مخصوصاً اگر از بچههایی که ابتدایی را تمام کردهاند، سؤال کنید خیلی خوب پاسخ میدهند. اصلاً بچههای اکنون قابل مقایسه با بچههای نسل قدیم نیستند. خیلی خوب بلدند توضیح دهند و از خودشان دفاع کنند.
من گاهی اوقات میبینم خانوادهها باغ کودک با آن وسعت زیاد را نمیشناسند، در حالی که یک فضای بسیار بزرگی است که کتابخانه، نمایش و دیگر امکانات را دارد، منتها یکسری اطلاعات مانند این را باید شهرداری در اختیار خانوادهها قرار دهند تا آنها بتوانند استفاده کنند؛ مثلاً کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تا آنجایی که یادم است در ۱۵ الی ۱۶ منطقه تهران دفتر دارد، خیلی خوب است که اهالی هر محلهای تا آنجایی که امکان دارد بچهها را ببرند از این امکانات استفاده کنند.
من گاهی اوقات میبینم خانوادهها باغ کودک با آن وسعت زیاد را نمیشناسند، در حالی که یک فضای بسیار بزرگی است که کتابخانه، نمایش و دیگر امکانات را دارد، منتها یکسری اطلاعات مانند این را باید شهرداری در اختیار خانوادهها قرار دهند تا آنها بتوانند استفاده کنند؛ مثلاً کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تا آنجایی که یادم است در ۱۵ الی ۱۶ منطقه تهران دفتر دارد، خیلی خوب است که اهالی هر محلهای تا آنجایی که امکان دارد بچهها را ببرند از این امکانات استفاده کنند
در مورد زبان هم بچهها خیلی به آن علاقهای ندارند و ما هم در این حوزه مشکلات زیادی دارند. بهترین زمان یادگیری زبان دوم وقتی است که بچه زبان اول را یاد گرفتهباشد و این چیزی حدود سه الی چهار سالگی بچه است. حالا اگر پیش دبستانی را کنار بگذاریم از دوره ابتدایی باید زبان دوم در مدارس تدریس شود، ولی برای راهنمایی میگذارند و این زمانی است که بچه به سختی زبان را یاد میگیرد، بنابراین خانوادهها مجبور هستند از ابتدایی شروع کنند. بچهها را به کلاس زبان بفرستند که بتوانند یک زبان دیگر غیر از زبان مادری خود نیز یاد بگیرند. بارها این مسئله در جلسات آموزش و پرورش مطرح شده، شما که زبان را میگذارید چرا در راهنمایی آن را میگذارید که فایدهای ندارد، در حالی که از همان ابتدایی باید زبان را شروع کنید. ما وقتی تجربیات علمی را در نظام آموزشی خود دخالت نمیدهیم، نتیجهاش همان آزمون پرلزی میشود که نشان میدهد بچههای ما خیلی از آموزش در سطح جهان عقب افتادهاند.
بالاخره در اوقات فراغت بچهها از درس و مدرسه به نحوی دور میشوند، چطور خانوادهها بچهها را آماده کنند تا دوباره سر درس و زندگی و مانند آنها بازگردند؟
اگر در این زمان مشغولیتهای درسی غیرمستقیم نداشتهباشند، مشکل ساز است، کتابخوانی یک فعالیتی است که آموزش را همیشه پایدار نگه میدارد، اگر بچهها در تابستان کتاب داستان بخوانند، مثلاً یک بچه دوست دارد راجع به حیوانات کتاب بخواند، یکی دیگر دوست دارد راجع به ماشینها یا هر کتاب دیگری بخواند. خود کتاب خواندن روشی است که آموزش را مستمر و پایدار میکند. اگر بچهها عادت به کتاب خواندن چه گروهی و چه انفرادی داشته باشند، از آموزش جدا نمیشوند، البته این آموزش ریاضی یا درسهای دیگر نیست، ولی همین خواندن ارتباط را وصل میکند.
ما اگر بتوانیم کتابخوانی بچه هایمان را تقویت کنیم و کتابخانههایی هم در محلات باشد که بچهها با توجه به گرانی کتاب بتوانند از آن استفاده کنند یا جاهایی مانند سرای محله را برای خواندن کتاب اختصاص دهیم و به شکل گروهی برای بچهها قصه بگویند و این توانمندی را در بچهها ایجاد کنیم، خیلی به آنها کمک کرده ایم و اگر در خواندن توانمندی پیدا کنند میتوانند خیلی از کارهای دیگر را خودشان استفاده کنند.
به هر حال امیدواریم این طرح شهر دوستدار کودک که خیلی وقت پیش نوشتهشده و برای نوشتن آن بودجه زیادی هم هزینه شدهاست، اجرا شود.
/انتهای پیام/
منبع: روزنامه جوان