نگاهی به تحول در رسانه ملی در گفتگو با ابراهیم شمشیری؛
من به شخصه از منتقدان سازمان درباره حوزه «صدا» هستم. چون تحول در این حوزه آنقدری که باید دنبال و پیگیری نشده است. البته ما با سازمان خیلی بزرگی در حوزه صدا مواجه‌ایم؛ از شبکه‌های رادیویی برون مرزی تا صدای استان‌ها، به‌طور کلی ۵ مدل شبکه رادیویی داریم که هر کدام از آن‌ها ذیل یک بخش اداره می‌شوند و اینگونه نیست که همه آن‌ها زیرمجموعه معاونت صدا باشند. از همه شبکه‌های رادویی حدود یک چهارم شاید زیرمجموعه این معاونت باشند.

گروه فرهنگ و هنر«سدید»؛ در خصوص پروژه تحول در صداوسیما پای صحبت‌های ابراهیم شمشیری، فارغ‌التحصیل دانشگاه صداوسیما و مدیرکل صدای استان‌های سازمان صداوسیما نشسته‌ایم. شمشیری اعتقاد دارد که مسیر تحول باید از دانشگاه شروع شود و علاوه بر آن، با مدیریت درست فرهنگی، برنامه‌سازان مختلف سازمان را با این طرح همراه و همدل کرد تا خروجی با کیفیت بهتری روی آنتن داشته باشیم. در ادامه مشروح گفت‌وگو با آقای شمشیری را می‌خوانید.

 

همه چیز دست خود سازمان نیست

حدود دو سالی می‌شود که آقای جبلی با کلیدواژه تحول و عدالت‌گستری، ریاست سازمان صداوسیما را برعهده گرفته‌اند و مردادماه سال گذشته بود که از سند تحول صداوسیما با افق ۵ساله رونمایی کردند؛ هرچند این سند در رسانه‌ها منتشر نشده، اما خود آقای جبلی بندهای مهم این سند را توضیح و تیتروار بیان کرده‌اند. اگر موافق باشید برای شروع مصاحبه ابتدا درباره خود این سند قدری صحبت کنیم؛ سند قرار است چه تغییراتی را در حوزه محتوایی برنامه‌های تلویزیون در بخش اخبار، شبکه‌های استانی و برون‌مرزی و تولید برنامه‌ها و سریال‌ها رقم بزند؟

شمشیری: من در این گفتگو به عنوان یک کارشناس رسانه با شما هم کلام خواهم شد و طبیعتاً ممکن است نظرات من با جایگاه مدیریتی که در آن قرار دارم متفاوت باشد. ما یک تجربه ۴۴ساله در خصوص اداره کشور در حوزه‌‌های مختلف داریم و به یک ساختار و سازمانی در این مدل رسیده‌ایم؛ اما با یک دید آسیب‌شناسانه به ماجرا - چه از نگاه کارشناسان حوزه‌های مختلف و چه از نگاه مسئولان - باید بگویم که وضعیت مطلوبی نداریم و بدون شک باید به این ماجرا فکر کنیم که چه کاری می‌شود انجام داد تا به نقطه مطلوب برسیم.

با این نگاهی که عرض کردم، تقریباً موضوع «تحول» در بسیاری از دستگاه‌های اجرایی کشور در حال جریان است؛ چون اساساً رویکرد رهبر انقلاب این است که همه را درگیر این ماجرا کنند تا عمیق‌تر به این موضوع فکر کنند که چرا کشور علی‌رغم توفیقاتی که داشته، هنوز نتوانسته به آن جایگاه مطلوب موردنظر خود برسد. رهبر انقلاب با وجود تشکرهایی که از آقای علی عسگری داشتند - برخلاف حکم‌های ده‌ساله ایشان برای مدیران سازمان - تشخیص دادند که با این دست‌فرمان نمی‌شود به انتظاراتی که مدنظر دارند رسید و تیم مدیریتی جدید هم بر اساس همان نگاه تحولی، کار خود را آغاز کردند.

در برخی از دستگاه‌های کشور، به جای اینکه ایده و هدف سیستم برای شما مهم باشد، ساختار و اسکلت سازمان در اولویت قرار می‌گیرد و حرکت شما را کند می‌کند. اجازه دهید من مثالی برای شما عرض کنم؛ زمانی من با آقای زورق - معاون سیاسی سازمان صداوسیما در دهه ۶۰ - مصاحبه می‌کردم. ایشان خاطره‌ای برای من نقل کردند که در زمان ترورهای دهه اول انقلاب، آقای محمد هاشمی - رئیس سازمان - از من خواستند که با ماشین ضدگلوله رفت و آمد کنم؛ ولی من بعد از یک هفته آن ماشین را تحویل آقای هاشمی دادم و به ایشان گفتم که به خاطر جایگاه شغلی‌ام، نمی‌توانم از مردم فاصله بگیرم. تا من بین مردم در رفت و آمد نباشم، نمی‌توانم از ذهنیات سیاسی آن‌ها باخبر شوم.

اینجا همه چیز حاصل تصمیمات مدیران سازمان نیست؛ از شورای‌عالی امنیت ملی گرفته تا وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران انواع دستورات را به سمت مدیران سازمان مخابره می‌کنند! هر کس هم می‌تواند ملاحظات خودش را دارد، ولی چه کسی بیشتر از همه می‌تواند بر افکار عمومی تأثیر بگذارد؟

همین خاطره، مثالی شفاف از دوره ماقبل آقای جبلی و وضعیت صداوسیما در آن زمان بود. البته الزاماً همه این موارد، تصمیمات مدیران سازمان نیست، از شورای‌عالی امنیت ملی گرفته تا وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران انواع دستورات به سمت مدیران سازمان مخابره می‌شود! هر کس هم می‌تواند ملاحظات خودش را داشته باشد، ولی چه کسی بیشتر از همه می‌تواند بر افکار عمومی تأثیر بگذارد؟ به‌عنوان‌مثال در اتفاقات سال گذشته می‌بینیم که معاون سیاسی سازمان جلیقه خبرنگاری به تن می‌کند و در کنار خبرنگاران و در کف میدان حاضر می‌شود و معتقد است که نباید سلسله‌مراتب برای تولید خبر وجود داشته باشد. وقتی خبر تولید شد، باید راهی آنتن شود؛ اگر این اتفاق افتاد شما را به عنوان راوی اول خبر می‌شناسند.

چرا ما باید با همدیگر رقابت کنیم؟ شما یک باشگاه خبرنگاران، یک واحد مرکزی خبر و یک شبکه خبر دارید که این‌ها با همدیگر رقابت می‌کنند! در صورتی که همه آن‌ها از یک سیستم آب می‌خورند. وقتی به جای هدررفتن انرژی نیروها، همه آن‌ها یکی شوند و نیروهای شما هر کدام به عنوان خبرنگار تخصصی سراغ یک موضوع خاص بروند، قطعاً در خروجی، شما اخبار متفاوت‌تری خواهید داشت. البته نمی‌خواهم بگویم که الان همه چیز عالی و استاندارد شده است، اما معتقدم که در حوزه خبر، سازمان به یک بازاندیشی رسیده است.

 

آیا حذف و اضافه برخی بخش‌های خبری تلویزیون اساساً «تحول» نام دارد؟ شما موضوع روایت اول را مطرح کردید. در همان گذشته‌ای که از آن نام بردید، باشگاه خبرنگاران، واحد مرکزی خبر و شبکه خبر وجود داشت که هر کدام خبرنگاران خودشان را داشتند. در اتفاقات پاییز سال گذشته، اگر به همین خبرنگاران که قبولشان داریم و همه گزینش شده‌اند و به خط‌قرمز‌های خبری آگاهی دارند، اجازه می‌دادیم تا هر کدام روایت‌های خاص خود را از این اتفاقات به آنتن برسانند، شاید خروجی متفاوت‌تری را شاهد بودیم تا اینکه یک گزارش خبری از صبح تا شب در همه شبکه‌های تلویزیون بچرخد و مخاطب را خسته کند.

شمشیری: برخی تعاریف در حوزه روزنامه‌نگاری وجود دارد که معمولاً در ایران خیلی جدی گرفته نمی‌شوند؛ مثل موضوع «سردبیری» و «دروازبانی خبر»! شما آن سوی ماجرا را نگاه کنید که معمولاً در ایام بحران، تفاوت گزارش‌های خبری شبکه‌هایی مانند BCC فارسی، من و تو و ایران اینترنشنال به کمترین حد ممکن می‌رسد. درست است که تنوع خبری بالایی دارند، اما اکثر خبرهایشان مانند هم می‌شود و به نظر من و برخلاف فرمایش شما، اگر ما همه آن خبرنگاران را هم در اختیار داشتیم، خیلی فرقی در روایت ماجرا پدید نمی‌آمد. البته اینکه شما به موقع در صحنه حاضر باشید از اهمیت بالایی برخوردار است؛ اینکه شما بتوانید روایت متفاوت‌تری داشته باشید، مخاطب خود را اقناع کنید و استدلال‌های مردم را در گزارشتان منعکس کنید و تناقض‌ها را به موقع نشان دهید، همه این موارد در جای خود مهم است.

 

چرا فرقی نمی‌کند؟ در اتفاقات سال گذشته روایت کیهان با روزنامه‌های همدلی و سازندگی مثل هم بود؟ البته قطعاً خبرنگاران واحد مرکزی خبر با شبکه خبر در یک چارچوب و مدل فعالیت می‌کنند و احتمالاً همان ساختار به آن‌ها اجازه روایت‌های مختلف را نخواهد داد.

شمشیری: بله از زاویه‌ای که شما صحبت می‌کنید، ممکن است در روایت خبری تنوع وجود داشته باشد، اما هرچه قدر تنوع زیادتر شود، به نوعی از کیفیت ماجرا کاسته خواهد شد. البته به نظر من شما اگر بتوانید تصمیمی را بگیرید و آن را اجرایی کنید، قطعاً باارزش خواهد بود. شما به این ایده رسیده‌اید که بخش خبری‌تان فلان ایراد را دارد یا فلان تصمیم را گرفته‌اید؛ مهم این است که پای آن بایستید. من همین نظر را در خصوص شبکه دو هم دارم و به عقیده من از بین مدیران تازه حکم گرفته، دوستان جدید شبکه دو توانسته‌اند آن ایده و نظر جدید خود را به نحوی معقول و مناسب، به نسبت شبکه‌های دیگر بر روی آنتن پیاده کنند. من احساس می‌کنم بقیه شبکه‌ها در حال اداره‌شدن هستند و تفاوت محسوسی در جنس برنامه‌های آنها ندیده‌ام. حالا در حوزه خبر هم این تصمیم گرفته شده که ممکن است شما و دیگرانی هم با آن مخالف باشید! اما مدیران خبر پای این اتفاق جدید و بحث دروازبانی ایستاده‌اند و اعتقاد دارند که ما باید یک سازمان حرفه‌ای در موضوعات مختلف باشیم؛ چون همیشه که موضوع شما بحث اغتشاشات نیست و البته توان و نیروی شما هم محدود است. یک زمانی شما منحصربه‌فرد بودید و هیچ رقیبی نداشتید، اما در دوره جدید شما باید چه تحولی انجام دهید که مخاطب را پای موضوعات مختلف جذب برنامه‌ها و اخبار خود کنید؟ احساس و باور من این است که در حوزه خبر سازمان توانسته تفاوت‌هایی را ایجاد کند. یکی از کلیدواژه‌هایی که در این سند تحول به آن اشاره شده، مدیریت خط سبزی به جای خط قرمزی است که در حوزه خبر هم اتفاقاً خیلی پررنگ‌تر است؛ اینکه شمای خبرنگار باید خودتان سوژه خبری ایجاد کنید تا بتوانید جامعه را مدیریت کنید و اگر منتظر بمانید تا اتفاقی بیفتد و بر اساس آن عکس‌العمل نشان دهید، قافیه را باخته‌اید!

 

 من منتقد حوزه صدا هستم!

 قدری درباره جایگاه «صدا» در این طرح تحول صحبت کنیم؛ شاید برخی‌ها معتقد باشند که در زمانه‌ای که انواع مختلف رسانه‌ها ما را در بر گرفته، کسی دیگر سراغ رادیو نمی‌رود و این رسانه جایگاهی در بین مردم ندارد. اما خب هر کسی بر اساس سبک زندگی خودش اظهارنظر می‌کند و گفتن این روایت‌ها نیاز به نظرسنجی‌های عمیق‌تری دارد. اندکی به صورت کلی درباره جایگاه صدا در طرح تحول صحبت کنیم.

شمشیری: در خصوص این سؤال چند نکته وجود دارد؛ اولاً اینکه من به شخصه از منتقدان سازمان درباره حوزه «صدا» هستم. چون تحول در این حوزه آن‌قدری که باید، دنبال و پیگیری نشده است. البته ما با سازمان خیلی بزرگی در حوزه صدا مواجهیم؛ از شبکه‌های رادیویی برون‌مرزی تا صدای استان‌ها، به‌طورکلی ۵ مدل شبکه رادیویی داریم که هر کدام از آن‌ها ذیل یک بخش اداره می‌شوند و این‌گونه نیست که همه آن‌ها زیرمجموعه معاونت صدا باشند. از همه شبکه‌های رادیویی حدود یک چهارم شاید زیرمجموعه این معاونت باشند.

اما برخلاف اهمیت رادیو و برنامه‌های آن برای شخص آقای جبلی، وقتی رادیو را در تاریخچه سازمان صداوسیما نگاه می‌کنید، به تعبیری می‌شود از آن به‌عنوان آموزش‌وپرورش صداوسیما یاد کرد و اگر در حوزه سیما توفیقاتی بوده، بسیاری از آن‌ها کار خودشان را از رادیو شروع کرده‌اند و این بیشتر به خاطر محیط رادیو است که دقیق، قابل کنترل و ارزیابی، قابل لمس و قابل مدیریت است و اساساً ارتباط افراد در رادیو بسیار گرم‌تر و صمیمی‌تر از حوزه سیما است.

با همین نگاه و دست فرمان انتظار می‌رود که در حوزه تحول در صداوسیما، به رادیو یک نگاه جدی‌تری شود. چون از طرفی معاونت استان‌ها هم این پتانسیل را دارد که به عنوان یک مرکز رشد، افراد در اینجا کارآزموده شوند، استعدادیابی صورت گیرد و افراد را به یک سطح قابل‌قبولی از توانایی‌ها برسانند. احساس من این است که این اتفاق تحول در حوزه صدا خیلی جدی گرفته نشده است. البته یک بخشی از آن به دلیل حجم بالای کار سازمان است و اینکه معمولاً اهمیت دیدنی‌ها همواره بیشتر از شنیدنی‌ها بوده است و اساساً چالش‌های فراوانی که در حوزه‌های دیگر وجود دارد باعث می‌شود که این غفلت در حوزه صدا اتفاق بیفتد.

ما نتوانسته‌ایم این کار را انجام دهیم و یا این موضوع را خیلی جدی نمی‌گیریم و یا درمورد بحث‌های مختلف نگرانی داریم، این یک بحث دیگر است وگرنه کلاب هوس و پادکست، همان رادیو است به شرطی که ما بتوانیم به درستی از آن استفاده کنیم

در خصوص آن بخش از سؤالتان که عمر رادیو تمام شده است، دو نکته حائز اهمیت است؛ یکی اینکه همیشه در بحث مطالعات رسانه این موضوع وجود داشته که مثلاً آیا با پیدایش تلویزیون، رادیو از بین رفت و تعطیل شد؟ آیا با روی کار آمدن اینترنت، روزنامه‌ها به کنار گذاشته شدند؟ و پاسخ آن یک «نه» بزرگ است؛ چون رسانه‌ها عموماً در هر دوره‌ای برای خودشان یک کارکرد ویژه‌ای پیدا کرده‌اند. به عنوان مثال در همین دوران، تکنولوژی به یکدفعه از پادکست و کلاب هاوس استقبال می‌کند! مردم در کلاب هاوس جمع می‌شوند و بدون محدودیت‌های مرسوم و آزادانه شروع به گفتگو می‌کنند. در صورتی که رادیو می‌تواند به راحتی این ظرفیت را ایجاد کند؛ اینکه ما نتوانسته‌ایم این کار را انجام دهیم و یا این موضوع را خیلی جدی نمی‌گیریم و یا درمورد بحث‌های مختلفی نگرانی داریم، این یک بحث دیگر است وگرنه کلاب هاوس و پادکست، همان رادیو است به شرطی که ما بتوانیم به درستی از آن استفاده کنیم.

از آن طرف، در ارزیابی‌هایی که در مرکز افکارسنجی سازمان انجام می‌شود، درصد مخاطبین رادیو اتفاقاً کم نیست؛ به عنان مثال رادیوی سراسری ما حدود ۱۲ درصد مخاطبان جامعه را در بر می‌گیرند. این ۱۲ درصد یعنی چیزی بالغ بر ۸ میلیون نفر و شما کدام رسانه - به جز صداوسیما را سراغ دارید که این قدر مخاطب داشته باشد؟ در همین ارزیابی‌ها، در استان‌های ما بیش از ۵۰ درصد مخاطبین در خانه‌هایشان به رادیو گوش می‌کنند؛ برخلاف تهران که مردم رادیو را بیشتر در ماشین گوش می‌کنند که البته آن هم زمان کمی نیست و شما در پایتخت معمولاً روزانه چند ساعت درگیر ترافیک می‌شوید و رادیو گوش می کنید. البته نتایج این ارزیابی کاملاً طبیعی است، چون رادیو یک رسانه محلی است و بر روی تقویت هویت محلی، آداب و رسوم محلی، داستان‌های محلی و مسائل و مشکلات محلی تمرکز دارد، در استان‌ها وضعیت رادیو به مراتب بهتر از تهران است. از این جهت رادیو یک جایگاه مهمی در حوزه صداوسیما دارد و باید نگاه ویژه‌تری به آن شود.

 

با توجه به جایگاهی که برای رادیو و اهمیت رادیو محله‌ای و رادیوهای استانی برای ما شرح دادید، در طرح تحول، هدف و برنامه‌ریزی مشخص شما برای رادیوهای استانی چیست؟ افزایش بودجه و تولید بیشتر برنامه‌های رادیویی! البته در بخش سیمای استان‌ها این مشکل بزرگ وجود دارد که اغلب تهیه‌کنندگان استانی، مدل برنامه‌های خود را شبیه به برنامه‌های شبکه‌های سراسری تولید می‌کنند تا شانس بیشتری برای دیده‌شدن پیدا کنند. آیا این آسیب‌شناسی در خصوص شبکه‌های رادیویی استانی انجام شده است؟

شمشیری: بله، این مشکل واقعاً از یک زاویه‌ای وجود دارد مخصوصاً در دوره‌ای که ما در سازمان به‌شدت به سراغ کمیت گرایی رفتیم؛ الان برخی از شبکه‌های استانی این گلایه را دارند که ما واقعاً ظرفیت اداره یک کنداکتور ۲۴ ساعته را نداریم و چرا باید الزاماً به این صورت برنامه پخش کنیم؟! متاسفانه در یک مقطعی به صورت شتاب گونه‌ اعلام کردند که هر استان باید یک شبکه داشته باشد! در صورتی که می‌شد مثلاً برخی شبکه‌ها با ۶-۵ ساعت برنامه با کیفیت در طول روز که با هدف‌گذاری مناسب و درنظرگرفتن اقتضائات هر منطقه بود، بسیار مؤثرتر از حال حاضر باشند. بعد شما نمی‌توانید کنداکتور خود را پر کنید و باید از تهران، مجری و حتی بازیگر و تهیه‌کننده به استان ببرید تا برای شما برنامه تولید کنند و این یک آسیب کاملاً جدی است.

 

در صورتی که در این طرف ماجرا رادیو محله امتحان خودش را پس داده و مخاطب خودش را هم دارد؛ پس چه اصراری به کپی‌کاری از مدل تهرانی رادیو است؟

شمشیری: البته با تدبیری که احتمالاً به‌زودی محقق خواهد شد، قرار است در حوزه سیما، استان‌هایی که به لحاظ فرهنگی و هویتی قرابت بیشتری با همدیگر دارند، شبکه‌هایشان تجمیع و یکی شود؛ هرچند در حوزه صدا واقعاً جا دارد که برخلاف سیما، گستردگی اتفاق بیفتد. چون ما علاوه بر شبکه‌های رادیویی استانی، در حال حاضر ۷ شبکه رادیویی شهری داریم که به نسبت حوزه سیما، موفقیت بیشتری داشته‌اند و جا دارد تا به تعداد آن‌ها افزوده شود.

 

بودجه صدا، یک ششم سیما

اگر معذوریتی دارید، اصراری ندارم که عدد و رقم بگویید؛ ولی بودجه صدا نسبت به سیما چه میانگینی دارد؟

شمشیری: این عددها در سه لایه بررسی می‌شود؛ یکی نسبت بودجه صدای سراسری به سیمای سراسری است. یکی نسبت بودجه صدای استانی به سیمای استانی است و دیگری نسبت بودجه صدای استانی به سراسری است که در همه این روابط، متأسفانه وضعیت بودجه صدای استانی نامطلوب است و نسبت آن حدود یک به شش است. اما این هم جزء تصمیمات مدیران جدید سازمان است که این دستمزدها را قدری اصلاح کنند. البته این شکاف بودجه و دستمزد بین صداوسیما از قبل بوده و این گلایه قدیمی است.

 

بر اساس تعداد مخاطبان بالای رادیو، اساساً جنس برنامه‌سازی باید از اهمیت بیشتری در این حوزه برخوردار باشد و قطعاً باید بر همین اساس، برنامه‌ها هم عمق محتوایی بیشتری داشته باشند. جنس تولید برنامه در رادیو باعث می‌شود تا حتی مجریان این حوزه نسبت به سیما نیز افراد باهوش‌تر و خلاق‌تری باشند. با این مقدمه، در طرح تحول، تا چه میزان تولید برنامه‌هایی با عمق بیشتر تولید محتوا در دستور کار این معاونت قرار دارد؟ چون حداقل در چند سال گذشته تولید مسابقه‌ها و برنامه‌های سرگرم کننده در لایه‌های سطحی و حتی مبتذل در بستر رادیو قدری بیشتر شده و جای خالی برنامه‌های عمیق‌تر به شدت احساس می‌شود.

اساساً رادیو بستر تولید برنامه‌های خلاق و عمیق است و مهم‌تر این است که مدیران و تهیه‌کنندگان این حوزه، این اهمیت را متوجه شوند و برای آن برنامه تولید کنند.

شمشیری: در مورد این نکته‌ای که فرمودید، دو توضیح می‌شود عرض کرد؛ یکی اینکه اساساً رادیو، متن محور است و بر همین اساس استوار است و انتظار می‌رود تا برنامه‌های عمیق‌تری هم در آن تولید شود و به نظرم تا حدودی هم این مورد همچنان وجود دارد، ولی به هر حال این موضوع در رادیو جدی است و برای طراحی، تولید برنامه و پردازش موضوع، چون امکانات تصویر را نداریم با یک سری محدودیت‌هایی مواجهیم و از طرفی هم می‌توانیم از تخیل مخاطبان خود و فضاسازی‌های رادیویی استفاده کنیم و اساساً این محدودیت، چیز بدی نیست، چون افراد معمولاً در رادیو سراغ کارهای خاص‌تر، متفاوت‌تر و ویژه‌تری رفته‌اند.

به عنوان نمونه متأسفانه نسبت به برنامه‌های کودک در رادیو یک غفلتی صورت گرفته است. در تحقیقی که صورت گرفته از بین حدود ۱۶ شبکه رادیویی سراسری که ۲۴ ساعته برنامه دارند، در طول شبانه‌روز کمتر از دو ساعت برای این قشر برنامه تولید می‌شود. البته برخی به ما می‌گویند که اصلاً مگر بچه‌ها به رادیو گوش می‌کنند؟ ما فکر می‌کنیم که اگر برنامه خوب و استاندارد و با کیفیت مخصوص بچه‌ها تولید شود، بدون شک شنیده خواهد شد. ممکن است که این برنامه به صورت پادکست و حتی در فضای مجازی شنیده شود، اما مهم این است که بالاخره این برنامه شنیده می‌شود. همین برنامه «قصه ظهر جمعه» یا «شب به خیر کوچولو» خانم نشیبا که یکی از پرمخاطب‌ترین برنامه‌های رادیو بوده است، اتفاقاً در برنامه‌های رادیویی استانی نیز این قصه شب را برنامه‌ریزی می‌کنیم تا یک کار خوب و درجه یک ارائه دهیم. با همین قصه شب و پخش درست شبانه آن (مثلاً ساعت ۹ شب) شمای رادیو عملاً دارید خواب بچه‌ها را در یک زمان درست تنظیم می‌کنید، چون متأسفانه این ساعت خواب کودکان در کشور ما برخلاف کشورهای غربی رها شده است و در خود خانواده‌ها هم به عنوان یک موضوع جدی به آن پرداخته نمی‌شود. اساساً رادیو بستر تولید برنامه‌های خلاق و عمیق است و مهم‌تر این است که مدیران و تهیه‌کنندگان این حوزه، این اهمیت را متوجه شوند و برای آن برنامه تولید کنند.

 

واقعاً شما در حوزه معاونت صدای استان‌ها چقدر این خواسته‌ها را اعلام و چقدر از مدل‌های تشویقی و تنبیهی برای این هدف استفاده کرده‌اید؟

شمشیری: اساساً باید تک‌تک تهیه‌کنندگان همچنین ایده‌ای داشته باشند و اتفاقاً در حوزه تحول هم این بحث کاملاً جدی است. یکی از بحث‌های ما در جریان سند تحول این است که علی‌رغم کار کارشناسی در نوشتن چنین طرح‌هایی، علت اینکه این طرح‌ها در بدنه سازمان به خوبی پیاده‌سازی نمی‌شود چیست؟ به عقیده بنده تا برنامه‌ساز، فیلمساز، تهیه‌کننده، مجری و دست‌اندرکاران برنامه‌ساز ما خودشان به این نتیجه نرسند که در کارشان ایرادی وجود دارد و باید این آسیب برطرف شود، حالا من مدیر هزار بار برای او از اهمیت طرح تحول سخنرانی کنم فایده‌ای نخواهد داشت و درنهایت خروجی مدنظر نیز محقق نمی‌شود.

در حوزه رسانه باید همدلی از درون توسط بخش‌های مختلف اتفاق بیفتد تا افراد خودشان را در این مسیر جدید قرار دهند؛ چرا که تا به حال حدود ده مورد از انواع سندها و کتابچه‌های تحولی در حوزه محتوا طی سال‌های گذشته تولید و منتشر شده است، ولی چرا کمتر سندی به صورت عملی پیاده شده است! یک بخش این است که چون واقعاً شما با یک سازمان عریض و طویل مواجه هستید و دوم اینکه واقعاً توجیه‌کردن و همراه‌کردن افراد برنامه‌ساز با این طرح‌های تحولی کار ساده و آسانی نیست و پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد و البته مدیریت فرهنگی هم یعنی همین که شما بتوانید افراد مختلف را توجیه کنید تا بر اساس اهداف مدنظر شما برنامه تولید کنند.

 

تحول باید برای برنامه ساز جا بیفتد 

برخی‌ معتقدند یکی از موانع پیش روی این طرح تحول، اتفاقاً همین دوستانی هستند که این طرح را پیاده‌سازی کردند و قرار است آن را مدیریت و راهبری کنند و در این یک سال و نیمی که این تیم جدید به سازمان آمده‌اند، چقدر همین تهیه‌کنندگان، برنامه‌سازان و مجریان سازمان با آن‌ها و این طرح تحول همراه شده‌اند و نسبت دفع و جذب این نیروها در این مدت چگونه بوده است؟

شمشیری: یک ضرب‌المثل و شاید لطیفه‌ای است که می‌گوید: «یک نفر اسم بچه‌اش را رستم گذاشت و دیگر می‌ترسید حتی خودش هم او را صدا بزند» این داستانی است که در صداوسیما بارها اتفاق افتاده است و به نظر من این به نوعی مرز مدیریت فرهنگی را نشان می‌دهد. در سازمان صداوسیما به دلیل همان غول «پر کردن آنتن» که وجود دارد و شما باید مدام به فکر برنامه‌های تولیدی خود باشید و در این چند ساله به دلیل فراوانی شبکه‌ها این مسئله رنگ و بوی شدیدتری به خود گرفته، مرتباً در حال تربیت نیرو هستید و انسان‌های جدیدی را وارد این عرصه می‌کنید؛ از مجری و گوینده و برنامه‌ساز گرفته تا عوامل تولیدی دیگر و از طرفی شما در کنار این اضافه‌شدن‌ها، دانشگاه صداوسیما را هم در کنار خود دارید که به نظر من باید منشأ اصلی این تحول به شمار آید و رهبری در گفتاری از دانشگاه به عنوان قلب تپنده صداوسیما یاد می‌کنند و اگر نیروی انسانی برای شما مهم است و قصد دارید تا از همان مرحله جوانی آن را آبیاری کنید تا ثمره‌اش را در روی آنتن ببینید، اگر در حوزه مدیریت فرهنگی نتوانید این هدایت را به‌درستی انجام دهید و یک ارتباط همدلانه و هم‌افزا در راستای اهداف مشترکتان انجام ندهید، ممکن است برای آن برنامه‌ساز این امر مشتبه شود که این ما بودیم که به سازمان آبرو و اعتبار دادیم نه اینکه سازمان برای ما کاری کرده باشد که البته بدون شک این یک رابطه کاملاً دو سویه است. اما حالا به هر دلیلی چه در گذشته و چه هم اکنون این فاصله و شکاف بین شمای مدیر و آن برنامه‌ساز به وجود آمده و اگر نتوانید آن را پر کنید، احتمالاً باید بر اهداف، برنامه‌ریزی‌ها و افق‌های متعالی خود چشم‌پوشی کنید و یا مسیر حذف افراد را پیش روی خودتان قرار دهید که این جراحی‌ها و تصمیم‌های سخت بدون شک چالش‌هایی را برای شما به وجود خواهد آورد. اینکه شما یک برنامه‌ساز با استعدادی مانند عادل فردوسی‌پور را کنار می‌گذارید ناشی از همین است که اگر بخواهید مسیر گذشته را ادامه دهید، ناگزیر باید با اهداف متعالی خود خداحافظی کنید و قطعاً اگر شما بتوانید با آن برنامه‌ساز به‌صورت همدلانه اهداف مشترک را دنبال کنید که خیلی بهتر است، ولی در برخی موارد واقعاً چاره‌ای جز کنارگذاشتن افراد نیست.

اساساً هر رسانه یک دوران طلایی در مطالعات رسانه دارد و این دوره مربوط به سال‌هایی است که آن رسانه توانسته جایگاه متفاوتی نسبت به سایر رسانه‌ها کسب کند.

به عقیده من این تصمیمی که در این مقطع درباره برخی چهره‌های رادیو و تلویزیون گرفته شده، یکی از تصمیمات سخت مدیریتی بود که به هر حال باید گرفته می‌شد و البته خیلی زودتر از این باید درباره این افراد تدبیر می‌کردیم و اکثر رسانه‌های حرفه‌ای این موضوع کاملاً برایشان روشن است که شمای مجری بر روی آنتن باید حرف من سازمان را بزنید نه حرف خودتان را و البته باید این حرف به صورت کاملاً هنرمندانه، غیرمستقیم و در خدمت اهداف سازمان باشد. در هر صورت من اصل این تصمیم را درست، شجاعانه و راهبردی می‌دانم هرچند ممکن است اشتباهاتی هم در آن وجود داشته باشد.

 

به گفته خود آقای جبلی مخاطبان تلویزیون نسبت به دو دهه گذشته آن افت داشته است که شاید یکی از دلایل نوشتن این طرح تحولی هم همین باشد.

شمشیری: البته بنده این گزاره را قبول ندارم؛ شما اگر بخواهید در یک زیست‌بوم جهانی هم به ماجرای تلویزیون نگاه کنید، قطعاً مخاطبان ۳۰ سال گذشته این رسانه دیگر وجود ندارند. مثل همان بحثی که درباره رادیو و سایر رسانه‌ها داشتیم. اساساً هر رسانه یک دوران طلایی در مطالعات رسانه دارد و این دوره مربوط به سال‌هایی است که آن رسانه توانسته جایگاه متفاوتی نسبت به سایر رسانه‌ها کسب کند.

 

شاید به جای آن مدیریت فرهنگی که فرمودید، این احساس وجود دارد که یک کج‌سلیقگی و بعضاً لجاجتی وجود داشته باشد که منِ مدیر دوست ندارم فلان مجری و یا برنامه‌ساز در تلویزیون باشد؛ منظور من عادل فردوسی‌پور نیست، چون این فرد قطعاً موافقین و مخالفینی دارد. بالاخره تلویزیون در طی این سال‌ها افراد زیادی را پرورش داده؛ از محمدرضا شهیدی فر گرفته تا علی ضیا و احسان علیخانی که تا سال گذشته آنتن داشت و افراد بسیاری که خود تلویزیون به آن‌ها پر و بال داده تا مشهور شوند و البته در یک رابطه دو طرفه همه چیز شکل گرفته است. شاید می‌شد این جراحی را بر روی هر فردی انجام ندهیم؛ به این بهانه که ما نیرو و استعداد جوان جایگزین آن‌ها خواهیم کرد و از این مدل ادبیات که اخیراً باب شده است. نکته دوم اینکه واقعاً در این طرح تحول، چقدر به دانشگاه صداوسیما نگاه شده که از نیروهای فعال آن به خوبی و به درستی در این ماجرا استفاده شود؟

شمشیری: متأسفانه به دلایل مختلف اکثریت بدنه سازمان صداوسیما از فارغ‌التحصیلان دانشگاه نیست و این بچه‌ها در اقلیت قرار دارند. البته خود دانشگاه هم در سال‌های مختلف فراز و نشیب‌هایی داشته است، ولی به تصور من همیشه یک مسیر رو به رشدی را طی کرده است و در حال حاضر، حداقل در چند سال گذشته در یک وضعیت مناسبی به سر برده است؛ هم در جذب نیروهای انقلابی و هم در امکاناتی که در خود دانشگاه برای آن‌ها به وجود آمده است. یکی از مشکلات جدی سازمان این است که در این سال‌ها بدنه غالب سازمان دارای یک شبکه قوی شده که به هر کسی اجازه ورود و نفوذ به آن را نمی‌دهند و مشکل بعدی این است که معمولاً فارغ‌التحصیلان دانشگاه صداوسیما که به سازمان می‌آیند، قرارداد رسمی با آن‌ها بسته نمی‌شود و معمولاً به صورت نیروهای پیمانی و یا قراردادی جذب می‌شوند و واقعاً برای حل این مسائل به یک عزم جدی نیاز است.


آنتن با کیفیت، مهمتر از آنتن همیشه پر 

برخی اعتقاد دارند که یکی از موانع طرح تحول سازمان، تعداد نیروهای زیاد آن است که تناسبی با خروجی و آنتن این سازمان بزرگ ندارد و بر اساس گفته خود مدیران ارشد سازمان، حدود ۸۰ درصد بودجه سالیانه صداوسیما صرفاً برای حقوق پرسنل هزینه می‌شود و آن وقت است که بودجه‌ای برای ساخت سریال‌های فاخر سازمان باقی نمی‌ماند. آیا در این طرح تحول، چاره‌ای برای این مشکل اندیشه شده است؟

یکی دیگر از مشکلات سازمان تعداد بالای برنامه‌های بی‌کیفیت آن است که هم مخاطبان اندکی دارند و هم هزینه بالایی صرف تولید آن‌ها شده است که احتمالاً با حذف آن‌ها در این طرح تحول هم کمک بزرگی به بودجه می‌شود و هم آنتن شما از کیفیت مطلوب‌تری برخوردار خواهد شد

شمشیری: موضوع نیروی انسانی، یکی از حساس‌ترین بحث‌های سازمان است؛ به خصوص در این شرایط حساس اقتصادی کشور که این چالش را برای سازمان بیشتر می‌کند. البته در یک دوره‌ای سازمان در بخش‌های مختلف، توسعه‌های بی‌منطقی داشته است که به این چالش اضافه کرده است و به نظر من راه حل آن مدیریت آنتن است تا مدیریت نیروی انسانی؛ یا به‌عنوان‌مثال می‌شود بخش برون‌مرزی سازمان را از بدنه جدا کرد و به صورت یک سازمان مستقل و با مدیریت مستقل درآورد. این شجاعت تصمیم‌گیری در محدودکردن آنتن، کاهش ساعت‌های پخش و کاهش تعداد شبکه‌ها می‌تواند برای سازمان در به‌دست‌آوردن خروجی باکیفیت، مناسب و راه‌گشا باشد. یکی دیگر از مشکلات سازمان تعداد بالای برنامه‌های بی‌کیفیت آن است که هم مخاطبان اندکی دارند و هم هزینه بالایی صرف تولید آن‌ها شده است که احتمالاً با حذف آن‌ها در این طرح تحول هم کمک بزرگی به بودجه می‌شود و هم آنتن شما از کیفیت مطلوب‌تری برخوردار خواهد شد.

 

درباره موضوع مهم شبکه‌های اجتماعی، شبکه نمایش خانگی و نسبت آن با تلویزیون هم اندکی صحبت کنیم؛ به نظر شما فضای مجازی در حال رقابت با صداوسیماست؟ و آیا تلویزیون توانسته در این رقابت تنگاتنگ سربلند بیرون بیاید و روایت خودش را به افکار عمومی غالب کند؟

شمشیری: در خصوص vod، باید بگویم که تا حدودی بحث پیچیده است؛ در این حوزه عملاً ما با حجم انبوهی از پول و سرمایه طرفیم و به عقیده من باید شبکه نمایش خانگی را از منظر اقتصاد سیاسی مورد توجه قرار داد که چه گردش مالی عظیمی در آنجا در حال رقم‌خوردن است و شبکه نمایش خانگی با چه نمادهایی برای مخاطبان خودش در حال ذائقه‌سازی است و به‌خاطر همین است که نظام تصمیم می‌گیرد تا گلوگاه این منطقه به دست صداوسیما کنترل و تنظیم‌گری شود و اتفاقاتی که در حوزه فرهنگ برای خانواده‌ها رخ می‌دهد، از مسیر سالم‌تری عبور کند و اصلاً موضوع بر سر این نیست که چه کسی قرار است رقیب چه کسی شود! اما در حوزه فضای مجازی و نسبت آن با تلویزیون، به نظر من همان بحث قدیمی کتاب، روزنامه، رادیو و تلویزیون مطرح است؛ درواقع به واسطه فضای مجازی ما می‌توانیم یک سری قابلیت‌ها داشته باشیم که باید این‌ها به درستی فهم شود؛ یعنی ما در مدیریت فرهنگی کشور باید فهم کنیم که فضای مجازی چه جایگاهی دارد و چه نسبتی با باقی رسانه‌های ما می‌تواند داشته باشد، چه محدودیت‌ها و چه آزادی‌هایی می‌تواند داشته باشد و البته در خیلی از کشورهای دیگر همه این‌ها طراحی و اجرا شده است.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha