نگاهی به جایگاه مخاطب در صداوسیما در گفتگو با محمود علیپور؛
در همه جای دنیا اولین مخاطب تخصصی که شبکه آن جدا می‌شود، کودک و نوجوان است؛ چرا؟ چون اساساً برنامه‌های این دو طیف کاملاً مجزاست و اصلاً یک اقتضائات خاص روانشناختی و موضوعی دارد، به‌شدت مخاطب حساسی دارد و نیازمند یک دقت ویژه در برنامه‌سازی برای آن‌ها هست. وقتی صحبت از شبکه تخصصی می‌شود، متر و معیار مشخصی دارد. شما وقتی برای مخاطب تخصصی خود که سن حساسی هم دارد حاضر به هزینه کرد نیستید، در آینده حتماً برای شما هزینه می‌تراشد.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ محمود علیپور، رئیس انجمن تخصصی کودک و نوجوان به بهانه گفتگو درباره طرح تحول صداوسیما میهمان ما بود. علیپور با اینکه اعتقاد داشت تیم جدید مدیریتی سازمان در بخش‌هایی مانند خبر و مدیریت منابع انسانی موفق عمل کرده است؛ اما با گلایه از حذف شبکه نوجوان و عدم تخصص کافی برخی مدیران طرح تحول، اوضاع سازمان صداوسیما را مطلوب نمی‌داند.

برای شروع گفتگو اگر موافق باشید درباره ماهیت سند تحول صداوسیما قدری صحبت کنیم. اینکه این سند بدون انتشار متن آن در رسانه‌ها و افکار عمومی در اختیار مدیران سازمان قرارگرفته تا از این به بعد همه سریال‌ها، تولید برنامه‌ها، اخبار و همه آنچه به محتوا ربط دارد، بر اساس همین سند ساخته و پخش شود. نظر شما درباره این طرح چیست؟

علیپور: اول این را بگویم که بنده در حال حاضر جزء مدیران سازمان نسیتم؛ بلکه دانش‌آموخته سازمان بودم و بعد هم به‌عنوان موظفی بعد از تحصیل، مجبور بودم تا در سازمان خدمت کنم و به خاطر علاقه شخصی‌ام به بی‌پناه‌ترین مخاطب تلویزیون یعنی کودک و نوجوان پناه بردم. من از سال ۸۸ فعالیت جدی خود را در حوزه کودک شروع کردم و سال ۹۶ هم با جمعی از دوستان دغدغه‌مند تصمیم گرفتیم تا انجمن تخصصی کودک و رسانه را با حضور پیشکسوتان این حوزه تأسیس کنیم و سال ۹۸ اساسنامه این انجمن با چشم‌انداز اثرگذاری به تصویب اعضا رسید.

اما درباره آن سندی که سؤال کردید؛ حقیقتاً آقای جبلی از همان ابتدای ورود قصد داشت تا «چابک سازی» را در سازمان انجام دهد؛ به او خوش‌بین هم بودیم و هستیم؛ اتفاقاً در انجمن جزء نخستین کسانی بودیم که به ایشان در خصوص پیشبرد این کار مشورت دادیم. در حوزه برندینگ، به‌عنوان مثال شبکه BBC یک برندی برای خودش دارد. شبکه‌های یک، دو، سه، چهار، ورزش و... همه این موارد در ابتدا یک نامی دارند و بعداً ما به ازا آن یک شماره است و یا یک نامی است (مثل ورزش) که تخصص آن را نشان می‌دهد. اما ما در صداوسیما به این شکل عمل نکردیم و اگر کسی به زبان فارسی تسلط نداشته باشد و بخواهد این شبکه‌ها را بررسی کند، صرفاً با چندین شبکه که فقط عدد هستند، مواجه می‌شود.

ما به مدیران سازمان پیشنهاد دادیم که ابتدا نامی برای خودتان انتخاب کنید مانند «سیما» و بعد برای آن‌ها شماره و یا نامی تخصصی اضافه کنید، مثل سیما ۱، سیما ۲، سیما کودک، سیما ورزش و... و این کمک می‌کند تا شما شناخته شوید و آن برندینگ شما شکل بگیرد و واقعاً نیازی به این‌همه شبکه نیست. افزایش شبکه‌ها باید براساس یک استانداردی باشد؛ اینکه صرفاً بخواهید در بین شبکه‌های ماهواره‌ای حضور پررنگی داشته باشید، باید از یک بنیه مالی خوبی هم برخوردار باشید. همین اتفاقی که در دوره آقای ضرغامی با این هدف اتفاق افتاد و ما دیدیم که پشتوانه مالی نداشت و بعد بسیاری از شبکه‌ها به لحاظ تولید افت کردند و همین باعث شد تا مخاطبان آن‌ها هم ریزش کنند. چون مخاطب با این اوضاع نمی‌داند که در چه زمانی فلان شبکه می‌تواند برای او برنامه مناسبی داشته باشد. ضمناً برای برنامه‌ها تبلیغات خوبی هم صورت نمی‌گیرد؛ مثلاً یک شبکه مستند مسابقه‌ای مثل «فرمانده» یا «خانه ما» می‌سازد که من مخاطب اصلاً متوجه پخش آن نمی‌شوم و یا برنامه خوبی مثل «بوم گرد» ساخته می‌شود، اما در ایام نوروز روی آنتن شبکه افق می‌رود. خب کدام ایرانی را سراغ دارید که روزهای نوروز بیننده شبکه افق باشد؟! یا برنامه خیلی خوبی مثل «یکی بود یکی نبود» خانم برومند در گروه کودک شبکه قرآن ساخته می‌شود و در روزهای نوروز پخش می‌شود، واقعاً چه کسی متوجه می‌شود که شما چنین برنامه عروسکی عالی را از شبکه قرآن پخش کردید؟ واقعاً این برنامه به برنامه کلاه قرمزی تنه می‌زند، اما الآن شبکه دو و یا نهال برای کودکان شاید مهم‌تر باشد.

خب به هر صورت آقای جبلی قصد دارد تا این آشفتگی را جمع کند. اما نکته مهم این است که این جمع‌کردن باید براساس یک قاعده درستی پیش برود. برای اینکه ضرر کمتری متوجه دوستان شود، ابتدا مرکز سیمرغ تأسیس شد. یک مرکز فیلم و سریال و یک مرکزی برای تولیدات کوتاه که از این به بعد تمام تولیدات مراکز سیما در آنجا متمرکز شود؛ به عبارتی همه شبکه‌ها صرفاً به یک پخش‌کننده تبدیل شدند!

در همه جای دنیا اولین مخاطب تخصصی که شبکه آن جدا می‌شود، کودک و نوجوان است؛ چرا؟ چون اساساً برنامه‌های این دو طیف کاملاً مجزاست و اصلاً یک اقتضائات خاص روان‌شناختی و موضوعی دارد، به‌شدت مخاطب حساسی دارد و نیازمند یک دقت ویژه در برنامه‌سازی برای آن‌ها هست. وقتی صحبت از شبکه تخصصی می‌شود، متر و معیار مشخصی دارد. مثلاً شما شبکه «سلامت» را برای چه نوع مخاطبی تأسیس کرده‌اید؟ برای پزشکان، برای همه مردم؟ اما وقتی شبکه «ورزش» را تأسیس می‌کنید، منطقی است که بسیاری از مردم عادی هم علایق ورزشی دارند و می‌توانند مخاطب این شبکه باشند. لااقل به‌جای شبکه «سلامت»‌ که حالا نمی‌توانید حتی کنداکتور آن را پر کنید، یک شبکه «گردشگری سلامت» برای مخاطبان فارسی‌زبان منطقه و کشورهای همسایه می‌زدید که از پتانسیل پزشکی خود بهترین استفاده را برده باشید.

شبکه آموزش زده‌اید؟ افغانستان که ضریب نفوذ اینترنت آن ۱۴ درصد است و بهره‌مندی آن‌ها از گوشی هوشمند ۱۰ درصد، ۶۰ درصد آی پی ورودی به «فیلیمو مدرسه» هستند؛ پس حالا که می‌خواهید شبکه آموزش تأسیس کنید، لااقل برای «افغانستانی‌ها» بزنید و با استفاده از آن می‌توانید آن‌ها را در بحث آموزش و فرهنگ کنترل و هدایت کنید. کنداکتور برخی از شبکه‌ها هنوز برای ۳۰ سال پیش است! فقط آب و رنگ آن‌ها تغییر کرده است و یا شما عملاً کنداکتور را به برخی افراد فروخته‌اید! در گذشته‌ای نه چندان دور آقای سید علی ضیا بخشی از کنداکتور را به خودش اختصاص داده بود، آقای مهران مدیری، آقای رامبد جوان، آقای احسان علیخانی، آقای فردوسی پور؛ همه این‌ها در گذشته بخش زیادی از آنتن را عملاً مال خودکرده بودند. البته نمی‌گویم که این سیاست بد است، اما آیا برنامه‌های آن‌ها به حدی از استاندارد بود که قابلیت برند شدن را داشته باشند؟ در حال حاضر شبکه‌های مطرح، برنامه‌های برند خود را به قیمت تولید آن برنامه به شما می‌فروشند.

 

البته براساس آمارهای خود صداوسیما همیشه برنامه‌های همین آقایانی که اسمشان را ذکر کردید، جزء برنامه‌های پرمخاطب تلویزیون بوده‌اند. مدیران هم براساس همین آمارها می‌گویند که این برنامه‌ها مخاطب دارند و من باید آن‌ها را حفظ کنم. چون من با مخاطبانم زنده هستم و اعتباردارم.

علیپور: اصلاً نمی‌خواهم بگویم که این کار اشتباه بوده، بلکه اصولی نبوده است؛ چرا؟ وقتی برنامه‌ای مثل نود، خندوانه و یا دورهمی بالا می‌آید، شما باید بتوانید آن را تبدیل به یک برندبوک بکنید تا مثلاً عربستان بیاید و از شما بخواهد تا برنامه خندوانه خود را به او بدهید تا همین برنامه را در کشور خودش با نانسی عجرم به روی آنتن ببرد!

 

بله ما به‌جای اینکه تلاش کنیم تا آن برنامه را به قول شما برند بوک کنیم، صرفاً فقط به همان مجری سلبریتی بها می‌دهیم و هر وقت هم به دلایلی کارمان با آن مجری به حاشیه رفت، همه برنامه به هوا می‌رود.

علیپور: درحالی‌که اصلاً در دنیا این مدلی برنامه نمی‌سازند. مثلاً در آمریکا یک «مستر شف» ساخته می‌شود و همان مدل برنامه در عربستان هم به روی آنتن می‌رود و یا یک «گات تلنت» ساخته می‌شود و بعدازآن مدل‌های آمریکایی، عربی، هندی آن‌هم ساخته می‌شود.

 

حالا که صحبت از برنامه سازی علمی شد، همین طرح تحول صداوسیما چقدر بر پایه علمی و از مشورت اساتید دانشگاه علوم ارتباطات و مدیریت رسانه نوشته شده و به اجرا در آمده است؟

علیپور: من اطلاعی ندارم که آیا این کار انجام شده یا نه.

 

بر اساس دیدن و مطالعه این طرح بفرمایید.

علیپور: بر اساس آنچه می‌بینم، برای شما تحلیل می‌کنم، خیر فکر نمی‌کنم که این برآیند یک کار علمی باشد و اتفاقاً همین است که ما را ناراحت کرده است. چون اگر این طرح به‌دست آدم‌های کارشناس و متخصص رسیده بود، آن‌ها متوجه می‌شدند که در مرحله نخست نباید شبکه تخصصی نوجوان حذف شود. چون این شبکه‌ای است که سازمان برای سرپا ماندن آن باید فقط هزینه کند. مثلاً ژاپن با ۱۲۷ میلیون جمعیت، ۵ شبکه کودک و نوجوان دارد که فکر نکنم در مجموع بیشتر از ۳۰۰ هزار مخاطب داشته باشند. آیا آن‌ها این شبکه‌ها را تعطیل کرده‌اند؟ و یا آیا در فرانسه که ۶-۵ شبکه کودک و نوجوان دارد و مخاطب آن شاید به ۵۰۰ هزار نفر برسد، شبکه‌هایش را به دلیل کم بودن مخاطب تعطیل کرده است؟ شما وقتی برای مخاطب تخصصی خود که سن حساسی هم دارد حاضر به هزینه کرد نیستید، در آینده حتماً برای شما هزینه می‌تراشد!

شما برای بزرگ کردن بچه خودتان انواع هزینه‌های خوراک، پوشاک و تفریحات مختلف را می‌کنید، اما خوراک ذهنی و رسانه‌ای آن را به دست دیزنی و شبکه‌های خارجی می‌سپارید. چرا که هزینه برای تولید برنامه ایرانی ندارید! وقتی سردار فدوی، جانشین فرمانده سپاه توضیح می‌دهد که میانگین سن دستگیرشدگان حوادث سال گذشته ۱۵ سال بوده یعنی بین ۱۳ تا ۲۰ سال، یعنی چه؟ یعنی اینکه اغلب دستگیرشدگان شما نوجوان بوده‌اند و این نوجوان‌ها چقدر به مملکت آسیب‌زده‌اند؟ از قطعی اینترنت و تعطیلی کسب‌وکارها بگیر تا بالا رفتن دلار و بالا بردن ۲۰ درصدی حقوق نظامی‌ها و در خوش‌بینانه‌ترین حالت تا الآن شما بیش از ۳۰۰ هزار میلیارد تومان هزینه کرده‌اید! و شما حاضر نبودید حتی یک‌هزارم این عدد و به‌اندازه ۳۰۰ میلیارد را در شبکه نوجوان خودتان هزینه کنید. (الآن چیزی کمتر از ۱۰ میلیارد تومان برای کل شبکه در سال هزینه می‌شود که واقعاً خنده‌دار است) فقط دکور یکی از برنامه‌ها در شبکه نمایش خانگی نزدیک به ۸ میلیارد برآورد شده بود!

 

وقتی از مدیران ارشد صداوسیما سؤال می‌شود که خروجی بودجه ۸ هزارمیلیاردی شما صرف چه‌کاری می‌شود که در جواب می‌شنویم که بیش از ۸۰ درصد این بودجه سهم حقوق کارمندان سازمان می‌شود. آیا در این طرح تحولی فکری برای کوچک کردن این ساختار طویل شده است؟

علیپور: بله اخیراً سامانه «چهره» را در سازمان راه‌اندازی کرده‌اند که افراد را بر اساس تخصص‌هایشان در این سامانه دسته‌بندی می‌کنند، از آن‌ها آزمون‌های تخصصی گرفته می‌شود، به آن‌ها کارت مهارت می‌دهند و درواقع قرار است با این طرح یک سروسامانی به نیرو انسانی سازمان داده شود. ولی واقعاً این ۸ هزار میلیارد تومان برای برنامه‌سازی اداره کردن یک سازمان خنده‌دار است! الآن هزینه BCC حدود ۲۰۰ هزار میلیارد تومان است (یعنی تقریباً ۲۰ برابر بودجه صداوسیما) و البته این شبکه چیزی حدود ۲۵۰ هزار میلیارد تومان درآمدزایی دارد، و با همچنین بودجه‌ای می‌تواند برنامه‌های برند تولید کند.

در دورانی که ما دچار یک جنگ تمام‌عیار رسانه‌ای هستیم و بسیاری برای مخاطب فارسی‌زبان یک حساب ویژه باز می‌کنند، برای آن برنامه تولید می‌کنند تا از طریق همین برنامه‌ها بتوانند بر روی سیاست‌های منطقه‌ای ما تأثیر بگذارند و حالا به‌جای اینکه ما بیاییم برای همراه کردن مخاطبان داخلی با سیاست‌های خود، برنامه‌های متنوع تولید کنیم، این بودجه را صرف کارهای بی‌فایده دیگر می‌کنیم و می‌بینیم که روزبه‌روز مخاطبان صداوسیما کمتر می‌شوند و گویا برای ما اهمیتی ندارد.

مثلاً به برنامه سازمان می‌گوییم که بودجه ما محدود است و خودتان برای تولید برنامه به دنبال سرمایه‌گذار بروید. فلان تهیه‌کننده معتبر ما که به دنبال این سرمایه‌گذارها نمی‌رود، حالا اینجا آدم‌های واسطه و دلال رسانه پیدایشان می‌شود؛ مثلاً مدیر سس بیژن، پسرخاله امین حیایی است و باز مثلاً ۱۸ میلیارد به او می‌دهد و با سازمان هم یک قرارداد و مثلاً قرارداد ۱۰۰۰ میلیاردی می‌بندد و باز مثلاً عرض می‌کنم که همان اسپانسر کمتر از ۸۰ میلیارد آن قرارداد را پاس می‌کند؛ و جالب اینجاست که وقتی این ماجرا را عمیق‌تر بررسی می‌کنید متوجه می‌شوید که همه این اتفاقات را یک نفر مدیریت می‌کند و وقتی همان آدم از بخش بازرگانی سازمان می‌رود، تازه متوجه می‌شوید که سازمان به لحاظ بازرگانی با چه ورشکستی بزرگی مواجه شده است!

و یا اعلام می‌شود که از این جام جهانی شما باید ۲۵۰۰ میلیارد تومان درآمد کسب کنید و با شرکت‌ها می‌بندند و باز مثلاً عرض می‌کنم که صرفاً برای کپشن‌ها یک قرارداد ۲۰۰ میلیاردی مثلاً با شرکت بادکوبه امضا می‌شود که درنهایت این شرکت مثلاً درنهایت یک چک ۶۰ میلیاردی به سازمان می‌دهد و کل وصولی سازمان هم مثلاً می‌شود ۱۲۰ میلیارد تومان!

اما داستان ما این بود که آیا این سند تحول به خوبی جلو می‌رود؟ بله خوب جلو می‌رود، اما یک سری اشتباهات استراتژیکی که قبلاً انجام‌شده بود، مانع این کار شده است و نکته مهم این ماجرا البته از نظر بنده این است که دید افرادی که در رأس این ماجرا هستند، دید نامطلوبی است؛ اینکه شما فکر کنید هیچ نیروی سالمی در صداوسیما نیست و ما باید سازمان را شخم بزنیم خب مطلوب نیست.

 

سالم به چه لحاظ؟ از نظر عقیده؟ تخصص و یا سیاسی؟

علیپور: متأسفانه این آقایان این‌طور تصور می‌کنند که فهم خودشان از انقلاب و دیانت و تقوا یک فهم کامل و صد درصدی است و دیگران همه سکولار و بی‌دین هستند. حالا اگر یک مسئول به یک نفر به‌عنوان یک تهیه‌کننده یک بودجه و برنامه هم داده دلیل نمی‌شود که همه کارکنان سازمان بد باشند!

 

اتفاقاً یکی از انتقادات جدی به همین طرح تحول به شخص آقای وحید جلیلی به‌عنوان قائم‌مقام رئیس سازمان و مسئول طرح تحول است. فردی که پیش از آمدن به سازمان، یکی از منتقدان سرسخت و جدی صداوسیما بود و حالا در رأس این سازمان نشسته و باید پاسخگوی عملکرد خود باشد. آیا ایشان در این مدت حضور موفق بوده‌اند؟

علیپور: خیر؛ اتفاق خاصی در مدت حضور ایشان نیفتاده است. اینکه من فلان فامیل خود را معاون سیاسی سازمان منصوب کنم و بعد آدمی را که علاقه سیاسی دارد را در بخش استان‌ها بگذارم و تعدادی مدیران شومن را در بخش‌های مختلف جای گذاری کنم تا انتقام‌های شخصی خودم را گرفته باشم و یا سازمان را به سازمان مشهد صداوسیما تبدیل کنم که اسمش تحول نیست! اینکه مدام به دیگران تهمت بزنیم و صرفاً خود را محور سنجش ایمان و اعتقاد مردم نسبت به انقلاب و اسلام بدانیم، خیلی ایدئولوژی خطرناکی است و خیلی شبیه ایدئولوژی همین طالبان است و نتیجه و خروجی این عقیده آدم‌هایی کاملاً افراطی است که بعداً به آدم‌های کاملاً تفریطی تبدیل می‌شوند.

مساله‌ای که درباره هنرمندان وجود دارد این است که آدم هنرمند، یک انسان رک و صادق است؛ هنرمندان انسان‌هایی کاملاً هیجانی و احساساتی‌اند و کمتر عقلانی عمل می‌کنند. آن‌وقت شما انتظار دارید که این هنرمند مانند یک رفتار پادگانی بله قربان گوی شما باشد و به منویات شما توجه کند! هنرمند را باید جذب کرد. باید بگذارید هنرمند در خلاقیت و ایده‌های خودش غور کند و به بهترین شیوه پیامی را که شما با سعه‌صدر به او منتقل کردید را بگوید. ما به‌جای امثال آقای جلیلی، به افرادی مانند شهید مفتح و شهید مطهری نیاز داریم که در آن بزنگاه‌هایی که دانشگاه ماتریالیستی شده بود و یک فضای کاملاً خفقان‌آور و ضد دینی داشت، آن دو فقیه عالم به زمانه به دانشگاه ورود پیدا کردند و با همان ادبیات آن دانشجویان، به دلیل فهم دینی توانستند از دل آن دریای تاریک، مرواریدهای درخشانی را جذب کنند و بیرون بیاورند.

 

و در این یکی دو ساله چقدر از سر همین کج‌سلیقگی و لجبازی، بسیاری از هنرمندان از صداوسیما رفتند؛ افرادی که خود همین سازمان آن‌ها را بزرگ و رشد داده بود، اما به‌راحتی آن‌ها را از دست داد.

علیپور: شاید در نگاه نخست، همین مدیران بگویند «خب نمی‌رفت!» مگر همه درجه ایمان ابوذر و عمار را دارند؟ وقتی شما به او برنامه نمی‌دهید و نمی‌گذارید که برنامه هم بگیرد، همه جا زیرآب او را هم می‌زنید؛ بالاخره زن و بچه این آدم باید نان بخورند یا نه؟! و بعد کسانی که می‌گویند خب ما نیروهای دیگری را جایگزین می‌کنیم؛ مگر می‌شود همه‌چیز را جایگزین کرد. شما دارید درباره یک انسان هنرمند صحبت می‌کنید نه کالا و ماشین! مگر جایگزین کردن هنرمندان زن سینما و تلویزیون شدنی و به همین راحتی است؟

 

و این‌گونه می‌شود که اکثر برنامه‌های شبکه‌های مختلف، شبیه هم می‌شوند.

علیپور: بله همین‌طور است و باعث شده که مخاطب هم دیگر رغبتی به تماشا نداشته باشد.

 

یکی از بحث‌های مهم داستان تحول درباره «پخش اخبار» است. برخی منتقدین اعتقاددارند که مخاطبان تلویزیون در مرحله نخست با شنیدن و گوش دادن به خبر جذب شبکه شما می‌شوند و در ادامه با دیدن سریال‌ها و برنامه‌هایی از جنس سرگرمی، به یکی از بینندگان ثابت شما تبدیل می‌شوند و حالا اگر شما نتوانید اخبار دست اول و صادقانه‌ای به او برسانید، قافیه را باخته‌اید. البته در ماه‌های اخیر تغییراتی را در بحث خبر شاهد بودیم؛ مثلاً خبر ساعت ۱۹ شبکه اول حذف شد و تغییراتی در خبر بخش ۲۱ افتاد و از این مدل تغییرات که نمی‌دانم اصلاً جزء مصداق‌های داستان تحول به شمار می‌آیند؟

علیپور: بله به نظر من کم‌کم داریم گام‌هایی به سمت تغییرات در بخش خبر برمی‌داریم که به‌عنوان‌مثال منابع اخبار ما به‌جای بی‌بی‌سی، آسوشیتت پرس، cnn و... به سمت TRT و شبکه‌های دیگر رفته است. البته من بارها به این دوستان عرض کرده‌ام که در حوزه سیاست و فرهنگ راه را اشتباه رفته‌ایم. صداوسیما باید در حوزه خبر فضایی چندوجهی داشته باشد و در حوزه فرهنگ به‌صورت تک‌بعدی عمل کند؛ یعنی وقتی یک خبری گفته می‌شود، ساحت‌های دیگر آن را نیز بیان کنند تا مخاطبان دیگر هم جذب شما شوند. اما در حوزه فرهنگ شما صرفاً باید یک پیام را برای مخاطب خود مخابره کنید؛ مثلاً نمی‌توانید در یک شبکه بی‌حجابی را تشویق کنید و در شبکه دیگر با حجاب بودن را تشویق؛ یعنی در حوزه فرهنگ شما باید تک‌بعدی و وحدت‌آفرین باشید تا مخاطب تکلیف خودش را با شما بداند. اما در حوزه خبر اجازه دهید درباره یک خبر، هر خبرنگاری از دید خودش ماجرا را برای مخاطب نقل کند و نگران چه هستید؟ هیچ اتفاقی هم نمی‌افتد. مهم این است که شما بلد باشید اوضاع را به نفع سیاست‌های خودتان مدیریت کنید. شما عرضه این کار را ندارید، چون از آدم‌های متخصص استفاده نمی‌کنید.

رویه بدتری که در خبر پیش‌گرفته‌ایم، برچسب زدن بر گویندگان و خبرنگاران خبری است؛ چرا فلان خبرهای خاص را باید آمنه سادات ذبیح پور بگوید یا فضه سادات حسینی؟ پس بقیه مجریان و خبرنگاران شما باید در پستو قایم شوند؟! چون گفتن این خبر بعدها ممکن است برایشان دردسرساز شود؟ در مرحله اول شما باید بگذارید حتی خبرهای خاص و بحرانی را چند خبرنگار و از زوایای مختلف مخابره کنند و آن‌وقت شما بتوانید این اخبار را به نفع خودتان مدیریت کنید و در مرحله دوم نباید بگذارید که روی خبرنگار شما فلان مارک و برچسب خورده شود که اگر این اتفاق افتاد دیگر خبرهای او از طرف مخاطب دیده و شنیده نخواهد شد.

آفت این برچسب‌زنی علاوه بر افراد، بر روی شبکه‌های شما هم وجود دارد. به‌عنوان مثال شما همین الآن به خیابان بروید و از افراد سؤال کنید که چند نفر وقتی کانال‌های تلویزیون را عوض می‌کنند، بر روی شبکه قرآن می‌مانند؟ (به‌جز آن‌هایی که این شبکه را دوست دارند) مگر آموزه‌های قرآن فقط مخصوص به یک عده خاصی است که شما برای آن شبکه اختصاصی زده‌اید؟ قرآن روش زندگی است و نمی‌توانید فقط آن را به چند قرائت خاص محدود کنید.

حالا با همه این تفاسیر، اینکه شما بخواهید در سازمان صداوسیما به اسم تحول چابک سازی کنید و برنامه‌های با کیفیت بسازید، باعث نمی‌شود که مخاطبان به همین راحتی جذب شما شوند؛ چون همه شبکه‌های شما برچسب رسانه ملی خورده‌اند و مخاطب شما ازدست‌رفته است. اگر شما به دنبال برندبوک سازی با برنامه‌هایتان نیستید، اگر شما به دنبال چندوجهی کردن اخبارتان نیستید، اگر شما به دنبال این نیستید که برای ذائقه‌های مختلف در قالب رسانه و سرگرمی کار تولید کنید، هیچ‌وقت چابک سازی شما منجر به دیده شدن شما نخواهد شد و تنها راه این است که به افراد متخصص رجوع کنید و کارها را به‌صورت علمی و تخصصی پیگیری کنید.

 

نکته دیگری که باید در این طرح تحول به آن توجه شود، موضوع شبکه‌های استانی است؛ در همه جای دنیا شبکه‌های محلی و رسانه محله‌ها از اهمیت بالایی بین مردم برخوردارند. احتمالاً بسیاری از مردم در فلان شهر از ایالت آمریکا، گوش دادن به اخبار رادیو و یا تلویزیون محلی خود را به اخبار ملی ترجیح می‌دهند. یکی از انتقاداتی که به صداوسیما از طرف منتقدین می‌شود، موضوع شبکه‌های استانی است. در حال حاضر هر استان یک شبکه استانی دارد با کلی کارمند و بودجه که معلوم نیست واقعاً خروجی این‌همه شبکه استانی چقدر مفید بوده است و واقعاً چقدر بیننده دارند؟ به‌جای این‌همه شبکه استانی، نمی‌شود مثلاً همه استان‌های کردنشین، ترک‌زبان، شمال کشور صرفاً یک شبکه داشته باشند؟ و یا سیاست‌ها به سمت تأسیس رسانه محله جلو برود؟

علیپور: اتفاقاً تا آنجایی که خبردارم قرار است به‌زودی همین عرض شما در خصوص شبکه‌های استانی عملی شود؛ یعنی استان‌های ترک‌زبان، لر زبان و... به‌جای چند شبکه، یک شبکه خواهند داشت و تعداد شبکه‌های استانی کمتر خواهد شد. اما اینکه این کار درست است یا نه و یا عملکرد شبکه‌های استانی تا به اینجا موفقیت‌آمیز بوده یا نه؟ پاسخ به این سؤال خیلی دشوار است و نیاز به اشراف دقیق به همه شبکه استانی دارد که لااقل من نداشته‌ام. اما در خصوص برنامه‌های کودک این را می‌دانم که لااقل بسیاری از برنامه‌سازان کودک شبکه‌های استانی به‌جای ساخت برنامه برای مخاطبان استانی خود، در حال تقلید از برنامه‌سازان تهرانی هستند تا در نگاه مدیران ملی بیشتر دیده شوند و رزومه‌ای برای بردن آن‌ها به سمت شبکه‌های ملی باشد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha