نگاهی به وضعیت تحول صداوسیما در گفتگو با محمدصادق نصراللهی؛
در صداوسیما، همه چیز به صورت دورهمی اداره می‌شود! دلیل آن هم این است که «قانون بر صداوسیما» نداریم! در سازمان این مقررات وجود دارد که خیلی از آن هم شفاف نیست. خیلی از این قانون‌ها قائم به اشخاص است و از بسیاری از آن‌ها اطلاعی نداریم. دلیل این هم یک داستان تاریخی است و آن هم این است که قانون صداوسیما توسط بازنگری‌های قانون اساسی منسوخ شده است؛ چون صداوسیما ۴ قانون دارد: اداره، خط‌مشی محتوایی، اساسنامه و نظارت.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ به بهانه طرح تحول صداوسیما و چالش‌های پیش روی این طرح، به سراغ دکتر محمد صادق نصراللهی، عضو هیئت‌علمی دانشکده ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) رفتیم تا درباره این موضوع با ایشان صحبت کنیم. وی اعتقاد دارد که در صداوسیما، همه چیز به صورت دورهمی اداره می‌شود و این نبود قانون باعث می‌شود که همه چیز به فساد کشیده شود. در ادامه مشروح گفت‌وگو را می‌خوانید.

 

فقدان امتداد تلویزیون در فضای مجازی

آقای جبلی به عنوان رئیس سازمان در اظهار نظری شجاعانه از افت محسوس مخاطبان تلویزیون خبر دادند و شاید اساس طرح تحولی ایشان برای سازمان صداوسیما بر همین پایه باشد که قرار است در حوزه خبر، برنامه‌های سرگرم‌کننده، شبکه‌های برون‌مرزی و استانی و ساختار کلی سازمان تغییراتی در جهت بهبود اوضاع و جذب دوباره مخاطبان انجام پذیرد. به عنوان سؤال نخست، اساساً شما با این نظر که مخاطبان تلویزیون در دهه گذشته کمتر شده‌اند و سازمان به یک تحولی در محتوا و ساختار نیاز دارد، موافقید؟

نصراللهی: ریزش مخاطب و یا روند کاهشی مصرف رسانه‌ای تلویزیون، الزاماً به ضعف عملکرد و برنامه‌ریزی صداوسیما برنمی‌گردد؛ اگرچه یکی از عوامل مهم می‌تواند باشد؛ اما به نظر می‌رسد که برخی عوامل جدی دیگر نیز در این رابطه مطرح است.

ما در منظومه رسانه‌ای جهان یک شیفت مصرف از سمت رادیو و تلویزیون به سمت فضای مجازی داریم. این روند درباره همه رسانه‌ها صادق است. به عبارتی می‌شود گفت که به‌واسطه ویژگی‌های ممتاز و متمایزی که فضای مجازی نسبت به رسانه‌های قبل از خودش دارد - و یکی از آن ویژگی‌ها این است که اساساً همه رسانه‌های قبل از خودش را در خود جای داده است - ما به یک همگرایی رسانه‌ای رسیده‌ایم؛ یعنی امتداد همه رسانه‌ها بلکه خلق همه رسانه‌های پیشین را در فضای مجازی داریم. رادیو دیجیتال، تلویزیون و کتاب الکترونیک و همه این‌ها را باهم در اختیار داریم.

پیش از فضای مجازی ما معتقد بودیم که هر رسانه یک مزیت کارکردی داشته است. مثلاً کتاب بیشتر برای آموزش، مطبوعات برای اطلاع‌رسانی و تلویزیون برای سرگرمی بوده است. یعنی سهم و وزن این کارکرد، از کارکردهای دیگر آن بیشتر بوده است. این در حالی است که در فضای مجازی همه کارکردها به صورت جدی در آن مطرح شده‌اند.

یکی دیگر از ویژگی‌های مهم فضای مجازی تعامل است. یعنی هر کسی که با آن کار می‌کند هم می‌تواند ارتباط گیر و هم ارتباط‌ دهنده باشد. این ویژگی، خیلی به فضای مجازی ضریب داده است و اوج این کار را ما در شبکه‌های اجتماعی می‌بینیم که چقدر باعث جذابیت شده است. به عنوان مثال یک خانم خانه‌دار در فضای مجازی صفحه‌ای با ۱۰۰ هزار فالوور دارد و اگر هم بخواهد می‌تواند از طریق همین صفحه درآمدهای چند ده میلیونی داشته باشد که البته این موضوع آفت‌هایی هم دارد.

بخش دیگری از این مدل همگرایی، «همگرایی همه کارکردهای رسانه‌ای» است. پیش از فضای مجازی ما معتقد بودیم که هر رسانه یک مزیت کارکردی داشته است. مثلاً کتاب بیشتر برای آموزش، مطبوعات برای اطلاع‌رسانی و تلویزیون برای سرگرمی بوده است. یعنی سهم و وزن این کارکرد، از کارکردهای دیگر آن بیشتر بوده است. این در حالی است که در فضای مجازی همه کارکردها به صورت جدی در آن مطرح شده‌اند. مثلاً شما در تلگرام می‌توانید عضو کانال‌های خبری، سرگرمی، آموزشی و... شوید.

باز یک مدل دیگر همگرایی در شکل پیام وجود دارد. مثلاً در تلویزیون فیلم بر دیگر مدل پیام‌ها غلبه دارد. در مطبوعات عکس از باقی شکل‌های پیام جدی‌تر است یا در کتاب، متن مهم‌تر است؛ اما در فضای مجازی همه این‌ها کارکرد و اهمیت خودشان را دارند. به عنوان مثال یکی از رموز یک کانال موفق در فضای مجازی این است که پیام‌های مختلفی در طول روز بارگذاری می‌کند؛ عکس، فیلم، صدا، متن و همه مدل پیام را می‌شود در کانال بارگذاری کرد. در حال حاضر شبکه‌های اجتماعی هم بر یکی از این مدل‌های شکل پیام متمرکز است؛ مثلاً تمرکز توییتر بر متن و یا اینستاگرام بر عکس و فیلم است و شبکه‌های اجتماعی کمتر بر صدا تمرکز داشتند تا این که کلاب هوس به وجود آمد.

ماندگاری ارتباط هم عامل مهمی در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است. دانشجوی ما بعد از نیم ساعت حضور در کلاس خسته می‌شود، اما در کلاب هوس، یک روم شکل می‌گرفت و در بعضی مواقع تا ۴۸ ساعت هم به طور مداوم کار می‌کرد. واقعاً در این قرن که همه می‌گویند مخاطب دیگر گوش شنوایی ندارد، شکل‌گیری یک سکویی که به این مدل بتواند مخاطب را جذب و حفظ کند، پدیده‌ای عجیب و غریب است و احتمالاً در آینده شکل دیگری از شبکه‌های مجازی به وجود بیاید که حواس دیگر ما را هم درگیر کند. بحث بویایی و لامسه از مباحث جدی آینده فضای مجازی است که در قالب هوش مصنوعی و اینترنت اشیا در حال مطرح‌شدن است و همه این‌ها باعث شده تا امروزه فضای مجازی از حالت یک ابزار صرف به یک فضا، زیست و حالتی از زندگی تبدیل شود. در این شرایط، تلویزیونی گوی سبقت را می‌رباید که بتواند امتداد مجازی پیدا کند که متأسفانه صداوسیما در این زمینه بسیار کند عمل کرده است. یعنی اصلی‌ترین پروژه آن تلوبیون است که آن هم در امتداد برنامه‌های پخش شده خود تلویزیون است و هیچ ارتباطی با شبکه‌های اجتماعی ندارد. برخلاف شبکه‌ای مانند BBC که کانالی قوی با مخاطبان فراوان در فضای مجازی دارد. متأسفانه در عرصه کانال داری، صداوسیما اصلاً به خوبی عمل نکرده است و سعی کرده ورودی به پلتفرم‌ها داشته باشد که معمولاً در زمان پخش زنده رویدادها اتفاقاً موفق بوده است و حالا تلوبیون یکی از مهم‌ترین مراجع رسانه‌ای در زمان پخش زنده مثلاً رویدادهای ورزشی است.

 

صداوسیما، بلندگوی حاکمیت

تلوبیون در مقایسه با سایر پلتفرم‌ها (به جز پخش برنامه‌های خود تلویزیون) چیز جدیدی برای مخاطب ندارد.

نصراللهی: مدل بسیط این ترکیب که برنامه‌های برودکست در برودبند آرشیو شود و مخاطب هر وقت که تمایل داشت به دیدن آن‌ها برود، تلوبیون را تشکیل داده است که البته این کمترین حد و حالت حداقلی این ترکیب است. در حالی که ما در برخی از برنامه‌ها رگه‌هایی از این داستان را دیدیم که یک برنامه در حال پخش می‌تواند کلی ارزش افزوده مجازی پیدا کند و باز رأی‌دادن در این پلتفرم کمی جلوتر از شکل فعلی آن است. یکی از الگوهای خیلی خوب این است که فضای تعامل با مخاطب نسبت با آن برنامه در فضای مجازی ادامه داشته باشد (نه صرفاً جهت بازخوردگیری خوب یا بد)؛ به عنوان مثال شما یک برنامه با موضوع مناظره انتخاباتی پخش کرده‌اید و در امتداد آن در پلتفرم، یک فضای تعاملی ایجاد کنید تا مخاطبان در آنجا پیرامون آن برنامه گفتگو کنند که این می‌تواند به جذابیت برنامه هم اضافه کند. البته خود این الگوی ترکیب فضای مجازی با تلویزیون جای مطالعه فراوان دارد؛ مثلاً شاید حتی از لفظ امتداد هم نشود صحبت کرد و خود تلویزیون به نحوی امتداد آن بخش باشد. یعنی اصل اتفاق در فضای مجازی رخ می‌دهد و تلویزیون به آن یک ارزش افزوده اضافه می‌کند.

صداوسیما یک رسانه منحصربه‌فرد در عرصه تلویزیونی است که جایگاه یکه تازانه و ملوکانه‌ای دارد و دارای یک سابقه خیلی خاص است و عملاً به بلندگوی حاکمیت تبدیل شده است و این بلندگو در عین حالی که برای صداوسیما فرصت ایجاد کرده، محدودیت‌های بسیار جدی را هم برای او به وجود آورده است.

مثلاً بحث سریال‌های چند پایانه را می‌شود در پلتفرم‌ها پیگیری کرد؛ یکی از ایرادهای اساسی سریال‌های تلویزیون این است که باید همه چیز ولو ویران شده، در نهایت به خیر و خوشی تمام شود و باعث ناباوری این سریال‌ها شده است. چرا؟ چون سیاستی وجود دارد که مثلاً باید امید در جامعه وجود داشته باشد. البته عرض من این است که قطعاً نباید ناامیدی رواج پیدا کند، ولی می‌شود با این سریال‌های چند پایانه، به ذائقه‌های مختلف مخاطبان خود احترام بگذارید. الان در دنیا درباره این مدل سریال‌سازی فکر می‌کنند و کارهایی هم انجام شده است.

 

 شما جایی از بحث اشاره کردید که تلویزیون حتی می‌تواند امتداد فضای مجازی باشد؛ اما در عمل ما می‌بینیم که مثلاً یک اتفاقی در شبکه‌های اجتماعی می‌افتد و تا چند روز همه درباره آن ماجرا صحبت می‌کنند، گاهی تأییدیه‌ها و تکذیبیه‌هایی هم درباره آن ماجرا رقم می‌خورد، اما تلویزیون که می‌تواند به دلیل مخاطبان بالایی که دارد، افکار عمومی را به موقع رهبری کند، در اکثر مواقع ترجیح می‌دهد سکوت کند و این باعث شده تا روایت اول خبری همیشه به عهده فضای مجازی باشد.

نصراللهی: صداوسیما یک مقتضیات ذاتی دارد که اصلاً نمی‌تواند از آن‌ها فرار کند. صداوسیما یک رسانه منحصربه‌فرد در عرصه تلویزیونی است که جایگاه یکه تازانه و ملوکانه‌ای دارد و دارای یک سابقه خیلی خاص است و عملاً به بلندگوی حاکمیت تبدیل شده است و این بلندگو در عین حالی که برای صداوسیما فرصت ایجاد کرده، محدودیت‌های بسیار جدی را هم برای او به وجود آورده است. به این معنا که هر حرفی از آنتن پخش شود - چون تلویزیون برچسب حاکمیتی دارد - ممکن است به خیلی‌ها بر بخورد و واکنش نشان دهند.

 مثال ساده آن این است که اگر تعداد زیادی از پلتفرم‌ها درباره پزشکان یک آسیب‌شناسی داشته باشند، ممکن است آن‌ها را ناراحت نکند، اما همین سریال اگر از تلویزیون پخش شود، به‌خاطر همان برچسب، قطعاً صدای اعتراض پزشکان بلند می‌شود. این مورد، هم از جنبه سیاسی ماجرا - چون انتصاب رئیس آن توسط رهبر انقلاب است - و هم از جنبه ماهیت رسانه‌ای آن است. اساساً فضای برودکست، فضایی فراگیر است و کوچک‌ترین واکنش و حرف شما را در لحظه چند میلیون مخاطب می‌بیند. به عنوان مثال سریال «شهرزاد» اگر از تلویزیون پخش می‌شد یک مدل مصرف رسانه‌ای داشت و در شبکه نمایش خانگی مدل دیگری از مصرف؛ چرا که در طول یک هفته مخاطبان فرصت دارند تا این سریال را تماشا کنند؛ اما در زمان پخش تلویزیونی به دلیل اینکه همه مخاطبان در لحظه آن سریال را تماشا می‌کنند، موج‌آفرینی و اثر اجتماعی مطرح می‌شود که به‌خاطر مصرف همزمان این اتفاق می‌افتد و قصه را جدی‌تر می‌کند.

یا مثلاً در بحران‌ها ضریب مصرف تلویزیون به شدت بالا می‌رود و دلیل آن هم همین ویژگی برودکستی آن است که مخاطبان به صورت همزمان از آن رویداد مطلع می‌شوند. پس همه این عواملی که برای ویژگی‌های تلویزیون عرض کردم باعث می‌شود که دست تلویزیون برای حرکت‌های به شدت فعال، جهادی و ساختارشکنانه بسته باشد.

مثال دیگر در جریان خشک‌شدن زاینده‌رود بود که تلویزیون بلافاصله دوربین خود را در بین مردم معترض اصفهانی برد و گزارش‌های لحظه‌ای پخش می‌کرد. بنده شنیدم که تیم آقای جبلی از طرف حاکمیت، بازخوردهای مثبتی دریافت نکرده است که چرا صداوسیما خودش به این ماجرا دامن زده و باعث بزرگ‌نمایی بیشتر آن شده است! در صورتی که ذات رسالت خبری همین است و باید صداوسیما در چنین اتفاقاتی همیشه اولین روایت را بیان کند و در خیلی از مواقع دست صداوسیما برای ورود به اصل آن ماجرا - به خاطر همان جایگاهی که دارد - بسته است و آن ویژگی‌های ذاتی باعث شده تا این محدودیت‌ها اعمال شود.

 

سازمان، فربه و غیرچابک

این ویژگی‌ها به نفع صداوسیما بوده یا به ضرر آن؟

بلندگوی حاکمیت بودن برای صداوسیما در برخی مقاطع خاص باعث مرجعیت شده است، اما آن‌ها مقطعی است و چیزی که جریان عادی ماجراست، به ضرر صداوسیما بوده است. رویکرد حاکمیتی باعث شده تا سازمان صداوسیما به سازمانی فربه و غیرچابک تبدیل شود.

نصراللهی: البته که دوطرفه بوده است و من مثل برخی‌ها نمی‌خواهم بگویم که صرفاً به ضرر صداوسیما بوده است. بلندگوی حاکمیت بودن برای سازمان در برخی مقاطع خاص باعث مرجعیت شده است؛ اما آن‌ها مقطعی است و چیزی که جریان عادی ماجراست، به ضرر صداوسیما بوده است. رویکرد حاکمیتی باعث شده تا سازمان صداوسیما به سازمانی فربه و غیرچابک تبدیل شود. چرا؟ چون استخدام‌ها معمولاً بر اساس شایسته‌سالاری نیست و اصلاً خود «استخدام» در اینجا موضوعیت دارد که خیلی‌ها صرفاً به خاطر امنیت شغلی سراغ این سازمان و سازمان‌های مشابه دولتی می‌روند. در صورتی که در نظام‌های خصوصی، روش‌هایی با بازدهی بالاتر در جریان است.

 

 خب همین باعث می‌شود که در زمان بحران و اتفاقاتی که در سال گذشته افتاد، روایتگری و بهتر بگوییم روایت اول توسط شبکه‌های اجتماعی بیگانه رخ داد و صداوسیما نظاره‌گر این میدان بود. واقعاً امکان کنش گری فعال‌تری از جانب صداوسیما نبود؟

نصراللهی: من این را کاملاً منتفی نمی‌دانم و با وجود این ویژگی‌های ذاتی دشوار صداوسیما که برای شما عرض کردم، معتقدم که باز هم می‌شود فعالیت‌های جدی رسانه‌ای انجام داد که شاید در برخی از حوزه‌ها و در دو سال گذشته نیز نمونه‌هایی را شاهد بودیم. به عنوان مثال در حوزه برنامه‌سازی دینی، نمونه‌ای مانند «حسینیه معلی» که در گذشته مانند آن را نداشته‌ایم و یا برنامه‌ای مانند «زندگی پس از زندگی» شبکه چهار که با سوژه‌ای جذاب، پرداختی مناسب و تحقیقات فراوان پیش از تولید، توانستند مخاطبین بالایی جذب کنند و یا در بحث سریال‌سازی گویا حرکت‌های جدی انجام شده است و اعلام شده که سریال سلمان و موسی از پروژه‌های الف سازمان هستند؛ هرچند سریال‌های بی کیفیتی هم در این مدت ساخته شده است. من فکر می‌کنم که می‌شود در همه زمینه‌ها متفاوت، خلاق و هنرمندانه عمل کرد، اما ماجرا بسیار پیچیده و دشوار است که علی‌رغم دانش و تجربه، تلاش شبانه‌روزی و ممارست بالایی باید داشته باشید تا در درازمدت خسته و ناامید نشوید.

یکی دیگر از نمونه‌های موفق، برنامه «عروسک خونه» بود؛ این برنامه برای شروع کار خود فراخوانی را برای همکاری با همه گروه‌های عروسکی داده بود و از بین نمونه کارهای مختلفی که آمده بودند، گروه‌های جذاب‌تر را انتخاب کرده بود. مدل برنامه هم بر این اساس بود که ابتدا عروسک‌های گروه معرفی می‌شدند و بعد قصه و داستان عروسک‌ها شروع می‌شد. در امتداد این برنامه، کانالی در شبکه شاد راه‌اندازی شده بود که بچه‌ها می‌توانستند به این گروه‌ها رأی دهند و گروه برتر با تعداد رأی بالای مخاطبان به عنوان بهترین گروه عروسکی انتخاب می‌شد. یعنی این برنامه از انتخاب گروه‌های عروسکی تا شیوه اجرا و امتداد در فضای مجازی، همهٔ این چرخه را به درستی رعایت کرده بود و به نظر من از برنامه‌های موفق تلویزیون بود.

در کنار این نقاط قوتی که عرض شد، یکی از مشکلات جدی سازمان، در زمینه انتخاب برنامه‌سازان است که رانت بازی، فساد و ترجیحِ دادن برنامه به آدم‌های خاص در آن مشهود است و متأسفانه پتانسیل‌های مردمی در این حوزه منکشف نشده است و یکی از اشکالات صداوسیما این است که در حوزه برنامه‌سازی آن، استعدادهای مردمی جایی ندارند و خیلی فعال نیستند. برای صداوسیما این مثال را می‌زنند که انحصار در پخش دارد، اما متأسفانه انحصار در تولید هم در مدل برنامه‌سازی آن به چشم می‌خورد. برخی تصمیمات به نظر من استراتژیک و راهبردی است و هرچه قدر ما بتوانیم حوزه برنامه‌سازی خود را مردمی کنیم، در این راه به درستی قدم برداشته‌ایم.

به عنوان مثال می‌شود برودکست برون‌مرزی خود را به سمت برنامه‌سازی مردمی و خصوصی شدن ببریم. مخاطب شما همه خارج از مرزها هستند و طبیعتاً مفسده‌ای برای شما ایجاد نخواهد کرد و علی‌رغم این که شما نظارت خودتان را دارید، اما از تولید تا اداره آن را به دست بخش خصوصی بسپارید و این را حداقل می‌شود در آن فضا تجربه کرد. البته که ما تجربه موفق «المیادین» را داریم و آن را می‌شود با راهبردهای بهتری بسط داد.

 

جریان ساز در بخش خبر

رویکرد صداوسیما را در بخش خبری بیشتر اصلاحی دیدم و تحول خاصی مشاهده نشد؛ اتفاقات خوبی در بخش خبر افتاده و من این اصلاحات را دیده‌ام. آن اتفاق خوب این است که الان صداوسیما یک جریان خبری را ایجاد می‌کند و درنهایت باعث اصلاح حاکمیتی آن می‌شود.

 در این دو ساله در بخش خبری سازمان، تحول خاصی مشاهده کرده‌اید؟

نصراللهی: من در این یکی دو ساله، رویکرد صداوسیما را در بخش خبری بیشتر اصلاحی دیدم و تحول خاصی مشاهده نشد؛ اتفاقات خوبی در بخش خبر افتاده و من این اصلاحات را دیده‌ام. آن اتفاق خوب این است که الان صداوسیما یک جریان خبری را ایجاد می‌کند و درنهایت باعث اصلاح حاکمیتی آن می‌شود. به عنوان مثال خود آقای جبلی تعریف می‌کرد که ما در خصوص درگاه مجوزها جریان خبری ایجاد کردیم و بسیاری از نهادها و سازمان‌ها بر اساس همان فشار رسانه‌ای و اجتماعی مجبور شدند تا به این کار تن دهند. یا در بحث آزادسازی سواحل، صداوسیما کار را دست گرفت و اتفاق هرچند ناقصی رقم خورد. به نظر من اگر صداوسیما می‌خواهد بخش خبری خود را متحول کند، ناچار است تا در ابتدا خبرنگاران خود را متحول کند. ما در معدود جریانات خبری خوب صداوسیما می‌بینیم که این شخص خبرنگار است که خوب عمل کرده است و این افراد معمولاً تعداد اندکی هستند.

ماجرای دیگری که به بحث تحول هم اتفاقاً خیلی ربط دارد این است که در صداوسیما، همه چیز به صورت دورهمی اداره می‌شود! دلیل آن هم این است که «قانون برای صداوسیما» نداریم! در سازمان یک سری مقررات وجود دارد که خیلی از آن هم شفاف نیست. خیلی از این قانون‌ها قائم به اشخاص است و از بسیاری از آن‌ها اطلاعی نداریم. دلیل این هم یک داستان تاریخی است و آن هم این است که قانون صداوسیما توسط بازنگری‌های قانون اساسی منسوخ شده است؛ چون صداوسیما ۴ قانون دارد: اداره، خط‌مشی محتوایی، اساس‌نامه و نظارت. وقتی اصل ۱۷۵ بازنگری شد همه این‌ها منسوخ شد، چون از آن سال، نظام مدیریتی صداوسیما عوض شد و تا قبل از آن سال هم مدیریت صداوسیما به صورت سرپرستی بود و بعد از سال ۶۸ به صورت فردی منصوب رهبری تغییر کرد و از همان سال این مطالبه از صداوسیما وجود داشته که باید قانون خود را بیاورید و آن را مصوب کنید؛ ولی تا این لحظه هیچ قانونی نوشته و مصوب نشده است چرا که صداوسیما دلش نمی‌خواهد قانون حاکم بر خودش داشته باشد و این حرف بسیار تلخی است! قانون نظارت هم که خیلی ضعیف است و معمولاً ضمانت اجرایی ندارد. رئیس وقت صداوسیما هم در یک سالی از رهبری اجازه می‌گیرد که تا وقتی ما این قانون را می‌نویسیم، نظر رئیس سازمان، حکم قانون داشته باشد، اما متأسفانه این اجازه دهه‌هاست که همچنان ادامه دارد! هر نظامی هم که این اجازه را داشته باشد، ناخودآگاه به سمت فساد می‌رود، چون هیچ نظارتی بر آن نیست و همه قانون‌ها را هم خودش برای خودش می‌نویسد. البته در این سال‌ها تلاش‌های زیادی هم شده که برای صداوسیما قانونی نوشته شود، اما بر اساس قدرتی که در این سال‌ها به دست آورده، این کار عملی نشده است و این یکی از حرف‌های تلخ مربوط به صداوسیماست که این سازمان در حال حاضر بدون قانون اداره می‌شود! البته وقتی من می‌گویم که این قانون نسخ شده، به لحاظ حقوقی می‌گویم و چون در طول زمان این قانون اصلاح نشده، قانون را نسخ کرده‌اند.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha