به گزارش«سدید»؛ دکتر فرشید یزدانی، فعال حقوق کودک میگوید: دو راه فرار از مسئولیتی که مسئولان در حوزه کودک کار در پیش گرفته اند، یکی بحث آمار است که معمولا از ارائه آمار چشم پوشی میکنند و دیگری تاکید بر وجود مافیا است که نوعی فرار از مسئولیت است. در حالیکه اینها مافیا نیستند، طبق آماری که داشتیم بیشتر تیمهای خانوادگی هستند که از همدیگر حمایت میکنند و یک امر طبیعی است. به نظرم مافیا نوعی توهم و راه گریزی برای فرار از مسئولیت است. ما در تجربه چندین ساله خودمان چنین چیزی ندیدیم.
او ادامه میدهد: گام اول در برخورد با آسیبهای اجتماعی این است که مسائل را بنیادیتر ببینیم. من امیدی به راهکار در این حوزه ندارم هر چند بسیار آرزومندم دستگاهها در اینباره کاری کنند. در سطح خرد میتوان بر روی مهارتهای کودکان کار کرد که به تحصیل و آینده آنان لطمهای وارد نشود.
دکتر ستار پروین عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی بیان میکند: سازمانهای زیادی درگیر کودکان کار هستند و قصد ساماندهی دارند، اما حتما ترک فعلهایی وجود داشته که ساماندهی آنها تا این اندازه طولانی شده است. من هم قصور دستگاهها را در این میان بسیار جدی میبینم. به همین خاطر سیاستها و برنامه ریزیها باید بررسی شوند. ما با تکثر مسئولیت مواجه ایم، اما عملا مسائل حل نمیشوند. حتما باید سیاستها و قوانین ما در صورت خلا ضمانت اجرا، تکمیل و اصلاح شوند.
او میگوید: ما باید در حوزه آکادمیک متخصصانی تربیت و آموزش دهیم که نسبت به مساله کودکی حساس شوند. از طرفی دیگر ما پژوهشهای زیادی هم داریم، اما چون نتایج آنها به کار گرفته نمیشود، عملا برای کودکان کار ما اتفاق ویژه و خاصی صورت نمیگیرد.
استراتژی بقای خانوادههای کم درآمد، کار کودکان است
با وجود قوانین و پیمان نامههای حمایت از حقوق کودک در سطح بین المللی و داخلی، همچنان شاهد افزایش کودکان کار هستیم، دلایل افزایش کودکان کار چیست؟
یزدانی: باید ابتدا نگاهی تاریخی به مفهوم کودکی داشت. امروزه بیشتر نگاه مدرن به کودک حکمفرما وارد است. اما درباره این مساله باید نگاه کلانتر و عمقی تری داشته باشیم. در متون کلاسیک هم کار کودک از قرن ۱۸ به ویژه در کارخانهها را میتوان دید یا در ایران هم در کارگاه خانگی و قالیبافیها هم این مساله نمود داشته است که قصههایی در این باره نوشته شده است. اما از زمانیکه مفهوم مدرن تری درباره حقوق کودک مطرح شد و نظریههایی در این باره مطرح شد و حقوق بشر هم به آن توجه کرد، بیشتر مورد بحث و بررسی قرار گرفت. دلایل افزایش کودکان کار یک پدیده مجرد و انتزاعی نیست و به مجموعهای از شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی یک کشور مربوط میشود.
هر چقدر وضعیت ما در این حوزهها بدتر میشود، خانوادهها مجبورند که کودکان خود را بیشتر به محل کار بفرستند.
پدیده کودک کار با عرضه و تقاضاهایی روبروست. طرف تقاضای آن، کارگاهها و مراکزی هستند که به نیروی کار ارزان و بدون دردسر نیاز دارند و یا نیروهایی که حق اعتراض و اعتصاب نداشته باشند، تقاضای بیمه شدن نداشته باشند و…. عرضه هم به خانوادهها برمی گردد. در واقع خانوادهها برای بقا و گذران مجبورند که کودکان خود را به سرکار بفرستند.
پدیده کودک کار با عرضه و تقاضاهایی روبروست. طرف تقاضای آن، کارگاهها و مراکزی هستند که به نیروی کار ارزان و بدون دردسر نیاز دارند و یا نیروهایی که حق اعتراض و اعتصاب نداشته باشند، تقاضای بیمه شدن نداشته باشند
البته نباید از بحثهای فرهنگی در اینباره هم چشم پوشی کرد، مثلا در روستاها یا در جوامع کوچکتر، بچه را موظف به کار کردن در خانه و…می دانند که این هم قابل بحث است. کودکان کار را باید از کودکان کار در خیابان جدا کرد، چرا که طبق آمار اگر خانه داری را هم جز کار کودک به حساب بیاوریم، بالای ۲میلیون کودک کار داریم.
بخش عمدهای از کودکان کار بازمانده از چرخه تحصیل هستند که معلول شرایط اقتصادی اند، به ویژه در دوران کرونا که کودکان کار در این حوزه بسیار زیاد شدند و در سالی که کرونا آمد طبق آماری که داشتیم ۴۰ درصد کودکان دسترسی به آموزش نداشتند. بخش مهمی از مساله به فقر برمی گردد.
نزدیک به ۲درصد قبولیهای دانشگاها از سه دهک درآمدی پایین هستند و ۸۰ درصد قبولیها از دهکهای درآمدی بالا است و تفاوت طبقاتی در اینجا بیداد میکند. تبعیض آموزش و طبقاتی وحشتناک است. طبیعتا همان فقر باعث بازماندن بسیاری از کودکان در تحصیل شده است. همین عقب ماندگی همچنان استمرار پیدا میکند و بر چرخه فقر و کار کودک میافزاید.
برای بعضی خانواده کار کودک یک الزامحیاتی است و استراتژی بقای خانوادههای کم درآمد، کار کودکان است؛ که مهمترین پیامد و تبعات این مساله در این جمله خلاصه میشود که کارکودک جاودانگی فقر است. یونیسف هم چند سال گذشته بر این مساله تاکید داشت که برای از بین بردن فقر باید از کودکی شروع کرد.
به این معنا که کودک سرپناه، آموزش، خدمات سلامت و بهداشت درمان داشته باشد تا بتواند کودکی خود را خوب بگذراند. کاری که در حال حاضر کودک انجام میدهد، چرخه فقر را جاودانه میکند و طبق بسیاری از پژوهش نشان داده که بخش زیادی از والدین این کودکان، هم چنین وضعیتی داشتند و نشان دهنده این است که فقر و کار و بیسوادی در حال باز تولید است و شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور به شدت آنها را تحریک میکند.
لایههای پنهانی در مساله کودکان کار وجود دارد
دکتر پروین: کار برای کودک لزوما بد نیست همه ما به نوعی تجربه کار در کودکی را داریم که کنار خانواده بودیم، مثل کار کشاورزی و کارگاههای کوچک بوده، ولی در کنار این کارها به درس خواندن هم ادامه میدادیم و خللی در تحصیل ما ایجاد نمیشد و چه بسا باعث رشد ما هم میشد. اما موضوعی که در اینجا محل بحث است کاری است که به آینده و حال کودک آسیب میزند و باعث اختلال در تحصیلش میشود و فقری که الان دارد در آینده هم آن را باز تولید میکند. ما با این نوع کار کودک مشکل داریم و در همه بحثهای آکادمیک تاکید بر این آسیب است که باعث استثمار کودک میشود.
ما با انواع کار کودک روبرو هستیم که از دلایل مهم آن میتوان به فقر در جامعه اشاره کرد. در هر جامعهای فقر شیوع پیدا کند، به خانواده ها، فشارهایی وارد میشود و آنها ناچارا یا دست به مهاجرت میزنند و یا کودک را به کار وادار میکنند. پدیده کودکان کار را بیشتر در کلانشهرها داریم که لایههای پنهانی دارد.
بخش دیگری از ماجرا، عدمحمایت از خانواده هاست. در واقع خانوادههایی هستند که تحت فشارهای مختلفی اند و نهادهایی نیستند که از آنها حمایت کنند. در حالیکه در قانون اساسی صراحتا به این حمایت و زندگی آبرومندانه و حفظ کرامت انسان و تحصیل رایگان کودک اشاره شده که به آنها توجهی نشده است. در واقع خانواده در این میان بی پناه مانده است.
بخش دیگری از ماجرا، عدمحمایت از خانواده هاست. در واقع خانوادههایی هستند که تحت فشارهای مختلفی اند و نهادهایی نیستند که از آنها حمایت کنند. در حالیکه در قانون اساسی صراحتا به این حمایت و زندگی آبرومندانه و حفظ کرامت انسان و تحصیل رایگان کودک اشاره شده که به آنها توجهی نشده است. در واقع خانواده در این میان بی پناه مانده است
بحث بعدی به موضوع فرهنگی برمی گردد. بخشهایی از خانوادهها هستند که به نظر میرسد تکدی گری، در بین آنها به یک نوع فرهنگ تبدیل شده است و مناسبات نسلی دارند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند و کودکی در میان آنها تعریف دیگری دارد. به همین خاطر سبقه فرهنگی هم در اینجا مهم است.
بحث بعدی به مرزهای جغرافیایی ما مربوط میشود که بخشی از کودکان کار ما از اتباع شرقی مرزهای ما هستند که این هم مساله مهمی است و سبقه سیاسی و امنیتی و جغرافیایی دارد.
بحث بعدی به مسائل حقوقی برمی گردد که قوانینی در داخل کشور برای حمایت از کودک وجود دارد، اما چتر این حمایتهای حقوقی تا یک مرزی و حدی هستند و بیشتر از آن را شامل نمیشود، گویا سیاستگذار و مسئولان، کودکان کار را فقط در خیابان میبینند و کودکانی که از نظرها پنهان اند را نادیده میگیرند. مثلا ما قانونی داریم که کودکان نباید اقدام به زباله گردی کنند و این موضوع ممنوع است، ولی به وفور در جامعه است.
یزدانی: به نظرم اینکه بگوییم برخی خانوادهها فقر را دوست دارند، گذاره درستی نیست و یک کتاب خوبی در این خصوص وجود دارد با این عنوان که فقر آدم را احمق میکند به این معنا که فرایندهایی وجود دارد که ذهن آدمها را میبندد و بشر در شرایط فقر در تنگناهایی قرار میگیرد که تصمیمات نادرستی هم میگیرند.
پروین: صحبتهای شما در حالت متعارف درست است، اما من با خانوادهها و خرده فرهنگهایی سر و کار داشته ام که واقعا نمیتوانند فقیر نباشند و کودک ابزار دست والدین برای درآمدزایی است. البته پولدار هم هستند.
تبعات کار برای کودکان؛ از بازماندگی کودکان از توانمند شدن در جامعه تا اثرات روحی و روانی
مهمترین آسیب و تبعاتی که متوجه کودکان کار میشود، چیست؟
یزدانی: قبل از پاسخ به این سوال باید بگویم که نباید کار کودکان در خانه را نوعی کار کودک بنامیم و بهتر است آن را فعالیت کودکان بدانیم. چرا که مهمترین دلیل و تعریف برای کار کودک، شرط بقا و اجبار برای ادامه زندگی است.
مهمترین آسیبها عبارتند از اینکه کار، کودکان را از توانمند شدن در جامعه باز میدارد. یعنی کودکی که میتواند در دوران کودکی آموزش ببیند، خلاقیتش شکوفا شود و توانمندیهای فیزیکی و روحی و روانی اش کشف شود، با کار کردن، اخلال جدی در این حوزهها صورت میگیرد.مثلا در خیلی از موارد کار کودک باعث بهم ریختن فرم بدن شان میشود، یا برخی کارها مثل کار در کارگاههای کفاشی و استفاده از نوعی چسب، باعث اخلال در تنفس کودکان شده است. یا کارگاههای قالیبافی که به شدت بر کمردرد و فرم بدن دختران اثر گذار بوده و هست. بخش دیگری از آسیبها روحی و روانی است و حس عاطفی کودک دچار اخلال میشود. آسیبهای روانی به شدت بر مناسبات اجتماعی کودک اثر میگذارد و جامعه پذیری آنها با اخلال مواجه میشود. خشونت آنها بالا میرود و نسبت به افراد و جامعه یک حس انتقام جویی پیدا میکنند. همچنین برخوردهایی که با این کودکان از سوی شهرداری صورت میگیرد، به شدت بر روح و روان آنان اثر گذار و ماندگار است.
حس تحقیرشدگی، عزت نفس پایین، از نمونه آسیبهایی کودکان کار
پروین: بخش مهمی از آسیبها متوجه جسم آنان است و کودکان کار با انواع بیماریها روبرو میشوند. مثلا کودکان زباله گرد با انواع بیماریهای تنفسی دست و پنجه نرم میکنند. معمولا کارهایی که کودکان انجام میدهند، بیشتر خشن و از نوع کارهای آسیب رسان است. بحث بعدی مربوط به روح و روان آنان است که روند رشد آنان را به تاخیر میاندازد. حس تحقیرشدگی، عزت نفس پایین، از نمونه آسیبهایی است که کودک کار تجربه میکند. همچنین بازماندن از تحصیل خود عواقب زیادی به همراه دارد.
همین بازماندن از تحصیل، تصویری روشنی از آینده شغلی کودکان کار را هم به ما میدهد که این کودکان در آینده، مشاغل فرودستی را عهده دار خواهند بود. بخش دیگر آسیب ها، رفتارهای پرخطری است که این کودکان درگیر آن میشوند، مثل اعتیاد، رفتارهای پر خطر جنسی و…بحث دیگر رفتارهای جرم برانگیز است که باز هم این کودکان درگیر آن میشوند مثل سرقت.یکی از نکات مهم درباره کودکان کار، خلا مطالعات طولی در کشور است. در این دست از مطالعات، ده سال آینده کودک در حوزه زندگی و کار پیش بینی میشود. متأسفانه، چون این دست از مطالعات از جهت مالی به ویژه، حمایت نمیشوند، زندگی پرخطر تری در انتظار این کودکان است که لازمه آن انجام مطالعات طولی است. در حالیکه در دنیا مطالعات طولی زیادی انجام میشود که ایدههای بسیاری هم از آن میگیرند. اما در مجموع یک نیروی مولد توانمندی را ما تبدیل به یک آسیب اجتماعی کرده ایم.
همین بازماندن از تحصیل، تصویری روشنی از آینده شغلی کودکان کار را هم به ما میدهد که این کودکان در آینده، مشاغل فرودستی را عهده دار خواهند بود. بخش دیگر آسیب ها، رفتارهای پرخطری است که این کودکان درگیر آن میشوند، مثل اعتیاد، رفتارهای پر خطر جنسی و…بحث دیگر رفتارهای جرم برانگیز است که باز هم این کودکان درگیر آن میشوند مثل سرقت.یکی از نکات مهم درباره کودکان کار، خلا مطالعات طولی در کشور است
تاکید بر وجود مافیا نوعی فرار از مسئولیت است
نقش مافیا را در این حوزه چطور میبینید؟ طبق گفته مسئولان بیشتر کودکان کار تحت نظر مافیا هستند….
یزدانی: دو راه فرار از مسئولیتی که مسئولان در حوزه کودک کار در پیش گرفته اند، وجود دارد، یکی بحث آمار است که معمولا از ارائه آمار چشمپوشی میکنند و دیگری تاکید بر وجود مافیا است که نوعی فرار از مسئولیت است. در حالیکه اینها مافیا نیستند، طبق آماری که داشتیم بیشتر تیمهای خانوادگی هستند که از همدیگر حمایت میکنند و یک امر طبیعی است.
با توجه به مدعی بودن ما در حوزه تیمهای امنیتی و نظامی قطعا این نیروها میتوانستند به راحتی با مافیا برخورد کنند، به نظرم مافیا نوعی توهم و راه گریزی برای فرار از مسئولیت است. ما در تجربه چندین ساله خودمان چنین چیزی ندیدیم.
طبق مطالعه و پژوهشی که درباره کودکان زباله گرد داشتیم، در پیمان کارهای شهرداری، میتوان وجود و مفهوم مافیا را آنجا پیدا کرد. چون حجم عظیمی از ارزش زباله جمع میشود و حدود ۲ و نیم درصد به کودکان و ۷ درصد ارزش افزوده به کل زباله گردها میرسد، بقیه به پیمانکاران و صاحبان گود میرسید. به همین خاطر به نظرم بحث مافیا در حوزه کودکان کار منتفی شده است.
پروین: وقتی درباره یک حوزه نمیتوانیم اقداماتی انجام دهیم آنرا به مافیا ربط میدهیم. اگر هست پس باید رسیدگی شود، اما اثباتش هم به این راحتی نیست و نیازمند پژوهش هستیم. اما هیچگاه کسی این پژوهش را انجام نداده است و من هم با نظر آقای یزدانی موافقم که بیشتر تیمهای خانگی هستند. مثلا یک روستایی هست که تمام اهالی آن گدا هستند و نسل به نسل فقط گدایی را به فرزندان خود منتقل میکنند. در اینجا میتوان به وجود شبکه به معنای کلانش اشاره کرد.
با تکثر مسئولیت در حوزه کودک کار مواجه ایم که عملا کارکردی ندارند
با این وجود شما دلیل ساماندهی نشدن کودکان کار را با اینکه چندین سازمان درگیر این مساله هستند، چه میدانید؟
یزدانی: ما یک خلا قانونی داریم که مسئول کودکان کار ۱۵ تا ۱۸ وزارت کار و رفاه تأمین اجتماعی است که میتواند متناسب با شرایط کاری درباره کودکان سیاستگذاری و تصمیم گیری کند. اما عملا کاری انجام نمیدهد، درباره بخشی دیگر که قانون نداریم و باید درباره کودکان زیر ۱۵ سال تصمیم گیری شود، حمایت و برنامهای برای این کودکان نداریم و قانون در این باره ساکت است. اما این مساله مستقیما به وزارت کار و رفاه برمی گردد. هر چند شهرداری و بهزیستی هم میتواند در این حوزه وارد شوند.
پروین: سازمانهای زیادی درگیر کودکان کار هستند و قصد ساماندهی دارند، اما حتما ترک فعل و فعلهایی وجود داشته که ساماندهی آنها تا این اندازه طولانی شده است. من هم قصور دستگاهها را در این میان بسیار جدی میبینم. به همین خاطر سیاستها و برنامه ریزیها باید بررسی شوند. ما با تکثر مسئولیت مواجه ایم، اما عملا مسائل حل نمیشوند. حتما باید سیاستها و قوانین ما در صورت خلا ضمانت اجرا، تکمیل و اصلاح شوند.
آیا تکثرگرایی برای رسیدگی و ساماندهی کار کودک منطقی به نظر میرسد؟
یزدانی: به نظرم تمرکزگرایی برای ساماندهی به مسائل کودکان کار به شدت احساس میشود و از همه مهمتر میتوان در یک برنامهریزی درست، نهادهای اثرگذار را به مشارکت دعوت کنیم و رویکرد ساماندهی مهمتر از نهادهاست و باید گفته شود که برخورد سازمان بهزیستی یک برخورد منفعلانه بوده است و ما این قانون را برای وزارت کار داریم که نقش دیده بانی خود را به خوبی انجام دهد.
بخشی از کودکان کار ما در زباله گردی، افغانها هستند
گفته میشود درصد بسیاری از کودکان کار از اتباع خارجی هستند چقدر این درصد و گزاره را قبول دارید؟
پروین: با توجه به ارتباط زیاد ما با مرزهای شرقی، طبیعتا بخشی از کودکان کار ما در زباله گردی، افغانها هستند و حضور کودکان کار ایرانی در این حوزه و بخش کم است.
یزدانی: بله در بخش زباله گردها میتوان این گزاره را قبول کرد، اما در بقیه حوزه کودکان کار، کمتر اتباع دیده ایم و بیشتر ایرانی هستند. در مجموع حتی اگر اتباع هم باشند، باید دستوری برای ساماندهی آنها باشد و نظام مراقبتی برای آنان در نظر گرفته شود.
در پایان اگر راهکاری منطقی و درست برای ساماندهی پدیده کودکان کار وجود دارد بفرمایید….
پروین: اول باید نگاهی به سیاستها و اقدامات خود در حوزه کودکان کار داشته باشیم. یک بررسی لازم است تا خطاهای گذشته را تکرار نکنیم. در سطح کلان هر چقدر شکاف بین طبقات داشته باشیم و فقر را پمپاژ کنیم، انواع خشونت، طلاق و کودکان کار شیوع پیدا میکند، پس باید برای نابرابریها چارهای اندیشیده شود.
پارادایم و قالب ذهنی رویکرد حوزه قدرت ما، رویکردی اجتماعی نیست
به نظرم اول باید پدیده کودکان کار را پذیرفت که در کشور در حال افزایش است، بعد باید مراکزی طراحی شود که به کودکان مهارت و فعالیتهایی آموزش داده شود و به آینده و روان و تحصیل کودک هم آسیبی وارد نشود. مثلا بردن روزنامه برای برخی خانوادهها و یا درست کردن باغچه و کارهایی از این دست که خیلی استثمار کودک نیست.
یزدانی: در اینجا باید این سوال مطرح شود که با وجود این همه دستگاه چرا سیاستهای درست اجرا نمیشود؟ پاسخ این است که پارادایم و قالب ذهنی رویکرد حوزه قدرت ما، رویکردی اجتماعی نیست و به هر امر جزئی، مُهر سیاسی میزنند که این مساله نه تنها اجتماعی نیست که گاها ضد اجتماعی است و این نگاه در بسیاری از حوزهها جاری است و باید در سطح کلان روی این مساله کار و بحث شود.
گام اول در برخورد با آسیبهای اجتماعی این است که مسائل را بنیادیتر ببینیم. من امیدی به راهکار در این حوزه ندارم هر چند بسیار آرزومندم دستگاهها در اینباره کاری کنند. در سطح خرد میتوان بر روی مهارتهای کودکان کار کرد که به تحصیل و آینده آنان لطمهای وارد نشود و پیشنهاد ایجاد مراکز آموزشی، فقط میتواند نقش مُسکن را داشته باشد.
بخش دیگر، حمایت از خانوادههای فقیر است. حتما باید حمایتها هدفمند باشد، بهداشت و آموزش و باقی مسائل باید به طور جدی پیگیر شود و بحث تامین حداقل سرپناه باید در اولویت باشد. اینکه گفته میشود دولت بودجه و امکاناتش را ندارد به نظرم یک حرف بی اساس است و دولتها میتوانند در این باره هزینه کنند.
بی توجهی به مسائل کودکان کار باعث فروپاشی و دو قطبی شدن جامعه میشود
اگر نگاه کلانی به مسائل اقتصادی داشته باشیم میتوان به تبعات نیروی کار کودک بیشتر پی برد. در واقع وقتی ما نیروی جوان و توانمند داریم کار با ارزش افزوده بیشتری، تولید خواهد کرد، ارزش افزوده بیشتر یعنی رشد اقتصادی بالاتر و شاخص کلان اقتصادی بهتر خواهد شد. وقتی بخشی از نیروی کار یک کشور به مشاغل فرودست و کم درآمد روی میآورند در سطح اقتصاد کلان تاثیر گذار خواهد بود که اثرات این مساله در جامعه هم زیاد خواهد شد و باعث فروپاشی و دو قطبی شدن جامعه میشود.
در حالیکه در جامعه باید بین افراد گفتگو شکل بگیرد، اما با وجود پدیده ای، چون کودکان کار و وضعیت تحصیلی و آموزشی و رفاهی آنان در مقایسه با کودکان مرفه قطعا دو قطبی شدن ساری و جاری میشود که خود همین مسأله باعث رفتارهای پرخطری از سوی کودکان کار نسبت به افراد بالادستشان میشود و به نوعی بنیانهای اجتماعی جامعه هم به مخاطره میافتد که اثر خود را در سطح خرد و کلان بر جای میگذارد. مثلا باعث شورش سفید میشود که این نوع شورش علیه خود در خانواده است که به شکل خشونت خود را نشان میدهد.
همچنین نباید منکر نقش و تاثیر NGOها شد چرا که تجربه مستقیم تری با کودکان دارند هر چند که بودجهها و امکانات کمی دارند، اما مطالعات و تجارب ارزندهای دارند. به همین خاطر اگر بخواهیم در مساله کودکان کار به ساماندهی برسیم، همکاری نهادهای مدنی و مردمی مهم است. اما متاسفانه نگاه امنیتی به همین انجمنها و نهادهای مدنی وجود دارد که بسیار آسیب زاست.
پرورش متخصصان برای حساس شدن به مسائل و حقوق کودکان
پروین: ما باید در حوزه آکادمیک متخصصانی تربیت و آموزش دهیم که نسبت به مساله کودکی حساس شوند. یکی از گرایشهای ما در رشته مددکاری اجتماعی در مقطع ارشد، بحث خانواده و کودک است و در دانشکدههای روانشناسی، حقوق و اقتصاد هم این مباحث دنبال میشود و خوشبختانه یکی از علایق فارغالتحصیلان ما مباحث خانواده و کودک به معنای عام اش است. از طرفی دیگر ما پژوهشهای زیادی هم داریم، اما چون نتایج آنها به کار گرفته نمیشود، عملا برای کودکان کار اتفاق ویژه و خاصی صورت نمیگیرد.
/انتهای پیام/
منبع: شفقنا