نگاهی به جایگاه علوم انسانی در ایران؛
همان گونه که بهبود سلامت و بهداشت جامعه جز با تقویت رشته‌های پزشکی میسر نمی‌شود، همان طور که پیشرفت فیزیکی و مادی جز با تقویت رشته‌های فنی ممکن نیست، توسعه انسانی هم در گرو تقویت علوم انسانی است.

به گزارش«سدید»؛ همان گونه که بهبود سلامت و بهداشت جامعه جز با تقویت رشته‌های پزشکی میسر نمی‌شود، همان طور که پیشرفت فیزیکی و مادی جز با تقویت رشته‌های فنی ممکن نیست، توسعه انسانی هم در گرو تقویت علوم انسانی است.

ریشه‌های بی‌توجهی به علوم انسانی

همان گونه که بهبود سلامت و بهداشت جامعه جز با تقویت رشته‌های پزشکی میسر نمی‌شود، همان طور که پیشرفت فیزیکی و مادی جز با تقویت رشته‌های فنی ممکن نیست، توسعه انسانی هم در گرو تقویت علوم انسانی است، اما آنطور که اساتید دانشگاه می‌گویند «التفات دقیق ما به علوم انسانی هنوز صورت نگرفته و نگاهمان معطوف به علوم غیرانسانی است. تصور ما این نیست که علوم انسانی می‌تواند علومی بنیادین و مادر و تولیدکننده باشد؛ لذا اگر بخواهیم درباره علوم انسانی سخن بگوییم، می‌توانیم نقد‌های بسیاری را درباره وضعیت علم در دوره کنونی در دانشگاه بیان کنیم. همچنین دانشگاه‌های ما هم‌اکنون به مسئله علم آنقدر بها نمی‌دهند و به اهمیت بنیادین علوم انسانی توجه جدی ندارند.»

درحالی‌که نیمی از دانشجویان مؤسسات آموزشی و پژوهشی کشور را دانشجویان علوم انسانی تشکیل می‌دهند، تعداد اعضای هیئت‌علمی و فارغ‌التحصیلان علوم انسانی بیشتر از رشته‌های مهندسی و علوم پایه است، اما علوم انسانی شأنی در جامعه ندارد.

معمولا رشته‌های پزشکی و مهندسی نسبت به رشته‌های علوم انسانی در جامعه از شأن اجتماعی بالاتری برخوردارند، حال اینکه بسیاری از کشور‌های بزرگ جهان ترجیح می‌دهند از نخبگان پزشکی و مهندسی سایر کشور‌ها استفاده کرده و خود بر تربیت نیروی علوم انسانی متمرکز باشند.

براین اساس مقام معظم رهبری بار‌ها بر اهمیت حوزه علوم انسانی و تقویت آن تأکید کرده و تحول در این حوزه را امری لازم و ضروری دانسته اند، ایشان معتقدند علوم انسانی و رشته‌های مرتبط با آن جهت دهنده و فکرساز است، همچنین مسیر و مقصد حرکت جامعه را تعیین می‌کند. اما به دلیل آنکه رشته‌های علوم انسانی بازار کار مناسبی ندارند، محبوبیت چندانی در جامعه ندارد و بیشتر داوطلبان ترجیح می‌دهند در رشته‌هایی تحصیل کنند که بتوانند پس از فارغ التحصیلی، مشغول به کار شوند. همچنین عدم شناخت کافی از حوزه علوم انسانی و رشته‌های مرتبط با آن منجر شده است بسیاری از والدین فرزندانشان را تحت فشار بگذارند که در رشته‌های آینده دار تحصیل کنند! بنابراین از جهان جدید و علم جدید، آنچه برای ما بیشتر اهمیت داشته، علوم فنی و مهندسی و پزشکی و مانند آن است. البته بی‌تردید این علوم نیز برای پیشرفت کشور ضروری هستند، ولی مسئله، عدم توجه متوازن و دستکم گرفتن جایگاه علوم انسانی در اداره امور جامعه و به‌طور ویژه، تمدن در تراز جهانی است.

مهدی گلشنی، عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی دراین‌باره می‌گوید: «خانواده‌ها به دلیل اقتصادی در انتخاب رشته‌های درآمدزا از سوی فرزندانشان در انزوای علوم انسانی که درآمدزایی آنچنانی نداشته است، مؤثر بوده اند، در زمان حاضر هم این مسئله می‌تواند به این دلیل باشد که داوطلبان تحصیل در رشته‌های مختلف برای انتخاب رشته به آینده شغلی آن توجه می‌کنند و در رشته‌های علوم انسانی آینده‌ای نمی‌بینند لذا با وجود تأکیدات مقام معظم رهبری علوم انسانی و علوم پایه تحت الشعاع رشته‌های مهندسی و پزشکی قرار گرفته است.»

گلشنی تأکید می‌کند براینکه «غرب به سرعت متوجه شد که پیشرفت صرفا با علوم فنی و مهندسی حاصل نمی‌شود و باید در علوم انسانی پیشرفت داشته باشند. ما هم باید این جو حاکم بر جامعه را که علوم مهندسی و پزشکی را ارجح می‌داند اصلاح کنیم. از سوی دیگر علوم انسانی هم در پیشرفت علوم تجربی سهم دارد و هم در توسعه آن، اما در کشور ما شأن و جایگاه علوم انسانی مورد توجه قرار نگرفته است، کشور‌های غربی اهمیت علوم انسانی را فهمیده‌اند و به همین دلیل فعلا علوم انسانی در غرب از شأن بالایی برخوردار است.»

بنا بر تأکیدات این استاد دانشگاه و عضو سابق شورای عالی انقلاب فرهنگی «ما باید رشته‌های بین حوزه‌ای مانند بین علوم پایه و علوم انسانی را راه اندازی کنیم و از این طریق دانشجویان قوی را وارد رشته علوم انسانی کنیم، نه اینکه هرکس که نتوانست در رشته‌های فنی قبول شود بیاید علوم انسانی بخواند. باید از علوم انسانی در رشته‌های فنی و مهندسی نیز بهره ببریم، چرا که علوم انسانی سبب افزایش خلاقیت و ایده در انسان می‌شود، ضمنا علوم انسانی در غرب شأن بالایی در دانشکده‌های مهندسی پیدا کرده است، به طوری که دانشجویان مهندسی باید تعدادی دروس علوم انسانی بگیرند.»

بررسی جایگاه علوم انسانی در نظام ارزش‌گذاری و سیستم آموزشی ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. آنان که در سیستم آموزشی ایران تحصیل کرده‌اند، سپس سیستم آموزش عالی یکی از کشور‌های پیشرفته را نیز آزموده‌اند، به خوبی درمی‌یابند که از مهمترین وجوه تمایز بین دو سیستم، تفاوت جایگاه و ارزش علوم انسانی است. البته بی‌توجهی به علوم انسانی در ایران پدیده نوینی نیست و متعلق به دهه‌های اخیر هم نیست و بسیاری منشأ اصلی مشکلات و ضعف اساسی کشورمان را در همین نقطه ارزیابی می‌کنند.

در اهمیت این مسئله همین بس که کشور‌های غربی خود و دنیا را تاکنون توسط علوم انسانی کنترل و اداره کرده اند. هر چند ما در زندگی روز مره آثار و نتایج علوم فنی و مهندسی را بیشتر می‌بینیم، ولی کارکرد، جهت گیری و طریقه استفاده از علوم مهندسی را نیز علوم انسانی تعیین می‌کنند. ما نیز برای اداره جهت دهی به زندگی اجتماعی خود نیازمند سیستم‌ها و نظام‌هایی هستیم که بر اساس آن‌ها جامعه را هدایت کنیم و اهداف را تعیین کنیم. سیاست‌گذاری بر اساس روش‌های ساده قدیمی در جهان امروز ممکن نیست. علاوه بر اینکه ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که در بیرون از جامعه با جوامع مترقی دیگر باید تعامل داشته باشیم و روابطمان را تنظیم کنیم؛ بنابراین باید در زندگی امروز علمی زندگی کرد، علمی سیاست‌گذاری کرد و به صورت علمی ضوابط و اصول روابط را تعیین کرد که همه این‌ها در گرو علوم انسانی است.

تصمیم گیران برای علوم انسانی شأنی قائل نیستند!

اما مشکل دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که در کشور ما افرادی برای علوم انسانی تصمیم می‌گیرند که از علوم انسانی نیستند و برای آن شأنی قائل نمی‌شوند. از این رو تحول شگرفی در این حوزه رخ نداده و ناکارآمدی آن در دانشگاه‌های کشور عیان است. «بحث تحول در حوزه علوم انسانی، یکی از مباحث اساسی و دامنه‌دار است، به ویژه هنگامی که بخواهیم نسخه‌ای بومی از آن ارائه دهیم. دانشگاه‌ها و مراکزآموزش عالی کشور به ویژه در حوزه علوم انسانی در راستای انجام رسالت‌ها و وظایف خود همواره با مسائل و مشکلاتی دست به گریبان بوده که تداوم آن، چالش‌ها و نارسایی‌های علمی و پژوهشی در این نظام را درپی داشته و در نهایت به افت شدید کیفیت آموزش، تدریس و پژوهش در مراکز دانشگاهی منجر شده است.» این عبارت، خلاصه مقاله‌ای با عنوان «ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاه‌های ایران» است که «بتول بهشتی» کارشناس ارشد برنامه‌ریزی درسی دانشگاه تهران، «سعید صفائی موحد» دکترای برنامه‌ریزی درسی و «خسرو باقری» استاد فلسفه تعلیم و تربیت به رشته تحریر درآورده‌اند.

نویسندگان هدف این مقاله را «مطالعه تجربه زیسته دانشجویان پیرامون علل ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاه‌های ایران» قرار داده‌اند. در ادامه بخش‌هایی از آن را که در خبرگزاری دولت بازنشر شده می‌خوانیم.
با وجود حرکت رو به جلو محققان کشور در تولید علم، اما هنوز جایگاه کشور از نظر فعالیت‌های علمی و پژوهشی استادان و سهم کشور در تولید دانش بشری وضعیت مطلوبی ارزیابی نمی‌شود. تحولات معرفتی اقتضا می‌کند که حاملان علوم انسانی در عین حال که در صدد یافتن راه حل برای مسائل بومی هستند به عرصه‌های جهانی نیز نظری داشته باشند و در مواجهه با چالش‌هایی که خانواده بزرگ بشری را مورد تهدید قرار می‌دهد، اندیشه کنند. کارایی و کارآمدی حوزه علوم انسانی با رویکرد نیک‌بینانه تلاشی برای ربط دادن هدفمند این علوم به پیکره جامعه است. به استناد آنچه در ادامه خواهد آمد، همین خود فرضی مستور از ناکارآمدی علوم انسانی در بستر جامعه است.
بدون شک برای رسیدن به اهداف و چشم‌انداز نسل سوم دانشگاه که حل مسائل اجتماعی، فرهنگی و معرفتی را نیز رسالت خود قرار داده است، توجه به کاستی‌ها و ضعف‌های این علوم انکارناپذیر است.

نگرش به علوم انسانی

وجه دیگری از ناکارآمدی کشور این است که نتوانسته سهم قابل توجهی را در تولیدات علمی در حوزه علوم انسانی به خود اختصاص دهد. در همین ارتباط نقش دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی و پژوهشی کشور و عدم توجه به علوم انسانی، نمایشگر این حقیقت است که نه تنها علوم انسانی جایگاه خود را در زندگی فردی جمعی از دست داده بلکه نگرش رایج در جامعه به ویژه در میان دانشجویان نیز به این علوم، یک نگرش منفی و دست دوم است در صورتی که این علوم دارای کارکرد‌های مهمی در زندگی فردی و اجتماعی هستند.

نگرش کنونی به علوم انسانی باید در جامعه ما تغییر کند و شأن علوم انسانی در دانشگاه‌ها حفظ شود. برای تأمین این منظور لازم است در دانشگاه‌ها درباره فناوری، علم، جامعه و دین مطالعه شود و حوزه‌های مختلف علمی به دروس تخصصی خود اکتفا نکنند بلکه ابعاد فلسفی، جامعه شناختی و مردم‌شناختی تخصصی خود را تحلیل کنند. در واقع در شرایط فعلی جهانی رشته‌های مختلف علمی نه تنها باید مسائل حوزه تخصصی خود را حل کنند، بلکه باید منابع را اداره و برای آن‌ها سیاست‌گذاری کرده و استفاده بهینه از فناوری در جوامع انسانی را مدنظر داشته باشند.

یافته‌های تحلیل

یافته‌های این پژوهش، دیدگاه دانشجویان در مورد علل ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاه‌های ایران را در سه محور پدیدار ساخته است.
نخست عوامل انسانی که مصاحبه‌های دانشجویان در مورد عوامل انسانی اینگونه است؛ تصویر اجتماعی ارائه شده از حوزه علوم انسانی این مطلب را به مخاطب القا می‌کند که برای کسب پول و موقعیت و جایگاه اجتماعی باید علوم انسانی را کنار بگذارد. این مسئله و این تصویرسازی زمینه بروز نگرانی‌ها از آینده شغلی فارغ‌التحصیلان و فراگیران رشته‌های علوم انسانی و زمینه بروز دلسردی‌ها و بی‌انگیزگی دانشجویان رشته‌های این حوزه علمی است.

دوم، عوامل آموزشی است که دانشجویان در مورد عوامل آموزشی اینگونه می‌گویند؛ علوم انسانی مهجور است و معلم‌ها و استادان در به حاشیه راندن این حوزه نقش اساسی را بازی می‌کنند. از همان ابتدا که مدرسه می‌رفتیم دانش‌آموزان تنبل به علوم انسانی نوید داده می‌شدند؛ یعنی به یک جهنم…! الان در دانشگاه‌ها وضع همین است، انگار علوم انسانی جنس دوم یا بنجل است!
-عدم پول‌زایی علوم انسانی و آینده مجهول فارغ‌التحصیلان این حوزه اگرچه تصویر ناصوابی را القا می‌کند، اما در جامعه ایران این تصویر ساخته و پرداخته شده عده‌ای غیرمتخصص است. می‌خواهند این حوزه پیشرفت نکند و مترجم تفکرات غرب به نظر برسد. این افراد آگاهی لازم در زمینه مطالب علوم انسانی ندارند و نمی‌دانند چه مزایایی دارد و حل آن تا حد زیادی می‌تواند ارزش آموزش این علوم را بیفزاید. متأسفانه علوم انسانی آنطور که باید و شاید در مراکز علمی و دانشگاهی ما تصویرسازی نشده، بسیاری از محققان این حوزه فقط در حد قلم زدن و نوشتن به تعریف علوم انسانی کمک کردند. در میدان عمل هنوز استادان دانشگاه‌ها با تدریس فرسایشی و دلسردکننده عامل فراری شدن بسیاری از طالبان این حوزه هستند.

سوم عوامل ساختاری و بنیادین که پاسخ دانشجویان در مورد عوامل ساختاری و بنیادین اینگونه است؛ درست است که آموزش عالی و دیگر نهاد‌های علمی و دانشگاهی در زمینه توسعه علوم انسانی سرمایه‌گذاری می‌کنند، اما متأسفانه این سرمایه‌گذاری خیلی جدی‌تر، گسترده‌تر و اصولی‌تر مطرح نشده و نیست. به عبارت بهتر هنوز حرکت نابرابری میان حوزه علوم انسانی و دیگر حوزه‌های علمی از جمله پزشکی و مهندسی در جریان است، نگاه تبعیض‌آمیز و عاری از فهم اصولی نسبت به این علوم تنش‌ها و چالش‌هایی را برای فراگیران و طالبان این حوزه به وجود آورده است.

-دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی کشور ما در یک چارچوب محافظه‌کارانه‌ای قرار دارند، مثل اینکه عنان این سیستم دست یک عده افراد افراطی و متعصب با ذهنیت‌های بسته قرار گرفته، جهت مشخصی ندارد، نه ورودی مشخص و نه خروجی مشخص دارد، آموزش عالی ایران سیاست ندارد، با راهبرد فکری افراد غیرمتخصص اداره می‌شود، میدان برای افراد نخبه و متخصص خالی است، اجازه حرکت بنیادین و جدیدی را به افراد نمی‌دهند، در این سیستم کهنه و مترجم، آیا انتظار داریم که حوزه علوم انسانی رشد کند؟ این سیستم قدیمی و کهنه، نیاز به تولد دوباره دارد، اما نمی‌خواهند و نمی‌گذارند این سیستم حرکت نوینی داشته باشد.

نتیجه‌گیری

با توجه به یافته‌های این پژوهش و به منظور بهره‌گیری از کارایی حوزه علوم انسانی در جهت ارتقای دانشگاه‌ها و جوامع علمی و پژوهشی پیشنهاداتی ارائه شده است.
۱- سیاست‌گذاران و مسئولان و مدیران نظام آموزش عالی کشور در جهت توسعه و کارآمدی علوم انسانی در دانشگاه‌های ایران قدم مثبتی بردارند.
۲- کیفیت کنونی آموزش عالی به طور عام و کیفیت حوزە علوم انسانی به طور خاص به شدت متأثر از عوامل و شرایط محیط درونی و بیرونی مراکز دانشگاهی است. این عوامل در هر دو سطح کلان و خرد قابل توجه هستند؛ بنابراین یکی از رسالت‌ها و اهداف دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی و پژوهشی کشور باید بر آموزش و تأمین دانش‌آموختگان مورد نیاز در بخش‌های مختلف، مشارکت در تولید و فناوری و ارتقای علمی و فرهنگی جامعه در منشور ساختار نوین وزارت علوم تجلی یافته باشد.

۳- هنوز چالش‌های مهمی، نظام آموزش عالی کشور را از نیل به اهداف پیشرو باز داشته که ریشه بسیاری از آن‌ها را باید در خود سازمان، سبک رهبری و مدیریت نظام آموزش عالی جستجو کرد. چالش‌های مختلف انسانی، ساختاری، اداری و آموزشی که هر کدام موانعی را بر سر راه اصلاح و توسعه علوم انسانی در دانشگاه‌ها به وجود آوردند و باعث کاهش سطح کیفیت علمی، آموزشی و پژوهشی در حوزه علوم انسانی شده‌اند.

۴- نظر به این که حوزه پژوهش و عملکرد پژوهشی اساتید و پژوهشگران به شدت متأثر از فراسیستم‌های پیرامون خود است؛ بنابراین باید در راستای توسعه و تقویت فعالیت‌های پژوهشی در علوم انسانی شرایطی فراهم شود که تصور مسئولان، نگرش و ذهنیت اجتماعی منفی درباره جایگاه علوم انسانی و سودمند نبودن آن اصلاح شده و زمینه‌ها و شرایط مناسب و مطلوب برای اجتهاد علمی و ایده‌پردازی در آن فراهم شود.

۵- تأمل در کارایی حوزه علوم انسانی در مراکز علمی و دانشگاه‌های ایران در گرو آسیب‌شناسی عوامل مؤثر بر ناکارآمدی پژوهش در حوزه مورد بحث و هم مستلزم استقرار بستر‌های سخت‌افزاری، نرم‌افزاری و مغزافزاری متناسب با شأن و جایگاه این حوزه علمی است که از دید اهل نظر در مجامع تصمیم‌گیری، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی آموزش عالی کشور مغفول واقع شده است.

۶- مسئله دیگری که حوزه علوم انسانی با آن روبه‌رو است، بومی‌سازی علوم انسانی به معنای مطالعه و بررسی مقتضیات جامعه، هنجارها، ناهنجاری‌ها، رفتار‌ها و تطبیق علوم انسانی براساس نیاز فرهنگ جامعه است. برای رسیدن به این هدف ابتدا باید الگوی مشخصی از تحول داشته باشیم و براساس آن الگو پیش برویم.

/انتهای پیام/

منبع: رسالت

ارسال نظر
captcha