به گزارش«سدید»؛ انیمیشن و انیمیشنسازی برای مخاطب کودک و نوجوان در جهان یک صنعت است با تمام ساختار و قواعدی که دارد. این صنعت پرطرفدار است و پرفروش. نگاهی اجمالی به آمار و ارقام تعداد مخاطبان هر انیمیشن تولیدشده در کشورهای غربی و شرقی و مبالغ هنگفتی که برای آن خرج و دریافت میشود، بیانگر ظرفیت بالای این صنعت است که روزبهروز هم بر اهمیت وجود آن اضافه میشود.
احتمالا شما هم مانند ما بر این عقیده هستید که انیمیشن ایران در قدوقواره توانایی جوانان علاقهمند و متخصص این حوزه نیست و داستانهایی که در آنها استفاده میشود جای کار بسیاری دارد تا به نام ایران، سرزمین قصهها برسد. این نکتهها ما را به سمت بررسی وضعیت انیمیشن کودک و نوجوان ایران بویژه در بخش داستان و سوژههای داستانی سوق داد. در اولین مطلب با امیرمحمد بهامیر، روزنامهنگار و پژوهشگر انیمیشن گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید:
اگر بخواهیم صریح و بیپرده درباره انیمیشن ایرانی حرف بزنیم، شما آن را بهطور کل با توجه به تمام جوانب ساخت و تبلیغ، در چه وضعیتی میبینید؟
متأسفانه انیمیشن ایران وضعیت خوبی ندارد. آمار و ارقام و میزان تولید انیمیشنها نشان میدهد که گاهی شده در سال یک انیمیشن هم نداشتهایم و در بعضی مواقع، به ندرت شده که سالی دو انیمیشن در حال اکران روی پرده سینما ببینیم. به این دلیل، انیمیشن ایران وضعیت خوبی در سینماها ندارد. درباره تولید انیمیشن برای صداوسیما، شبکه امید و نهال یا انیمیشنهای شبکه خانگی هم نمیشود گفت آنچنان وضعیت خوبی دارند. بهطور کل، میتوان گفت در ایران سینمای کودک و نوجوان تقریبا یا وجود ندارد یا اگر وجود دارد خیلی محدود با آثار بسیار کم است که عموما هم دیده نمیشوند. این دیدهشدن دستکم برای انیمیشن ایران اتفاق نیفتاده است و بخشی مرتبط با بودجههایی است که باید به این حوزه اختصاص داده شود. ساخت و تولید انیمیشن هزینهبر است و عموما سرمایهگذاران کمی را پیدا میکنیم که در آن سرمایهگذاری کنند.
یکی از دلایل اینکه یک انیمیشن پرمخاطب میشود داستان آن است. چرا امروزه داستان انیمیشنهای ایرانی، خاطرهانگیز و به یادماندنی نمیشود؟ حتی بچهها هم پس از مدتی آنها را به یاد ندارند؛ چه برسد به بزرگترها.
یکی از مهمترین بخشها همانطور که گفتید داستان است؛ اما بخش مهمتر که وجود دارد شخصیتسازی(کارکترسازی) است. اگر ما به انیمیشنهای دنیا نگاه کنیم میبینیم که همه بعد از داستان جذاب به ساختن شخصیتهای ماندگار روی آوردهاند؛ شخصیتهایی که در ذهن بچهها بماند و بچهها با آنها، انیمیشن را به یاد بیاورند. اگر بررسی کنیم، این شخصیتسازی در محصولات و انیمیشن ایرانی عملا تا حالا اتفاق نیفتاده است و عموما به لحاظ داستانی میشود گفت که انیمیشنها ضعیفاند و پرداخت خوبی ندارند و پیرنگهایشان هم مناسب نیست.
از آن طرف، در بحث شخصیتسازی هم موفق عمل نکردهایم. در سالیان گذشته شخصیتهای جذابی مثل کلاه قرمزی را داشتیم که موفق بودهاند؛ اما در انیمیشنهای جدیدتر میبینیم که عملا شخصیتسازی جذابی که همچون شخصیت خارجی باشد، وجود نداشته و به این سمت نرفتهایم. این اشتباهی است که بیشتر انیمیشنسازان ما مرتکب میشوند؛ اینکه صرفا سعی میکنند داستان را بهبود ببخشند و به سمت شخصیتسازی نمیروند؛ در حالی شخصیتسازی در انیمیشن یکی از اصلهای مهم است که سبب ماندگاری انیمیشن در ذهن بچهها میشود و این ارزش را به وجود میآورد که آنها محصولات جانبی انیمیشن را بخرند یا پیگیر تماشای قسمتهای بعدی آن انیمیشن باشند.
به نظر شما داستان و سوژه داستانی در انیمیشنهای تولیدی چندسال اخیر چه تغییری داشته است؟ چه دلیلی باعث افت کیفیت و جذابیت آن شده است؟
ما همچنان در انیمیشنها از لحاظ انتخاب سوژه لنگ میزنیم؛ هنوز و همچنان سوژه جذابی پیدا نمیکنیم که بتوانیم با آن، انیمیشن جذابی تولید کنیم. شما به آثار شرقی یا غربی نگاه کنید؛ چه ایدههای بکر و سوژههای جذابی دارند؛ شخصیتهایی که ماجراجویانه میروند و کارهای مختلفی انجام میدهند. البته انیمیشن ایران در این زمینه، نسبت به قبل شاید در سالهای گذشته بهتر شده باشد؛ اما همچنان ما به سراغ سوژههای بکر نمیرویم و بیشتر سوژهها تکراری است. به نظر من باید تغییر نگاهی در انتخاب سوژه انجام دهیم تا بتوانیم آثار بهتری تولید کنیم.
اینکه چه دلیلی باعث افت این جریان شده است، شاید برمیگردد به نویسندههای ما. خیلیها آنچنان که باید و شاید دنبال سوژه جذاب نیستند یا شاید به نوعی خودسانسوری دارند و سعی میکنند به دنبال سوژههایی بروند که قبلا درس خودش را پس داده و تاحدودی توانسته مخاطب جذب کند. نویسندگان به سراغ آنها میروند و با اِعمال کمی تغییرات، دوباره همان سوژه را ارائه میکنند؛ در حالی که فکر میکنم ما باید کمی جسورتر باشیم و به دنبال سوژههایی برویم که شاید تا حالا کار نشده اما میدانیم که میتوانند جذاب باشند و مخاطب را به خود جذب کنند.
در فیلمنامهنویسی برای ساخت انیمیشن مهمترین شاخصه چیست که باید رعایت شود؟
در فیلمنامهنویسی اول از همه شخصیت مهم است. ما باید شخصیت جذابی خلق کنیم؛ شخصیتی که کودک بتواند با آن همذاتپنداری کند و دوستش داشته باشد و با آن شخصیت وارد ماجرایی شود که آن شخصیت در انیمیشن دارد آن را جلو میبرد. نمونههای شخصیتسازی موفق در این مورد زیاد داریم. اگر شما از بچهها بپرسید مرد عنکبوتی را خیلیهایشان میشناسند. شاید داستانش را بچهها ندانند که چیست و چه ماجرایی دارد؛ اما شخصیت مرد عنکبوتی را میشناسند و به آن علاقه دارند. در فیلمنامهنویسی هم همین است. ما باید یک شخصیت جذاب خلق کنیم و بعد از آن برویم به سراغ اینکه داستان خوبی هم داشته باشیم. این نکتهای است که در انیمیشنهای ایرانی سعی شده رعایت شود؛ اما آنچنان موفق نبوده است. انگار بیشتر نویسندگان و تولیدکنندگان انیمیشن سعی میکنند روی داستان مانور بدهند تا اینکه شخصیت خلق کنند و آن شخصیت، داستان را پیش ببرد.
در صنعت انیمیشن دنیا، کتابهای زیادی به انیمیشن تبدیل شده و مانند آنها پرفروش هم بودهاند. به نظر شما علت این موفقیت تجاری چیست؟ حتی از موفقیت تجاری گذشته و در جذب ذهن مخاطبان هم موفق بودهاند. ارزیابی شما از دلایل موفقیت انیمیشنهای اقتباسی چیست؟
ما بحثی داریم با عنوان «چرخه صنعت فرهنگی» که در آن، در حوزه سرگرمی شش محور را مطرح میکنند که شامل کتاب، کمیک، انیمیشن، فیلم، بازی و محصولات جانبی است. تمام سازندگان انیمیشن در دنیا علاقه دارند که به این سمت بروند و این شش محور را تکمیل کنند و محصولاتشان در این محورها قرار بگیرد؛ چون دایره مخاطبانشان خیلی خیلی بیشتر میشود. ما میبینیم که خیلی از انیمیشنسازها با توجه به همین بحث، به سراغ استفاده از کتابها یا کمیکها میروند.
این مسئله دو علت دارد؛ اول اینکه زمانی که شما به سراغ یک کتاب یا کمیک میروید که آن را انیمیشن کنید، قاعدتا مخاطب بالقوه دارید؛ یعنی ذائقهسنجی انجام شده و شما میدانید که اگر انیمیشن فلان کتاب یا کمیک را تولید کنید مخاطبان آن، کسانی هستند که این انیمیشن را حتما میبینند و چه بسا مخاطبان دیگری هم هستند که اضافه شوند. پس یکی ذائقهسنجی و امتحان پس دادن آن داستان است و مخاطبانی که دارد. علت دوم این است که با این کار، روند تولید و بحث نوشتن فیلمنامه و داستان کاهش پیدا میکند؛ چون شما ماده اولیه و یک داستانی دارید که از قبل نوشتهشده و صرفا باید آن را از قالب کتاب و رمان و کمیک به انیمیشن تبدیل کنید. در نتیجه این روند تولید بهخصوص روند پیشتولید، آنموقع که دارید فیلمنامه مینویسید، خیلی به شما کمک میکند تا یک داستان چفتوبستدار و خوب را به انیمیشن تبدیل کنید. به این دلایل، عموما انیمیشنسازها تلاش میکنند به این سمت بروند و براساس کتابها و کمیکها که عموما پرطرفدار و پرفروش هستند کار اقتباسی انجام دهند و انیمیشن تولید کنند.
تا به حال پس از مطالعه کتابی برایتان پیش آمده که بگویید «کاش انیمیشن یا فیلمش هم ساخته شود»؟ برعکس، پس از دیدن انیمیشنی دلتان بخواهد کتابش را هم داشته باشید؟
باید بگویم که کمی من با مطالعه کتاب از نوع رمان داستانی، بیگانهام و بیشتر از همه، کمیک و مانگا و مانهوا میخوانم و تمایلم بیشتر به آنهاست. با توجه به این مسئله، بله، نمونههایی بوده است که کمیکی را خوانده و گفتهام که «ای کاش انیمیشن یا فیلمش هم ساخته میشد». مثلا یکی از آنها که جزو چیزهای مشهور «Naruto» بوده که انیمه آن ساخته شده اما فیلمش ساخته نشده، «One Piece» بوده که جدیدا سریالش ساخته شده است. آثار دیگری هم بوده که علاقه داشتم فیلمش ساخته شود؛ همچنین کمیکهایی هم وجود داشتهاند که دوست داشتم انیمیشن آن تولید یا فیلمش ساخته شود. از آن طرف نه، تا حالا پیش نیامده که انیمیشن یا فیلمی ببینم که دلم بخواد کتابش را بخوانم؛ دستکم تا حالا این مورد برای من پیش نیامده است.
آیا به کارگردانان انیمیشن در ایران پیشنهاد میکنید که کتابهای داستانی کودک و نوجوان تألیفی را بخوانند؟
بله قطعا؛ نهتنها کارگردان بلکه نویسندهها هم باید کتاب بخوانند، کمیک بخوانند و انیمیشن ببینند. بهطور کل، نویسنده یا کارگردانی که کار انیمیشن انجام میدهد اگر مخاطب انیمیشن آن کودک و نوجوان است، باید بر مباحثی که در حوزه کودک و نوجوان وجود دارد احاطه داشته باشد. او باید ادبیات داستانی کودک و نوجوان را بشناسد، فضاها را بشناسد و بداند که برای هر رده سنی چه فرم داستانی میتواند جذاب باشد و چه موضوعاتی برای هر رده سنی جذابیت بیشتری دارد. او باید بداند که خصوصیات رده سنی چیست که براساس آن خصوصیات، انیمیشن تولید کنند. برای مثال در ردههای سنی خردسال، خانواده اهمیت بالایی برای بچه دارد و به تبع، داستانهایی که برای انیمیشنها نوشته میشود باید رویکردشان خانوادهمحور باشد. به همین خاطر، معتقدم فردی که کار نویسندگی و کارگردانی انیمیشن انجام میدهد باید صددرصد در حوزههای مختلف مطالعات زیادی داشته باشد؛ حالا چه کتاب، چه کمیک و چه فیلم و سریال تا احاطه کاملی بر فضای فکری و تربیتی کودک و نوجوان پیدا کند.
به نظر شما اولین حرکت برای رونق حوزه انیمیشنهای اقتباسی در ایران چیست؟
اولین حرکت رونق صنعت کمیک است. صنعت کمیک میتواند یک حلقه گمشده برای کتاب کودک و انیمیشن کودک باشد؛ چون داستانهای کودک معمولا قابلیت تغییر برای انیمیشن را ندارند و این یکی از خصوصیاتی است که من بهشخصه زیاد به آن برخوردهام که داستانهای کودک در کتاب کودک عموما نمیتوانند انیمیشن شوند. به هرحال انیمیشن یکسری قواعد و اصول خودش را در حوزه فیلمنامهنویسی دارد که باید آنها را حتما رعایت کرد و کتاب کودک عموما این را ندارد؛ به این دلیل، وقتی یک کتاب کودک انتخاب میشود نویسنده باید دوباره آن کتاب را بنویسد و برای قالب انیمیشن آماده کند.
اما در طرف دیگر، ما میتوانیم از کمیک به عنوان حلقه اتصالی که حوزه کتابهای کودک و نوجوان را به انیمیشن وصل کند، استفاده کنیم؛ چون کمیک هم خصوصیت کتاب را درون خودش دارد و هم خصوصیت انیمیشن را. اگر این صنعت شکل بگیرد و داستانهای کودک و نوجوان را در قالب کمیک داشته باشیم، قطعا صنعت انیمیشن در ایران هم رونق میگیرد و میتواند از این داستانها و ایدهها استفاده کند؛ همانطور که کشورهایی مثل ژاپن، کره و آمریکا دارند از این ساختار برای تولید آثار انیمیشنیشان استفاده میکنند.