گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ در هر جامعهای، زبان یکی از اصلیترین مؤلفههای اجتماعی بهحساب میآید. در تاریخ ادبیات ایران، همواره شعر و ادب فارسی کارکردهای متعدد تمدنی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... داشته است. فردوسی با شاهکار هنری خود، شاهنامه سعی داشته است که هویت ملی ایرانیان را حفظ کند. حافظ با ابزار شعر، ریا و تزویر زمانه خود را به نقد میکشیده است. در دوران جدید نیز همچنان این ظرفیتها در زبان فارسی وجود دارد. البته برخی بر این باور هستند که با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی، دیگر نسل جدید، علاقهای به زبان فارسی ندارد و همین مسئله باعث نابودی زبان فارسی خواهد شد. در همین رابطه با دکتر احمد توانایی - عضو هیئتعلمی مرکز آموزش زبان دانشگاه امام صادق (ع)، عضو کارگروه دائمی شورای همکاری پاسداشت زبان فارسی و مشاور رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور در امر تعالی فرهنگ، زبان و ادب در نظام اداره و حکمرانی - به گفتوگو نشستهایم. مشروح نظرات ایشان را در ادامه میخوانید.
باید از سطح مصرف داخلی شعر و ادب فراتر برویم.
از قدیم گفتهاند که شعر و ادبیات، آیینه وضعیت جامعه هستند و این زبان گویا، میتواند بهمثابه نطق جمعی یک جامعه عمل کرده و کژیها و کاستیها را به نمایش بگذارد. امروز برخی معتقدند که زبان و ادبیات فارسی در جامعه ایرانی ضعیف شده و به تبع این ضعف، دیگر کارکردهای خود را نیز محقق نمیکند. نظر شما در این باره چیست؟
زبان، بهویژه شعر باید ارزشهای ما را در جهان منتشر کند و ما باید از سطح مصرف داخلی شعر و ادب فراتر برویم.
توانایی: بهطورکلی، این گزاره که ادبیات در جامعه ما افول کرده است، گزاره درستی نیست. زبان و ادب همواره متأثر از بافت جامعه خود است و بهمثابه یک آینه، وضعیت زمانه را بازتاب میدهد. در تاریخ ادبیات، دورههای طلایی یا افول و ضعف ادبیات دیده میشود. زبان و ادبیات یک ظرفیت فرهنگی است و این که از آن استفاده بشود یا نشود به نظام حکمرانی وقت و آگاهی حکمرانان از اهمیت آنها بر میگردد. در روزگار کنونی، مانند هر دوره دیگری، فراز و فرودهایی در ادبیات را شاهد هستیم. ما امروز دچار چندگانگی و بلاتکلیفی در مورد هنر و ادب هستیم. البته در مجموع، شعر و ادب انقلاب وضعیت خوبی دارد، اما حتماً تا سطح مطلوب فاصله داریم. زبان، بهویژه شعر باید ارزشهای ما را در جهان منتشر کند و ما باید از سطح مصرف داخلی شعر و ادب فراتر برویم. الان در صداوسیما و شبکههای مجازی برنامههای متنوعی با موضوع شعر و ادب فارسی ساخته میشود و تودههای گوناگون هم کموبیش به ادبیات فارسی - چه نثر و چه نظم - علاقه نشان میدهند. این میزان از علاقهمندی و قریحه شعرگویی و شعرشناسی بهگونهای است که «ادوارد براون» معتقد بود «ایرانیها همه شاعرند!». بنابراین، من معتقدم که هرچند در شرایط کنونی، در مقایسه با گذشته تاریخی ما، بخش زیادی از ظرفیتهای بالقوه زبان و ادب فارسی بالفعل نشده است، اما این امکان در جامعه ایرانی همچنان در دسترس است و باید قدر آن را دانست.
این جمله که «ادبیات، آینه جامعه است» موافقان و مخالفانی دارد. برخی میگویند که گفتار و نوشتار فارسیزبانان و بهویژه نسل جدید، بسیار نازل و مملو از غلط است. یا مثلاً اگر یک نوجوان را مخیر کنیم در رفتن به کلاس شاهنامهخوانی و آموزش زبان انگلیسی، کلاس زبان رفتن را انتخاب میکند. برخی هم میگویند که علیرغم همه این موارد، همچنان شعر و ادب فارسی کارکرد اجتماعی خودش را دارد؛ مثلاً شعرهایی که در تریبون نماز عید فطر در سالهای اخیر خوانده شد، جریانساز بود و گفتمان انتقادی از دولت وقت را توسعه داد. پس یعنی زبان فارسی زنده است و کار خودش را میکند. نظر شما در این باره چیست؟
من به حسب مسئولیتم در کارگروه دائمی شورای همکاری پاسداشت زبان فارسی بیعملی بسیاری از دستگاهها را شاهد هستم و متأسفانه باید بگویم که تعداد قابلتوجهی از دستگاهها برای حفظ زبان فارسی، پای کار نمیآیند.
توانایی: به نظر من ریشه بحث توفیق یا عدم توفیق مسئله زبان و ادبیات فارسی، به وضعیت آموزش این مقوله در نظام آموزشی ما برمیگردد. گندم از گندم بروید، جو ز جو! امروز وضعیت آموزش درس ادبیات در مدارس ما خوب نیست. مثلاً در جذب و استخدام معلم و دبیر ادبیات، در این سالها اهمالکاری صورت گرفته است و افراد متخصص این رشته کمتر جذب شدهاند. بهویژه در مقطع ابتدایی از آموزگارانی استفاده شده است که اغلب فارغالتحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی نبودهاند. کیست که نداند در مقاطع ابتدایی، یکی از مهمترین مهارتهای دانشآموزان در ارتباط مستقیم با زبان فارسی و مشخصاً توانایی خوانداری و نوشتاری آنان است و به طریق اولی دانشآموختگان زبان و ادب فارسی در این باره موفقتر خواهند بود. درس زبان فارسی، بسیار مهم و هویتساز است و اگر به آن توجه نشود، آسیبهای فراوانی در پی خواهد داشت. ما باید عرق ملی و مذهبی به زبان فارسی را به خانوادهها و مدارس بازگردانیم. بخش مهمی از هوش اجتماعی هر فرد به شناخت او از فرهنگ عمومی کشور و مهمترین مؤلفه آن یعنی زبان و ادبیاتش باز میگردد. فرزندان ما در مدارس یاد میگیرند که مانند یک ربات، خیلی خوب سؤال چهارگزینهای را پاسخ دهند. وقتی با آنها صحبت میکنیم انگار خوابزده هستند و از بدیهیات ارتباط مناسب که بخش قابلتوجهی از آن در ارتباط با دانش زبانی و ادبی آنان است، بیبهره هستند.
امروز در دنیا بیشترین اهمیت را به آموزش پایهای زبان میدهند و هر چند سال یکبار، روشها و شیوههای نوین زبانآموزی را طراحی میکنند. از فرهنگسازی در این باره نیز غافل نیستند. دستگاه حکمرانی آنها بهجد پشتیبان برنامههای مرتبط با پاسداشت زبان ملی است. در صداوسیمای ما، مؤلفههای درستنویسی و درستگویی بهراحتی کنار گذاشته میشود و هیچکس هم پاسخگو نیست. الان چند دهه است که رهبر معظم انقلاب، نگرانی خود را نسبت به وضعیت زبان فارسی در کشور مطرح میکنند و همین اخیراً در اردیبهشتماه سال جاری نیز مجدداً ایشان بیان داشتند که «زبان فارسی دارد مظلوم واقع میشود». من به حسب مسئولیتم در کارگروه دائمی شورای همکاری پاسداشت زبان فارسی بیعملی بسیاری از دستگاهها را شاهد هستم و متأسفانه باید بگویم که تعداد قابلتوجهی از دستگاهها برای حفظ زبان فارسی، پای کار نمیآیند.
دستگاههای پای کار زبان فارسی
در کشور ما دستگاههای متعددی برای حفظ زبان فارسی وجود دارند که باید نقش ایفا کنند. شما وضعیت عملکرد این دستگاهها را چگونه ارزیابی میکنید؟
مشکل، میزان التزام گروههای هدف و مشخصاً دستگاههایی است که باید سیاستها و برنامههای مرتبط با مقوله پاسداشت زبان فارسی را رعایت کنند، است.
توانایی: در مجموع هر چند تا سطح مطلوب فاصله داریم، عملکرد دستگاههای مسئولی همچون فرهنگستان زبان و ادب فارسی و شورای همکاری پاسداشت زبان فارسی خوب است. مشکل، میزان التزام گروههای هدف و مشخصاً دستگاههایی است که باید سیاستها و برنامههای مرتبط با مقوله پاسداشت زبان فارسی را رعایت کنند، است. بنده پیرو مسئولیتم در جایگاه مشاور رئیس سازمان اداری و استخدامی کشور در امر تعالی فرهنگ، زبان و ادب در نظام اداره و حکمرانی، طرح «سنجه پاسداشت زبان فارسی» با هدف ارزیابی عملکرد مدیران و دستگاهها را به شورا پیشنهاد دادم. پیش از این، سازوکاری برای ارزیابی عملکرد مدیران و دستگاههای کشور از منظر میزان پاسداشت زبان فارسی نبود. این سنجه در شورا مصوب شد و به تبع آن وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی نامهای خطاب به رئیس محترم سازمان اداری و استخدامی کشور ارسال کردند که در آن اعمال آییننامه اجرایی قانون ممنوعیت بهکارگیری اسامی، عناوین و اصطلاحات بیگانه درخواست شده است. امیدواریم با عملیاتیشدن این قانون تحت نظارت سازمان اداری و استخدامی کشور، زین پس همه دستگاهها و مدیران کشور، از این منظر نیز مورد ارزیابی قرار بگیرند.
اسفندیار؛ بچه حزباللهی زمان خود!
در طول تاریخ ایران، وضعیت کارکردهای مختلف شعر و ادبیات در جامعه چگونه بوده است؟
توانایی: زیست فرهنگی مردم ما همواره بر بستر زبان و ادب فارسی بوده است و حکمرانان وقت نیز عموماً به طور آگاهانه از ظرفیت تمدنی زبان فارسی بهره میبردند. مثلاً محمود غزنوی با اشعار فرخی سیستانی، دستاوردهای گوناگون حکومتش از جمله فتوحات نظامی را منعکس میکرد. بخش قابلتوجهی از تصویری که از محمود غازی، در تاریخ ثبت شده است به برکت ظرفیت بیبدیل شعر و ادب بوده است. فردوسی در شاهنامه به مدد شعر، شکوه و عظمت باستانی ایران را برای مخاطب روزگار خودش که تحتتأثیر پانعربیسم قرار گرفته بود، یادآوری میکند و از یک زوال هویتی در ایران جلوگیری مینماید. او برای الگوسازی دست به دامان تاریخ گذشته ایران میشود و برای ارائه یک الگوی حکمرانی عادلانه، برای نمونه بهرام گور را معرفی میکند. اساساً قهرمانسازی از شگردهای فردوسی است. او اسفندیار را بهمثابه کسی که برای اصالت دین و مذهبش میکوشد و در این راه کشته میشود، معرفی میکند. دیگر شخصیتهای شاهنامه مانند کاوه آهنگر، رستم، سیاوش و... نیز هر یک به نحوی و برای هدفی مطرح میشوند.
هنر و زبان فارسی بیشترین سهم را در بازنمایی وضع موجود داشتهاند. در دیوان حافظ به جز
اساساً قهرمانسازی از شگردهای فردوسی است. او اسفندیار را بهمثابه کسی که برای اصالت دین و مذهبش میکوشد و در این راه کشته میشود، معرفی میکند.
برخی مقاطع کوتاه، تصویری کاملاً انتقادی از حکومت وقت که تحت سیطره اشعریگری است به نمایش گذاشته شده است. حافظ با سرودن شعر اعتراض، به یک عمل کاملاً فرهنگی و سیاسی دست زده است و این بازنماییها عملاً بهنوعی قضاوت هنرمند راجع به اوضاع زمانه خود است. ظرفیت شعر و ادب کماکان باقی است و امروز هم ما باید با منطقه و جهان به مدد شعر و ادب یک ارتباط وثیق فرهنگی داشته باشیم. دنیا ما را با شاهنامه، سعدی و حافظ و مولوی و خیام و... میشناسد. به برکت انقلاب نباید در این موارد متوقف شویم. چهرههای نوظهور فراوانی داریم که نیاز است به دنیا معرفی شوند.
ادبیات بهمثابه یک رسانه همیشه موفق بوده است. ما باید پیامهای تمدنی خود را از این طریق به دنیا برسانیم. بسیاری از مستشرقین، اساساً در ابتدا جذب زبان و ادب فارسی شدند و بعد آمدند و زیر پرچم ما ایستادند و حتی از هر ایرانی هم ایرانیتر شدند! امثال هانری کربن یا پوپ را ببینید. هنوز هم دنیا شیفته فرهنگ و تمدن ما است و ابزار ارتباط ما و آنها کماکان زبان و ادبیات فارسی است.
ما به یک سپاه یا لشکر هنری نیازمندیم!
امروز به علت نوع مواجهه مسئولان امر با ظرفیت بیبدیل زبان و ادب فارسی، زبان و ادب فارسی رو به ضعف نهاده است. من سالهاست که میگویم، وقتی دالهای ارزشی نظام بر بستر ادب و هنر بنشینند، دیگر قابل حذف و کتمان نیستند. برای نمونه در ادبیات جهان، امروز کسی نمیتواند «برادران کارامازوف» یا «جنگوصلح تولستوی» را از ذهن و ضمیر جهانیان حذف کند. آثار ماندگار، در محیط نرمافزاری جهان مینشینند.
من اعتقاد دارم که ما به یک سپاه یا لشکر هنری نیازمندیم. برای مثال شاید برای پیشبرد گفتمان انقلاب اسلامی، اینگونه اقتضا کند که یک رمان را چند نفر بهصورت گروهی بنویسند. بهگونهای که پس از ترجمه حداقل در دیپلماسی عمومی، دست بالای ما را نشان بدهد. دشمن در تلاش است با رفتارهای ایذایی و ابزار از کار افتاده جنگ سخت، تمرکز ما را در جنگ نرم از بین ببرد. به تعبیر رهبری معظم انقلاب ما از جنگ سخت عبور کردهایم و دشمن این نکته را خوب میداند. زبان و ادب فارسی یکی از مهمترین ظرفیتهای ما در مبارزه و مقاومت نرم است. تاریخ ادبیات گذشته ما گواه این ادعاست. در روزگار کنونی نیز باید قدردان این ظرفیت بیبدیل باشیم. امروز «مثنوی معنوی» یکی از پرفروشترین کتابها در آمریکا است. یعنی بُرد تأثیرگذاری این اثر هنوز هم بالاست و با این که در قرن ششم سروده شده است، اما هنوز هم کارکرد فرهنگی و تمدنی دارد؛ بنابراین باید توجه داشت که در توسعه گفتمان انقلاب از ظرفیت ادب و هنر نباید غافل شد.
لزوم بازمهندسی فرهنگی در کشور
به نظر شما راهحل بازگرداندن نسل جدید به ادبیات متقدم چیست؟ مثلاً چرا امروز اقبال کمتری نسبت به خیام و سعدی و عطار وجود دارد؟ برای برونرفت از این شرایط باید چه کرد؟
توانایی: ما باید به شکل هوشمندانهای از خودسانسوری فرهنگی عبور کنیم. امروز کشورهایی سعی میکند بزرگان و مفاخر علمی و فرهنگی ما را به نفع خود مصادره کنند و ما متأسفانه نظارهگر هستیم. ولی ما بهراحتی از کنار ظرفیتهای فرهنگی خود عبور میکنیم. وقتی در نظام آموزشی ما، خبری از پاسداشت مؤثر مفاخر علمی و فرهنگیای مانند بوعلی سینا، مولوی، حافظ، سعدی، خیام، خواجه نصیرالدین طوسی و... نیست، طبیعی است که این نسل خاطرهای از بزرگان و مفاخر علمی و فرهنگی خود نداشته باشد. در خیلی از مواقع ما اصلاً نمیدانیم که برای فلان فرد میتوانیم بزرگداشت بگیریم یا نمیتوانیم! در این باره ما دچار نوعی خودسانسوری فرهنگی شدهایم. اینجا، آن جایی است که باید علقه سازی صورت میگیرد؛ یعنی نسل جدید با علاقهمند شدن به بزرگان و مفاخر علمی و فرهنگی کشورش، به خودِ وطن و نظام سیاسی آن هم عرق پیدا خواهد کرد و این در همه جهان از بدیهیات است.
وقتی دالهای ارزشی نظام بر بستر ادب و هنر بنشینند، دیگر قابل حذف و کتمان نیستند.
به نظر من باید یک بازمهندسی فرهنگی صورت بگیرد. مثلاً در روز تولد یا فوت یک شاعر، باید در شهر او یا اصلاً در سطح کشور، همه بفهمند که امروز روز مثلاً سهراب سپهری یا قیصر امینپور و... است. در تقویم جمهوری اسلامی ایران، روز حافظ داریم اما اصلاً گویی این شخصیتها، بزرگان کشورهای دیگر هستند؛ چرا که صداوسیما، مدارس و دانشگاهها آن طور که باید به معرفی و پاسداشت این مفاخر نمیپردازند.
در نگاه انقلابی، سازوکارهایی مانند «شهرستان ادب» ذیل حوزه هنری وجود دارد اما کافی نیست و انتظار بیش از این است. یک نکته دیگر هم به حاشیه راندهشدن اهالی اصلی ادبیات است. امروز دانشآموختگان رشتههای دیگر در استخدام تدریس برای درس ادبیات مثلاً برای آموزگاری آموزشوپرورش از کسانی که بهصورت تخصصی در سه مقطع دانشگاهی، ادبیات خواندهاند، جلوتر هستند. باید این رویکرد تقلیلگرایانه در مورد رشتة زبان و ادبیات فارسی اصلاح شود.
بهعنوان سؤال پایانی، شما وضعیت امروز شعر سیاسی و انقلابی در ایران را چگونه تحلیل میکنید؟
در نظام آموزشی ما، خبری از پاسداشت مؤثر مفاخر علمی و فرهنگیای مانند بوعلی سینا، مولوی، حافظ، سعدی، خیام، خواجه نصیرالدین طوسی و... نیست، طبیعی است که این نسل خاطرهای از بزرگان و مفاخر علمی و فرهنگی خود نداشته باشد
توانایی: در همه دورانها ما یک شعر رسمی داریم که چون گفتمان حاکم را باور دارد، همسویی فعالی با آن دارد. همچنین، همیشه و در همه دورانها بخشی از اهالی فرهنگ و هنر نیز، نسبت به وضع موجود معترض بودهاند. نمیشود گفت که الزاماً وجود این طیف منتقد یا معترض، یک آسیب یا خطر است. بهجز افراد مزدور که اساساً دل در گرو فرهنگ و تمدن ما ندارند، نباید از بقیه کنشگران معترض که اشعار سیاسی میگویند، هراسی داشته باشیم. باید سخنان و اعتراضات را شنید، تحلیل محتوایی کرد و برای دالهای خالی که در بیان معترضان آشکار شده است، چارهای اندیشید. مواجهه ما باید هوشمندانه باشد؛ یعنی آگاهانه میان نقد درونگفتمانی و برونگفتمانی تفاوت قائل شویم. در این میان، آن که پیادهنظام دشمن شده، تکلیفش روشن است، اما حساب دلسوزان داخلی جداست. هر چند ظاهر شعرشان سیاسی باشد. آقای دکتر میثم مطیعی سالها از بلندگوهای مهم، اشعار سیاسی میخوانند و در آن اشعار هوشمندانه و بهصورت هنرمندانهای با استفاده از شعر ظاهراً سیاسی، به دولت وقت انتقاد میشود. در روزگاری امثال اشرفالدین گیلانی، فرخی یزدی و... نیز از ابزار شعر سیاسی برای بهبود وضع موجود بهره بردهاند. شعر سیاسی، اگر با هدف اصلاح و خیرخواهانه، واقعیتهای جامعه ما را بازنمایی کند قابل دفاع است. این دست از اشعار حقیقتاً برای انقلاب ما نعمتی هستند و حتماً باید آنها را ارج بگذاریم.
اینطور نبوده که لزوماً شاعر و بهطورکلی هنرمند، همیشه برای بیان کاستیها علیه حکومت سخن بگوید. سعدی با ظرافت و با زبان خیرخواهانه، بیشترین انتقاد را از نظام حکمرانی وقت دارد. در بوستان و گلستان آموزش نقدپذیری نظام حکمرانی را شاهد هستیم! هنرمند از دغدغههایش میگوید و دستگاه حاکم نیز صبورانه آسیبها را شناسایی و مرتفع میسازد.
/ انتهای پیام /