وضعیت‌سنجی فرآیند تربیت معلم در کشور؛
پرسش اساسی که مطرح است، میزان اثر بخشی نظام تربیت معلم کشور در سده‌ی گذشته است، اینکه صرفاً اسامی را تغییر دهیم، فرآیند نیز تغییر می‌کند؟! تغییر نام سپاه دانش به سرباز معلم، یا دانشگاه‌های تربیت معلم به دانشگاه پیامبر اعظم یا فرهنگیان چه فایده‌ای داشته است؟
گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ نهمین نشست روایت قرن مرکز مطالعات راهبردی ژرفا با حضور حامد ضمیری مسئول دفتر مطالعات مرکز بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان با عنوان «تربیت معلم؛ از دارالمعلمین تا دانشگاه فرهنگیان» برگزار شد که مشروح این نشست از منظر شما می‌گذرد:

مبدأ تأسیس مدرسه در ایران متفاوت است، برخی تأسیس مدارس دینی توسط میسیون‌های آمریکایی در شهر‌های آذربایجان را سرآغاز شروع کار مدارس می‌دانند، برخی تأسیس دارالفنون را شروع کار می‌دانند، اما آنچه واضح است، تأسیس نخستین دارالمعلمین کشور در سال ۱۲۹۷ ه.ش بود، البته پیش از این نیز فرآیند تربیت معلم در کشور به نحو دیگری صورت می‌گرفت که اکنون محل بحث ما نیست.

نسل اول دارالمعلمین ویژه پسران بود، اما چند سال بعد دارالمعلمات ایران برای تربیت معلمان خانم به مدیریت میرزا ابوالحسن خان فروغی براساس الگویی فرانسوی شروع به کار می‌کند. پس از آن دارالمعلمین مرکزی شروع به کار می‌کند که هسته‌ی اولیه‌ی دانشگاه تهران است.در پی آن دارالمعلمین مرکزی یا مدارس عالی که اصرار به حفظ این عنوان عالی در کنار نام خود داشتند سرآغاز آموزش عالی در ایران است.

شروع به کار مدارس جدید در ایران تقلیدی از تمدن غرب

اغلب تاریخ نگاران و پژوهشگران عرصه‌ی مطالعاتی سیر تحولی نظام آموزش و پرورش به این موضوع اذعان دارند که شروع به کار دارالمعلمین در ایران کاملا تقلید از تمدن غرب بوده است نه الهام گرفته از آن. مستندات این ادعا در مذاکرات نمایندگان مجلس شورای ملی وجود دارد. در مقایسه با پدیده‌های دیگر دوران مدرن در ایران که تقلیدی بوده است به اندازه‌ی سایر حوزه‌ها این کپی برداری ملموس نیست، چرا که یک پیشینه‌ای در کشور برای تربیت معلم وجود داشته است.

دار المعلمین مقدماتی: (دانشسرای مقدماتی)

دومین نوع از دارالمعلمین‌های کشور بود که دانش آموزان زیادی در آن با آموزش و تربیت اختصاصی برای معلم شدن آماده می‌شدند؛ دارالمعلمین‌های مقدماتی اختصاصی مانند روستایی، عشایری و... است. چند دارالمعلمین نیز اختصاصاً به تربیت اقشار خاص و محدودی از دانش آموزان ایران با اهداف اختصاصی و بومی محل زندگی خودشان می‌پرداختند، برای مثال دانش آموزان یک روستا یا یک اقلیت دینی خاص در این مدارس مقدماتی برای امور آینده مخصوص خود آموزش می‌دیدند.

نقطه عطف دیگر در تربیت معلم

یکی از نمونه‌های تربیت و به کارگیری معلم در دوران گذشته سپاه دانش بود که امروزه هم در کشور تحت عنوان سرباز-معلم مطرح است. درواقع افراد ذکور ایرانی برای گذراندن سربازی به جای پادگان در مدرسه به دانش آموزان آموزش می‌دهند، با این تفاوت که در گذشته از دیپلم وارد این عرصه می‌شدند، ولی اکنون صرفا با مدرک کارشناسی مجاز می‌شوند.

رویکرد سوم در تربیت معلمان، در سال ۱۳۳۸ پس از تلفیق دارالمعلم‌ها برای تأسیس دانشگاه تهران، بار دیگر دانشسرای عالی در سال ۱۳۵۳ تأسیس می‌شود که نخستین دانشگاه تربیت معلم به شکلی امروزی در کشور بود البته پس از انقلاب در سال ۱۳۸۲ این دانشگاه مأموریت اصلی خود را تغییر داد و دیگر به تربیت معلم نپرداخت و مقدمه‌ای برای تأسیس دانشگاه خوارزمی شد. واحد‌های آموزش عالی مانند دانشگاه حکیم سبزواری و دانشگاه کاشان از دل این تغییر کارکرد متولد شدند.

نسل چهارم تربیت معلم

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوران شهید رجایی (ره) واحد‌های ویژه‌ی تربیت معلم برای انقلاب اسلامی ایجاد شدند. پیش از تغییر نظام تربیت معلم به شیوه کنونی، شاخص‌ترین قالب این دانشگاه، مجتمع آموزشی پیامبر اعظم بود که با ادغام تمام مراکز تربیت معلم مانند دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی و دانشگاه تربیت معلم ایجاد شد.

رویکرد‌های جهت دهنده فعلی به نظام تربیت معلم

در حال حاضر سه نوع نگاه و رویکرد کلان به تربیت معلم هست که هرکدام مدتی در کشور استفاده شده و سوابق و معایب و محاسن هر یک روشن و قابل نقد و بررسی است که میتوان برای تصمیم گیری و سیاستگذاری از این تجارب بهره برد.

تربیت معلم مدرسه‌ای

در این نوع از نظام آموزشی، فرهنگیان معتقدند که به سبب حضور مستقیم ایشان در فرآیند آموزش و پرورش، وظیفه‌ی تربیت معلم نیز باید به خود دستگاه آموزش و پرورش واگذار شود.

راهبرد اصلی آموزش مدرسه محور، مکان محور بودن آن است که اغلب همه‌ی افراد در شهر خود آموزش دیده و به کارگیری می‌شوند، اساتید از داخل آموزش و پرورش هستند و اغلب به صورت تک جنسیتی بوده است.

تربیت معلم دانشگاهی

این دسته قائل به مدیریت تربیت معلم برای مدرسه هستند، اما معتقدند که این تربیت باید در قالب دانشگاهی مدیریت شود. صاحبان این دیدگاه معتقد بودند که دانشگاه تربیت معلم به عنوان یک نهاد آموزش عالی باید ذیل وزارت علوم اداره شود و یک امر خاص نباید چند متولی در کشور داشته باشد. تجربه‌ی دانشگاه فرهنگیان نباید مورد غفلت واقع شود و تجربه‌ی سیستم تربیت معلم دانشگاهی نیز مورد توجه باشد.

نگاه تلفیقی به تربیت معلم

این گروه معتقدند بخشی از اختیارات باید بر عهده‌ی وزارت آموزش و پرورش و برخی دیگر از اختیارات بر عهده‌ی نهاد آموزش عالی کشور باشد. طرح‌های مختلفی برای تربیت معلم در این نگاه وجود دارد برخی می‌گویند نظام آموزشی ۲+۲ باشد به این معنا که فرد دو سال آموزش عمومی در دانشگاه‌های ملی ببیند، سپس دو سال نیز در مراکز آموزش و پرورش مثل دانشگاه فرهنگیان، آموزش تخصصی ببیند.

گروهی دیگر اعتقاد دارند که باید نظام ۲+۴ در کشور اجرا شود به این معنا که فرد دوره‌ی چهار سال کارشناسی را در رشته‌ای خاص ببیند، سپس در دوره‌ی کارشناسی ارشد، تخصصی ویژه در امور معلمی کسب کند و وارد ساختار آموزش و پرورش شود.

اما پرسش اساسی که مطرح است، نحوه‌ی هویت‌بخشی و فرآیند اجرای این فرآیند است، چطور می‌خواهیم بخشی از هویت وی را در یک دانشگاه و بخشی دیگر را در یک واحد آموزشی دیگر ایجاد کنیم.

پرسش اساسی که مطرح است، میزان اثر بخشی نظام تربیت معلم کشور در سده‌ی گذشته می‌باشد، اینکه صرفاً اسامی را تغییر دهیم، فرآیند نیز تغییر می‌کند؟! تغییر نام سپاه دانش به سرباز معلم، یا دانشگاه‌های تربیت معلم به دانشگاه پیامبر اعظم یا فرهنگیان چه فایده‌ای داشته است؟ اینکه عده‌ای با فشار به کشور، دولت را مجبور به استخدام بی ضابطه ۲۰۰.۰۰۰ معلم طی ۱۲ سال در کشور بکنند، نظام آموزش و پرورش را تضعیف می‌کند. درست نیست که سیاستمداران خارج از بدنه‌ی آموزش و پرورش برای بدنه‌ی نظام تعلیم و تربیت تعیین تکلیف کنند؛ چرا که آسیب این کار متوجه همه‌ی مردم است.

تفاوت آسیب‌های نظام آموزش و پرورش ناملموس بودن آن است

تفاوت نظام آموزش و پرورش با دیگر فرآیند‌ها در کشور، ناملموس بودن تبعات تصمیمات اشتباه در یک بازه کوتاه مدت است. برای مثال اگر خودرو گران شود به راحتی مردم تبعات آن را حس می‌کنند و سعی می‌کنند مقابل آن ایستادگی کنند، اما اگر معلم به اشتباه استخدام شود کسی در لحظه متوجه این ضعف نمی‌شود؛ چرا که بروز و ظهور آن در قالب تربیت یک نسل است.

وضعیت تربیت معلم فعلی

دانشگاه فرهنگیان در سال ۱۳۹۰ تأسیس می‌شود، امروز ۱۰ سال از تأسیس این دانشگاه می‌گذرد، اما اهداف این دانشگاه محقق نشده است، یکی از تناقص‌ها و چالش‌های دانشگاه فرهنگیان در دهه گذشته، تلفیق نظام اداری وزارت علوم با وزارت آموزش و پرورش است، برای مثال تبدیل وضعیت مدرسان به هیأت علمی در دانشگاه فرهنگیان یکی از چالش‌های ۲ وزارتخانه است. این دو رویکرد به دلیل اقتضائات خاص هر کدام با یکدیگر متناقض هستند.

مسئله‌ی دیگر ما برنامه‌ی درسی رشته‌های معلمی است، برنامه‌ی آموزشی فعلی رشته‌های دبیری با نیاز‌های آموزش و پرورش همخوانی ندارد، تلاش‌هایی برای اصلاح چارت درسی تربیت معلم انجام شد، اما از سال ۱۳۹۴ به بعد این مسئله مسکوت مانده گویی مدیران فعلی دانشگاه از درک مسائل و مشکلات اساسی این دانشگاه عاجز هستند، طرح بهانه‌ی تازه تأسیس بودن دانشگاه برای ۱ یا ۲ سال قابل قبول است، چطور امروز پس از گذشت ۱۰ سال حتی چالش‌های مربوط به سازوکار‌های مدیریتی دانشگاه که ارتباطی با بودجه و ... ندارد، بهبود پیدا نکرده است؟!

امروز مدیریت ویترینی در دانشگاه فرهنگیان جریان دارد، سیستم به جای پرداختن به مسائل اصلی به موضوعات جزئی و حاشیه‌ای می‌پردازد. توانایی رفع مشکلات خود را ندارد و درگیر مسائل روزمره و حاشیه‌ای است. آمار سازی، باند بازی، رواج تملق از آسیب‌های چنین سیستمی است.

مدیریت ویترینی یعنی مدیر این دانشگاه به طور دائم در تلاش باشد تا بین تمام دستگاه‌ها تفاهم نامه منعقد کند، با افراد  صاحب نفوذ جلسه برگزار کنند یا مصاحبه‌های ژورنالی انجام دهند تا مردم جذب شوند و در این مصاحبه‌ها نکات غیر قایل باوری را مطرح می‌کنند که واقعیت ندارد.

نداشتن سیستم نظارتی مناسب و ساختار درست از جدی‌ترین آسیب‌های نظام فعلی است اگر یک مدیر ناکار آمد را بخواهیم تغییر دهیم، فشار بیرونی و لابی‌های سازمانی سیستم را فلج می‌کند. این ساختار معیوب سبب می‌شود که آسیب‌های زیادی به کشور برسد.

راهکار‌های متعددی برای رفع این معضلات مطرح شده است، کاهش دوره‌ی کارشناسی تربیت معلم به ۳ سال یکی از راهکار‌های صاحب نظران می‌باشد که سال‌ها از آن می‌گذرد، اما در عرصه‌ی عمل اتفاقی نیفتاده است.

مسئولین دانشگاه به جای تقویت سیستم، دائم مسئله‌ی کمبود امکانات را مطرح می‌کنند که همین تضعیف دانشگاه، وضعیت را بحرانی‌تر می‌کند تا جایی که برخی طرح واگذاری بخشی از اختیارات دانشگاه فرهنگیان به دانشگاه پیام نور را مطرح می‌کنند، دانشگاهی که اساساً قرار بود برای آموزش غیرحضوری باشد، اما مدیران فعلی در مقطعی تصمیم داشتند تا چنین وظیفه‌ی خطیری را به این دانشگاه بسپارند.

جایگاه نظارتی شورا‌های عالی چه می‌شود؟!

چرا شورا‌های عالی بر عملکرد مدیران دانشگاه نظارت ندارند؟! آن‌ها را منصوب می‌کنند و بعد از انتصاب کاملا فرد را رها می‌کنند تا هر طور مایل است به فعالیت بپردازد. یا دانشگاه، معلم را تربیت می‌کند در طول یک دوره‌ی ۳ یا ۴ ساله، اما بعد از آن در طول ۳۰ سال خدمت، خروجی‌های خود را رها می‌کند و هیچ کنترل، نظارت و تقویتی برای آن‌ها ندارند.

از دیدن نقاط درخشان این مسیر نباید غفلت کرد

طی صد سال گذشته نقاط روشن متعددی هم در فرآیند تربیت معلم داشته ایم. نمونه این معلمان، گروهی هستند که فارغ التحصیلان دهه‌ی ۶۰ دانشگاه فرهنگیان هستند، اما ما از این تجربه‌های گرانبها به خوبی درس نگرفته ایم. تجربه سرباز معلمان و همراهی نظام وظیفه در این بخش ظرفیت عجیبی است که از این نقاط روشن محسوب می‌شود، ولی امروزه مغفول مانده و به خوبی مدیریت نمی‌شود.

دستاورد‌های دهه اخیر

ورود نسل جدید معلمان جوان و با انگیزه به آموزش و پرورش پس از تأسیس دانشگاه فرهنگیان از جمله دستاورد‌های مثبت آموزش و پرورش بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است، فارغ التحصیلان جدید دانشگاه در ارائه شیوه‌های نوین آموزشی به دانش آموزان خوش درخشیدند، تعداد زیادی از این فارغ التحصیلان، با انگیزه به مقاطع تحصیلات تکمیلی وارد شدند و به افزایش سطح دانش و پژوهش خود پرداختند. البته همانطور که اشاره کردم تغییرات مثبت و منفی در نظام تعلیم و تربیت سریع حاصل نمی‌شود و اثر آن ملموس نیست، چرا که بازخورد نظام آموزش و پرورش قدرتمند در تربیت یک نسل متجلی می‌شود که یک سنجه‌ی کمی نیست  و به همین جهت به راحتی قابل ارزیابی نیست.

برخی از چالش‌ها و راهکار‌های امروز آموزش و پرورش

امروز دست کم آموزش و پرورش به حدود ۲۰۰ هزار معلم نیاز دارد، اما راهکار‌های فعلی مجلس مانند کاهش نمره پذیرش معلمان چاره‌ی کار نیست، همه‌ی دستگاه‌های ناظر و قانون گذار  باید روند فعالیت خود را اصلاح کنند. نخستین راهکار تضعیف نکردن ساختار‌های فعلی آموزش و پرورش در کشور است به این معنا که حداقل امکانات فعلی را نادیده نگیریم و به اتلاف آن‌ها نپردازیم.

چالش بعدی واگذاری برخی دانشگاه‌ها و امکانات تربیت معلم است اگر بنا بر اصلاح روند داریم، یکی از راهکار‌ها بازگشت واحد‌های واگذار شده به بدنه‌ی آموزش و پرورش برای تربیت معلم است، معتقدم بازگشت این امکانات، در کنار ظرفیت‌های موجود بخش زیادی از نیاز‌های آموزش و پرورش را مرتفع می‌کند.

یکی دیگر از راهکار‌ها استفاده از ظرفیت ماده ۲۸ قانون، ضمن رعایت ضوابط و افزایش کیفیت است به این معنا که این فرصت برای فارغ التحصیلان دانشگاه‌های دیگر که علاقه به عرصه‌ی معلمی دارند فراهم شود که امکان شرکت در آزمون‌های استخدامی آموزش و پرورش و جذب در سیستم تعلیم و تربیت کشور را داشته باشند. تحقق چنین مطالبه‌ای کمک شایانی به مجموعه آموزش و پرورش برای بهبود فرآیند تعلیم و تربیت کشور می‌کند.

طرح رتبه بندی چه مقدار انگیزه بخش است؟!

واقعیت این است که مشکلات معلمان صرفاً محدود به مسائل مالی نیست، ارتقاع شأن اجتماعی جایگاه معلمی حتی بیش از مسائل مادی اهمیت دارد. امروز که در آستانه‌ی ورود به اجرای برنامه‌ی هفتم توسعه هستیم هنوز مصوبه‌ی رتبه بندی انجام نشده است.

چند بار طرح‌هایی را تحت عنوان نظام رتبه بندی مطرح کردند، اما پس از بررسی مشخص شد که این طرح رتبه بندی نبوده است، معتقدم تا زمانی که معلم‌ها ذیل قانون مدیریت خدمات کشوری اداره می‌شوند، مشکلات به قوت خود باقی خواهد ماند. برای مثال طبق قانون فعلی معلم‌ها مانند کارمندان اجازه‌ی تحصیل در مقاطع بالاتر را ندارند، مگر معلم کارمند است؟! یا اینکه طی بررسی‌ها مشخص شده است که معلم‌ها دیگر بین گروه‌های مرجع اجتماعی جایگاه مناسبی ندارند که این ناشی از ضعف‌های سیستم است، کشور به دیدگاهی متعالی به آموزش و پرورش احتیاج دارد، همان قانونی که درباره‌ی سربازی برای معلمان تصریح کرده است که آن‌ها احتیاج به سربازی رفتن ندارند، چنین دیدگاهی باید بر نظام مدیریت فرهنگیان در کشور حاکم باشد.

تضعیف پژوهش در آموزش معلمان

نگاه غلطی به حرفه معلمی در کشور ما وجود دارد، مانند این که بسیاری می‌گویند؛ معلم‌ها ۹۰ روز در طول سال فعالیتی ندارند، اما حقوق دریافت می‌کنند، ولی بسیاری از کارشناسان اذعان دارند این سه ماه تابستان یک فرصت بازیابی توان مصرف شده معلم در طول سال تحصیلی است، تدریس به دانش آموزان کاری سخت و فرسایشی است، البته این انتقاد وارد است که معلم‌ها امکان ارتقاء سطح علمی و آموزشی و پژوهشی دارند، اما به طور شایسته ازاین فرصت استفاده نمی‌شود، البته مشکل پژوهش محور نبودن معلمی در کشور به واسطه‌ی رویه‌ی غلطی است که برکل سیستم آموزش عالی حاکم شده است ونیاز به اصلاح جدی دارد.

یکی از راهکار‌های این امر طراحی و آموزش اختصاصی برای پژوهش معلمین است. دوره کارورزی که معلمان می‌گذرانند یکی از مصادیق پژوهش است که می‌تواند با روش‌هایی مانند مشاهده میدانی و اقدام پژوهی و... در قالب مشخص و پذیرفته شده علمی ثبت شود، ولی چون آموزش‌های اختصاصی این امر ارائه نمی‌شود این اتفاق نمی‌افتد.


/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha