به گزارش «سدید»؛ رضاخان میرپنج برای آنکه قانوناً به سلسله قاجار پایان دهد، ابتدا به دستور اربابان انگلیسیاش سعی کرد اعلام جمهوریت نماید. به همین منظور طی تلگرافی، از تمامی حکام ایالات و ولایات خواست به امر انتخابات و ورود نمایندگان جیرهخوارش به مجلس، سرعت بخشند! با اقداماتی که رضاخان انجام داده بود، سرانجام پنجمین دوره مجلس شورای ملی در بیستودوم بهمن ۱۳۰۲ افتتاح شد و چندی بعد کار خود را آغاز کرد. از جمله حامیان ریاست جمهوری رضاخان در این دوره از مجلس، فراکسیون تجدد به رهبری سیدمحمد تدین و فراکسیون سوسیالیست به رهبری سلیمان میرزا اسکندری و سیدمحمدصادق طباطبایی بودند. در خصوص علت گرایش انگلیس به استقرار نظام جمهوری در ایران، سردنیس رایت (سفیر وقت انگلیس) میگوید: «در میان اولیای دولت و وزارت خارجه، این نظریه وجود داشت که عدم موفقیت مشروطه در ایران، دلزدگی مردم از خاندان قاجاریه و گسترش بیثباتی در ایران، ایجاب میکند بساط سلطنت از ایران برچیده شود و همانطوری که آتاتورک در ترکیه با اقتدار از اضمحلال باقیمانده سرزمینهای عثمانی جلوگیری کرده و سد محکمی در برابر هجوم افکار انقلابی به وجود آورده است، در ایران نیز با تأسیس یک جمهوری به ریاست رضاخان به سبک ترکیه جدید، نظمی نوین به منطقه داده شود و منافع بریتانیا را در برابر تهدیدات بالقوه شوروی نوپا حفظ کند و استمرار دهد...». برای تحقق پروژه جمهوریخواهی، رضاخان در سوم اسفند ۱۳۰۲ و طی نامهای محرمانه به امیر لشکر غرب، عبدالله خان طهماسبی دستور میدهد: «اول تجار و اصناف بازار که در موقع لزوم بازارها را ببندند. دوم روزنامهنویسها که معایب قاجاریه و محاسن جمهوریت را شدیداً و بدون ترس پروپاگاندا کرده و سوم سلسله روحانیون و علما که فتواهای لازم را در این مورد صادر و عامه را به تغییر رژیم یا تثبیت امور مملکت تهییج نمایند. بدون اینکه کسی بفهمد از طرف نظامیان مداخله مستقیمی میشود...». در پی این دستور بود که نشریات حامی رضاخان، به تخریب وجهه احمدشاه و سلطنت قاجار پرداختند. به عنوان مثال روزنامه «گلشن» در هشتم اسفند و با قلمی شدیداللحن و واژههایی موهن علیه احمدشاه و درباره فساد، زنبارگی، عیاشی، رشوهگیری و خیانتهای او و رژیم قاجار مینویسد. یا روزنامه «کوشش» در شماره بیستودوم اسفند خود، با یادآوری اینکه حقوق سالانه احمدشاه و درباریان با بودجه سالانه وزارتخانههای معارف و صحیه عمومی برابری میکند، خواستار حذف این حقوق در بودجه سال آینده کشور میشود، اما با وجود تلاشهای گسترده رضاخان، غائله ریاستجمهوری، نهایتاً با مخالفت نمایندگان اقلیت مجلس به رهبری مرحوم آیتالله سیدحسن مدرس و تظاهرات گسترده مردم و کسبه بازار به شکست میانجامد. هرچند در آن دوران رضاخان با سفر به شهر قم و ملاقات با چند نفر از علمای اسلام نظیر آیات: حائری یزدی، سید ابوالحسن اصفهانی و میرزا حسین نائینی تلاش کرد منکر دخالت خود در ماجرای جمهوریطلبی شود، اما علمای اسلام که دست رضاخان را خوانده بودند، به او گوشزد کردند خواب و خیال آتاتورک ایران شدن را از سر بیرون کند! پس از این شکست، اربابان انگلیسی رضاخان برای رسیدن به اهدافشان با تدبیری تازه تلاش کردند تا وجهه رضاخان را نزد مردم بهبود بخشند؛ لذا برای دست یافتن به این مقصود، رضاخان چهرهای دوستدار مذهب به خود میگیرد. رضاخان حتی برای کامل کردن نمایش خود، در ماه رمضان سال ۱۳۰۳ تکیهای در قزاقخانه بر پا و عدهای از وعاظ و روضهخوانهای مشهور را هم برای وعظ و روضهخوانی دعوت میکند. مطبوعات طرفدار رضاخان هم مأمور میشوند که گزارش مفصلی از این اقدام سردار سپه منتشر کنند. از جمله اقدامات وی، شرکت در مراسم احیا به همراه اغلب اعضای کابینه و بعضی رؤسای ادارات بود. در این میان، اما علاوه بر مطبوعات داخلی، مطبوعات خارجی به ویژه روزنامههای انگلیس نیز موظف بودند با تبلیغاتشان بر میزان محبوبیت رضاخان در افکار عمومی اروپاییان بیفزایند. با در نظر گرفتن چنین تدابیری، راه رضاخان برای رسیدن به سلطنت ایران کمکم هموار شد.
انگلستان، فریب خزعل و جایگزینی رضاخان
اتفاق دیگری که در راستای محبوبیت برای رضاخان تدارک شد، تسلیم شیخ خزعل و اعلام استقرار حکومت مرکزی در ایران بود. رضاخان که با واسطهگری انگلستان به سردار سپهی رسیده بود، برای فریب جامعه و افزایش محبوبیتش سعی کرد چهرهای مستقل و ضد انگلیسی به خود بگیرد؛ لذا وقتی کلنل مککورمک -یکی از مستشاران دارایی ایران- در نامهای از شیخ خزعل- عامل تحتالحمایه انگلیس- خواست تا ۴ میلیون تومان بدهی مالیاتیاش را پرداخت کند، رضاخان در نقش وزیر جنگ، از این حرکت حمایت کرد، اما شیخ خزعل به پشتوانه حمایت انگلیس در تلگرافی رضاخان را غاصب نامید و اظهار داشت: نه تنها زیر بار پرداخت مالیات نمیرود، بلکه او و مأمورش را هم به رسمیت نمیشناسد! البته شیخ خزعل در این دوران تلاش کرد با کمک انگلستان به این غائله پایان دهد. غافل از آنکه انگلیسیها دیگر به او نیازی ندارند و برای تسلط کامل بر ایران و عدم راهیابی دیگر کشورها از سوی خوزستان به هندوستان، رضاخان را برگزیدهاند! شیخ خزعل پس از اینکه متوجه شد دیگر مورد حمایت انگلستان نیست، تلاش کرد با مخالفان رضاخان در تهران و نمایندگان اقلیت مجلس نظیر آیتالله مدرس و شکرالله خانی و قوامالدوله ارتباط برقرار کند. او همچنین با هدف مبارزه با حکومت مرکزی و خلع رضاخان از مناصبش به کمک سران قبایل بختیاری و بویراحمد و قشقایی و عشایر عرب جنوب، «قیام سعادت» را به راه انداخت! در واقع شیخ خزعل به این شکل تلاش میکرد ژست طرفداری از آزادی و قانون اساسی به خود بگیرد غافل از آنکه حنایش دیگر در میان ملت رنگی ندارد! نهایتاً با دستور اربابان انگلیسی در چهاردهم آبان ۱۳۰۳، رضاخان برای رویارویی با شورش شیخ خزعل وارد خوزستان میشود. اما از آنجایی که وقوع هر گونه درگیری در آن منطقه برای دولت انگلیس بسیار نگرانکننده بود، به شیخ خزعل اعلام میکنند: از رضاخان درخواست عفو کند! از سوی دیگر هم کنسول انگلیس به دولت ایران متذکر میشود که مسئولیت مستقیم هرگونه آسیب به لولههای شرکت نفت انگلیس- ایران، با دولت ایران و شخص رضاخان است! پس از ارسال تقاضای عفو از سوی شیخ خزعل، رضاخان طی تلگرافی در بیستوسوم آبان به درخواست عفو او پاسخ داده و اعلام میکند: «به شرط تسلیم قطعی، ندامتتان را میپذیرم!» شیخ تسلیم و همراه پسرانش به تهران منتقل میشود و بلافاصله مطبوعات انگلیس، رضاخان را فاتح خوزستان مینامند! جراید داخلی نیز طبق دستور، اشعار و مقالاتی حماسی در تمجید از رضاخان چاپ میکنند! این تبلیغات سرانجام موجب میشود جماعتی از مردم، تصور کنند که سردار سپه با رشادت و شجاعت، به جنگ شیخ خزعل رفته و قشون او را قلع و قمع کرده و خوزستان را به ایران بازگردانده است!
بسترسازی برای خلع قاجاریه از سلطنت
در راستای پیشبرد پروژه انگلیسی خلع قاجاریه از سلطنت و نمایش عدم وابستگی رضاخان به انگلستان، روزنامههای حامی وزیر جنگ در حمایت از او، دست به تبلیغات گستردهای زدند. در واقع نشریات طرفدار رضاخان با انتقاد و فحاشی نسبت به قاجارها و بهخصوص احمدشاه و ولیعهد او خواستار کنارهگیری آنها از سلطنت بودند. از این روی بود که رضاخان در بیستودوم مهر ۱۳۰۴، در بخشنامهای به فرماندهان ارشد نظامی خود در سراسر کشور دستور میدهد به تنفر عمومی نسبت به سلسله قاجار دامن زنند! او بدین طریق، عملاً میخواست تا در مسیر انقراض این سلسله گام بردارد؛ بنابراین عوامل رضاخان در نشریات، چنان تبلیغاتی به راه انداختند که در همان چند هفته اول، «اعلیحضرت همایونی احمدشاه قاجار» تبدیل به «احمد علاف» گردید! جراید تهران که تا دیروز احمدشاه قاجار را «ظل الله» مینامیدند، حال مسئولیت تمام فجایع دودمان قاجاریه را به گردن احمدشاه انداختند! در این مدت برای تحریک احساسات عمومی و شورانیدن مردم علیه احمدشاه، عکسی از شاه قاجار در روزنامهها چاپ کردند که او را با کلاه شاپو و لباس غربی، در کنار مه رویان فرنگی در اروپا نشان میداد! مردم پس از رؤیت این عکس به خشم آمدند که چرا باید رعیت پادشاهی باشند که حاصل دسترنج آنها را در کافه- کابارههای فرنگ، صرف کامجویی از پری رویان فرنگی نماید؟ همزمان با تحریکاتی که در ایران به نفع رضاخان در جریان بود، وسایل ارتباط جمعی انگلیس نیز به تکاپو افتادند. از جمله روزنامه معروف بمبئی که عکس رضاخان را چاپ و تحت عنوان «موسولینی مسلمان ایران!» مقالهای سرتاپا تعریف و تمجید از خدمات رضاخان به مردم ایران در مدت کوتاه صدارتش منتشر نمود. علاوه بر اینها در پی دستور رضاخان در بیستوهشتم مهر ۱۳۰۴، نیز تظاهراتی گسترده علیه حکومت قاجار، در بسیاری از شهرهای کشور انجام شد. در چنین شرایطی رادیو مسکو هم طی تفسیری در برنامه بیستونهم مهر خود، حمایت اتحاد جماهیر شوروی از رضاخان و دولت تحت فرمان او را اعلام کرد. از سوی دیگر روزنامههای روسی هم رضاخان را شخصیتی مستقل و دشمن انگلیسیها معرفی و مخالفان داخلی او و از همه مهمتر علما و مجتهدان را وابستگان به سیاست انگلیس در ایران معرفی کردند! برخی روزنامههای به ظاهر مستقل لندن هم طبق برنامه وانمود کردند رضاخان مخالف سیاستهای انگلیس در ایران بوده و مخالفان او در ایران، از سوی کارگزاران انگلیسی تحریک میشوند!
آخرین ترفندها، برای عدم بازگشت احمدشاه به کشور
رضاخان طی دوران صدارتش طوری رفتار میکرد که توده مردم تصور کنند غیبت احمدشاه و رفتن او به فرنگ، موجب تیره روزی آنها شده و با تغییر سلطنت و زمامداری رضاخان، سعادت و نیک روزیشان باز خواهد گشت! از سوی دیگر نمایندگان حامی رضاخان در مجلس شورای ملی نیز با خودداری کردن از ذکر نام احمدشاه هنگام سوگند، مخالفتشان را نسبت به قاجاریه علنی میکردند! سر باز زدن برخی نمایندگان در اجرای سوگند وفاداری نسبت به سلطنت قاجار و برپایی تظاهرات در تهران، زنگ خطر جدی برای مخالفان رضاخان بود؛ لذا برای پایان بخشیدن به این وضعیت، تصمیم گرفتند تا با اعزام نماینده به اروپا، حوادث اخیر را به اطلاع احمدشاه رسانده و او را به بازگشت ترغیب نمایند. رحیم زاده صفوی، مدیر روزنامه آسیای وسطی، نمایندهای بود که از سوی ملیون عازم پاریس شد. رحیم زاده که در کتاب «اسرار سیاسی در راه سلطنت رضاشاه» خاطره ملاقاتش با احمدشاه را منتشر کرده است، از قول او مینویسد: «نظر انگلیسیها نسبت به من عوض نمیشود و آشکارا میگویند که با من نمیشود کار کرد! با تجربههایی که کردهام، اینقدر یقین دانستهام که دوستی سیاسیون خارجه خیری ندارد، ولی دشمنی آنها مضر است. ما باید خودمان به فکر خودمان باشیم. هر روزی که بتوانیم خودمان را روی پای خود نگه داریم، خواهی دید که آنها اول کسی هستند که دست دوستی به ما بدهند، والا نظریه انگلیسیها تنها به من نبوده که این را عیب کار من یا خطای من بدانند. آنها از عهد فتحعلیشاه به بعد، به خاندان قاجار بد نگاه میکردند...». با صحبتهای صورت گرفته نهایتاً احمدشاه تصمیم میگیرد که به کشور بازگردد. به همین واسطه هم در بیستوپنجم شهریور ۱۳۰۴، احمدشاه طی تلگرافی به رضاخان، خبر بازگشتش به کشور را میدهد. البته انگلیسیها برای آنکه در سفر احمدشاه تأخیر ایجاد کنند، «مفتاح السلطنه» سفیر ایران را به پاریس میفرستند. او در این سفر وظیفه داشته که شاه را ترغیب کند که در سرزمین زیبا و خوش آب و هوای فرنگ بماند و روانه آن خرابه نشود! علاوه بر این اربابان انگلیسی رضاخان که عزم احمدشاه را برای بازگشت به کشور جدی میدیدند، با سناریو جدیدی که به «بلوای نان» شهرت یافت، تلاش کردند مانع از بازگشت او شوند! حسین مکی در خصوص این مسئله مینویسد: «سردار سپه و بالاخره معلمین او که نمیخواستند شاه به ایران مراجعت نماید، مجبور شدند آخرین تیر را از ترکش رها نموده و در نتیجه دست به اقداماتی زده که شاه از حرکت به ایران منصرف گردد. به همین منظور بلوای مصنوعی نان را در تهران راه انداخته، عده زیادی از درباریان، موافقان دربار و همگامان مدرس را گرفته و توقیف کردند. از اواخر شهریور، جنس به خبازها کم داده شد و با شایعاتی که از طرف ایادی مرموزی که با شهربانی رابطه داشتند منتشر شده بود، مردم تصور میکردند که امسال قحطی خواهد شد یا محصول امسال ایران به اندازه سه ماه ایران کافی نخواهد بود، در مردم تولید نگرانی و اضطراب مینمودند...». در این ایام روزنامههای انگلیسی نیز شروع به انتشار شایعات نگران کنندهای در مورد ایران و خانواده سلطنتی قاجار کردند. از جمله این اخبار دروغ، گزارش خبرگزاری رویترز در خصوص دستگیری گروهی از درباریان در تهران بود. تلاشهای صورت گرفته، نهایتاً موجب انصراف احمدشاه از مراجعت به ایران شد!
قزاق و بیتابی برای نشستن بر تخت سلطنت
رضاخان سردار سپه - کـه سخت چشم انتظار پادشـاهی بود- از طریق حـبیباللّه رشـیدیان مأمور رسمی سفارت انـگلیس، پیامی برای وزیر مختار انگلیس میفرستد: «هـم اکـنون در اتومبیل مـن بـنشینید و بـهسفارت انگلیس در قلهک بروید و از قول من به آقای وزیر مختار انگلیس [سر پر سی لورن]برسانید و به ایشان بگویید که مـن خـسته شدهام! آخر تا کی باید صـبر کـنم! ایـن کـار کی تمام خـواهد شـد؟! به وزیر مختار انگلیس از قولمن بگویید که من مایلم قبر ناصرالدین شاه را بشکافم و جـنازه او را از قـبر بـیرون کشیده، بر آن آتش زنم!...». هرچند حبیبالله رشیدیان پس از انتقال این پیام به رضاخان اعلام میکند که وزیر مختارانگلیس آنها را به «مستر هاوارد» - از عوامل اصلی کودتا- ارجاع داده است: «اولاً آقای وزیر مختار از پذیرفتن ما نزد خود، سر باز زد و ما را حواله مستر هاوارد نـمود و من پیام حضرت اشرف را به مستر هاوارد رساندم. وی گفت به سردار سپه بگویید شما بهزودی بههدف خود نائل خواهید آمد و بر تخت سلطنت جلوس خواهید کرد. اینقـدر عـجله ضرورت ندارد! و دیگر اینکه مراجعه به آقای وزیر مختار، به هیچ وجه لزومی نداشت و اینگونه کارها مربوط به من است و باید به من مراجعه شود... به ایشان بـگویید شاهزادهگیری و شاهزادهکشی و شکافتن قبر ناصرالدین شاه و بیرون کشیدن جسد او از قبر و آتش زدن برآن موقوف! که ما بهشما هرگز اجازه انـجام چـنین اعمالی را نخواهیم داد و حتماً باید از دسـتزدن به چنین عملی خودداری کنید!...». هرچند این پاسخ سبب میشود که رضاخان بعدها بگوید: «ایـنها نمیخواستند بگذارند من جسد این روح سوخته را از قبر بیرون کشیده و بر آن آتش زنم؟...!»
سرانجام عامل دست نشانده، بر تخت مینشیند!
در خصوص عزم رضاخان برای منقرض کردن سلسله قاجار، وزیرمختار انگلیس در تهران در ملاقاتی به او میگوید دولت انگلیس مصمم است ایران را آزاد بگذارد! هرچند در ادامه اعلام میکند در ازای چنین مسئلهای توقع دارد به درخواستهایش رسیدگی شود. سر پرسی لورن وزیرمختار انگلیس در تهران در گزارش خود مینویسد: «رضاخان با شتابی فزاینده به سوی تفاهم با ما کشیده میشود و به سود ماست که شرایط را مناسب کنیم. اگر دولت ظریفانه عمل کند، من همه نفوذ خود را به کار خواهم گرفت که موقعیتشان را استحکام بخشم و رهنمودشان دهم... هم از این روی از هفتم آبان۱۳۰۴، موضوع تغییر سلطنت و امکان خلع قاجاریه، در جلسات مجلس شورای ملی مطرح میشود. فردای آنروز جمعی از نمایندگان مجلس شورای ملی به منزل رضاخان فراخوانده شده و در زیرزمین منزل او طرح مکتوب انقراض سلطنت قاجار را که توسط علی اکبر داور تهیه شده بود، پیش از طرح در مجلس امضا میکنند. با توجه به اقدامات انجام شده، نهایتاً ساعت ۱۱ و ربع روز شنبه نهم آبان ۱۳۰۴، مجلس شورای ملی تشکیل جلسه میدهد. در این روز ۸۰ نماینده از مجموع ۸۵ نماینده مجلس شورای ملی به لایحه خلع رژیم قاجار رأی مثبت داده و بدین ترتیب سلسله ۱۵۳ ساله قاجار، در ایران منقرض میشود. کسی تصور نمیکرد به سادگی و با دست بردن در اصل سیوپنجم قانون اساسی که سلطنت ایران را برای خانواده قاجار ابدالمدت کرده بود، بتوان یک قزاق بیاصل و نسب را شاه ایران کرد و دودمان قاجار را برباد داد! هنوز امضای ماده واحده خشک نشده، امیرلشکر طهماسبی و یزدان پناه مأمور میشوند دربار شاه مخلوع را تحویل گرفته و ولیعهدش را از ایران اخراج کنند! پس از این اقدام، قصرهای سلطنتی که متعلق به احمدشاه و خانوادهاش بود به امر رضاخان و توسط نظامیان، محاصره و ارتباط تلفنی آنها قطع میشود! انگلستان، نخستین دولتی بود که بلافاصله در دهم آبان ۱۳۰۴، رژیم جدید ایران را به رسمیت شناخت. اتحاد جماهیر شوروی هم در مقام دومین کشور در دوازدهم آبان حاکمیت جدید را به رسمیت میشناسد. دولتهای ایتالیا، بلژیک، مصر و لهستان هم در پانزدهم آبان حکومت جدید را به رسمیت شناختند. با این همه احمدشاه در هجدهم آبان ماه، طی نامهای به رضاخان مصوبه مجلس شورای ملی در انقراض سلسله قاجار را غیر قانونی خوانده و اعلام میکند که در خصوص این موضوع، به «جامعه ملل» شکایت خواهد کرد. احمد شاه پیرو اعتراض خود، در نوزدهم آبان نیز اعلامیهای در اختیار مطبوعات فرانسه قرار میدهد و در آن اقدام رضاخان در انقراض سلسله قاجار را کودتا ضد مشروطیت خوانده و تمام اقدامات سردار سپه را متکی بر زور اعلام میکند. اما این اعتراضات، دیگر اثری نداشت! چراکه در آخرین جلسه مجلس موسسان که در بیستودوم آذر ۱۳۰۴ تشکیل شد، به اتفاق آرا و با سه رأی ممتنع تصویب شد که رضاخان به عنوان رضاشاه پهلوی پادشاه ایران شود و سلسله جدیدی را بنیان نهد!
انتهای پیام/