به گزارش «سدید»؛ چند روز پیش اخباری مبنی بر فوت مردی ۳۳ ساله و زنی ۴۵ ساله بر اثر پرت شدن بلوک سیمانی روی خودروهای آنها، منتشر شد. فردی روی پلهای هوایی قرار گرفته و آنطور که خود اعلام کرده برای انتقام از مردم که او را مسخره میکردند، چنین اقدام وحشتناکی را رقم زده است. همزمان مصاحبهای از فردی منتشر شد که ماشینهای افراد را به آتش میکشیده است؛ از بنز و BMW تا ریو و ۲۰۶! او در صحبتهایش علت این اقدام را حسادت عنوان کرده است. او گفته که «من یک موتور دارم. همیشه در حسرت نشستن پشت فرمان یک خودروی مدل بالا بودم، ولی هیچوقت به آرزویم نرسیدم. از طرفی زندگیام پر از پستیها و بلندیها بود. همیشه مشکلات داشتم. همین مشکلات هم باعث شد اجازه ندهند با دختر موردعلاقهام ازدواج کنم. برای همین عصبانی شدم و تصمیم گرفتم عصبانیتم را اینطور خالی کنم. پنج خودروی بنز، بیامدبلیو، دناپلاس، پژو۲۰۷ و ریو را به آتش کشیدم.» این اتفاقات این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که در جامعه ما که دچار شکافهای طبقاتی شده، آیا این شکافها در سطح فردی تبعات اجتماعی و پیامدهای روانشناختی برای افراد گوناگون ایجاد میکنند یا خیر؟ به گفته جامعهشناسان، اگر در جامعهای نظام اقتصادی یا به عبارت دیگر، نظم مناسبات اقتصادی که مبتنی بر ایده تولید، توزیع، مصرف و توزیع عادلانه منابع، منافع، منزلتها و محصولات و فرآوردههاست، دچار خدشه یا بینظمی شود یا منطق حاکم بر مناسبات اقتصادی از طرف شهروندان بهمثابه نظم و مناسبات منطقی تلقی نشود، تبعاتی میتواند برای جامعه داشته باشد، تبعاتی که این روزها بهصورت پیدا و پنهان خود را نشان میدهد.
نمونههایی که در بالا به آنها اشاره شد، نمونههایی از وقایع خشونتباری است که هر روز ما شاهد یا شنونده آنها هستیم، خشونت، تندخویی، پرخاشگری، غضب و از کوره دررفتن چه بسیار برایمان ملموس و آشناست؛ اموری که تبدیل شده به بخشی از امور جاریه زندگیمان، عوارضی که پیامد کاهش آستانه تحمل و تابآوری جامعه در اثر مشکلات اقتصادی است و در بیشتر موارد منجر به درگیریهای کلامی، رفتاری و درنتیجه نزاع و بروز حوادث جبرانناپذیر میشود. جرائم مبتنی بر خشونت، عصبانیت، تندخویی، خشم و برافروختگی شامل نزاع، توهین و ضرب و شتم این روزها در میان آمار جرائم در جامعه ما رقم قابلتوجهی دارد. شرایطی که نشان میدهد آستانه تحمل مردم و تابآوری جامعه کاهش یافته و با کوچکترین تنش شاهد عکسالعملهای کلامی و رفتاری خارج از عرف بین افراد هستیم. حال اگر موضوع کرونا و استرس، دغدغهها و تبعات ناشی از آن را هم به مسائل عادی بیفزاییم، این وضعیت به اعتقاد کارشناسان و دستاندرکاران امر نسبتبه قبل وخیمتر هم شده است.
بیشتر ما روزانه دوروبرمان شاهد بیقراریها، عصبانیتها، از کوره دررفتنها یا به عبارتی، کاهش آستانه تحمل مردم و نیز خود هستیم، بهطوریکه با بیاهمیتترین و کمجلوهترین موضوع که میتوان با صبر و بیاعتنایی و گذشت از کنار آن عبور کرد، بگوومگوها، کشمکشها، جدالها و دعواهای شدید شکل میگیرند و گاهی منجر به شرایط جبرانناپذیری میشوند و اتفاقهایی رخ میدهند که زندگی افراد درگیر را نابود میکنند.
خشم از آن دسته هیجانهای منفی به شمار میرود که در بیشتر مواقع افراد بهخاطر احساسات زودگذر و تحتتاثیر برخی محیطهای اجتماعی دست به عملی میزنند که ممکن است در ادامه مشکلات فراوانی برای آنان ایجاد کند. جامعهشناسان و روانپزشکان ارتباط کاهش آستانه تحمل با اتفاقات جامعه، بیکاری، بیعدالتی، مشکلات اقتصادی، فاصله و شکاف میان درآمدها و مخارج خانواده، فاصله طبقاتی، اضطراب و افسردگی و غلبه سیاسی بر اجتماع و فرهنگ را از دلایل خشونت در جامعه میدانند.
پرتاب بلوک و آتش زدن ماشین؛ سیگنال فاصله طبقاتی شدید در جامعه است
علیاحمد رفیعی، جامعهشناس در تشریح علت بروز این اتفاقات به «صبحنو» میگوید: به این مساله از دو منظر روانشناسی و جامعهشناسی میتوان نگاه کرد. از بعد روانشناسی، معمولا افرادی که به این شکل عمل میکنند حتما درگیر اختلالات روانی هستند که عمده آن اختلال شخصیت است و مهمترین اختلال شخصیت در این مورد اختلال شخصیت ضد اجتماعی است. یکی از ویژگیهای افرادی که اختلال شخصیت ضداجتماعی دارند، تخریب اموال عمومی و اموال دیگران است.
به لحاظ روانشناسی باید بهدنبال اختلالات در این نوع موارد بود که حسادت یکی از منشأهای این نوع رفتار است.» او اضافه میکند: «اما از منظر روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی، طبیعتا اتفاقاتی از این دست نشاندهنده خشم فروخورده و رسوبشده نسبتبه محیط اطراف است که یکی از مهمترین عوامل آن بحث اختلافات طبقاتی است. این افراد حس میکنند که بهاندازه توانمندیهای خود نتوانستهاند رشد کنند و استدلال میکنند که جامعه و دیگران حق آنها را خوردهاند. این میتواند یکی از نشانههای اختلاف شدید طبقاتی باشد. تقویت طبقه متوسط و کاهش فاصله طبقاتی یکی از مواردی است که در بلندمدت میتوان برای جلوگیری از آنها مورد استفاده قرار گیرد.» رفیعی تاکید میکند: گاهی اوقات اگر بتوانند برای رساندن صدای خود ماشین آتش میزنند و اقداماتی از این دست انجام میدهند، گاهی اوقات طنزگونه به این شکاف میپردازند، هرچه که هست، این رفتارها به ما یک سیگنال میدهد، سیگنال شرایط بد اقتصادی که افراد برای رساندن صدای اعتراضشان دست به هرکاری خواهند زد.»
نشانهای روشن از کمکاری در حوزه مشکلات اقتصادی
امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس نیز معتقد است که اینکه برخی از مسوولان خود در قله این شکاف طبقاتی ایستادهاند سبب میشود اوضاع وخیمتر شود؛ زیرا افراد بر این باورند که وقتی خود مسوولان اینگونه زندگی میکنند و همزمان بهجز وعده و وعید اتفاق ویژهای در شرایط زندگی ما نمیافتد، پس خشم خود از این شرایط را در این قالب به نمایش میگذارند. درواقع این شرایط مسوولان که در کنار مردم نیستند و خود ثروت زیادی بر هم زدهاند، سبب شده تا علاوه بر شکاف طبقاتی حس تحقیر هم اضافه شود.
چون مردم میپرسند کسی که مسوول بوده چطور توانسته به این ثروت برسد؟ ثروتهایی که در برخی موارد با فساد و رانت به دست آمدهاند. او میگوید: اینکه فردی بلوک روی ماشینها میانداخته یا دیگری آتش میزده، شاید از منظر من و شما خطرناک و غیرمنطقی باشد، اما دل برخی را خنک کرده است، چون توانستهاند به نحوی پیام خود را برسانند که شرایط اقتصادی و اجتماعی وخیمی دارند و این شرایط در حال بدتر شدن است. وقتی صحبت از پیشرفت میشود، اما بسیاری از افرادی که به پیشرفت رسیدهاند در اصطلاح آقازاده هستند یا دارای ژن برتر، گروه دیگری خشم خود را از این «یکشبه راه صدساله رفتن را» به این شکل نشان میدهند که نشانی واضح از کمکاری مسوولان در حوزه اقتصاد
دارد.
انتهای پیام/