به گزارش «سدید»؛ زبان، بخش زیادی از هویت هر ملتی است و زبانفارسی هم به عنوان حلقه وصل و وحدت بخش اقوام ایرانی، نفوذ بالایی در میان اقوام مختلف فارسیدوست کشورمان دارد. ضرورت پاسداشت و صیانت از زبان هویتساز فارسی در برابر واژههای بیگانه طی دهههای گذشته، همواره از سوی مدیران فرهنگی کشور و بسیاری از کارشناسان این حوزه مورد تأکید واقع شده، اما حد و مرز این حساسیت هیچ وقت مشخص نبوده و رویهای خاص و تعریف شده برای آن وجود نداشتهاست. دکترمحمدرضا ترکی شاعر، محقق ادبی، دانشیار گروه زبان و ادبیاتفارسی دانشگاه تهران و عضو وابسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در گفتگو با جامجم از ویژگی وحدتبخش زبانفارسی در میان اقوام ایرانی میگوید و اینکه نگرانی از نفوذ واژههای بیگانه و داعیه حراست از زبانفارسی در چه صورت بجا و قابل قبول است. او همچنین از «کلمات دخیلی» میگوید که هر چند از دیگر زبانها به زبانفارسی وارد شدهاند، اما به غنای این زبان میافزایند و نباید برای زبان فارسی، زیان بار تلقی شوند. بحث زبان بهخصوص زبانفارسی در ماهها و سالهای اخیر بسیار مطرح شدهاست و به نظر میرسد گروهی درصددند، این بحث را از خاستگاه فرهنگی آن خارج و آن را وارد بحثهای سیاسی کنند و البته رسانههایی مانند بیبیسی فارسی و العربیه هم در این میان سعی کردند از آب گلآلود ماهی خود را بگیرند که البته با پاسخ گویشوران دیگر اقوام ایرانی روبهرو شدند و آنان بر نقش وحدتبخش زبانفارسی در طول تاریخ در ایران، تأکید کردند. گفتوگوی ما را با محمدرضا ترکی بخوانید.
برای ورود به بحث میخواهیم بدانیم آیا زبانفارسی در ایران، متعلق به قوم خاصی است و اصولا ما در ایران، «قوم فارس» داریم؟ نه، زبانفارسی در ایران زبان قوم خاصی نیست. ما قومی در ایران به اسم «قوم فارس» نداریم. هیچ کس هنگام معرفی، ابتدا به ساکن خودش را فارس نمینامد. فارسی نام یک زبان است؛ نه یک قوم و نژاد. در تاریخ ایران فراوان از ترکان و لران و کردان و دیلمیان و طبریان و... دیگر اقوام سرافراز ایران سخن گفته شده، اما از قومی با عنوان فارس سخن به میان نیامدهاست.
این را که گفته میشود، زبان فارسی، زبان میانجی و وحدتبخش اقوام ایرانی در طول تاریخ بوده، چگونه تحلیل میکنید؟ بزرگترین شاعران ایران زمین، جز آنها که در خراسان زاده شدهبودند، زبان مادریشان فارسی نبودهاست. آنان فارسی را در مدرسه میآموختند و زبانفارسی را به عنوان زبان مشترک و بین الاقوامیخود به کار میبردند. دفن بیش از ۴۰۰ نفر از سخنوران بزرگ زبانفارسی در مقبره الشعرای شهری مثل تبریز نشان میدهد در گذشتههای دور و نزدیک تا همین اواخر، هیچ تعارضی بین زبان مادری و زبان مشترک وجود نداشتهاست. زبانفارسی همان قدر به تهرانیها تعلق دارد که به تبریزیان و مردم سنندج و خرمآباد و خرمشهر و زابل و گرگان و مشهد و رشت و ساری و... در ایران امروز دهها زبان بومی وجود دارد. همه این زبانها همواره در داد و ستد با زبانفارسی بوده اند بیآنکه هیچ تعارضی بین آنها و زبانفارسی وجود داشتهباشد؛ بنابراین القای دشمنی و تضاد و رقابت بین این دو مقوله فاقد مبنای علمیاست. زبانهای قومی و بومی را به عنوان سرمایههای ارزشمند ملی باید حفظ کرد و هرگونه توهین و بی مهری به این زبانها را باید خیانت به ایران شمرد.
به باور شما چرا مسؤولان و صاحبنظران فرهنگی ما که داعیه پاسداری از زبانفارسی در برابر واژههای بیگانه دارند، به میزانی که در برابر واژههای انگلیسی و غربی حساسیت نشان میدهند، در برابر واژههای عربی حساس نیستند؟
همین پرسش را گاهی جوان ترها مطرح میکنند که چرا برخی مسؤولان فرهنگی ما که در برابر واژههای انگلیسی و غربی موضع میگیرند و جوش و خروش نشان میدهند، از کنار واژههای عربی به سادگی عبور میکنند؟ مگر واژه بیگانه با بیگانه فرق میکند؟! در پاسخ به این سوال باید گفت مقایسه زبان انگلیسی با عربی قیاسی مع الفارق است. واژگان عربی تبار موجود در زبانفارسی عمدتا در گذشته و بنابر نیازها و ضرورتهای زبانی وارد فارسی شده اند. زبان عربی، تاکنون موجودیت زبانفارسی را تهدید نکردهاست. اگر زبان عربی تهدیدی برای زبانفارسی بود، بعد از گذشت روزگاران دراز تاکنون نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان. عربی پیوسته در داد و ستد با زبانفارسی بوده و از فارسی واژه گرفته و به آن واژه دادهاست. البته این سخن هرگز به معنی تساهل بیش از حد در برابر عربی و انباشتن نثر امروز از کلمات نامأنوس تازی نیست، اما میزان واژگان انگلیسی و غربی که در یک قرن اخیر وارد زبانفارسی شده، قابل مقایسه با کلماتی که در این دوران از عربی وارد زبان ما شده نیست.
اصطلاحات انگلیسی، مخصوصا بعد از کودتای ۲۸ مرداد و تسلط استعمار بر کشور ما به صورت بسیار گسترده وارد زبانفارسی شده اند و میشوند و در صورت ورود بی رویه میتوانند برای زبانفارسی خطرآفرین باشند، اما در حال حاضر این خطر به هیچ وجه از جانب زبانهای دیگر حس نمیشود. اگر فرض کنیم واژههای عربی تبار برای زبانفارسی خطر هستند، که یقینا این چنین نیست، باید گفت در روزگار ما به شدت از میزان این خطر کاسته شدهاست؛ چرا که دست کم از دوران مشروطه به این سو شمار این کلمات به طور طبیعی در زبانفارسی تعدیل شده و آنچه باقی مانده، عمدتا همان کلمات مأنوس و جا افتادهای است که بزرگان زبانفارسی از قبیل مولوی، سعدی، حافظ و... زیباترین آثار خود را به کمک آنها آفریدهاند. حذف این کلمات باعث انقطاع فرهنگی و بیگانه شدن ما و نسلهای بعدی با مواریث گذشته میشود.
آیا این نگرانی از نفوذ واژههای انگلیسی منحصر به زبانفارسی است؟
این نگرانی از نفوذ انگلیسی منحصر به ما نیست؛ زبانهای دیگر از قبیل فرانسوی هم همین خطر را به مراتب مختلف احساس میکنند. علت این احساس خطر این است که انگلیسی، زبان فرهنگ مسلط بر دوران ما و زبان علم و فناوری است و این توانایی را دارد زبانهای دیگر را با گسترش مرزهای خود محدود کند. اگر زبانفارسی امروز نتواند موجودیت خود را به عنوان «زبان علم و فناوری» ثابت کند دیر یا زود، عرصه را به زبان انگلیسی واگذار میکند. ورود بیرویه اصطلاحات انگلیسی بی شک بر سرعت این عقب نشینی و اضمحلال در برابر این حریف قدَر خواهدافزود.
چرا انگلیس بعد از فتح هند اول سراغ زبانفارسی رفت تا جایی که زبانفارسی در شبهقاره هند به اضمحلال رسید؟
واقعیت این است که زبانفارسی تاکنون آسیبهای جدی از زبان انگلیسی تحمل کردهاست. تجربه تلخ اضمحلال زبانفارسی در شبهقاره هند و نقاط دیگر پیش روی ماست. از وقتی که بوی نفت، ویلیام دارسی را به ایران کشاند، ایجاد تفرقه بین مردم ایران به بهانههای مختلف آغاز شد. این استعمارگران وقتی به هندوستان هم رفتند، یکی از کارهایشان ریشه کن کردن زبان فارسی، زبان رسمی آن سرزمین در قرون متمادی بود. از شگردها و شیطنتهای این جماعت، یکی این است که از طرفی به تعصبات زبانی مرکزنشینان دامن میزنند و بر طبل خود برتر بینی فارس زبانان میکوبند و دهها شبکه در اختیار آنان قرار میدهند تا مبلغ نژادپرستی خاصشان بشوند و همزمان همین امکانات را در اختیار قومیتها قرار میدهند و سعی میکنند زبان مادری آنان را در برابر زبان ملی و مشترکی که تعلق به یکایک آنان دارد وانمود کنند و حالا هم که نوچههای حقیرشان کارزار بی افتخاری راه انداختهاند با هدف تضعیف و نفی یکی از ارکان هویتی ملت ایران.
استفاده بیرویه از واژههای انگلیسی و غربی در جامعه امروز ایران از چه عاملی نشات گرفتهاست؟
به عقیده من خود کم بینی در برابر فرهنگ مسلط غربی که ویژگی بارز جوامع عقب مانده است باعث شده بر میزان خطر زبان انگلیسی افزوده شود. بخشی از مردم جامعه ما به وضوح کاربرد کلمات فرنگی را مایه فخرفروشیهای کودکانه قرار میدهند و حتی شرکتها و موسسات بزرگ و کوچک ما بر سر انتخاب نامهایی که طنین فرنگی دارد برای کالاهایشان، دست به دامان شگردهای عجیب و غریب میشوند و اگر این کلمات، به ویژه اصطلاحات انگلیسی به صورت انبوه و غیرمدیریت شده وارد زبان شوند، به شدت میتوانند به زبان و فرهنگ آسیب برسانند و هویت ایرانی را در دراز مدت در معرض مخاطره قرار دهند.
در این بین نظرتان در مورد «سرهگرایی» در زبانفارسی به عنوان سیاستی اتخاذ شده از سوی مسؤولان فرهنگی کشور چیست؟
«سرهگرایی» یعنی تلاش برای زدودن واژههایی که عمدتا از عربی وارد زبانفارسی شدهاند و اینک جزو گنجینه زبانفارسی به شمار میآیند، متأسفانه سیاست اعلام شده و نشده دست اندرکاران فرهنگی در قرن اخیر، قبل و بعد از انقلاب بودهاست. این سیاست که تلاشی بیهوده و شکست خورده و غیرعلمی به شمار میآید، مخصوصا وقتی جامه افراط پوشیده، زیانبار هم بوده و فقط به تعصبات زبانی، قومی و تضعیف وحدت ملی، منجر شدهاست. طبعا اصرار بر این سیاست شکست خورده و غیرعلمیدر قالب عربی ستیزی به نفع زبانفارسی نیست. بهره بردن از واژههایی که پیش از این به ضرورت و به صورت طبیعی از زبانهای دیگر، اعم از عربی، ترکی، سنسکریت، انگلیسی، فرانسوی، روسی و ... وارد زبانفارسی شده و اهل زبان آنها را پذیرفتهاند، هیچ اشکالی ندارد. این قبیل واژهها که «کلمات دخیل» نامیده میشوند، در همه زبانهای زنده جهان وجود دارند و بر غنای زبان میافزایند؛ بنابراین هیچ صاحب نظر آگاهی این قبیل واژگان را بیگانه و وجود آنها را زیانبار تلقی نمیکند. بسیاری از کلمات عربی و انگلیسی موجود در زبانفارسی از همین قبیل اند. حذف این کلمات نه شدنی است و نه مطلوب. تأکید میکنم قیاس عربی و انگلیسی با یکدیگر و هر دو را به یک اندازه بیگانه شمردن و با یک چوب راندن، خطاست. ورود اصطلاحات عربی، برخلاف انگلیسی در شرایط فعلی در حدی نیست که به زبانفارسی لطمه بزند. سره گرایی و عربی ستیزی یک سیاست شکست خوردهاست. همه کلمات و اصطلاحاتی که پیش از این از زبانهای مختلف وارد زبانفارسی شده و اهل زبان آنها را پذیرفتهاند، اعم از عربی، ترکی، انگلیسی، آلمانی، روسی تبار و ... بخشی از زبانفارسی هستند. سخن تنها بر سر انبوه اصطلاحات و کلمات جدید غربی و نه اصطلاحات پذیرفته شده و جا افتادهاست.
/انتهای پیام/
منبع: روزنامه جام جم