گروه راهبرد «سدید»؛ رابطه میان تحزب به عنوان یک نهاد واسط سیاسی با نظام جمهوری اسلامی همواره به عنوان یکی از دغدغههای جامعه شناسان سیاسی بوده به نحوی که پیرامون چگونگی اثرگذاری احزاب در نظام اسلامی مقالات متعددی نگاشته شده است. در همین راستا و به جهت فهم و درک صحیح از چگونگی اثرگذاری بنیادین نهادهای واسط در نظام جمهوری اسلامی به عنوان حکومت اسلامی مصاحبهای با جواد منصوری ترتیب دادهایم. وی که عضو جمعیت وفاداران انقلاب اسلامی پیش از انقلاب بوده و تجربه حضور در احزاب موثر ابتدای انقلاب همچون حزب جمهوری اسلامی و حزب ملل اسلامی را داشته، معتقد است که به دلیل عدم ارتقای فرهنگ عمومی جامعه، فعالیت جمعی در کشور نهادینه نشده و همین امر موجب گردیده تا احزاب با رانت و باندبازی اشتباه گرفته شود. وی همچنین فعالیت نهادهای مذهبی به عنوان یکی از نهادهای واسط را یکی از موثرترین فعالیتها در جامعه فعلی دانسته که نیازمند سازماندهی و شناسنامه دار شدن جهت اثرگذاری هرچه بیشتر در آینده میباشد.
با توجه چالشهای بسیاری که میان متفکرین حوزه علوم سیاسی پیرامون کارکردهای تحزب در ایران وجود داشته، به طور کلی نسبت نظام جمهوری اسلامی با مساله تحزب به چه صورت بوده و آیا تحزب به معنای آنچه در حال گسترش در جهان بوده در حکومت دینی جایگاه موثری خواهد داشت؟
منصوری: برای رابطه میان حکومت دینی یا نظام جمهوری اسلامی ایران با مساله تحزب ما نیاز به یک مقدمه داریم. ابتدا اینکه نظام اسلامی ما و پیشتر از آن انقلاب اسلامی ما چه ویژگیهایی داشته و با سایرنظامها چه تفاوتهایی دارد؛ اگر به این موضوع توجه نشود بدون شک حل مساله بدون جهت و بی هدف خواهد بود چرا که در ساده انگارانهترین حالت برخی از جامعه شناسان میگویند، چون این شیوه و متد سیاسی احزاب جواب داده پس حتما در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز جواب میدهد که این استدلال نادرست است. آنچه در نظام ما شکل خواهد گرفت بر مبنای تحزب دینی بوده و طبیعتا با تحزب غربی که طبعا مبانی تفکر مادی و ماتریالیستی داشته متفاوت است. آنچه به عنوان احزاب و حزب گرایی در سایر کشورها شکل گرفته مبتنی بر تجمیع و انباشت ثروت در مبانی اقتصادی و همچنین دستیابی به قدرت در مبانی سیاسی بوده در حالی که در حکومت دینی و اسلامی اصل برپایه مسئولیت شرعی یا اجتماعی است. احزاب برای حفظ نظام اسلامی و مقابله با تهدیدات بیرونی کاربرد داشتهاند نه برای حذف رقبای سیاسی و سلطه بر عرصه قدرت و ثروت! در روایتی از امام علی (ع) آمده است که حکومت برای شما طعمهای برای دستیابی به ثروت و شهرت نبوده بلکه یک تکلیف شرعی برای خدمت گزاری به مردم است. این پاسخ شما از نوع نگاه به حکومت دینی بوده، ولی اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم جامعه ما به دلیل مساله فرهنگ عمومی حتی قادر به فعالیت حزبی واقعا نیز نیست. به نظرم آنچه پیش از مساله احزاب وتحزب در ایران باید بدان پرداخته شود، مساله ارتقای فرهنگ عمومی است تا زمانی که این ارتقا صورت نگیرد، تجزیه و تحلیل چیستی چرایی و چگونگی فعالیت احزاب در ایران امری بیهوده خواهد بود.
با همه توضیحات باید بگویم آنچه مساله اثرگذاری نهادهای واسط را به چالش قرنهای گذشته تا به امروز مبدل ساخته، بحث فرهنگ عمومی است. وقتی ما بخواهیم در نظام واره سیاست گذاریهای خود یک ساختار قانون گرا با اقتضائات خاص خود همچون مشارکت عمومی و انتخابات داشته باشیم نیازمند ارتقای فرهنگ عمومی هستیم. بعد از جنگ جهانی دوم، اروپاییها و آمریکا به این نتیجه رسیدند که برای حفظ موجودیت خود نیازمند ارتقای فرهنگ عمومی هستند و به همین منظور نیز اولین کاری که کردند انتخاب ۶ محور برای ثبات نظام واره سیاست گذاری خودشان بود. قانون گرایی، جمع گرایی، وجدان کاری، نظم و برنامه، مسئولیت پذیری و ادب اجتماعی جزوی از آن ۶ محور بود که در سیاست گذاریهای ما در قرون گذشته بخشی از این ۶ محور مورد غفلت قرارگرفته است. مساله فردگرایی یا همان Individualism که ریشه در تفکرات مکاتب لیبرالیسم و اگزیستانسیالیسم داشته متاسفانه در کشور ما ریشه دوانده و حکومت قانون در کشور تضعیف شده است. من حتی عدم موفقیت احزاب در کشور را با نگرش تاریخی ریشه در همین تفکرات فردگرایانه میدانم.
پس آنچه تحت عنوان احزاب گوناگون در ایران فعالیت میکنند براساس چه رویکرد یا مدل سیاسی میباشد؟
منصوری: شاید از نظر اسمی ما ۲۰۰ حزب را در وزارت کشور ثبت کرده باشیم، ولی نمیتوان به گروههای مشترک المنافع که یک دفتر رسمی دارند و صرفا ثبت شدهاند، حزب را اطلاق کرده و فعالیتهای آنها را فعالیت حزبی نامید. همین الان اگر در میان مردم بروید و اسامی برخی از این احزاب را بگویید حتی یکبار هم اسمشان را نشنیده اند، اینکه تحزب در ایران به صورت دکوریته وجود داشته یکی از نواقص موجود کشور به حساب میآید. من همچنان میگویم، چون فرهنگ عمومی کل جامعه ارتقا پیدا نکرده بنابراین فرهنگ جمعی یا حزبی نیز از دیرباز تا به امروز شکل نگرفته است.
اساسا قوانین موجود در قانون اساسی کشور اجازه فعالیت واقعی به احزاب میدهد؟
منصوری: برمیگردم به صحبتهای قبلی خودم، وقتی تبعیت از قانون شکل نگرفته و فعالیت جمعی در نظامهای آموزش تشویق نشده است چطور انتظار فعالیت حزبی واقعی را دارید؟ به نظرم ما فارغ از رابطه نظام جمهوری اسلامی با احزاب باید به چگونگی فعالیت احزاب بپردازیم. این مسائل زیربنایی بودهاند و تا این مسائل نشود نمیتوان به سراغ تغییر کارکردها رفت. در حال حاضر مشکل ما تحزب نیست بلکه مشکل این بوده که تحزب با اصول خودش نه تاکنون شکل گرفته و نه مدیریت شده است. شکل گیری احزاب بر اساس باندبازی بوده و مدیریت آن نیز از طریق امتیازگیری و درگیرشدن با حاکمیت و چانه زنی پیش میرود. حزب به معنای واقعی باید برنامه نقد دولت کنونی و چگونگی برنامه ریزی در صورت حضور در دولت آینده را داشته باشد، کدام یک از احزاب ما تا کنون چنین چیزی را در درون خود داشتهاند؟ هیچ کدام. اصلا هیچ مدل علمی در راستای اداره کشور معرفی نشده و یک سری شعارها جا به جا میشوند. بذارید کمی مصداقیتر بگویم وقتی یک حزب به معنای واقعی شکل بگیرد ما متوجه میشویم که در صورت تحقق یک گفتمان چه کسی وزیر اقتصاد تفکر جدید میشود، ولی در کشور ما اصلا چنین چیزی در نظام حزبی وجود نداشته و یک سری گروههای مشترک المنافع براساس رانت و روابط افراد را برای وزارت و یا جایگاههای دیگر سیاسی انتخاب میکنند.
ولی در گذشته برخی احزاب همچون حزب جمهوری اسلامی در برههای توانست ضمن کادرسازی تشکیلاتی در امر حکمرانی موفق کشور اثرگذار باشد، این مساله را چگونه ارزیابی میکنید؟
منصوری: بنده حزب جمهوری اسلامی را یکی از موفقترین مدلهای تشکیلاتی نه تنها در پس از انقلاب بلکه در از ابتدای مشروطه تا به الان از نظر همان مساله کمک به ایجاد ارتباط مستمر میان جامعه و حاکمیت میدانم، ولی اتفاقا همین حزب جمهوری هم به نوعی برپایه موفقیت فردی بوده است. به نظرم به دلیل شخصیت کاریزما و چند وجهی شهید بهشتی حزب جمهوری اسلامی توانسته بود به بقای خود ادامه دهد و پس از شهادت ایشان همانطور که میدانید به انحلال کشیده شد. چون ساختار فردگرای بوده بنابراین با خروج یک فرد، نظام حزبی از هم پاشید و این مساله ریشه در همان فرهنگ عمومی دارد که بدان اشاره کردم. اجازه بدهید کمی مصداقیتر به این مساله اشاره کنم. امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب بی شک یکی از مدیر و مدبرترین شخصیتهای موجود کشور بوده چرا که به درستی از چینش و ساختار تاریخی ایران آگاه بود و برای همین در سخنان خود بارها بر مساله ولایت فقیه تاکید کردند. این تاکید بر مساله ولایت فقیه و اینکه پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت خود آسیبی نرسد ریشه در همان آشنایی امام با عدم ارتقای فرهنگ عمومی کشور بود. حضرت امام (ره) میدانستند که با چنددستگی گروهی و حزبی به دلیل فردگرایی مفرط در جامعه، نظام دچار گسست میشود و در همین راستا نخ تسبیح همه تفکرات سیاسی را اصل ولایت فقیه و شخص، ولی فقیه معرفی کردند. این خیلی نکته ظریفی بوده و همین امر نیز موجب حفظ نظام شده است. این که شما میبینید ضدانقلاب دائم میگوید مرگ بر اصل ولایت فقیه بیخود نیست، چون میداند این نظام فردگرایی ریشه داشته و با حذف این اصل میتواند کل نظام را از بین ببرد.
شما بر مساله نقش محوری افراد در احزاب و فردگرایی در جامعه تاکید داشته و حتی حزب جمهوری اسلامی را تحت تاثیر شهید بهشتی میدانید، ولی در سدههای گذشته حزب توده فارغ از نقش محوری افراد توانسته بود در برهههای مختلف اثرگذار باشد، این مساله آیا با صحبتهای شما تضاد گفتمانی ایجاد نمیکند؟
منصوری: خیر چرا که اصلا توده را حزب نمیدانم. حزب مبانی و کارکردهای مختلفی داشته که توده هیچ کدام از آنها را نداشته و نخواهد داشت. مهمتر از همه حزب توده یک میلیشیای جریان نفوذ شرق و شوروی بوده که در کشور سمپادهایی نیز پیدا کرده بود. ما وقتی در سال ۶۱ اسناد حزب توده را کشف کردیم متوجه شدیم که ۱۲ نفر در سفارت شوروی در ایران فقط مدیریت حزب توده در ایران را برعهده داشتهاند و در این راستا پول و برنامه ریزی مدون انجام میدادند. کار به جایی رسیده بود که حتی کاغذ نشریه و دستگاه تکثیر هر هفته توسط کشتیهای انزلی همراه با کتابهای مختلف وارد ایران میشد. ماهیت واقعی این حزب نیز به مرور زمان در میان جامعه ایرانی مشخص شد و به دلیل اینکه بطن فرهنگ عمومی جامعه مبنای دینی داشته (چه قبل و چه بعد از انقلاب)، توده نتوانست جامعیت خود را در میان مردم داشته باشد و اصطلاحا ریشه بدواند. توده هیچ وقت ریشههای سیاسی، فرهنگی و اعتقادی در بطن جامعه ایرانی نداشته، ولی به دلیل ماهیت مسلحانه بودن و یا تبلیغات بسیار این تصور ایجاد شده بود که فعالیتهای توده بسیار اثرگذار است!
همواره از احزاب و حزب به عنوان یکی از نهادهای میانجی میان جامعه و حاکمیت نام برده میشود که حوزه تخصصی فعالیت آنها در حوزه سیاسی بوده، ولی آیا سایر نهادهای واسطه همچون نهادهای مذهبی قابلیت میانجی گری موثر را دارا میباشند و یا امکان انتقال پیام از جامعه به حاکمیت را خواهند داشت؟ اگر بله در چه حوزههایی قابلیت تبدیل شدن به یک نهاد واسطه اثرگذار را خواهند داشت؟
منصوری: ابتدا باید به نقش نهادهای مذهبی در امور مختلف را از زاویه تاریخی بنگریم. نهادهای مذهبی از دیرباز یکی از تاثیرگذارترین نهادهای اجتماعی (برمبنای اجتماعی تاکید دارم، نه لزوما سیاسی) بودهاند طوری که مرجعیت در بحث نهضت تنباکو و حتی تاسیس مشروطیت بسیار موثر بود. اثرگذاری نهادهای مذهبی ذیل مرجعیت، هیئتها، مساجد و... به دلیل عدم قدرت طلبی این نهادها و بطن مردمی بودنشان بسیار گسترش پیدا کرده بود و همین امر نیز موجب گردید تا پروسه منزوی کردن مذهب در کشورهای اسلامی با مفاهیم ناسیونالیستی بعد از شهریور ۱۳۲۰ توسط برخی از حکومتها در پیش گرفته شود. در ایران افرادی همچون کسروی، رضاپهلوی و درسایر کشورهای اسلامی افرادی همچون سردار داوودخان و عبدالناصر و آتاتورک ازجمله افرادی بودند که سعی داشته تا مقوله نقش نهادهای مذهبی را در جامعه کاهش دهند. ولی واقعیت این است که پس از جنگ جهانی دوم، موثرترین جریانهای اجتماعی در کشورهای اسلامی، مذهبیون بودند که یک تقابل را با تفکرات ناسیونالیستی ایجاد میکردند، نهادهایی همچون اخوان المسلمین، مسلمانان مجاهد ترکیه و... از جمله حرکتهای مذهبیون در کشورهای اسلامی بود. تقریبا میتوان گفت پس از ۱۵ خرداد، حضرت امام خمینی (ره) معتقد بودند که فعالیت نهادهای مذهبی باید ذیل یک برنامه و سازوکار مدون ادامه پیدا کند. همین سازماندهی منسجم هیئتها، حسینیهها و مساجد موجب شده بود تا وقتی، امام در عراق و پاریس تبعید بود، اعلامیههای وی خانه به خانه در محلات به ویژه تهران توسط همان سازماندهی صورت گرفته دست به دست شود. پس از لحاظ تاریخی نهادهای مذهبی قابلیت و ظرفیت برای تغییر یک حکومت داشتهاند طبیعتا نقش میانجی گری به عنوان نهاد واسط بین مردم و حاکمیت که امری طبیعی است.
حال به سوال شما بر میگردیم، نهادهای مذهبی اعم از هیئتها و مساجد در شرایط فعلی قابلیت انتقال مطالبات و تجمیع تقاضای عمومی جامعه را برعهده داشته و به سبب عدم تملک قدرت و یا چشمداشت به حوزه قدرت سیاسی از نفوذ عمیق تری نسبت به احزاب در میان کلونی جامعه مذهبی برخوردار است. اما باید بپذیریم که نهادهای مذهبی همه سلایق، تفکرات و عقاید عمومی جامعه را رهبری و نمایندگی نخواهد کرد و به عنوان یکی از نهادهای واسط میتواند کلونیهای مذهبی جامعه که در اکثریت نیز میباشند را نمایندگی کرده و نیازهایشان را به حاکمیت منتقل کرده و حتی مطالبه گری و نظارت داشته باشد. اما تا به امروز این اتفاق به صورت هدفمند صورت نگرفته چرا که این نهادهای مذهبی به دنبال هویت بخشی به خود به عنوان یک نهادواسطه میان مردم و حاکمیت معرفی نکرده اند. یکی از ویژگیهای اصلی نهادهای واسط شناسنامه دار بودن آنهاست بنابراین هریک از نهادهای مذهبی که قصد دارند در راستای انتقال مطالبات مردم به حاکمیت باید به صورت سازماندهی شده و شناسنامه دار اقدام نمایند تا از هرج و مرج به ویژه در حوزه رسانهای جلوگیری شود.
/انتهای پیام/