داستان پیچیده امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر در جامعه ما؛
احتمالاً روی دیوار‌های مدرسه یا نیروی انتظامی شعار امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر را خوانده یا جایی دیده‌اید که وقتی از هدف‌های اصلی قیام حضرت امام حسین (ع) نام می‌برند، مهم‌ترین‌شان احیای امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر است. امام می‌خواستند خیرخواهانه مردم را از اشتباه دربیاورند و به آنچه خدا وعده داده بود

به گزارش «سدید»؛ احتمالاً روی دیوار‌های مدرسه یا نیروی انتظامی شعار امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر را خوانده یا جایی دیده‌اید که وقتی از هدف‌های اصلی قیام حضرت امام حسین (ع) نام می‌برند، مهم‌ترین‌شان احیای امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر است. امام می‌خواستند خیرخواهانه مردم را از اشتباه دربیاورند و به آنچه خدا وعده داده بود، دعوت کنند. آنقدر این دعوت و روشن‌سازی اذهان مردم، برای‌شان مهم بود که تن به جنگ دادند و آن همه عزیز را در راه این هدف از دست دادند و به داغ تک‌تک‌شان نشستند. آن زمان احیای نماز همان امربه‌معروف بود؛ مهمی که امام حتی در صف جنگ هم این فریضه را از دست ندادند و آن را زیر بار تیر‌های اشقیا اقامه کردند. بیرون کشیدن مردم از وعده‌وعید‌های صد من یک غاز یزید ملعون و خاندانش که سعی در تخریب بنی‌هاشم داشتند، همان نهی‌از‌منکر بود، یعنی هم راه پیدا بود و هم تکلیف چاه مشخص بود. امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر دو مورد از رکن‌های اساسی و مهم فروع دین ما مسلمانان است، یعنی همتراز با نماز که حتی در جنگ هم اقامه می‌شود و خدا حتی برای سخت‌ترین شرایطش و حتی زیر آب هم حکم شرعی داده که مبادا نماز بنده‌ای ترک شود یا برای روزه‌اش قوانین سفت و سختی دارد و حتی برای شرایط خاص هم کلی قانون و تبصره وضع کرده است. حج هم که مردم خودشان عاشق آن هستند و هر ساله بسیاری از انسان‌ها به میل خود راهی خانه خدا می‌شوند تا این فریضه شرعی را انجام دهند و آن هم با قوانین خاص خودش که باید پیش از اعزام آن‌ها را فرا گرفت... و، اما بپردازیم به بحث اصلی‌مان یعنی امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر.


امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر مظلوم واقع شده است!
امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر در جامعه ما مظلوم واقع و قلب و از ماهیت و حقیقتش دور شده است. مگر این دو عبارت ساده، ولی بسیار مهم جزو ارکان فروع دین نیستند؟ مگر فروع دین را اگر کسی نپذیرد، از دایره مسلمانی خارج نیست؟ پس چرا امربه‌معروف یا نهی‌از‌منکر نتوانسته جایگاه خود را بیابد؟ چرا برای آن مقررات خاصی وضع نشده است یا اگر شده چرا اطلاع‌رسانی نمی‌شود و اگر می‌شود چرا کسی جدی نمی‌گیرد؟ چرا رکن دین ما خلاصه شده در برخورد با چند دختر بدحجاب و برخورد با جوان‌هایی که اتفاقاً نیاز دارند از دین، رحمت و عطوفت ببینند؟ چرا ستاد امربه‌معروف ما فقط برای ارشاد جوان‌هاست؟

تذکر با غضب و دستور راهگشا نیست
بیایید این سبک امر کردن را بی‌طرفانه نقد کنیم. با طرح یک سؤال شروع می‌کنم. شما در خیابان در حال قدم زدن هستید و در افکار خود غرق شده‌اید، ناگهان فردی از پشت شما را عتاب‌گونه خطاب قرار می‌دهد و برای پوشش غیرعرف‌تان تذکر می‌دهد. همه سمت شما سر می‌چرخانند و با کنجکاوی نگاه‌تان می‌کنند. شما چه حالی می‌شوید؟ پس تذکر با غضب و دستور هیچ کجای تاریخ راه‌حل مناسبی نبوده و نیست. شما نمی‌توانید مدام از بدحجابی بد بگویید، ولی حجاب درستی را برای جامعه تعریف نکنید. شما نمی‌توانید مردم را تشویق به فرزندآوری کنید، پیش از آنکه زیرساخت‌های فرهنگی، بهداشتی و اقتصادی را برای خانواده‌ها فراهم کنید. نتیجه اینکه: امربه‌معروف نیاز به زیرساخت دارد و با یک دفتر و دستک و تعیین بودجه در دفتر ادارات و سازمان‌ها کاری پیش نمی‌رود.

باید با دلیل محکم، سند و مدرک حرف زد
جوان و نوجوان حالا به سادگی زیر بار نمی‌رود و برای قانع کردنش باید دلیل محکم بیاورید. باید با سند و مدرک حرف بزنید. او باورهایش تحت تأثیر هجمه دشمنان اسلام شکننده است و آنچه را می‌بیند باور می‌کند، نه آنچه می‌شنود. شما ۱۰ واحد در دانشگاه درس انفاق و دست‌گیری فقرا بگذارید، ولی وقتی در اخبار فلان مسئول فقط به خوشی خود و خانواده‌اش می‌اندیشد یا هر روز خبر اختلاس و دزدی می‌شنود و از آن طرف قصه انفاق را، طبیعی است که باور نمی‌کند. او نیاز به مشاهدات عینی دارد تا آموخته‌هایش را محک بزند. شما نمی‌توانید به عنوان یک مسئول جامعه را به سمت ازدواج در سنین کم تشویق کنید و آن را برای تحکیم خانواده مؤثر بدانید، ولی خودتان دخترتان را برای ادامه تحصیل و رفاه بیشتر راهی اروپا کنید.

حکایتی آموزنده از سیره پیامبر اکرم (ص)
روزی زنی نزد حضرت پیامبر اکرم (ص) رفت و از ایشان خواست پسر خردسالش را نصیحت کند.
پیامبر (ص) از آن زن می‌پرسد: مگر از این بچه چه خطایی سر زده است؟ او هم در پاسخ می‌گوید: پسرم به شدت از خوردن خرما لذت می‌برد، به همین دلیل خرما زیاد مصرف می‌کند و چند روزی است که حال خوبی ندارد، اما باز هم خرما زیاد می‌خورد و من هر چقدر که او را از این کار منع می‌کنم، گوشش بدهکار نیست. حضرت محمد (ص) به آن زن فرمودند: «از شما خواهشی دارم، به خانه بازگردید و فردا مجدداً نزد من بیایید تا من فرزندت را نصیحت کنم.» آن زن به خانه اش برگشت و صبر کرد که فردا دوباره نزد پیامبر (ص) برود. فردای آن روز، زن دست پسرش را گرفت و نزد حضرت محمد (ص) رفت. پیامبر (ص) کنار آن‌ها نشست و با زبانی نرم و مهربانانه با پسرک صحبت کرد. آن پسر از لحن صحبت پیامبر (ص) خیلی خوشش آمد و نصیحت رسول خدا کارساز شد. مادر آن پسر به پیغمبر (ص) گفت: از شما ممنونم که توانستید پسرم را قانع کنید تا خرما نخورد، اما خب چرا همان دیروز که خدمت‌تان رسیدیم با او صحبت نکردید؟! حضرت محمد (ص) لبخندی زدند و فرمودند: دیروز من داشتم خرما می‌خوردم و جلوه خوبی نداشت، زمانی که خودم مشغول خرما خوردن هستم، شخص دیگری را از خوردن آن منع کنم. من اگر دیروز با پسرتان صحبت می‌کردم، مطمئن بودم نصیحتم بی‌فایده است و پسرتان در ذهنش با خود می‌گفت اگر خرما ضرر دارد، چرا خود پیامبر (ص) می‌خورد؟! و همین باعث می‌شد از من حرف‌شنوی نداشته باشد. نصیحت زمانی تأثیر دارد که شخص نصیحت‌کننده، خودش هم آن کار را انجام ندهد.

رطب خورده منع رطب، چون کند؟
ریشه ضرب‌المثل «رطب خورده منع رطب، چون کند؟» به ماجرای فوق برمی‌گردد.
حکایت امروز جامعه ماست. هر روز مردم را به کار‌هایی تشویق یا امر می‌کنیم که خودمان باور نداریم و این نسخه را برای خودمان تجویز نمی‌کنیم. در سازمانی امام جماعت صحبت از اسراف در جامعه می‌کند و از مذمت‌هایش می‌گوید، ولی چند قدم جلوتر در سالن اجتماعات همان سازمان برای معارفه و تودیع مدیری تاج گل‌های بسیاری خریده‌اند و یک‌شبه همه راهی زباله‌دان می‌شود. آیا این نقض حرف‌های خودمان نیست؟ یا مدیر و ناظم مدرسه‌ای بچه‌ها را وادار به حجاب می‌کنند، ولی خودشان خارج از ساعت مدرسه، غیرعرف لباس می‌پوشند. مدیر‌ها مردم را به ساده‌زیستی دعوت می‌کنند، ولی بچه‌هایشان برای یک مدل ماشین بالاتر با همدیگر رقابت می‌کنند. آموزگار برای شاگردش حرف از ساده‌زیستی امام علی (ع) می‌زند که باید الگوی ما باشد، ولی خودش از مدل ماشین و ویلای شمالش تعریف می‌کند. تناقض‌ها پدر دینداری مردم و به خصوص جوان‌ها را درمی‌آورد. وقتی تمام شرایط سخت و قوانین به اصطلاح اسلامی برای آن‌ها وضع می‌شود و عده‌ای از آن مبرا هستند، نه تنها حرف زدن و نصیحت بی‌فایده است بلکه آدم‌ها به دین بدبین می‌شوند و همان اعتقاد قلبی‌شان هم به مرور کمرنگ می‌شود، زیرا همه حرف می‌زنند و کسی به ندرت عمل می‌کند. وقتی شما به مردم می‌گویید کالای ایرانی استفاده کنند، ولی آقازاده‌ها دنبال لوازم و برند لاکچری هستند، نمی‌توانید با مردم از ساده‌زیستی و حمایت از تولید ملی حرف بزنید. این دینی که برای ما یادگار مانده است عده بی‌شماری برایش جان داده و خون دل خورده‌اند. راحت به ما نرسیده که بعضی‌ها راحت آن را با ندانم‌کاری‌های‌شان به باد دهند. فکری به حال امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر کرده و از خودمان شروع کنیم. بیایید نهی‌از‌منکر را از خودمان شروع کنیم. از اختلاس نهی کنید، از قانون‌هایی که زندگی مردم را به جای راحتی بیشتر به زحمت می‌اندازد. نهی کنید مدیرانی که سواد کافی ندارند. نهی کنید انتصاب‌های قومی- قبیله‌ای را. گرانی را نهی کنید. دروغگویی‌های مزمن را درمان کنید.

امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر
از جهاد هم دشوارتر است
این روز‌ها امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر از جهاد دشوارتر است. اگر بخواهی دستور خدا را به جا بیاوری، باید فحش بخوری، تمسخر شوی یا همیشه تنها بمانی. اگر به یک عروسی پرتجمل و مختلط دعوت شوید، تنها گزینه برای دوری از گناه و حفظ اعتقادتان نرفتن به عروسی است، چون اگر بروید در مقابل وضع موجود تاب نمی‌آورید و تذکری می‌دهید که نه تنها گوش نمی‌کنند بلکه اختلاف هم ایجاد می‌شود و چه بسیار ازدواج‌هایی که همان اول کار به خاطر اختلاف عقاید طرفین به جدایی کشیده است. شما جرئت نمی‌کنی کسی را به خواندن نماز دعوت کنی. جالب است! قدیمی‌ها تعصب خاصی روی نماز‌های فرزند خود داشتند و اگر با زور هم بود، آن‌ها را بیدار می‌کردند تا نماز صبح‌شان قضا نشود. ولی حالا اگر بگویی نماز بخوان، اول از همه همان فرزندت بالای منبر می‌رود که هر کس برای انتخاب راهش آزاد است و خدا به دل آدم‌ها کار دارد و نه اعمال‌شان. وقتی نمی‌توانیم فرزند خود را مجاب کنیم، چطور به دیگران رهنمون کنیم؟ واقعیت این است که ما نهی کردن را بلد نیستیم. بلد نیستیم طرف مقابل را با حرف‌هایمان قانع کنیم، چراکه اغلب حرف‌های ما از روی تعصب و کلیشه است و نه دانش و آگاهی. فرض کنید جوانی در ماه محرم با صدای بلند آهنگ رپ گوش می‌دهد. برخورد دیگران با این صحنه چیست؟ دسته اول عصبانی می‌شوند و توی شکم جوان می‌روند که چرا به اعتقادات توهین می‌کند؟ عده‌ای دچار درگیری لفظی می‌شوند و حتی کارشان به فحش‌کاری می‌رسد. عده‌ای بی‌تفاوت می‌گذرند. عده‌ای هم‌عقیده با او برایش کف می‌زنند و ایول داداش می‌گویند. عده‌ای می‌گویند‌ای بابا! هر روز بساط آه و ناله به راه است. حالا یک مرد پیدا می‌شود که او را نصیحت کند. از کدام راه و با کدام منطق؟
شاید می‌گوید:
- پسرم تا حالا عزیز از دست داده‌ای؟
- بله.
- اگر مادر یا پدر رفیقت به رحمت خدا رفته باشد، شما می‌توانی با صدای بلند جلوی رفیقت آهنگ رپ گوش کنی؟
- البته که نه. داغ رفیقم داغ منم هست. اصلاً دل و دماغش را ندارم.
- آفرین پسر خودت جواب خودت را دادی. کسی تو را وادار نکرده صدای آهنگ را کم کنی، ولی به احترام دوستت این کار را می‌کنی. حالا اگر می‌گویند صدای آهنگت را کم کن به خاطر همان بحث احترام است. ما در محضر مادر امام حسین (ع) شرمنده می‌شویم روز‌های سوگواری ابا‌عبدالله (ع) را به خوشی و شادی بگذرانیم. اگر هم بخواهیم دل و دماغش را نداریم. سعی می‌کنیم حرمت نگه داریم. پس یادتان باشد برای امر و نهی کردن دیگران باید باسواد و اهل مطالعه بود و حرف زدن و زبان گفتگو را خوب فرا گرفت. شما هر قدر هم دانا باشید و ذهن‌تان گنجینه علوم باشد تا نتوانید آن را به دیگری منتقل کنید، عملاً دانش‌تان بیهوده است، پس برای امر یا نهی کردن آدم‌ها اول روی خودتان کار کنید و گفت‌وگومحوری را در جامعه گسترش دهید. قدرت نقدپذیری آدم‌ها باید رشد کند تا هر تلنگر یا حرفی را نشانه توهین ندانند و دعوا نکنند. باید ادب را یاد بگیریم و کسی را به خاطر اشتباهش مؤاخذه یا تمسخر نکنیم. یادتان باشد ما حق نداریم کسی را تنبیه یا مجازات کنیم، حتی اجازه قضاوت شخص را نداریم. فقط آنچه را که فکر می‌کنیم درست است با ملایمت گوشزد می‌کنیم.

 

انتهای پیام/

منبع: جوان
ارسال نظر
captcha