به گزارش «سدید»؛ در خانوادهای روستایی و کشاورز به دنیا آمده. رزق حلال پدر و تربیت مکتبی مادر از او انسانی مقید و معتقد ساخته، آنقدر که وقتی ندای امام را میشنود لبیکگویان راهی جبهههای نبرد با دشمن دین و قرآن میشود. جانباز ایثارگر محمد چالیش در راه دفاع از میهن اسلامی مجروح میشود، مجروحیتی که نفسهایش را کند و مشقت بار میکند. سینهای که از زخم این جراحت به تنگ آمده، اما با یاد روزهای زیبای معنویت و صلابت فراخ شده و پر شده از اسرار آن روزها.
ما نیز برای گفتگو با این جانباز و مداح اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام راهی سیستان شدیم تا از آن روزها برایمان بگوید.
لطفا خودتان را معرفی کنید؟
بنده برادر کوچک شما محمد چالیش اهل یزد مقیم خاش ساکن زاهدان، یکی از یادگاران هشت سال دفاع مقدس، مداح و جانباز ۲۵ درصد هستم. امام صادق (ع) فرمودند اگر میخواهید فرزندان خوبی داشته باشید به لقمه حلال و نماز اهمیت بدهید. پدر و مادر خوب ما نیز از این جهت در تربیت فرزندان خود تاثیر بسیار زیادی داشتند. پدرم کشاورز بود و سواد هم نداشت. پدر و مادرم در خانهای ساده در یکی از روستاهای خاش زندگی میکردند و انسانهای بسیار زحمتکشی بودند، اخلاق خوبی داشتند و خیلی مردمدار بودند.
بنده دارای سه فرزند، دو پسر و یک دختر هستم و با همسرم که شریک و یار و غمخوار من در تمام پیچوخمهای زندگی مخصوصا دوران دفاع مقدس بودند زندگی میکنم. همسری که صبوری ایشان هدیه بزرگ و ارزشمند الهی برای من بود.
درود و سلام بیپایان خداوند به روح تابناک همه شهیدان و امام شهیدان! انشاءالله ما بتوانیم ادامه دهنده راه شهدا باشیم. اگر امنیت، آسایش، اقتدار، عزت و آبرویی هست از برکت خون شهیدانی مانند سید شهیدان حاج قاسم سلیمانی است.
در مورد تحصیلات و سوابق کاری خودتان بفرمایید؟
در سال ۱۳۵۸ به عنوان یک کارگر و خدمتگزار وارد جهاد سازندگی اسبق شدم. آن موقع بحث پست و مقام و مدرک و منصب نبود. به اتفاق شهیدان مهندس، ولی الله نیکبخت و امامبخش ریگی، وارد خاش شدم. نیکبخت و ریگی نخستین شهدای جهاد سازندگی هستند. دانشگاه شهید نیکبخت نیز برای تجلیل از این شهید بزرگوار به نام ایشان نامگذاری شد.
در سال ۱۳۵۹ دیپلم گرفتم. بعد از جنگ، تحصیلاتم را ادامه دادم و لیسانس دامپروری و بهداشت مواد غذایی منشا دامی گرفتم و مدرکم با جانبازی، فوقلیسانس حساب شد. مقطع تحصیلی فرزندانم کارشناسی ارشد است. همسرم هم قاری قرآن هستند.
شما چطور از شروع جنگ با خبر شدید؟
۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ بود. زمزمههایی مبنی بر اینکه دشمن دارد یک سری اقدامات میکند، به گوش میرسید. انقلاب ما انقلابی مردمی بود، رهبری فرزانه، معمار، کارکشته و مبارز داشتیم. ایشان مبارزه را از سال ۴۲ شروع کرده بودند. دشمن انقلاب که راهی جز درافتادن با ایران نداشت، نوکری به نام صدام، سردار قادسیه، را استخدام کرد. او را اجیر و تحریک و تجهیز کردند که به ایران حمله کند. در این راستا، ۳۲ کشور دنیا علیه جمهوری اسلامی ایران با صدام همدست شدند.
چطور شد که گذرتان به جبهههای دفاع مقدس افتاد؟
در آن دوران در کشور روحیه عجیبی جریان داشت؛ همه مردم شور انقلابی و جهادی پیدا کرده بودند. فرمان امام (ره) مبنی برحضور در جبههها صادر شده بود. ما هم باید به جبهه میرفتیم و از این خاک و مملکت دفاع میکردیم. احساس کردیم که این کشور حقیقتا نیاز به حمایت دارد. امام (ره) به معنای واقعی کلمه یک امام و راهبر حقیقی بود. همه صحبتهای امام نشات گرفته از وجود مقدس امام زمان (عج) بود. ما هم وظیفه شرعی خودمان دانستیم که به جبهه برویم و نگذاریم جبهههای نبرد خالی بماند. من در آن دوران یک جوان ۱۷- ۱۸ ساله بودم. جوانهای آن دوران روحیه جهادی، انقلابی و شهادت طلبی داشتند. فرهنگ شهادت برای آنها کاملا جا افتاده بود. این درسی بود که حضرت سیدالشهدا (ع)، آموزگار بزرگ شهادت و فرمانده ارشد همه شهیدان در کربلا، به ما آموخته بود.
بنده در سال ۱۳۵۹ به جبهه رفتم و بنابر وظیفه دینی و فتوای حضرت امام (ره) بیش از چهار سال در جبهههای حق علیه باطل حضور پیدا کردم. ابتدا از خاش به زاهدان، از زاهدان به تهران و از تهران برای گذراندن دوره آموزشی به اصفهان و از آنجا به جبهه رفتم. اولین بار به جبهه جنوب در منطقه کرخه، فرودگاه اضطراری، تپههای ۲۴۰ رفتم.
ما چهطور توانستیم با ۴۵ کشور، بدون تجهیزات لازم بجنگیم؟
جنگ برای ما بحث عزت اسلام، انقلاب، نهضت و خاک جمهوری اسلامی بود. همانطور که امام فرمودند ما در این جنگ ابهت شرق و غرب را درهم شکستیم. دفاع مقدس عظمت جمهوری اسلامی را به دنیا ثابت کرد. جمهوری اسلامی نشان داد با وجود جوانان شایسته، مبارز و انقلابی، نه تنها در مقابل صدام، بلکه میتواند جلوی دنیا بایستد. در ابتدا ۳۲ کشور دنیا با صدام علیه ایران همکاری کردند، بعد که دیدند حریف جمهوری اسلامی و جوانان حزباللهی و شهادت طلب آن نمیشوند، تعداد همدستان صدام به ۴۵ کشور رسید.
تنها دلیل این مقاومت ایمان به خدا، اسلام و رهبری فرزانه امام بود. امام سکاندار این کشتی بود و مردم را هدایت میکرد. اگر مدیریت برجسته و رهنمودهای امام نبود جنگ ما پیروز نمیشد. دهه شصت، دهه سختی برای جمهوری اسلامی بود؛ وضعیتی که منافقین برای کشور ایجاد کرده بودند، گروههای مختلف داخلی و خارجی که علیه جمهوری اسلامی سخنپراکنی میکردند و دشمنان داخلی که بسیار خطرناکتر از هر دشمنی بودند. در چنین شرایط سخت و دشواری رهبری داهیانه و حکیمانه امام راحل (ره) بود که توانست کشور را نجات دهد. همچنین خداوند
رهبر معظم انقلاب را حفظ کند که ایشان بهترین و بر حقترین جانشین حضرت امام بوده و هستند. کسی که پرچم انقلاب را به دست گرفت و الحق که امانتدار خوبی بود.
چهطور خانواده را راضی کردید که به جبهه بروید؟
خانوادههای ما در آن دوران گرایش انقلابی و مذهبی داشتند. پدر و مادرم کشاورز و زحمتکش بودند. ما هر چه داریم از شهید و شهادت، فرهنگ شهادت طلبی و جبهه و جنگ داریم.
به عنوان یک جانباز تعریف شما از جنگ تحمیلی و فرهنگ دفاع مقدس چیست؟
تعریف بنده در چند کلمه خلاصه میشود؛ ایثار، فداکاری، شهادت و روحیه انقلابی و مبارزه با استکبار جهانی؛ اینها معنای حقیقی جنگ ما بود. بحث ما، بحث اسلام بود. بچههای دهه شصت روحیه انقلابی و غیرتمندی عجیبی داشتند و مکتبی بودند. مکتب که باشد همه چیز هست.
شما وقتی خبر شهادت حاج قاسم را شنیدید کجا بودید؟ چه حس و حالی داشتید؟
من صبح همان روز از طریق اخبار شنیدم. فقط این را میدانستم که محور مقاومت را از دست دادیم. عظمت شهید سلیمانی از آن جهت بود که تنها خدا را میدید و خدا را در نظر داشت، حتی در برابر دشمن نیز حدود دین را رعایت میکرد. حاج قاسم سلیمانی به معنای حقیقی کلمه یک الگوی کامل بود. روش و منش زندگی حاج قاسم، الگوی زندگی است. ویژگی ممتاز ایشان این بود که ذرهای از خط رهبری فاصله نداشت و تابع محض رهبری بود.
اخلاص حاج قاسم سلیمانی دنیا را دگرگون کرد و به وجد آورد. حاج قاسم سلیمانی نمونه برجسته، بینظیر و بارزی از مکتب عاشورای حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود. او در دنیا نظیر نداشت. دست حاج قاسم سلیمانی در خروجی فرودگاه بغداد، یادآور دستهای قلم شده قمر بنیهاشم بود. خدا رحمت کند حاج قاسم را، من درود بیکران خداوند را به روح تابناک این شهید عزیز میرسانم.
آن تصویری از جبهه که برای شما فراموش نشدنی است و از عمق وجودتان هر وقت یاد آن میافتید خیلی ناراحت میشوید کدام تصویر هست؟
تصویری که از آن زمان در ذهن من است تصویر ایثار، سادگی، شهادت، انقلابیگری و پیروی از خط امام است. اینها تصاویری است که هرگز از ذهن پاک نمیشود و برای همیشه ماندگار است. ما باید این تصاویر را به نسل آینده انعکاس بدهیم و آنها را با این مفاهیم آشنا کنیم. ما امروز هر چه داریم از همان فرهنگ ایثار و شهادت دهه شصت داریم. به همین خاطر است که دشمن تمام تلاش خود را میکند که این فرهنگ را از بین ببرد؛ اما نمیتواند.
تا حالا شده برای آن دوران، رفقای شهیدتان و رزمندگان دلتنگ بشوید؟
خیلی زیاد دلتنگ میشوم و به حال رفقای شهیدم غبطه میخورم. یاد آن دوران و خاطراتش هر لحظه در ذهن ما هست. ما همیشه خاطرات آن روزها را برای خودمان مرور میکنیم. آن زمان دیگر تکرار نمیشود؛ دورانی بود سرشار از خلوص نیت، سادگی، ایثار، فداکاری، روحیه انقلابی و سراسر زیبایی. برای آن روزها افسوس میخورم. جنگ در عین سختیها و تلخیهایی که داشت، برای ما نعمت بود. ما نه جنگ افروز بودیم نه جنگ طلب. اما همانطور که امام فرمودند اگر کسی بخواهد به جمهوری اسلامی تعدی و تجاوز کند درسی به او میدهیم که نتواند از جایش بلند شود.
امروز جنگ اصلی ما جنگ فرهنگی است. دشمن تمام تمرکز خود را برای از بین بردن خانوادهها و فرهنگ جوانان به کار میبرد. در این زمینه چه فعالیتی میکنید؟
ما تمام تلاش خود را در حفظ و حراست از فرهنگ و جلوگیری از نفوذ دشمن به کار میبریم. ما الان باید هوشیار و مراقب نفوذ دشمنان و بیگانگان باشیم و اقتدار خود را حفظ کنیم. اگر ما اقتدار داشته باشیم شکست نخواهیم خورد. امروز جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور مقتدر و توانمند در دنیا مطرح است. اوایل جنگ ما از هر جهت وضع خوبی نداشتیم، به خصوص به لحاظ تسلیحاتی میتوان گفت هیچی نداشتیم. معروف است که حتی سیم خاردار هم نداشتیم. اگر روحیه جهادی، انقلابی و خاکی رزمندهها نبود امروز اسمی هم از جمهوری اسلامی باقی نمانده بود.
چرا وقتی حرف از جنگ میشود، نسل شما ابتدا از معنویت جبههها میگوید؟
معنویت بود که در آن دوران کارساز بود. اگر معنویت نبود و اعتقاد آدمها ضعیف بود کسی به عظمت این جنگ پی نمیبرد. روحیه اعتقادی و معنوی رزمندگان دفاع مقدس خیلی قوی بود و این روحیه قوی و ایمانی نیز نشات گرفته از رهنمودها و آموزههای دین بود. آموزههایی که در عصر انقلاب و دفاع مقدس بر زبان امام جاری میشد و گوش مردم و رزمندگان به دهان امام بود.
از خاطرات زیبای جبهه خود بفرمایید؟
من در دوران دفاع مقدس دوستان خیلی خوبی داشتم که اکثر آنها شهید شدند. از دوستان شهیدم حاج رضا قدمی، شهید حاج رضا قلی کاظمی، بچههای شیراز و اصفهان بودند که بچههای بسیار مخلص و فداکاری بودند. در وصف مقام این عزیزان هر چه بگویم باز کم گفتهام.
من خاطره خوبی با شهید حاج رضا قدمی دارم. ما در موقعیت امام رضا (ع) در فتح فاو بودیم. ایشان نمونه بارزی از رزمندگان مخلص و فداکار دفاع مقدس بود. در آن شرایط سخت جنگی جملهای به من گفت که فراموش نمیکنم. گفت: اگر من شهید شدم و شما رفتید جماران سلام من را به امام برسانید. این شهید بزرگوار در گلزار دارالرحمه شیراز دفن است.
شهید رضاقلی کاظمی بچه اصفهان بود. ایشان در کربلای ۵ حضور داشت. در کربلای ۵ قیامتی به پا بود. میتوان گفت دنیا در مقابل ما ایستاده بود. زبان از وصف آن شرایط عاجز است. دوست و دشمن میداند در کربلای ۵ چه اتفاقاتی افتاده است. آتش بود که از زمین و هوا بر رزمندگان میبارید. رزمندگان ما به خصوص رزمندگان کربلای ۵ تندیس مقاومت هستند و رئیسو سردمدار این مقاومت و ایستادگی حاج قاسم سلیمانی است.
الگوی شما در این عرصه چه کسی است؟
الگوی من در تمام عمرم با اینکه که چهل و اندی سال از انقلاب میگذرد حضرت امام خمینی (ره) است و بعد از امام راحل الگو و سرمشق من در همه امور امام خامنهای است. در عصر فعلی ما الگویی بهتر و بالاتر از رهبر معظم انقلاب نداریم.
در چه عملیاتهایی شرکت کردید؟
در عملیاتهای فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، محرم و فتح فاو شرکت داشتم. اولین عملیاتی که من در سنین جوانی در آن شرکت کردم عملیات فتحالمبین بود. این عملیات کل منطقه جنوب را در برگرفته بود و محاسبات دشمن را به هم ریخت. بعد از آن از پل دارخوین عبور کردیم و به عملیات بیتالمقدس پیوستیم. خرمشهر را گرفتیم. حرف درست را امام زد که فرمود خرمشهر را خدا آزاد کرد، حق همین بود. همه حرفهای امام حرفهای خدایی بود، امام چیزی جز خدا نمیدید و همین هم علت پیروزی و موفقیت ایشان بود.
پس از عملیات بیتالمقدس در فتح خرمشهر نیز شرکت داشتم. منطقه و جاده اهواز- خرمشهر اوضاع و احوال خاصی داشت. در شبهای عملیات همه بچهها برای دستیابی به شهادت از هم سبقت میگرفتند. وقتی رزمندگان میفهمیدند که صبح فردا چه وضعی در جاده و محور حاکم خواهد شد روحیه و حال و هوای عجیبی پیدا میکردند. یکدیگر را بغل میکردند و میبوسیدند و از عزت و شهادت سخن میگفتند. ذرهای ترس در رزمندگان راه نداشت و انسان چیزی جز شوق شهادت در آنها نمیدید.
سادگی و زیباییهای آن دوران تکرار نشدنی است. رزمندگانی که با کمترین امکانات با ذوق و شوق بسیار به عشق خدا و دین خدا قدم برمیداشتند و به سوی مرگ حرکت میکردند. انقلاب ثمره خون هزاران هزار شهید است.
نحوه مجروحیت شما به چه صورت بود؟
بنده در عملیات رمضان مجروح شدم. ما در عملیات رمضان از نظر استراتژیک و نظامی شکست خوردیم و عقبنشینی کردیم. دشمن در عملیات رمضان خیلی تلاش کرد. ما سر صبح داشتیم در خط مقدم پیشروی میکردیم که یک تیر مستقیم به دستم خورد و از ناحیه پاها هم دچار مجروحیت شدم. آن لحظه امید نداشتم که زنده بمانم. از آنجا به بیمارستانی در آبادان و از آنجا به فرودگاه اهواز و از آنجا به تهران منتقل شدم. جراحات من بسیار زیاد بود. در عملیات فاو نیز به شدت شیمیایی شدم.
بعد از اینکه جانباز شدید چکار کردید؟
بعد از جانبازی نیز به شغلم در جهاد سازندگی ادامه دادم. بازنشسته شدم، اما طبق قانونی که برای جانبازان وجود دارد و میتوانند تا ۶۵ سال سر کار بمانند، من هم هنوز مشغول خدمت هستم.
شما با مجروحیتی که داشتید باز هم به جبهه رفتید؟
بله. باز هم رفتم. دو سه بار بعد از آن رفتم تا سالی که جنگ تمام شد.
درباره همسرتان بفرمایید؟
من در سال ۱۳۶۲ ازدواج کردم. همسرم اسوه ایثار، فداکاری، صبر، استقامت، عفت و حجب و حیا هستند. همه زحمت نگهداری از بچهها در پشت جبهه به عهده ایشان بود. با اینکه ایشان معلم بودند، باز هم در کمکهای مردمی شرکت میکردند و برای کمک به جبهه، هر کاری از دستشان بر میآمد انجام میدادند. همسرم برای من مایه عزت و آبرو بودند و هستند.
در حال حاضر اگر کسی بخواهد روحیه شهدا را داشته باشد به نظر شما باید چه کار کند؟
باید راه شهدا را ادامه بدهیم. توقعات بیجا را از خود دور کنیم. اسلام، انقلاب، امام و رهبری را خوب بشناسیم و بدانیم که هدف آنها چه بوده است. امام و رهبری هرگز به دنبال گرفتن امتیازات دنیوی نبودند. همه هدف آنها برپایی اسلام و دین بود. هدف انقلاب ما این بود که مسلمانها در قبال یکدیگر بیتفاوت نباشند و هر کجای عالم مسلمانی احتیاج به کمک داشت دیگر مسلمانان به داد او برسند. بحث غزه و لبنان و یمن یک بحث دینی است. دین از ما میخواهد که به هم کمک کنیم و این کار را هم میکنیم.
آیا دادن آگاهی درباره فجایع روحیه انسان را تضعیف میکند یا او را با شرایط و اوضاع واقعی جهان آشنا و مقاومتر میکند؟
به نظر من مقاومتر میکند. هر چه آگاهی درباره حقایق جهان و کشور در جوانان بیشتر شود روحیه مقاومت در آنها بیشتر میشود. اگر جوان ایرانی با تاریخ پرافتخار انقلاب خود آشنا شود مقاومتر، مقتدرتر و با افتخارتر حرکت خواهد کرد. شهید و شهادت و فرهنگ شهادتطلبی در حقیقت فرهنگ مقاومت است. شهادتطلبی، ایثار، در صحنه بودن و این از خود گذشتگی سبب مقاومت و اقتدار مسلمانان میشود. شهادت محور مقاومت را تقویت میکند. آمریکا از سلاح مسلمانان نمیترسد بلکه از روحیه مقاومت و شهادت طلبی آنها میترسد. جمهوری اسلامی هیچ گاه به دنبال بمب اتم نبوده و نیست، نیازی هم به آن ندارد اگر جمهوری اسلامی ۲۰ میلیون جوان با ایمان داشته باشد برایش کافی است.
خواسته شما از مسئولان چیست؟
من از این مملکت و مسئولین این دولت یا هر دولت دیگری هیچ انتظاری ندارم. تنها انتظار ما این است که پشت سر مقام معظم رهبری باشند. خداوند روزیرسان همه بندگان است. چیزی که ما از مسئولین انتظار داریم بحث ولایت است. انتظار داریم مسئولین گوش به فرمان رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای باشند که اگر اینطور باشد دیگر غمی نداریم و مشکلی باقی نخواهد ماند.
تاکنون حضرت آقا را ملاقات کردهاید؟
بله. چند بار به حسینیه امام خمینی (ره) رفتم و از نزدیک حضرت آقا را زیارت کردم. یک بار هم با ایشان صحبت کردم؛ روز میلاد حضرت زهرا (س) به حضورشان مشرف شدم. گفتم ما آنجا را تنگه احد میدانیم و دنبال غنائم نمیرویم، پیمان داریم که در رکاب شما بمانیم.
گویا شعر هم میگویید، لطفا یکی از شعرهایتان را برایمان بخوانید.
همزاد کویریم تب باران داریم/ در سینه دلی شکسته پنهان داریم
در دفتر خاطرات ما بنویسید/ ما هر چه که داریم از شهیدان داریم
ما سلام از روضه پاک نبی آوردهایم/ روی پرگرد و غباری از بقیع آوردهایم
بس که رخ مالیدهایم بر خاک زهرای جوان/ بوی مشک و عنبر و عطر و گلاب آوردهایم
در مدینه دیدهایم قبر امام مجتبی/ نه چراغ و شمع و فرشی نالهها آوردهایم
به اشک شوق دیدار آید این دل/ زعشق یار بیمار آید این دل
مدینه روی خود از ما مگردان/ که مشتاق و خریدار آید این دل
کرم کنای رسول ذره پرور/ که از عشق تو سرشار آید این دل
انتهای پیام/