گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ مصطفی دلشاد تهرانی، نویسنده، محقق و استاد دانشگاه علوم حدیث و از بنیانگذاران آن محسوب میشود. دلشاد به زبانهای انگلیسی، عربی، آلمانی و فرانسه تسلط دارد و کتاب دومین انقلاب سوسیالیستی (The Second Socialist Revolution) اثر تاتیانا زاسلاوسکایا، به قلم او از انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. برخی از تألیفات وی همچون کتاب مدرسه حسینی به عنوان کتاب درسی در مراکز تربیت معلم تدریس شده است و مجموعه تحقیقات و تألیفات دلشاد تهرانی، وی را مرجع گفتگوهای فراوانی در باب نهج البلاغه و سیره پیامبر اسلام منتشر شده است. او همچنین در بخش حدیث بیست و یکمین دوره جایزه کتاب فصل شایسته تقدیر شناخته شد.
برحذر باش از خشونتورزی در حکومت!
این گفتار برگرفته از توصیههای امیرالمومنین پیرامون خشونتورزی در حکومت است. در واقع دستورالعملی است برای مهار تندی و تیزی و خشونتورزی در حکومت و مدیریت. امیرمومنان تاکید دارند به هیچ وجه نباید راه تندی و تیزی در حکومت گشوده شود. مراد از خشونت هم هر نوع تعدی، هتک حرمت و کرامت است. به عبارت دیگر هر نوع تجاوز، هر نوع تندی و تیزی و بد رفتاری نسبت به هر کس و به هر شکل، خشونت محسوب میشود و ممنوع است. اما حساب شدت قانونی را باید از این جدا کرد. مراد از شدت قانونی این است که اگر کسی جرمی مرتکب شد، طبق قانون، نه بیش و نه کم، باید مقابل او ایستاد و ستم را مهار کرد.
امیر مومنان خطاب به مالک و خطاب به همهی ما میفرماید: به هنگام برافروخته شدن تیزی خشمت، خویشتندار باش و سرکشی پیش میار و دست قهر مگشا و تندی زبانت را بر کسی جاری مساز. خشونتت را پس انداز و تندی نشان نده تا غضب تو سکون پیدا کند و اختیارت را به دست آوری. البته نمیتوانی به این جایگاه در حکومت برسی مگر آن که فراوان خدا را یاد کنی.
خشونت در همه جا آسیب زاست و در حکومت داری، به مراتب خطرناکتر است و هیچ چیز به اندازهی آن خطر ناک نیست. در حکومت امیرمومنان خشونت پستترین چیز و بدترین اخلاق شمرده شده است
از این بیان امیر مومنان دو مطلب اساسی استفاده میکنیم: مطلب اول، خطر خشونت ورزی است. خشونت در همه جا آسیب زاست و در حکومت داری، به مراتب خطرناکتر است و هیچ چیز به اندازهی آن خطرناک نیست. در حکومت امیرمومنان خشونت پستترین چیز و بدترین اخلاق شمرده شده است. بیان امیرمومنان نشان میدهد در حکومت داری و کنترل روابط انسانی باید جلوی ورود خشونت را گرفت و یکی از راهکارهای جلوگیری آن همان یاد فراوان خداست.
در بیان امیرمومنان خشونت باهیچ چیز همراه نمیشود مگر اینکه آن را زشت و زننده میکند و ملاطفت با چیزی همراه نمیشود مگر اینکه آن را زیبا میسازد. اگر بخواهیم در این حرف تأمل کنیم به این نتیجه میرسیم که به محض بروز خشونت در هر حکومتی، آن را زشت میکند و انسانها را از آن به گریز میکشاند. در خطبهی شقشقیه حضرت علی در تحلیل روش حکومت داری خلیفهی دوم، نقدی داشتند. ایشان میفرماید خلیفهی دوم هم خشونت طبع داشت و هم با خشونت حکومت را اداره میکرد. شما شنیدید در صدر اسلام امیرمومنان را مناسب حکومت داری ندانستند. به این دلیل که میگفتند او خشونت ندارد؛ که این بر خلاف تصویری است که بعدها از امیرمومنان ساختند و از او چهرهای خشن نشان دادند. حتی معاویه هم وقتی میخواست به علی ایرادی بگیرد، گفت علی مناسب حکومت داری نیست، چون او خشن نیست و صعصعه بن سوهان به او پاسخ داد این ایرادی که به علی میگیری، قبل از آن بر پیامبر وارد است که خشونت در حکومت نداشت!
امیرمومنان در نقد به حکومت خلیفه دوم میگوید: برخوردهایش خشن بود و نتیجه اش این شد که مردم گرفتار بیراهه روی و سرکشی و ریاکاری و بی اعتدالی شدند. ایشان معتقد است به دلیل پرهیز فطری مردم از خشونت، نمیتوانند در کنار مدیر خشن باقی بمانند. هر کس خشونت بورزد، مردم از کنار او پراکنده میشوند مگر آن که به طمعی یا وابستگی گرد او بمانند یا خود طبع خشن داشته باشند. به همین دلیل امیر مومنان تأکید داشتند کارگزارانشان از خشونت پرهیز داشته باشند.
در حکومت علی با مدیرانِ خشن مقابله میشد!
مطلب دوم این است که امیر مومنان را باور بر این بود که خشونت باید مهار شود و این مهار خشونت هم به مهارکنندههای بیرونی نیاز دارد و هم به مهارسازهای درونی که باید هر دو فراهم شود. یعنی هم به یک نظام تربیتی نیازمند است که حاصل آن مدیرانی به دور از خشونت باشد تا خودشان قائل نباشند که به سمت خشونت تمایل پیدا کنند. سازوکار بیرونی هم نیاز است که تا اگر کسی میل به خشونت پیدا کرد، قانون او را مهار سازد و با وی برخورد کند. همانطور که وقتی به امیرمومنان خبر رسید که زیادبن ابیه به تندی و تیزی میل پیدا کرده، بلافاصله نامه نوشتند به وی که عدالت را به کار بگیر و از خشونت بپرهیز که خشونت مردم را آواره میکند و ستم هم مردم را به جنگ میکشاند؛ بنابراین در حکومت امیرمومنان سازوکارهای بیرونی کنترل خشونت وجود داشت و توسط ایشان اجراء میشد و تلاش داشت سازوکارهای درونی را هم ایجاد کند. همانطور که وقتی در بیان ویژگیهای انسان تربیت شده هستند، میفرمایند انسان سالم انسانی است که غلظت هایش، لطیف شده است و ستبریهای او نازک گردیده باشد.
در آموزههای امیرمومنان نسبت به مهار خشم تأکید وجود دارد و در نصایحشان به مالک میگویند: درشتی و تیزیت را مالک شو و آن را کنترل کن، به خشمت میدان نده تا بتوانی مالک خودت شوی.
شما شنیدید در صدر اسلام امیرمومنان را مناسب حکومت داری ندانستند. به این دلیل که میگفتند او خشونت ندارد؛ که این بر خلاف تصویری است که بعدها از امیرمومنان ساختند و از او چهرهای خشن نشان دادند
انسان مادام که دچار خشونت و تندی و تیزی است، فاقد عقل میباشد. انسان خشن، نمیتواند عاقلانه تصمیم بگیرد. سخنی از امیرمومنان هست که میفرماید سرآمد سبکی عقل، درشتی و خشونت است. ما خودمان هم این مسئله را درک میکنیم و انسان خشن هم این را درک میکند که بروز خشونت موجب سبک شدن عقل در وی میشود.
به زعم ایشان انسانی که دچار خشونت میگردد، باید بعد از آن علی القاعده دچار پشیمانی شود و اگر دیدید که پشیمان نشد، نشان دهندهی بیماری عمیق در اوست.
مطلب دیگر «بایستگی توجه به تکیه گاههای حق و عدالت و تعهد به عهدنامه در حکومت داری» است. یعنی انسانی که در حاکمیت قرار میگیرد، آن چیزی که باید برای وی اصل باشد که هیچ وجه نباید از آن عدول کند، حق و عدالت است و باید به موازینی که برای برقراری حق و عدالت تنظیم شده است، مانند عهد نامهی مالک اشتر، باورمند باشد. امیر مومنان در پایان عهدنامه، در اوج فرمایشاتشان هستند و میخواهند نشان دهند که تمام گفته هایشان در این باب، به چه منجر میشود؟ ما حکومت را میخواهیم که به کجا ختم شود؟ حکومت را میخواهیم فقط برای اینکه به حق و عدالت ختم شود. تلاش ما برای برپایی حق و عدالت است. چون اگر این اصل باشد و عدالت برپا شود، دین هم میآید. اما اگر دین باشد و حق و عدالت نباشد، دین هم به سرعت میرود. اگر حق و عدالت نباشد، نمیشود دین و اخلاق را حفظ کرد. نمیشود انسانیت را جز در سایه حق و عدالت رشد داد.
هیچ بهانهای در برابر علی نداریم!
در مباحث دیگر به این خواهیم پرداخت که دیدگاه امیرمومنان با دیگران فرق دارد و وقتی میخواهند توضیح دهند که چگونه میشود انسانها را دین دار کرد، راهش فراهم کردن بستر حق و عدالت است. با دستور و با فشار و با زور نمیشود انسانها را دین دار کرد. عبارت حضرت این است که واجب است بر تو که آن چه را که زمام داران پیش از تو انجام داده اند به یاد آوری و این مدام جلوی چشمت باشد؛ چه؟ «زمامداری داورانه»، «سنتی نیکو»، «اثری که از پیامبر به ما رسیده»، «واجبی که در کتاب خدا بیان شده» و «حکومت حق و عدل که در گذشته هم برپاداشته شده» مدام در جلوی چشمت باشد.
حضرت به این موارد اشاره میکند تا نگویند اینها گفته و سخن است و تحقق پیدا نکرده. برای همین حضرت به حکومت حضرت رسول اشاره میکنند و سنتهای گذشته که به دست ما رسیده را متذکر میشوند تا اینها مدام جلوی چشم زمامداران باشد. ایشان در ادامه بیان میدارد: تلاش کنی و تمام سعیت را به کار بگیری از آن چه در این عهدنامه بر عهدهی تو نهاده ام.
از این سخن هم فهمیده میشود این عهدنامه برای عمل است. ما میتوانیم عهدنامه را بسیار زیبا چاپ کنیم و خلاف آن عمل کنیم. اما حضرت میگویند که این برای عمل است و ما باید این را در هر دورهای متناسب با هر سازمانی اجرایی کنیم.
حضرت ادامه میدهند: و من دارم با این کار حجت را بر تو تمام میکنم تا، چون نفس تو خواهد در پی هوای خویش رود تو را بهانهای نباشد.
این عهدنامه ظاهرا خطاب به مالک است، اما خطاب به ما هم هست و حجت بر ما هم تمام شده و امیرمومنان حرفها را به ما زده و این وظیفهی ماست که با توجه به وضعیت امروز سازوکارهای آن را به دست آوریم و به کار گیریم. گمان نمیکنم ما بتوانیم در برابر علی علیه السلام بهانهای بیاوریم و بگوییم ما نمیدانستیم در حکومت و مدیریت باید چنین کرد، چون این عهدنامه به دست ما رسیده است.
/انتهای بخش اول/ ادامه دارد...