بررسی سیره حکمرانی امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه در گفتگو با مجید معارف/ بخش اول؛
از امام علی (ع) سؤال شد از عدل و جود، کدام ارزشمندتر است؟ امام فرمود عدل امور را در جای خود می‌نهد، اما جود امور را از جهت اصلی خود خارج می‌کند. امام علی (ع) حاکمان را به رعایت عدالت حتی در نگاه به زیردستان فرمان می‌داد. امیرالمؤمنین دراین‌باره به مالک اشتر می‌فرماید: اگر دو نفر پیش تو برای کاری آمدند حتی در نحوه نگاه کردن به آنها مساوات برقرار کن. اگر این‌طور باشد اشراف بر تو طمع نمی‌کنند و ضعفا نیز ناامید نمی‌شوند.

گروه جامعه و اقتصاد «سدید»؛ عباس زهری: دکتر مجید معارف، عضو هیئت‌علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران، او از سال ۱۳۷۲ تاکنون به فعالیت در دو عرصه آموزش و پژوهش مشغول است و سمت‌هایی همچون معاونت پژوهشی دانشکده الهیات دانشگاه تهران و سردبیری مجله پژوهش دینی را بر عهده داشته است. فعالیت‌های زیادی از ایشان در حوزه علوم حدیث، مقالات، همکاری با بنیاد دائره‌المعارف و تألیف مداخل، حوزه علوم قرآن و پژوهش‌های علمی وجود دارد. دکتر معارف در این گفتگو از مهم‌ترین سرفصل‌های حکومت‌مداری امیرالمؤمنین در عرصه اجتماع و سیاست می‌گوید.

 

حضرت علی (ع) در حکومت‌داری، اصول خاصی را موردتوجه داشتند که بسیاری از آنها در نامه‌های ایشان به شخصیتهای مختلف ازجمله مالک اشتر نوشته و پیرامون آن مباحثی تبیین شده است. این نامه‌ها، مجموعه مهمی از شیوه‌های اجرائی ایشان در حکومت‌داری است که در نهج‌البلاغه جمع شده است. یکی از مهم‌ترین راه‌های بررسی شیوه‌های حکومت‌داری ایشان، توجه به حکومت خلفای قبل و بررسی مقایسات تطبیقی در جامعه آن روز مسلمانان است. به‌عنوان نخستین سؤال می‌توان از شیوه امیرالمؤمنین برای انتخاب کارگزاران آغاز کرد. شیوه ایشان چه بوده است؟ آیا افرادی که در حکومت‌های قبلی فعالیت داشتند، در دوران امامت حضرت کنار گذاشته یا حفظ‌ شده؟

معارف: خلفای قبل از امیرالمؤمنین، خصوصاً خلیفه سوم، عثمان بن عفان، برای انتخاب والیان ولایات مختلف بیشتر به معیار قبیله‌ای و قومی فکر می‌کردند. مهم‌ترین دلیل بر این مطلب این است که زمانی که عثمان به خلافت می‌رسد، اکثر خویشاوندان خود از بنی‌امیه را استاندار می‌کند. تا جایی که حدیثی که پیامبر اسلام (ص) درباره این اوضاع فرموده بودند، محقق شود! ابوذر غفاری که از مخالفین عثمان بود، از قول پیامبر حدیثی با این مضمون نقل کرده است: «هنگامی‌که طایفه بنی‌العاص (حکم بن عاص) به سی نفر در نقاط مختلف جامعه برسند، اموال مردم را در اختیار می‌گیرند و بندگان خدا را به بردگی و خفت می‌گیرند». و این اتفاق در دوران عثمان رخ داد. اگر بخواهیم جامع‌تر بگوییم: بعد از رحلت پیامبر (ص) باتوجه به اینکه مسلمانان دو گروه مهم مهاجرین و انصار بودند، وقتی‌که خلافت به هردلیلی به مهاجرین رسید، سر انصار بی‌کلاه ماند؛ و اکثراً حکام ولایات از مهاجران و خصوصاً در زمان عثمان از تیره بنی‌امیه و قریشیان انتخاب می‌شدند. وقتی امیرمومنان (ع) بر سرکار آمدند و زمام امور را در دست گرفتند، شیوه به‌کارگیری کارگزاران را اصلاح کردند و معیارهای گذشته را که بر اساس قبیله گرایی، خویشاوندی و ستم‌خواهی بود، به کنار نهادند و در این مسیر هزینه‌های فراوانی پرداخت کردند. مقابله ایشان با حکومت خواهی و سهم طلبی طلحه و زبیر، بهترین گواه بر این ادعاست. ایشان به‌صراحت با درخواست آنها از شرکت در حکومت مخالفت کرد و فرمود شما تنها در نیرو بخشیدن به من و مساعدت به حکومت به هنگام ناتوانی و سختی شریک خواهید بود.

 

زمانیکه امیرالمومنین(ع) خواستند اقدام به جنگ جمل در نزدیکی بصره کنند، به ابوموسی اشعری فرمودند؛ مردم را بسیج کن تا با جملیان بجنگیم. ابوموسی اشعری کارشکنی کرد، چون به علی(ع) و خط علی(ع) معتقد نبود و از همراهی او، شانه خالی کرد و در اینجا محمد ابن ابوبکر و مالک اشتر وارد کوفه شدند و ابوموسی اشعری را کنار زدند، زمام را بدست گرفتند و مردم را بسیج کردند

مهمترین معیارهای حضرت علی(ع) در انتخاب کارگزاران کدام بود؟

معارف: ایشان اولا به معیارهایی مثل ایمان و تقوا نگاه میکردند. ثانیا سعی کردند به انصار بها دهند، یعنی آن مومنان لایقی که در انصار مدینه بودند را در کنار مهاجران به کار گمارند. برای همین مثلا، عثمان بن حُنَیف انصاری عامل ایشان در بصره بودند. به همین خاطر وقتی امیرمومنان(ع) دست به تغییر زدند، حکام نالایقی که از خلفای قبلی مخصوصا از بنی‌امیه بر سر کار بودند، را عوض کردند. مثلا در کوفه عامل عثمان ابوموسی اشعری بود. اما از نظر امیرالمومنین(ع) عنصر لایقی نبود و حتی حضرت به او فرصت داد! به این معنا که زمانیکه امیرالمومنین(ع) خواستند اقدام به جنگ جمل در نزدیکی بصره کنند، به ابوموسی اشعری فرمودند؛ مردم را بسیج کن تا با جملیان بجنگیم. ابوموسی اشعری کارشکنی کرد، چون به علی(ع) و خط علی(ع) معتقد نبود و از همراهی او، شانه خالی کرد و در اینجا محمد ابن ابوبکر و مالک اشتر وارد کوفه شدند و ابوموسی اشعری را کنار زدند، زمام را بدست گرفتند و مردم را بسیج کردند.

در مورد بعضی ولایات نیز امیرالمومنین بلاتردید دست به تعویض زد یا اندیشه تعویض داشت. مثلا در مصر، حضرت محمد ابن ابی بکر را فرستاد که متاسفانه توفیقی نیافت و حریف ناراضی ها و ضدانقلاب موجود در مصر نشد و به شهادت رسید. بعد از آن مالک اشتر فرستاده شد. یا مثلا در شام، امیرمومنان(ع) خیلی محکم از روز اول در اندیشه تغییر معاویه بود که با حیله‌ورزی معاویه این اتفاق نیز نیفتاد و نهایتا به جنگ صفین کشیده شد. در بصره نیز عثمان بن حنیف انصاری را جانشین حکام قبلی کرد. پس اگر به‌طور خلاصه پاسخ دهیم اینگونه است که نگاه امیرمومنان(ع) در انتخاب عاملان ایالات و ولایات اسلامی، به هیچ وجه نگاه قومی و قبیله‌ای نبود، به معیارهای اسلامی فکر میکردند و اگر این معیارهای اسلامی در یک شخص مهاجر پیدا میشد، حکومت میدادند و اگر در یک شخص انصار پیدا میشد به آن نیز ولایت میدادند. ایشان توازن بین مهاجران و انصار را برقرار کردند و مخصوصا از افراد مومن و با صلاحیت در سپردن ایالات استفاده میکردند.  البته امام علاوه براینکه خودشان افراد را بصورت صحیح و قاعده مند به کار میگرفتند، از کارگزاران خود نیز میخواستند که چنین عمل کنند و از بی ضابطگی بپرهیزند. ایشان به هنگام اعزام کارگزارانشان به آنها توصیه اکید میکردند که از انتخاب های سلیقه‌ای پرهیز کنند. در آیین نامه های ایشان بخصوص در عهدنامه مالک اشتر این مطلب به صراحت تاکید شده است.

 

امیرالمومنین(ع) بدلیل اینکه شخص خودشان فرد بسیار باتقوایی بودند و همیشه نیز به تقوا دعوت میکردند، طبعا سعی میکردند که ملاک تقوا ملاک اولشان باشد. اما مفهومش این نیست کسانی را انتخاب میکردند که احیانا کار بلد نباشند! البته خب انسان ها از نظر توان، تعهد و تخصص مختلف هستند

معیار امیرالمومنین(ع) برای انتخاب کارگزار، اول تقوا بود یا تخصص؟ یعنی کسانی وجود داشتند که باتقوا باشند، اما متخصص نباشند و حضرت ایشان را در انتخاب اولویت قرار دهند یا گزاره برعکس این معیار صادق بوده است؟

معارف: امیرالمومنین(ع) بدلیل اینکه شخص خودشان فرد بسیار باتقوایی بودند و همیشه نیز به تقوا دعوت میکردند، طبعا سعی میکردند که ملاک تقوا ملاک اولشان باشد. اما مفهوم‌اش این نیست کسانی را انتخاب میکردند که احیانا کار بلد نباشند! البته خب انسان‌ها از نظر توان، تعهد و تخصص مختلف هستند. من در یک مقاله به شکل مفصل معیارهای گزینش مدیران از دیدگاه امام علی(ع) را بررسی کردم و به نُه معیار رسیدم. مشخص میشود که امیرالمومنین(ع) برای انتخاب کارگزار به ملاک های مختلفی توجه میکردند، نه فقط تقوا و تخصص.

ایمان و تقوا، قطعا معیار مهمی برای امیرالمومنین بوده است. در تشکیلاتی که اعضای آن دارای تقوای واقعی باشند مطمئنا اختلاس، کم کاری، رشوه گیری، فرار از انجام کار و هزاران کردار ناصواب ریز و درشت دیگر را نمی‌توان مشاهده کرد. امیرالمومنین در عهدنامه مالک اشتر، که منشور حکمرانی و مدیریت است، اصول مدیریت را از ایمان و تقوای الهی آغاز می‌کنند و از او میخواهند تا اطاعت او را بر هر چیز دیگری مقدم دارد و از واجبات و سنت‌های الهی که در قرآن و سنت پیامبر(ص) آمده است، پیروی کند. امام همچنین در اخرین فرمایش خود خطاب به فرزندانش ابتدا  سفارش به تقوای الهی کرد.

اشتهار به عدالت، یعنی باید در بین مردم نیز حسن شهرت داشته باشد. از امام سوال شد از عدل و جود، کدام ارزشمندتر است؟ امام فرمود عدل امور را در جای خود می نهد، اما جود امور را از جهت اصلی خود خارج میکند. امام علی(ع) حاکمان را به رعایت عدالت حتی در نگاه به زیر دستان فرمان میداد

معیار دوم اشتهار به عدالت، یعنی باید در بین مردم نیز حسن شهرت داشته باشد. از امام سؤال شد از عدل و جود، کدام ارزشمندتر است؟ امام فرمود عدل امور را در جای خود می‌نهد، اما جود امور را از جهت اصلی خود خارج می‌کند. امام علی (ع) حاکمان را به رعایت عدالت حتی در نگاه به زیردستان فرمان می‌داد. امیرالمؤمنین دراین‌باره به مالک اشتر می‌فرماید: اگر دو نفر پیش تو برای کاری آمدند حتی در نحوه نگاه کردن به آنها مساوات برقرار کن. اگر این‌طور باشد اشراف بر تو طمع نمی‌کنند و ضعفا نیز ناامید نمی‌شوند. سپس می‌فرماید آن چیزی که مایه‌روشنی چشم  می‌شود، پراکندگی عدل در سرزمینی است که در آن مشغول هستند.

نظم و انضباط اجتماعی، باید بین مردم  به نظم مشهور باشد. ایجاد نظم و انضباط مطابق فرمایش امیرالمؤمنین یکی از اهداف قرآن کریم است. اینکه امام علی (ع) در آخرین وصایای خود پس از تقوا، همگان را به نظم در امور سفارش می‌کند، نشانگر اهمیت و جایگاه ارزشمند نظم افراد در نظر ایشان است.

معیار سوم امام علی(ع) امانت‌داری و راستگویی است یکی دیگر از معیارهای مهم برای انتخاب کارگزار از دیدگاه امیرالمومنین است. امانت‌داری و راستگویی یعنی فرد سابقه‌ای از حسن امانت داشته باشد. اهمیت این دو به گونه‌ای است که از نشانه‌های تقوا و ایمان دانسته شده است. چنانکه پیامبر اکرم(ص) میفرماید به کثرت نماز و روزه و حج و انفاق و کمک های آنها و سر و صدایشان در عبادت های شبانه نگاه نکنید، بلکه در درجه اول به راستگویی و ادای امانت نگاه کنید (تا به تقوای آنها پی ببرید.) امیرالمومنین(ع) حکومت را امانتی میداند که خدا در اختیار مدیران و یکایک کارکنان آن نهاده است، از این رو در انتخاب و گزینش افراد می بایست میزان امانتداری آنان مورد ارزیابی قرارگرفته و به عنوان یکی از شرایط استخدام و به کارگیری نیروی انسانی مورد توجه قرارگیرد.

حضور چهره های امین و خوش نام در حکومت، اعتبار حکومت بالاتر می رود. اعتماد مردم به یک کارگزار بهترین پشتوانه و دل گرمی برای او است. زیرا او می داند که مردم حرف های او را صادقانه میپذیرند و در همه حال با او یک دل و یک زبان هستند. از این رو امام، حسن شهرت و سوابق خوب افراد را در عهدنامه مالک اشتر به عنوان یکی از ملاک های گزینش افراد معرفی می‌کند

حضرت در نامه‌ای به یکی از فرمانداران خود که با دست‌اندازی به اموال بیت‌المال متواری گشته بود، ضمن نکوهش شدید او، علت انتخاب وی به سمت فرمانداری را مورد اعتماد بودن و امانت‌داری وی از نظر ایشان اعلام می‌کند که البته این شخص پاسخ اعتماد حضرت را با بدی داد و در امانت‌داری خیانت ورزید. نداشتن سوءپیشینه، نباید در پیشینه کارگزاران نقطه مهم و قابل اعتنائی باشد. اکثر حکام خلفای قبلی، متهم به‌دست برد کردن به بیت‌المال بودند و آن را به خود اختصاص داده بودند! همین مسئله مقداری از چالش‌های امیرالمؤمنین با مخالفین بود. رفتار خوب و بد افراد از دید مردم پوشیده نمی‌ماند. هنگامی که مردم شخصی را به خاطر صفات خوبش می‌ستایند و در همه جا از او به نیکی یاد می‌کنند، می‌تواند نشانه‌ای از گواهی و تصدیق آنان باشد. با حضور چهره‌های امین و خوش‌نام در حکومت، اعتبار حکومت بالاتر می‌رود. اعتماد مردم به یک کارگزار بهترین پشتوانه و دل گرمی برای او است. زیرا او می‌داند که مردم حرف‌های او را صادقانه می‌پذیرند و در همه حال با او یک دل و یک زبان هستند. ازاین‌رو امام، حسن شهرت و سوابق خوب افراد را در عهدنامه مالک اشتر به‌عنوان یکی از ملاک‌های گزینش افراد معرفی می‌کند. بنابراین افرادی دارای تجربه و حسن سابقه شایستگی بیشتری برای تصدی امور دارند.

 

آیا تخصص از معیارهای آن حضرت برای انتخاب افراد بوده؟

معارف: بله، داشتن تجربه و تخصص، که نمونه‌های آن در سخن و سیره امیرالمومنین قابل مشاهده است، از دیگر معیارهای مهم انتخاب کارگزاران در حکومت امام علی(ع) است. چنانکه فرمودند؛ در به کارگیری و استخدام عاملان هیچ شفاعتی غیر از شفاعت کاردانی و تخصص و امانت‌داری آنها را نپذیر! حضرت امیر در این گفتار، افزون بر بیان معیار اختصاصی گزینش‌ها، به یک نکته اساسی اشاره فرموده است و آن عدم پذیرش واسطه‌هاست. پذیرش توصیه از این و آن و تقدم رابطه بر ضابطه و ترجیح سفارش بر شایستگی و کفایت، پدیده شومی است که در صورت رواج پیدا کردن موجب ناکارآمدی نظام اداری گشته و با بحران مشروعیت مواجه می‌شود. در فرمایشی دیگر حضرت می فرمایند؛ عقل غزیزه‌ای است که با آگاهی و تجربه زیاد می‌شود. لذا کسی مانند مالک اشتر قوی‌تر از محمد بن‌ابی بکر است. بنابر‌این هنگامی که امیرالمومنین می‌بیند محمد اگر چه مومن است، اما مقداری جوان است و حریف حیله‌های پیچیده مصر نمی‌شود، نامه‌ای به او مینویسد و می گوید صلاح میدانم تو از مصر خارج شوی و در کنار خودم باشی و این به آن معنا نیست که تو را لایق نمی‌دانم یا مقبول من نیستی، اما در مصر حیله‌ها عمیق و شدید است. و باید کسی آنجا باشد که حریف آن وقایع شود. البته متاسفانه قبل از اینکه محمد بن ابی بکر به سمت علی(ع) بیاید دشمنان او را به شهادت رساندند.

برخورداری از اصالت خانوادگی، این مورد بین مردم باعث ایجاد مقبولیت می‌شود. بعضی از این معیارها به این علت است که مردم نیز پذیرای آن والی باشند و زیر بار او بروند. اگر فرد مورد گزینش منتسب به خاندان اصیل و شریف باشد، می‌توان چنین تحلیل کرد که صفات اخلاقی او از سنین کودکی در او رشد و نمود یافته است و در صورتی که متعلق به خاندان فاسد باشد، احتمال تاثیر فساد در او بیشتر است. امام در این باره به مالک اشتر این گونه سفارش میکند که روابط خود را با افراد و شخصیت های اصیل و خاندان های صالح و خوش سابقه برقرار ساز و پس از آن با مردم شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار، چرا که آنها کانون کرم و مراکز نیکی هستند. سپس ایشان در جایی دیگر می‌فرمایند از میان آنها افرادی که با تجربه‌تر و پاک‌تر و پیشگام‌تر در اسلام هستند را برگزین.

اطاعت پذیری، از دیگر ویژگی‌های یک کارگزار مورد انتخاب ایشان است. لازم است تمام افراد جامعه در همه سطوح به فرامین رهبر جامعه که بر اساس قانون به هدایت جامعه می پردازد، گوش سپارند. این اطاعت پذیری درباره مدیران حکومت از اهمیت بیشتری برخوردار است. از این رو یکی از الزامات نیروی انسانی، اطاعت پذیری از قانون است. والی باید نسبت به خلیفه مطیع و اطاعت پذیر و به تعبیر امیرالمومنین، ناصح باشد

در اینجا به دو ویژگی لازم یعنی تجربه و حیا نیز اشاره شده است که می‌توان تجربه کاری را از معیارهای اختصاصی و حیا را از معیارهای عمومی گزینش محسوب کرد. حضرت در بیان علت این امر می‌فرماید: زیرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاک‌تر و همچنین کم طمع‌تر و در سنجش عواقب کارها بیناتر هستند.

اطاعت‌پذیری، از دیگر ویژگی‌های یک کارگزار مورد انتخاب ایشان است. لازم است تمام افراد جامعه در همه سطوح به فرامین رهبر جامعه که براساس قانون به هدایت جامعه می‌پردازد، گوش سپارند. این اطاعت‌پذیری درباره مدیران حکومت از اهمیت بیشتری برخوردار است. از این رو یکی از الزامات نیروی انسانی، اطاعت پذیری از قانون است. والی باید نسبت به خلیفه مطیع و اطاعت پذیر و به تعبیر امیرالمومنین، ناصح باشد. امام بر اطاعت‌پذیری مردم به ویژه به هنگام نبرد با متجاوزان فراوان تاکید کرده است. چنانکه پس از عزل محمد ابن‌ابی بکر از استانداری مصر و انتصاب مالک اشتر به جای او، فرزند ابی بکر سخت آزرده خاطر شد. حضرت در نامه‌ای ضمن دلجویی از او، یکی از ویژگی های مالک را اطاعت‌پذیری از امام معرفی کرد.

اینها مجموعه‌ای از معیارهای امیرالمومنین برای انتخاب کارگزاران بود. معیارهایی که از دین استخراج شده و برای اداره جامعه دینی به کار بسته می‌شود. پیامبر در توصیف مومن می گویند؛ مومن کسی است که مردم او را در مال و جان آن‌ها امین شناخته باشند. پس معیارهای انتخاب والی یا کارگزار و البته تبیین و توصیف این معیارها، بحثی پیچیده است و تنها دقت بر دو مولفه تقوا و تخصص کافی نیست و نیاز به شرایط و ضوابط و مولفه های دیگر دارد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha