گروه آیین و اندیشه «سدید»؛ امروز بیش از هزار سال از آغاز حکومت امیرالمومنین علی(ع) میگذرد. دوران نسبتا کوتاهی که در طی این قرون، همواره محل توجه و بحثهای فراوانی بوده و هست. برخی سعی دارند که وجوه حکومت چهارساله حضرت را تا حدودی به سایر حکومتهای پس از آن تشبیه کنند و برخی دم از تفاوت شرایط مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... در آن دوران میزنند. استاد مصطفی دلشاد تهرانی[1]، درباره شرایط آغاز حکومت حضرت علی(ع) در کوفه، الگوی زیست عمومی مردم در هنگام حکومت و شیوه سیاستورزی حضرت نکات مهمی را در این گفتار شفاهی مورد توجه قرار دادهاند.
حکومت منهایِ دروغ
اميرمؤمنان على(ع) صراحت و صداقت را امرى بايسته براى زمامداری و حكومت دانسته و در سخنى والا و راهنما فرموده است :«وَ لْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ؛ پيشواى قوم بايد با مردمِ خود به راستى سخن راند[2].»
واژه «رائد» از مادّه «رَوْد» است كه اصل آن به معناى طلب كردن و يافتن و برگزيدن آب و چراگاه و جاى مناسب براى قافله به وسيله «رائد» بوده است و سپس توسعه در معنا يافته هر طلب كردن و خواستنى را شامل شده است. در واقع «رائد» كسى بود كه او را پيشاپيش قافله مى فرستادند تا آب و چراگاه و مكانى مناسب براى منزل كردن قافله بيابد، و او مىبايست بينا و داراى تشخيص درست مىبود و با صداقت عمل مىكرد، كه اگر جز اين مىبود، قافله در بيابان هلاك مىشد. زمامداران نيز چون «رائد» قافله عمل مىكنند، كه اگر با مردم خود، صريح و صادق نباشند، نه خود راه به جايى مىبرند، نه مردمان را به سر منزل میرسانند. از اين رو كسانى شايسته زمامدارىاند كه با مردم خود صريح و صادق باشند.
علی(ع) معتقد بود كه همه چيز حكومت بايد بر مردم آشكار باشد، جز اسرار جنگ، آن هم به طور موقت، تا زمان آشكار شدنش برسد
اگر در زمامدارىِ مردمان، صراحت و صداقت رنگ بازد، و زمامداران با مردم خود، ناروشن و ناراست باشند، چه اعتمادى به آنان مىماند؟ و كدام سخن و عملشان را مىتوان باور كرد؟ بدون صراحت و صداقت در زمامداری، هيچ چيز در جاى خود نخواهد بود، و امكان هر تباهى و ستم و تجاوزى هست، و حكومت به راحتى مىتواند آنها را پنهان سازد و واژگونه معرفى نمايد، و هر ناراست و نادرستى را با امكاناتى كه در اختيار دارد، راست و درست بنماياند و مردمفريبى كند. از اين روست كه صراحت و صداقت در زمامداران، ركنى است اساسى كه منهاى آن حكومتِ راست و درست معنا نمىيابد.
این همان شیوه و مشخصهایست که امام على(ع) چون زمام امور را به دست گرفت، در نخستين سخنان خود، بر مبناى صراحت و صداقت، به مردم چنين گفت:« ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ، وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ... وَ اللهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً، وَ لاَ كَذَبْتُ كِذْبَةً؛ پيمان من بدانچه مىگويم در گرو است، و به درستى گفتارم متعهّد و پايبندم... به خدا سوگند، به اندازه سر سوزنى را پنهان ندارم، و هيچ نوع دروغى نگويم[3].»
امام علی (ع) پایبندی به این ویژگی مهم حکومتی را در عمل نیز به روشنی نشان دادند. تا آنجا که هنگام درخواست مردم برای پذیرش زمامداری به هیچ روی وعدههای ناشدنی ندادند. چرا که از دیدگاه ایشان وعده دادنهای ناشدنی نشانهای روشن در بیصداقتی است و کسی که وعدهای میدهد در گرو و اسیر آن است و تا به آن وفا نکند آزاد نمیشود، بلکه در پی اصرار مردمان بر انتخاب وی، حضرت ایشان را از مشکلات رویاروی برای اصلاح امور آگاه ساخت:« ما روى آورندگان به كارى هستيم كه آن را روىها و رنگها است (تغييرات بسيار پيش آمده است و اصلاحات اساسى را برنمىتابند). دلها بر اين امر پايدار نيست و خِرَدها بر آن استوار نمىماند. و بىگمان ابر فتنهها كرانها را تيره و تاريك گردانيده، و راه راست و روشن ناشناسا شده است[4].»
على(ع) حكومت خود را با صراحت و صداقت آغاز كرد و تا انجام، بر اين امر پايدار ماند و بدانچه با مردم قرار گذاشته بود عمل کرد. از جمله او معتقد بود كه همه چيز حكومت بايد بر مردم آشكار باشد، جز اسرار جنگ، آن هم به طور موقت، تا زمان آشكار شدنش برسد؛ و اين كه حكومت نبايد هيچگونه ناراستى با مردم بنمايد، هر چند كه در تنگنا قرار گيرد، چنانكه وى هرگز امرى را از مردم پنهان نكرد و هيچگونه ناراستى با آنان ننمود. وى مىفرمود:« بدانيد حقّ شما در نزد من آن است كه چيزى را از شما نپوشانم جز راز جنگ [كه از پوشاندن آن ناچارم][5].»
در سخن گفتن با علی سازش روا نیست!
صداقت خواهی و رفتار صادقانه ایشان تا بدانجا پیش رفت که ایشان از مردم مىخواست آنان نيز با او صريح و صادق باشند: «آنطور كه با زورگويان و سركشان سخن مىگويند، با من سخن مگوييد، و آن محافظهكارىها را كه با تيزخويان و مستبدّان روا مىدارند، با من روا مداريد، و با من به طور تصنّعى و با سازشكارى آميزش مكنيد. و مبادا گمان كنيد كه شنيدن حق بر من سنگين است، و تصوّر
آنطور كه با زورگويان و سركشان سخن مىگويند، با من سخن مگوييد، و آن محافظهكارىها را كه با تيزخويان و مستبدّان روا مىدارند، با من روا مداريد، و با من به طور تصنّعى و با سازشكارى آميزش مكنيد
نكنيد كه من خواهان آنم كه مرا بزرگ انگاريد، زيرا هر كس كه شنيدن حق يا عرضه شدن عدالت بر او سنگين بُوَد، عمل به حق و عدالت بر وى سنگينتر بُوَد. پس، از گفتن حق، يا مشورت به عدالت و عدالتخواهى خوددارى مكنيد، زيرا من خود را بالاتر از آن نمىدانم كه خطا نكنم، و خود را ايمن از خطا نمىدانم، مگر اين كه خداوند مرا در كار نفس كفايت كند كه او از من بدان توانمندتر است[6].»
این رفتار امام(ع) شاید یکی از مهمترین وجوه حکومت مردمی در طول تاریخ سیاست و حکومت باشد. نه از این حیث که ایشان حق نقد و حقخواهی را برای مردمان به رسمیت میشناختند که خود را از گزند این طلبکاری استثنا نکرده و زبان تند عدالتخواهی مردم را در کام فرو نمیبستند. علی(ع) از مردم خود خواسته است با او در حكومت به صراحت تمام رفتار كنند؛ بدون سازشكارى و پردهپوشى، سخن گويند، معاشرت نمايند، انتقاد كنند، و اعتراض نمايند. امام على(ع) با مردم خود چنين بود، و از آنان مىخواست كه همانگونه باشند. او مردم را به چيزى نمىخواند كه خود بدان عمل نكرده بود، و از چيزى پرهيز نمىداد كه خود از آن پرهيز ننموده بود، چنانكه در ضمن خطبهاى به آنان فرمود:« أَيُّهَا النَّاسُ، إِنِّي وَ اللهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلاَّ وَ أَنَا أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا؛ وَ لاَ أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلاَّ وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا؛ اى مردم! به خدا من شما را به طاعتى برنمىانگيزم، جز آنكه پيش از شما خود به گزاردنِ آن برمىخيزم؛ و شما را از معصيتى بازنمىدارم، جز آنكه پيش از شما خود از آن دست برمىدارم[7].»
حضرت به تمام معنا چنین بود.
[1]نویسنده، محقق و استاد دانشگاه علوم و حدیث و از بنیانگذاران این دانشگاه است. حوزه تخصصی استاد دلشاد تهرانی، پژوهش پیرامون نهجالبلاغه است.
[2] نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸ و ۱۵۴
[3] همان، خطبه ۱۶
[4] همان، حکمت۹۲
[5] همان، نامه۵۰
[6] همان، خطبه۲۱۶
[7] همان، خطبه۱۷۵
/انتهای پیام/