گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ ادیبان، شاعران و اهالی فرهنگ و هنر برآمده از بطن جامعه هستند بنابراین از گذشته تا به امروز تلاش کردهاند با تکیه بر توانایی خود و به وسیله ادواتی، چون قلم، کاغذ، صنعت چاپ، کتاب، وسایل فیلمبرداری و رسانههای جمعی از جمله روزنامه، مجله، تلویزیون، رادیو، تئاتر و سینما زبان مردم باشند و به بهترین شیوهها حرف اقشار مختلف اجتماع اطرافشان را به گوش مسئولان برسانند تا شاید بتوانند مشکلی از مشکلات محیط زیست، شهر، کشور و جهانشان را حل کنند.
اسماعیل امینی، شاعر نامآشنای کشورمان تلاش کرده است با اتکا بر تواناییهای خودش، هنر طنز، قلم و کاغذ فضای بهتر و دلنشینتری را برای هممیهنانش ایجاد کند. او که سابقه همکاری با دفتر تحریریه مجله گلآقا را دارد و از نزدیک با کیومرث صابری فومنی طنزنویس نامآشنای کشورمان آشنا بوده، معتقد است طنز صرفا برای سرگرمی نیست بنابراین فرد مناسبی برای همکاری جهت بررسی موشکافانه سیر شکلگیری و پیشرفت طنزپردازی در ایران به حساب میآید. ما نیز با آگاهی از این مسئله به سراغ او رفتیم تا ببینیم طنزپردازی در کشور ما چه پیشینهای داشته، امروز در چه شرایطی است و در آینده چه وضعیت احتمالی خواهد داشت.
آقای امینی در برخی از تحلیلها عنوانشده است که دو مدل طنز ناظر به گذشته و مدرن وجود دارد. اساساً شما با این دستهبندی موافق هستید؟ این دستهبندی دارای چه کاربست و ویژگیهایی هستند؟
امینی: من در جایی ندیدهام که بگویند ما دو دسته طنز گذشته و مدرن داریم و به نظرم این دستهبندی در واقع شاید ناظر بر محتوا باشد و بر این اساس شکلگرفته باشد که ما یک جهاننگری مبتنی بر سنت و یک جهاننگری مبتنی بر تجدد داشتهایم، اما این به ماهیت طنز مربوط نمیشود و به دو نوع جهاننگری ارتباط دارد که تقدم و تأخر زمانی هم ندارند؛ یعنی در همه دورهها جهاننگری مبتنی بر سنت و جهاننگری مبتنی بر انسانمداری و تجدد کنار هم بودهاند.
طنز در حوزه ادبیات از دیرباز در کشور ما به دو صورت نمایان شده است. این هنر گاهی بهعنوان یکی از فنون ادبی در میان آثار ادبی دیده میشود یعنی همانگونه که تناسب و حسن تعلیل که جزو فنون ادبی بوده و در میان آثار ادبی دیده میشود؛ طنز نیز به عنوان یکی از فنون بلاغی در میان آثار افرادی، چون حافظ، عطار و مولوی که به طنزپردازی هم شهره نیستند، مشاهده میشود. ما گونهای دیگر از طنز را هم داریم که حاصل کار کسانی چون عبید زاکانی، علیاکبر دهخدا، جمالزاده و اشرفالدین قزوینی مشهور به نسیم شمال بوده که از آغاز قصدشان این بوده است که یک اثر طنز خلق کنند.
جریانشناسی طنز در گذشته چگونه پیش میرفت و چه جایگاه اجتماعی و فرهنگی داشت و جریانشناسی امروزی چه جایگاهی دارد و چگونه پیش میرود؟ تفاوتهای آنها در چیست؟
امینی: در روزگار گذشته از طرفی سواد یک پدیده عمومی نبود و درصد کمی از مردم جامعه باسواد بودند و از طرف دیگر به دلیل نبود صنعت چاپ اساسا تعداد مکتوبات کم بود. آن زمان کتاب به عنوان محصولی دستنویس کالای گرانقیمتی بود و رسانههایی، چون مطبوعات و... وجود نداشتند.
جریانسازی طنز در گذشته به دو صورت رایج بوده است. آن روزها اهل ادبیات، خواص، اهل مطالعه و اهل مدرسه گاهی در حکایتگوییها، تمثیلها و انتقاد اجتماعی از طنز استفاده تعلیمی میکردند. آنها گاهی هم با هدف انبساط خاطر از طنز بهره میجستند.
در کنار این گونه دیگری از طنز وجود داشت که سر زبان مردم و جزو شفاهیات آنها بود. این گونه طنز خیلی مکتوب نشد، اما زبان به زبان و سینه به سینه نقل میشد و به صورت داستانهای کوتاه، تمثیلها و متلها در ادبیات عامیانه که به اصطلاح ادبیات فولکلور نام گرفته تجلی یافته است.
پس از آمدن صنعت چاپ سواد به یک پدیده عمومی تبدیل شد و مطبوعات شکل گرفتند. نوشتن برای مطبوعات یک پدیده متجدد و نو است.
مهمترین ویژگی طنز مطبوعاتی این است که نسبت این گونه طنز با وقایع روز، نسبتی مستقیم دارد، بنابراین مصادیق نیز مصادیق مستقیمی هستند که در اکثر مواقع قابل تعمیم و تفسیر به نظایر خودشان نیستند و پس از سرد شدن واقعه مورد نظر، قابلیت برانگیختگی اذهان و جریانسازی را ندارند یعنی اینطور نیست که طنز مطبوعاتی بخواهد از اتفاقات رخ داده بهره تمثیلی بگیرد، اما در روزگار گذشته رایج بود که از یک اتفاق معمولی هم حکمت دربیاورند یا از آن استفاده تعلیمی و تمثیلی با چاشنی طنز بکنند.
طنز مطبوعاتی برای ماندگاری تولید نمیشود چنانکه مطبوعات هم برای ماندگاری تولید نمیشوند و این به نظر من نقطه ضعف طنز مطبوعاتی نیست، ویژگیاش است.
ادبیات طنز طنازانی، چون دهخدا، جمالزاده و کیومرث صابری فومنی چگونه ماندگار شد؟
امینی: اولا همه آثار گذشتگان ما ماندگار نبودند مثلا در قرون گذشته بناهای متعددی ساخته شدند، اما تعداد زیادی از آنها از بین رفتند و فقط بناهای مستحکم برای ما به یادگار ماندهاند. ما الآن براساس بناهای مستحکم نمیتوانیم بگوییم در گذشته یک جوری معماری میکردند که ماندگار شده است. این امر درباره آثار ادبی هم صدق میکند. در این عرصه هم تعداد زیادی از آثار طنز به فراموشی سپرده شدند و برخی از آثار مانا بودند.
در خصوص اینکه چگونه آثار علامه دهخدا ماندگار شدند باید گفت مرحوم دهخدا به لحاظ شناخت فرهنگ مردم استاد بود. او زبانشناس بود بنابراین در طنزش علاوه بر جاذبهای که آن موضوع و رخداد خاص داشت، جاذبههای زبانی و بلاغی و جاذبههایی از زبان عامه مردم و تمثیلها را در یادداشتها داشته که با استفاده از آنها کارش را از یک اثر مطبوعاتی یک بار مصرف به یک اثر ادبی روایی ماندگار تبدیل کرده است.
نثر و نگاه صابری فومنی نیز همین ویژگیها را دارند البته همه آثار او در یک طراز نیستند. من هم زمانی در گلآقا کار میکردم و میدانم که برخی از آثار این طنزپرداز کشورمان نثرهای یک بار مصرف مطبوعاتی بودند، ولی برخی دیگر به نوعی نوشته شدند که قابل تعمیم و تفسیر به نمونههای عینی دیگر هستند بنابراین ماندگار شدهاند یعنی صورت نمادین دارند و همه قدرتشان مبتنی بر شوخی کردن با واقعهای خاص نیست.
ما امروز در روزگاری هستیم که تعداد زیادی طنزپرداز حرفهای خیلی خوب در جامعه هستند و دارند کار میکنند. متأسفانه برخی از آنها را همچون آقای زرویی در سنین جوانی از دست دادهایم، اما برخی دیگر از آنها با شیوههای کار متنوع همچنان فعالیت میکنند. آنها کارهای بسیار درخشان و قدرتمندی انجام میدهند.
امروز ما شاعرانی را داریم که به صورت حرفهای کار طنز میکنند. این در صورتی است که ما در گذشته چنین پدیدهای را نداشتیم و اگر کسی شعر طنز میسرود در کنارش کار دیگری را هم انجام میداد.
هماکنون ما مهرداد صدقی را داریم که کتابها و رمانهای خیلی خوبی را پشت سر هم روانه بازار کتاب میکند. رؤیا صدر نیز داستاننویسی است که مجموعه کارهایی که در عرصه طنز انجام داده است با اقبال مواجه شدهاند. گیتی صفرزاده که زمانی سردبیر گلآقا بود نیز کارهای درخشانی در حوزه طنز اجتماعی انجام داده است. ما در گذشته آثار ادبی چندانی در حیطه کار کودک و نوجوان نداشتیم یعنی قصههای ویژه قشر سنی مذکور فقط آثار شفاهی بودند حتی اگر گاهی شعری برای کودکان کار میشد، در اغلب اوقات اثری با زبان بزرگسالان و با هدف پند و اندرز بود.
ادبیات کودک و نوجوان و خصوصا طنزنویسی برای این قشر سنی پدیده جدیدی است و الآن ما چند ناشر تخصصی فقط طنز برای ادبیات کودک و نوجوان داریم.
آثار نمایشی طنز که در بیرون از مرزها تولید میشوند از سه عنصر بیحیایی جنسی، گستاخی دینی و متلک سیاسی بهره میبرند. با توجه به اینکه در ادبیات فارسی نمیتوان از دو عنصر نخست بهره برد، چگونه میتوان یک اثر نمایشی موفق تولید کرد؟
امینی: جاذبه ایجاد کردن در متن طنز معمولا با عبور از خط قرمزها و حریمها انجام میشود.عنصری که شما با عنوان بیحیایی جنسی از آن نام بردید متأسفانه در آثار داخلی ما هم هست مثلا فیلمهای سینمایی ما و حتی سریالهای تلویزیونی که صداوسیما پخش میکند تکیه زیادی روی عنصر مذکور دارند البته کارشان را نسبت به آثار خارجی کمی ظریفتر انجام میدهند، ولی تکیهگاه خندهآفرینیشان غالبا بر این نکته است، زیرا کسی که کار میکند تکنیک بلد نیست پس به جای آنکه با ظرافت چیزی را بیان کند، به زردترین و نازلترین صورت این کار را میکند.
ضدیت با اندیشه دینی و جهانبینی مذهبی نیز در آثار سینمایی و تلویزیونی ما فراوان است، زیرا افرادی که مسئول صدور مجوزها و نظارتها هستند سواد ادبی، دینی و فرهنگی ندارند و همینکه آثار پا روی دم گربه سیاست نگذارند کافی است تا مجوز بگیرند. در این میان به هنرمندانی که خوب بلد هستند بنویسند و شوخی کنند، جفا میشود، چون وقتی بازار ابتذال و آثار زرد، بازار پر رونقی شد، طبعا بازار آثار هنری به نفع او سرد میشود.
اینگونه نیست که هیچ کدام از بزرگان ما از گذشته تا به امروز وارد حریمهای ذکر شده نشده باشند، اما آنها به اندازهای توانایی قلم داشتهاند که بخش ناخوشآیند موضوع را به نفع شیرینی زبان و قلم پوشانده است. اقبال لاهوری نیز که متفکر و فیلسوف بوده در برخی از مواقع حتی با خداوند و برخی از مسائل شریعت شوخی کرده، اما این شوخیها از موضع کسی است که حکیم، نویسنده و ادیب بوده است نه از موضع لودگی.
ما امروز اساسا در روزگار ابتذال هستیم یعنی نه فقط در حوزه طنز متأسفانه در حوزههای جدیتر از طنز هم ابتذال را میبینیم. امروزه سخنران و طلبهای که روی منبر میرود، استاد دانشگاه و هر کسی که نشانهای از زرد بودن و ابتذال در کارهایش باشد، بیشتر دعوت و عرضه میشود و کارهایش بیشتر منتشر میشوند. متأسفانه رسانههای فراگیر ما مثل تلویزیون و... با اشتیاق به دنبال افراد نازل، سطحی، مبتذل و جنجالی هستند.
ما اساسا میتوانیم بگوییم متأسفانه ۲، ۳ دهه است که در فضای عام ابتذال قرار گرفتهایم.
فکر میکنید چرا رسانههای جمعی ما اشتیاق زیادی برای دعوت از افراد نازل و سطحی و عرضه آنها دارند؟
امینی: رسانههای جمعی و فراگیر ما در سیطره سیاست هستند این در صورتی است که رسانهها باید کنترلکننده قدرت باشند نه مطیع قدرت. فرهنگ باید کنترلکننده قدرت باشد و محدوده برای قدرت تعیین کند، چون قدرت افسارگسیخته تاخت و تاز میکند. سیاست توجهی به کیفیت ندارد و فقط کمیت میخواهد بنابراین از ابتذال استقبال میکند. سیاست رأیدهنده و هوراکش میخواهد، ولی فرهنگ اینطور نیست. تحولات سیاسی تحولاتی آنی، جرقهای و ناگهانی هستند، اما تحولات فرهنگی تدریجی هستند.
ما زمانی که از یک اثر نمایشی موفق صحبت میکنیم باید توجه کنیم که آیا موفق بودن یک اثر نمایشی فقط به معنای پر تماشاچی بودن آن اثر است؟ اگر اینطور باشد که فیلمهای رقص و آوازی پیش از انقلاب که به لحاظ هنری در نازلترین سطح بودند، خیلی پر طرفدار بودند. فیلمهای بازاری هندی نیز چنین هستند، اما آیا این امر به منزله آن است که این آثار به لحاظ سینمایی موفق هستند؟ بدیهی است که اینطور نیست. وقتی میگوییم اثری موفق است به این معنی است که آن اثر ویژگیها و کیفیات یک اثر هنری را داشته و در عین حال به قدری جذاب بوده که مخاطب حاضر شده بلیت بخرد و آن را ببیند و در ذهن مخاطب اثری گذاشته که در نوع نگاه مخاطب به جهان تغییر ایجاد کند. کار فرهنگ، هنر و رسانه ما به دست سردمداران قدرت و ثروت افتاده است.
با وجود شرایط فعلی پیشنهادتان برای بهبود وضعیت فرهنگ و هنر به ویژه طنزپردازی چیست؟
امینی: شاید شرایط فعلی فقط از نظر من نامطلوب باشد و از نظر فرد دیگری که با یک آگهی گرفتن و فروش یکجای بلیت آثار نمایشی میلیاردها تومان پول به جیب میزند، مطلوب باشد. به نظر من ما برای بهبود وضعیت حاکم بر فرهنگ و هنر کشورمان باید فضای نقد ایجاد کنیم و از قدرت تقدسزدایی کنیم. الآن قدرت میگوید هر چه که من میگویم مقدس است.
اخیرا سرودی منتشر شده و بر سر زبانها افتاده که فقط یک سرود است، موفق یا ناموفق در حد یک سرود ارزش دارد، اما من بیش از ۱۰۰ نفر را دیدهام که نوشتهاند این سرود مورد عنایت امام زمان (عج) است. آیا کسی میتواند بگوید که من سخنگوی امام زمان (عج) هستم و میدانم که این سرود یا آن فیلم و کتاب مورد تأئید امام زمان (عج) است؟ هیچ کس در هیچ مرتبهای حق ندارد چنین چیزی بگوید. مگر امام زمان (عج) سخنگو و نایب دارد؟ ایشان نایبهای عامی داشتهاند که اکنون نیستند. ولی آدمهای معمولی یعنی همین تحلیلگرهای معمولی، روزنامهنگار، طلبه به راحتی این را میگویند و هیچ کس مانع نمیشود.
قدرت باید مسئول و پاسخگو باشد و تن به انتقاد دهد. اگر اینگونه نباشد شرایط خطرناک میشود چنان که دیدیم خطراتش چه بلایی سرمان آورده است. یک دفعه یک ساختمان روی سرمان آوار میشود. ما در نظام تعلیم و تربیتمان باید تجدید نظر کنیم و به جای آنکه بچههایمان را درگیر کنکور، تست و زرنگبازی کنیم، باید به آنها بینش بدهیم تا بچه بتواند درست را از نادرست و حقیقت را از دروغ تشخیص دهد که پس فردا شبکههای ضدانقلابی مثل من و تو، ایران اینترنشنال و بی بی سی با دو کلیپ او را فریب ندهند که ما در زمان شاه در بهشت زندگی میکردیم و وقتی انقلاب شد جهنمی شدیم.
به نظر شما با طنز ساختن چنین فضایی امکان پذیر است؟
امینی: من میخواهم بگویم طنز خیلی جدی است و به هر حال همیشه یکی از ابزارهای انتقال فرهنگ به حساب آمده است. این حیف است که سطحش فقط در سطح سرگرمکنندگی یا مجادلات سیاسی روزمره بماند. در آنجا هم کمک میکند، اما نباید محدود به این باشد. کار طنز خیلی فراتر از این است. اصل کار طنز انتقال فرهنگ و مراقبت از فرهنگ است که این جنبهاش متأسفانه مغفول شده است.
/انتهای پیام/