بررسی حدود توفیق شعر معاصر در گفت‌وگو با رضا اسماعیلی؛
شعر در هر دوره‌ای برای برقراری ارتباط با جامعه و حفظ موقعیت خود، هوشمندانه پوست‌اندازی کرده و به شیوه‌های جدیدی متوسل می‌شود. ظهور نحله‌هایی چون شعر حجم، شعر گفتار، شعر دهه هفتاد و... شیوه‌هایی است که شعر برای «تنازع بقا» و ادامه حیات خویش انتخاب کرده است. شعر، شاخک‌های تیزی دارد و برای درامان‌ماندن از «خاموشی» و «فراموشی»، با تحولات فرهنگی و اجتماعی همراه می‌شود.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ شعر و ادبیات نقش بسزایی در تغییر یا تحول اوضاع فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی هر جامعه‌ای دارند و نشانه‌های صدق این گزاره، بر کسی پوشیده نیست. رابطه تنگاتنگ شعر با مؤلفه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را نباید نادیده گرفت. شعر، محصول فکر و تجربیات زندگی و نگاه مردم و جامعه هر زمان است. شعر از جهت تأثیرگذاری و انتقال تجربیات و رویدادهای هر عصر، به مردمان همان دوران یا سال‌های بعد، نقش مهمی ایفا می‌کند. برخی بر این باورند که تحولات ارتباطاتی در دنیای امروز و از جمله کشور ما، منجر به افول جایگاه شعر و ادبیات شده و مخاطبین جوان‌تر، ارتباط معناداری با شعر به مانند گذشته برقرار نمی‌کنند. در همین رابطه ما با رضا اسماعیلی - شاعر و منتقد ادبی - همراه و هم کلام شدیم. مشروح گفت‌وگوی ما با آقای اسماعیلی هم اکنون در برابر دیدگان شماست.

 

نیما؛ ظهور دوران جدید شعر فارسی

برخی بر این باورند که تحولات ارتباطاتی در دنیای امروز و از جمله کشور ما، منجر به افول جایگاه شعر و ادبیات شده یا می‌شود. این هم از این رو است که ورود دایره واژگان تازه و ادبیات جدیدی که از شبکه‌های اجتماعی و بستر اینترنت برآمده، منجر به تضعیف جایگاه رسانه مهمی همچون شعر می‌شود. پرسش اصلی درباره همین گزاره است؛ جامعه امروز ما چه نسبتی با شعر دارد؟

شما با مطالعه شعر شاعران روزگار ما می‌توانید بفهمید که مردم چه حال و روزی دارند. با شعر می‌توان نبض مردم را گرفت.

اسماعیلی: باتوجه‌به پیشینه ۱۴۰۰ساله شعر فارسی، پیوند جامعه ما با شعر و ادبیات، پیوندی ریشه‌دار و ناگسستنی است. پیشرفت تکنولوژی، گسترش شبکه‌های اطلاعات و رشد تصاعدی رسانه‌های جمعی نیز نه‌تنها این پیوند را سست نکرده، بلکه باعث تقویت پیوندهای ادبی جامعه ما با ادبیات، به شیوه‌های روزآمدتری شده است؛ زیرا زیست‌بوم فرهنگی ما شعر است. شعر برای ما مثل هوایی است که آن را تنفس می‌کنیم.

امروز در اینستاگرام و سایر شبکه‌های اجتماعی، شعر و ادبیات سهم بزرگی را به خود اختصاص داده است. تحولات فرهنگی و اجتماعی نیز نه‌تنها شعر را به حاشیه نرانده، بلکه باعث تقویت و تثبیت جایگاه شعر در جامعه ایرانی شده است؛ زیرا شعر، رسانه قابل انعطافی است و قدرت انطباق با شرایط جدید را دارد. شعر می‌تواند مطابق با تحولات به پیش برود و برای ادامه حیات خود پوست‌اندازی کند. ظهور «نیما» مصداقی برای اثبات این ادعاست. امروز نیز شعر از همراهی با تحولات فرهنگی و اجتماعی باز نمی‌ماند و پابه‌پای این تحولات خود را بازسازی می‌کند و به پیش می‌رود.

 

شعر، نبض جامعه را نشان می‌دهد

بازتاب تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... در شعر یکی از مهم‌ترین کارکردهای ارتباطی آن برای ارتباط با جامعه است. در شرایط فعلی، ظرفیت شعر برای برقراری ارتباط با جامعه چه میزان است؟ شعرِ امروز تا چه اندازه بازتاب‌دهنده این تحولات یا توانمند برای برقراری این پل ارتباطی است؟

اسماعیلی: شعر امروز نه‌تنها در برقراری ارتباط با جامعه ناتوان نیست، بلکه قدرت شگفت‌انگیزی برای به حرکت درآوردن جامعه دارد. شعر به آیینه‌ای می‌ماند که سیمای جامعه را در آن می‌توان به تماشا نشست. شعر زبان گویای مردم جامعه ماست. شما با مطالعه شعر شاعران روزگار ما می‌توانید بفهمید که مردم چه حال و روزی دارند. با شعر می‌توان نبض مردم را گرفت.

 

ادبیات فارسی؛ از دربار تا بازار

نسبت شعر و جامعه در ادوار گذشته چگونه بوده است؟ آیا می‌توانیم بگوییم در گذشته مردم پیوند محکم‌تری با شعر داشته‌اند و اکنون این پیوند ضعیف شده است؟ آیا برقراری این پیوند، ناشی از ارتباط نزدیک شعر و تحولات جاری جامعه بوده است؟

انقلاب اسلامی، شعر را از دایره بسته مخاطبان خاص بیرون کشید و به متن جامعه وارد کرد.

اسماعیلی: شعر در گذشته قدرتمندترین رسانه فرهنگی بوده و کارکردهای فراوانی داشته است. البته در گذشته، رسانه شعر بیشتر در اختیار حاکمان و طبقه برتر (یقه‌سفیدان) جامعه بوده و صبغه «درباری» داشته است. بعد از انقلاب ادبی نیما یوشیج، شعر رنگ و بوی مردمی گرفته و به کوچه و بازار راه پیدا کرده است. شعر در زمانه ما برای ادامه حیات خویش با رقبای سرسختی مثل سینما و تلویزیون روبروست؛ اما همچنان که پیش‌تر اشاره کردم، شعر در هر شرایطی راه خود را باز می‌کند و از انطباق و سازگاری با شرایط جدید باز نمی‌ماند. همچنان که امروز هم شاهدیم، شعر در تعاملی سازنده با هنرهایی چون موسیقی، سینما و تلویزیون راه خود را باز کرده است. البته در هر دوره‌ای، شعر برای برقراری ارتباط با جامعه و حفظ موقعیت خود، هوشمندانه پوست‌اندازی کرده و به شیوه‌های جدیدی متوسل می‌شود. ظهور نحله‌هایی چون شعر حجم، شعر گفتار، شعر دهه هفتاد و... شیوه‌هایی است که شعر برای «تنازع بقا» و ادامه حیات خویش انتخاب کرده است. شعر، شاخک‌های تیزی دارد و برای درامان‌ماندن از «خاموشی» و «فراموشی»، با تحولات فرهنگی و اجتماعی همراه می‌شود.

 

تلفیق سنت و ابداع در شعر انقلاب

اوضاع شعر به‌مثابه آینه روشن جامعه ایرانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی چگونه است؟ آیا می‌توان شعر سیاسی، شعر پایداری یا شعر انقلابی را در طی این سالیان موفق ارزیابی کرد؟

اسماعیلی: انقلاب اسلامی، شعر را از دایره بسته مخاطبان خاص بیرون کشید و به متن جامعه وارد کرد. در واقع انقلاب، شعر را از انحصار نحله‌های ادبی کاذب، آزاد کرد و با دمیدن روح معنویت در کالبد شعر، مردم را دوباره با شعر آشتی داد. انقلاب اسلامی شعر را از ورطه افراط‌وتفریط رهانید و خلاقیت و نوآوری را در مسیری منطقی و معقول هدایت کرد و با پیوند شعر نو و سنتی، به ترمیم گسست ایجاد شده در نسل‌های ادبی پرداخت که نتیجه این پیوند خجسته، تجدید حیات و احیای قالب‌های ادبی با بهره‌گیری از قابلیت‌های نیمایی بود. این رویکرد هوشمندانه تا حدود زیادی به بحث و جدل‌های تکراری میان شاعران نوپرداز و سنتی پایان داد و بین شاعران معاصر همدلی و هم‌زبانی ایجاد کرد.

شعر، رسانه قابل انعطافی است و قدرت انطباق با شرایط جدید را دارد. شعر می‌تواند مطابق با تحولات به پیش برود و برای ادامه حیات خود پوست‌اندازی کند. ظهور «نیما» مصداقی برای اثبات این ادعاست.

شعر انقلاب اسلامی، ادامه منطقی سیر تکوینی و روند تکاملی ادبیات پارسی است و شاعران انقلاب، فرزندان خلف شاعران بزرگی همچون عطار، مولانا، فردوسی، سعدی، حافظ و نیما هستند. از این منظر بعد از انقلاب اسلامی، نسل شاعران جوان انقلاب نیز به پیروی از بزرگان ادب پارسی در همان مسیری که گذشتگان پیش روی آنان نهاده بودند طی طریق کردند؛ یعنی اکثر شاعران انقلاب در حوزه قالب و فرم، متأثر از یکی از سبک‌های ادبی تثبیت شده پیش از خود بودند. (سبک‌های خراسانی، عراقی، هندی و نیمایی)

حرکت در مسیر اعتدال ادبی و دست‌یافتن به شعری سهل و ممتنع، احیای قالب‌های ادبی فراموش شده مانند رباعی و دوبیتی و استفاده از ظرفیت همه سبک‌های ادبی از جمله ویژگی‌های بارز شعر این دوره است. با این همه و باتوجه‌به تعاریفی که از سبک ارائه شده است، نمی‌توان گفت که شعر بعد از انقلاب - از نظر قالب و فرم - به سبک جدیدی رسیده است. البته از حق نباید گذشت که شاعران انقلاب دارای ابداعاتی در حوزه قالب و فرم هستند که از جمله آنها تلفیق قالب‌های ادبی، دخل و تصرف هنرمندانه در موسیقی کناری (قافیه و ردیف) و همچنین خلاقیت در واژه‌سازی و ترکیب‌سازی است؛ اما به نظر می‌رسد تنها ابداعاتی در این سطح برای ظهور یک سبک ادبی کافی نیست.

البته هنوز برای قضاوت در مورد موفقیت گونه‌هایی چون شعر سیاسی، انقلابی و پایداری زود است. این قضاوت نیاز به گذشت زمان بیشتری دارد. ما باید ارزیابی شعر امروز را به آیندگان بسپاریم. متأسفانه حب و بغض‌هایی که نسبت به شعر انقلاب و پایداری در جامعه امروز وجود دارد، مانع از قضاوت عادلانه در این مورد می‌شود. برای قضاوت در مورد شعر عصر انقلاب و گونه‌هایی چون شعر دفاع مقدس و پایداری، به گذشت زمان بیشتری نیاز داریم. نظر نسل‌های آینده در این مورد، صائب‌تر و قابل‌استنادتر است.

 

دانش‌آموزانی که یک غزل حافظ را هم حفظ نیستند...

راه‌حل بازگرداندن عموم مردم و خصوصاً نسل‌های نوجوان یا جوانی که امروز از فضای شعر و ادبیات ایرانی دور شده و نگاهی به دوران متقدم نیز ندارند، به این میدان تخاطب چیست؟

باید به این واقعیت تلخ اعتراف کنیم که نظام آموزشی ما تا به امروز از به دوش کشیدن این بار سنگین ناتوان بوده است.

اسماعیلی: البته همچنان که اشاره شد، زبان پارسی با پیشینه ۱۴۰۰ساله خود، قدرت هماوردی با رقیبان سرسخت و انطباق هوشمندانه با شرایط جدید را دارد. ظرفیت‌ها و قابلیت‌های شگفت زبان فارسی این زبان را تا به امروز از گزند آفات روزگار بیمه کرده است. با این وجود، ما نیز برای صیانت از زبان پارسی رسالتی داریم که باید به آن عمل کنیم. برای حفظ و صیانت از زبان و ادبیات پارسی و پاسداری از این گنجینه بی‌بدیل، در کنار مجاهدت قابل ستایشی که شاعران و نویسندگان برجسته روزگار ما با خلق و آفرینش آثار ادبی می‌کنند، نهادهای فرهنگی نیز باید به سهم خود در فکر هم‌افزایی و هم‌اندیشی باشند. نهادهایی چون فرهنگستان زبان و ادب پارسی، شورای‌عالی انقلاب‌فرهنگی، صداوسیما، وزارت فرهنگ، حوزه هنری، آموزش‌وپرورش، وزارت علوم و... باید در میدان باشند، چون این کار، کار بزرگی است.

باید به این واقعیت تلخ اعتراف کنیم که نظام آموزشی ما تا به امروز از به دوش کشیدن این بار سنگین ناتوان بوده است. دانش‌آموز و دانشجویی که با نام و آثار بزرگان ادبی ما آشنا نیست و یک غزل از حافظ را به‌درستی نمی‌تواند بخواند، محصول همین نظام آموزشی است. به همین خاطر، در اولین قدم، باید به فکر اصلاح و بازسازی نظام آموزشی کشور باشیم. برداشتن گام‌های بعدی مشروط به اصلاح نظام آموزشی است.

 

خلاف آمد عادت عمل‌کردن؛ کلید تحول و نوآوری

به نظر شما آیا زبان شعر امروز، خصوصاً در عرصه اجتماعی و فرهنگی که نسبت نزدیک‌تری با تحولات روز هر جامعه‌ای دارد، به نسبت زبان معیار پیچیده‌تر نیست؟ آیا همین مسئله، درک و فهم شعر هر دوره را برای عموم جامعه راحت‌تر می‌کند؟ آیا پیچیدگی‌های معنایی و محتوایی شعر امروز منجر به درک کمتر این تولیدات از سوی عموم شده یا در گذشته نیز شرایط همانند امروز بوده است؟

اسماعیلی: این مسئله مختص روزگار ما نیست. درک و دریافت شعر بزرگانی امثال عطار، مولانا و حافظ نیز برای مردمی که با این شاعران محشور بوده و در عصر آنان زندگی می‌کرده‌اند، کار آسانی نبوده است. البته سعدی به‌خاطر «سهل و ممتنع» بودن لهجه شعرهایش در این میان استثناست. همچنین شعر تعدادی از شاعران عصر مشروطه را نیز می‌توان از این قاعده استثنا کرد.

ولی نباید از این نکته غافل بود که رسالت یک شاعر اصیل، اعتلای زبان پارسی با فرا رفتن از هنجارهای مرسوم ادبی و سلوکی «خلاف آمد عادت» است. اگر هر شاعری به آنچه که در روزگارش بود بسنده می‌کرد و تلاشی برای خلاقیت بیشتر از خود نشان نمی‌داد، زبان فارسی دچار روزمرگی و فرسایش می‌شد. شاعر واقعی کسی است که دست مخاطب خویش را بگیرد و به افق‌های دورتری اشاره کند. چنان که نظامی به‌راستی و درستی گفته است:

هر چه خلاف آمد عادت بُود

قافله‌سالارِ سعادت بُود

با عنایت به این دقیقه، باید بگوییم در رفتارشناسی ادبی، «خلاف آمد عادت» رفتارکردن به معنای گام‌زدن در جاده خلاقیت و نوآوری و فرصتی خجسته برای اوج‌گرفتن و به قله برآمدن ادبیات معاصر است؛ فرصتی طلایی که می‌تواند شعر و ادبیات منفعل ما را از توقف و درجازدن در منزل‌های «تکرار» و «عادت» و گرته‌برداری صرف از الگوهای شعر سنتی نجات بخشد و دریچه‌ای جدید به روی نوآمدگان این وادی بگشاید.

این‌که شعر جوان ما در دهه هفتاد تا حدودی متأثر از گزاره‌های تئوریک ساختارگرایی و «تأویل متن» بود، از این منظر قابل‌قبول است. «خلاف آمد عادت» رفتارکردن در شعر و ادبیات، فرصتی طلایی برای کشف ظرفیت‌ها و قابلیت‌های بالقوه شعر معاصر است. این رفتار باعث عرق‌ریزان روحی بیشتر می‌شود و شوق تکاپو و جست‌وجو در زوایای مغفول‌مانده زبان را در جان شاعران ما می‌ریزد و در نهایت باعث باروری و بالندگی بیشتر زبان پارسی می‌گردد.

جان کلام آن که شعر جوان روزگار ما نیز پیشنهادهای تازه‌ای برای شتاب‌بخشی به حرکت کُند و لاک‌پشتی شعر معاصر عرضه کرده و مؤلفه‌های زیبایی‌شناختی جدیدی را در عرصه زبان ارائه داده است که بدون تردید تأمل در آن‌ها می‌تواند بار دیگر ضرورت بازنگری و تجدیدنظر اصولی در سنت‌های ادبی و نیاز به تکامل و همسویی با ادبیات مدرن جهان را به یاد آورد و همچون خونی تازه در کالبد ادبیات معاصر جاری شود. اگر این نکته را دریابیم، جریان شعر معاصر می‌تواند به بالندگی و شکوفایی بیش‌تری دست یابد و در عرصه‌های جهانی نیز عرض اندام کند.

 

/ انتهای پیام / 

ارسال نظر
captcha