به گزارش «سدید»؛ «ملاقات مرد دوزخی»عنوان نمایشی است که این روزها به نویسندگی و کارگردانی «امیر امیری» در فرهنگسرای نیاوران، میزبانی علاقهمندان را به عهده دارد؛ نمایشی که به گفته منتقدان در فرم و محتوایی متفاوت از آنچه بر جریان غالب تئاتر کشور شاهد هستیم ساخته شده و تنها به دنبال فروش بیشتر نیست. به همین بهانه گفتوگوی امروزمان را با امیری درباره وضعیت فعلی تئاتر کشورمان میخوانید.
ابتدا درباره ارزیابیتان از وضعیت فعلی تئاتر کشورمان، آن هم بعد از تغییراتی که در سطح کلان مدیریتی تئاتر شاهد بودهایم بگویید.
اوضاع تئاتر خوب نیست ولی نمیشود این را نتیجه تغییر در سطح مدیریتی این هنر، طی 9 ماه گذشته دانست. تصمیمات مدیریتی در کوتاه مدت نتایجی را به همراه دارد اما این بلایی که سر تئاتر آمده ریشه در امراض فرهنگی بزرگتری دارد که تنها به تئاتر محدود نمیشود و فقط یکی از جلوههای آن در این بخش نمایان شده است. سیاستگذاریهای اشتباه مدیریتی، چه در گذشته و چه در حال نیز نشأت گرفته از همان امراض فرهنگی است. به عقیده من یکی از این امراض فرهنگی که اشاره شد مسأله کمیتگرایی است. آنچنان که حتی اگر کسی و سازمانی دم از کیفیت میزند آن را با شاخصهای کمی میسنجد. به عنوان نمونه در سینما فیلمی را موفقتر و حتی کیفیتر میدانند که تماشاگر بیشتری را جذب کرده و افراد قابل توجهی از تماشای آن راضی بودهاند. در تئاتر هم این گونه است. از چند دهه پیش که شعار «تئاتر برای همه مردم» سرلوحه فعالیتهای مدیران تئاتری شد، نگاه کمی بیش از ضرورتهای کیفی به آن حاکم شد. هدف این شعار این بود که تعداد بیشتری از مردم به تماشای تولیدات تئاتری کشور بنشینند. اینطور هم شد و طی نزدیک به یک دهه هر روز تعداد تماشاگران تئاترمان بیشتر شد، اما به چه قیمتی؟! یکی دیگر از پیامدهای کمیگرایی این است که اکثر نهادهای فرهنگی دولتی و حتی غیردولتی با توجه به تعداد محدود مخاطبان تئاتر، رغبت چندانی برای سرمایهگذاری در این عرصه ندارند. وقتی تئاتر تنها میماند باید به هر طریقی هزینههای حداقلی خود را تأمین کند. در چنین شرایطی اولین قربانی، کیفیت حقیقی آثار میشود، یعنی معنا. تئاتر امروز از معنا خالی شده، حتی اگر نمایشنامهای از آثار بزرگان تئاتر جهان مورد توجه سازندگان قرار بگیرد به گونهای ساخته میشود که از معنا تهی و عوامزدگی سرشار خواهند بود.
با این حساب شما معتقدید که تغییرات سالهای اخیر تئاترمان به نفع گیشه بوده و در این بین بحث کیفیت و از طرفی محتوای آثار با آسیب روبهرو شدهاند؟
بله، در کوتاه مدت عوام زدگی و ابتذال به نفع گیشه است. هر چند این هم کوتاه مدت است چراکه وقتی جذابیتهایی که توفیق فروش را رقم زدهاند کهنه شوند دیگر همین عوام زدگی هم نمیتواند مخاطب را به سوی سالنها بکشاند. این اتفاق بعد از 10 سال کم کم در حال وقوع است، به آمار فروش نگاه کنید، طی چند ماه گذشته حتی گیشه تئاتر هم بی رمق شده، اکثر آثار با افت فروش مواجه هستند. علت اصلی هم این است که دیگر آن جذابیتهای حداقلی و سطحی هم در حال رنگباختن در مواجهه با مردم هستند. استفاده از قصههای ساده، دیالوگهای دم دستی و گاه کمی جسورانه که سبب شده بود مخاطب گمان کند تئاتر در مقایسه با سینما جسارت بیان بیشتری دارد. به مرور از یکطرف اینها هم برای مردم عادی شده و از طرف دیگر شبکه نمایش خانگی نیز همین آزادی عمل را پیدا کرده و گوی سبقت را از تئاتر ربوده است. در این بین تنها جذابیتی که برای گیشه تئاتر از رهاورد نامطلوب دهه نود باقی مانده حضور سلبریتیها در برخی نمایشهاست، مخاطب برای اینکه آنان را از نزدیک تماشا کند به سالنها میرود. هرچند که پردیسهای سینمایی، کم کم این فرصتها را هم با برگزاری جشنهای رونمایی و اکران از تئاتر خواهند گرفت. همه آنچه گفته شد بصورت موقت به گیشه تئاتر کمک کرده ولی از آنجایی که تئاتر را از تئاتر خالی کرده، در نهایت به ضرر گیشه هم خواهد شد.
خالی شدن تئاتر از تئاتر! با این تعبیری که به کار بردید روند تولید تئاتر را رو به افول میدانید؟
هنر ممکن است از اقبال عام خارج شود ولی هیچ وقت نابود نمیشود، تئاتر هم تا وقتی که عاشقان هنر و اندیشه وجود دارند همچنان به حیات خود ادامه میدهد. با این حال وقتی تئاتر از حقیقت خود دور شود کم کم رغبت مردم هم به آن کم خواهد شد. تمام جذابیتهای اصیل نمایشی از جمله بازی تأثیرگذار، متون ارزشمند، توانایی قصهگویی خیال انگیز که آن را به عنوان درام میشناسیم و همچنین سایر شاخصههایی که فرصت صحبت دربارهشان نیست، امروزه از تئاتر گرفته شده است. در چنین اوضاعی دیگر نقطه قوتی برای تئاتر باقی نمیماند تا کاری کند که تماشاگر از وقت و انرژی خود گذشته و به تماشای تئاتر بنشیند. برای همین است که هر اتفاقی که جامعه را به نوعی درگیر خود کند تأثیری منفی بر تئاتر میگذارد؛ اگر هوا بد شود کسی تئاتر نمیرود، اگر مسابقه مهم فوتبال باشد کسی تئاتر نمیرود، کوچکترین تنشی در جامعه رخ بدهد ابتدا تئاتر است که تعطیل میشود چرا که مزیتی در آن نمانده که مخاطبان تئاتر آن را به سینما یا دیگر امکانات پیش روی خود ترجیح بدهند! برای همین بود که در دوره شیوع کرونا، چندین ماه سالنهای تئاتر تعطیل شدند. این بیاهمیتی تدریجی که بر تئاتر سایه افکنده سبب شد که مدیران نخواهند ریسک کنند تا به خاطر مسأله کم اهمیتی مانند تماشای تئاتر، افراد در معرض خطر احتمالی آلودگی به ویروس قرار بگیرند. این در صورتی است اگر هنر تئاتر به جایگاه مهم خود یعنی تقویت ارزشهای اجتماعی و اخلاقی جامعه بازگردد، میتواند به عنوان مرکزی برای تولید اندیشه فعالیت کند، آن وقت است که نه تنها مسئولان، بلکه حتی مردم هم حاضرند برای آن خطر کنند و هزینه کنند.
شما این روزها نمایش «ملاقات مرد دوزخی» را روی صحنه دارید، مسائلی که تأکید کردید تئاتر کشورمان به آن مبتلا شده چقدر بر کار خود شما اثر منفی گذاشته است؟
بدون شک طی هر روندی در تئاتر کشورمان، در فعالیت همه اعضای این جامعه کوچک تأثیرگذار خواهد بود. خود من تحت تأثیر این شرایط، هر مرتبه که اثری را روی صحنه میبرم قسم میخورم که آخرین کارم خواهد بود و دیگر تئاتر را رها خواهم کرد! به طور مثال ساخته اخیر من که در سالن نیاوران به روی صحنه رفته با زحمات بسیار و با همکاری یک گروه موسیقی مجلسی حرفهای تولید شده است. ساخت نمایش «ملاقات مرد دوزخی» هزینههای بسیاری داشته و مدت زمان زیادی هم صرف شده تا اثری برخوردار از خصوصیات کیفی لازم تولید و پیش روی مخاطبان قرار بگیرد. به گفته آنهایی که کار را دیدهاند، قصه و محتوای قابل توجهی هم دارد و در آن تلاش شده ماجراهای تاریخ اسلام را انسانیتر و از زاویه نوتری نشان بدهد. با این حال به جز بنیاد رودکی که کمکی حداقلی داشته و سالن نیاوران را با شرایط تقریباً مناسبی در اختیارمان قرار داد سراغ هر نهادی که رفتیم پیشتر بودجههای خود را خرج مسائل دم دستیتری کرده بودند. متأسفانه برای آنان وجود و عدم وجود تئاتر جدی با موضوع تاریخ اسلام و عاشورا علیالسویه بود، چرا که از طرفی تئاتر حائز اهمیت نیست از طرف دیگر عرصههای دیگری هست که بدون این همه زحمت و هزینه خروجی و سابقه کاری بهتری برای آنان دارد.
با توجه به نکاتی که درباره وضعیت فعلی تئاتر برشمردید، تئاتر امروز به نیازهای نسل جدید نیز بیتوجه است؟ و آیا میتوان گفت که همچنان بر مدار فضای تئاتر دهههای گذشته میچرخد؟
نیاز انسانها که در گذر سالها عوض نمیشود، البته برخی نیازهای جدید که عارضی و گاه کاذب هستند به مرور رنگ میبازند. اما هنر بر سلسلهای از نیازهای فطری ثابت و اصیل انسانی استوار است، هنر تئاتر نیز بر غریزه حقجویی، کنجکاوی، زیباییطلبی و... استوار است، این جامعه است که با قرار دادن نسل جدید در مسیر هنر او را به سمت گونهها و ژانرهای مختلف هنری سوق میدهد. وقتی نسل جدید فرصت تماشا و فهم تئاتر را در مدرسه و دانشگاه پیدا نکند نمیتواند با این عرصه ارتباط مناسبی برقرار کند و نیازهای مربوط به این شاخه از هنر به محاق میرود. با این حال من معتقد هستم اینکه بگوییم نسل جدید تفاوتی اساسی با نسل گذشته داشته و به سمت هنر دم دستی و مبتذل گرایش یافته هم از اساس اشتباه است. این تلقینی است که غرب و غربزدگان داشتهاند. سالهای سال است این گونه القا میشود که موسیقی به اصطلاح پاپ غربی مورد پسند جوانان است و غالب مسئولین نیز با این القای نادرست به تصمیمگیری میپردازند. اما در عمل میبینیم که خوانندگان موسیقی اصیل از اقبال بیشتری برخوردارند. چرا راه دور برویم، کنسرتهای چند ماهه اخیر نشان داد که مخاطب یک کنسرت موسیقی اصیل ایرانی که چند 10 شب پشت سر هم تکرار شد از مخاطب آثار پاپ که حتی تعداد اجراهایش به انگشتان یک دست هم نمیرسد بیشتر است. هنر و زیبایی اگر با کیفیت لازم تولید شود فارغ از گونه و ژانر و سبک میتواند مخاطب را به خود جذب کند به شرطی که جامعه از هنر اصیل و پایه حمایت مادی و معنوی داشته باشد و به هنر عامه پسند و کم مایه آزادی لازم را ارائه کند تا با تکیه بر گیشه به فعالیت خود ادامه دهد.
/انتهای پیام/
منبع: روزنامه ایران