به گزارش «سدید»؛ شانزدهمین روز از آخرین ماه پاییز در تقویم کشورمان «روز دانشجو» نامیده شده است؛ نامی که یادآور شهادت سه دانشجو (مصطفی بزرگنیا، احمد قندچی و مهدی شریعترضوی) که هنگام اعتراض به دیدار رسمی ریچارد نیکسون، معاون رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا و همچنین از سرگیری روابط ایران با بریتانیا، در تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ (حدود چهار ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد همان سال) در دانشگاه تهران به شهادت رسیدند، است.
برای بررسی مفهوم، نقش، جایگاه، کارکردهای علمی، اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و... دانشجو و دانشگاه به گفتوگو با دکتر نجفقلی حبیبی صورت گرفت که در ادامه مشروح آن را می خوانید.
با توجه به اینکه شما از آغاز انقلاب در کسوتهای مختلف دانشگاهی، در مقام تأسیس، تدریس و مدیریت منشأ اثر بودهاید، در ابتدای بحث بفرمایید که به نظر شما دانشگاه باید چگونه مکانی باشد و چه اتفاقی در آن بیفتد که احساس کنیم وارد فضایی مقدس شدهایم؟
در آغاز سخن روز دانشجو را به جامعه دانشگاهی و دانشجویان عزیز ایران زمین تبریک میگویم و امیدوارم در راه توسعه دانایی و توانایی خود و وطن همواره موفق باشند.
در پاسخ به این پرسش باید گفت، ارزش انسان به دانش و علم است و همه نهادهای اجتماعی بشری و ادیان به دانش اهمیت دادهاند و در این اصل جای تردید نیست. براساس منابع اصیل اسلامی و رویدادهای تاریخی دیدگاه و رفتار بزرگان اسلام با علم و عالم جایگاه والایی در فرهنگ اسلامی دارد. همه خواندهایم که سیدمرتضی، رئیس شیعیان بغداد در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری در تشییع جنازه ابوالعلاء معری که بی دین مطلق بوده حاضر شد و وقتی پرسیدند تو چرا در تشییع جنازه این بی دین و ضد دین حاضر شدی گفت به تشییع جنازه علم آمدهام.
بنابراین انسان باید بداند جایی که انسان تعلیم داده میشود که حالا اسم آن را «دانشگاه» گذاشتهایم بسیار مهم است. صورتهایی که دانشگاه به مرور ایام پیدا کرده است این شده که دانشگاه جایی است که در آن آخرین معرفتهای انسانی در موضوعات مختلف طرح میشود؛ یعنی دروازه ورود دانشها، دانشگاه است و از آنجا هم به جامعه منتقل میشود. در دنیا هم اولین جایی که چیزی وارد کشور میشود از طریق دانشگاه است؛ از طریق ترجمه یا استادانی که به دانشگاههای جهانی میروند یا دانشجویانی که به کشورهای دیگر رفتهاند و برمیگردند؛ بنابراین دانشگاه محلی است که دانش ابتدا به آنجا سرریز، پخته و در نهایت به جامعه عرضه میشود. همچنین دانشگاه دو کار انجام میدهد؛ یکی تربیت دانشجویان است و دیگر اینکه با بحث، جدال و تحقیق علم در آن محل رشد میکند و از آنجا به جامعه منتقل میشود. با این تعریف هر جای دنیا که کاری انجام شده است ابتدا به دانشگاه منتقل میشود.
فرض کنید جوانی را به کشوری دیگر میفرستیم و درس میخواند و آخرین اطلاعات را در علمی فرامیگیرد و به کشور میآورد و یا کتابهایی ترجمه شده است و مورد بحث و گفتوگو قرار میگیرد. بنابراین دانشگاه تبدیل به منبع دانش بشری میشود. لذا دانشگاه بسیار مهم است و چند رکن دارد: یکی استادان که تحقیق کرده و آخرین تحقیقات را توسعه داده و آنها را به صورتهای مختلف از جمله در قالب کتابها و مجلات منتقل میکنند. بنابراین نسلهای بعدی پرورش پیدا میکنند. در طول تاریخ دانشگاه گاهی اتفاقاتی افتاده که مسئولیت جدیدی غیر از مسئولیت آموزش و تعلیم برعهده دانشگاه قرار گرفته است و آن هم ارتقای کیفی جامعه و فهم عمومی جامعه است؛ یعنی مرکز صنعت و علم که نشانههای آن در جامعه پیدا میشود در دانشگاه است. همچنین مقالاتی که مینویسند و کتابهایی که منتشر میکنند و میزگردهایی که برگزار میکنند سبب انتقال علم به جامعه میشود.
با این اوصاف متوجه میشویم که دانشگاه به عنوان یکی از اصلیترین ستونهای توسعه دانش بشری در همه کشورها خیلی مهم است. نیروی انسانی مورد نیاز مملکت نیز در دانشگاه تربیت میشود. به خصوص که در دنیای امروز هرچه تکنولوژی، فن و دانش جدید بالا میرود و زندگی مبتنی بر دانش میشود باز از طریق دانشگاه، جامعه به توسعه انسانی میرسد، بنابراین دانشگاه از این بابت هم اهمیت دارد. تربیت اخلاقی، تربیت علمی، تربیت فرهنگی، تربیت بدنی، تربیت سیاسی و تربیت اجتماعی نیز برعهده دانشگاه است و جوانان در این مکان یاد میگیرند که چگونه همکاری کنند و کارها را پیش ببرند و چیزهایی یاد بگیرند که به درد فردای جامعه و خود مفید باشد و انواع بحثها و گفتوگوها که در جریان فعالیت دانشگاهی شکل میگیرد و بنابراین دانشگاه تبدیل به مرکزی مهم و مؤثر برای ارتقای همه جانبه کشور میشود. دانشگاه مؤثرترین نهاد اجتماعی است.
با این توصیف به نظر شما ما در عمل شاهدیم که نیت اصلی ایجاد دانشگاه یعنی انتقال دانش بشری به جامعه محقق شده باشد؟
بله، امروزه در سراسر جهان تکنولوژی، دانش پزشکی و دانشهای مختلف، زندگی مردم را اداره میکند و آخرین دانشها در زمینه کشف بیماریها و حفظ سلامت مردم از دانشگاه گرفته میشود و صنایع فوقالعاده عجیب و غریبی وجود دارد که پایههای آن از دانشگاه گرفته شده است. در زمینه حوزههای علوم اجتماعی و روانشناسی نیز گرفتاریهای جامعه بشری از طریق دانشگاه حل میشود. دانشگاه در تمام شئون زندگی اجتماعی امروز نقش اساسی و مؤثر دارد.
شما درست میفرمایید اما بهتر است سؤالم را به این شکل مطرح کنم. ما در علوم انسانی شاهد برطرف کردن نیازهای جامعه انسانی با توجه به علمی که در دانشگاه در تئوری و کتاب میآموزیم هستیم؟ اگر هستیم چگونه و اگر نیستیم چرا؟
این خودش مسئلهای است. دانشگاه دانشکدههای علوم انسانی دارد و تحقیقات مختلفی از سوی اساتید و دانشجویان با مجلاتی که منتشر میکنند و سمینارهای علمی که برگزار میکنند صورت میگیرد و دانش معرفتی خود را بالا میبرند، اما اینکه جامعه چه استفادهای از اینها میبرد، موضوع دیگری است؛ مسائل مختلفی مطرح میشود و جامعه باید آمادگی داشته باشد. ممکن است دانشگاه دیدگاهی داشته باشد، اما نظام اجتماعی آن را نپذیرد.
در چه شرایطی این اتفاق میافتد؛ یعنی شرایطی که گفتوگو بین علمای دانشگاه و جامعه صورت بگیرد؟
البته اگر این مهم رخ دهد عالی است، اما متأسفانه گاهی دانشگاه مشکلات سیاسی پیدا میکند و فرض کنید دانشگاه نظری تخصصی برای مشکلی اقتصادی یک راهحل ارائه دهد، اما دولت نتواند آن را بپذیرد و تعارض ایجاد میشود.
این نتوانستن از چه بابی است؟
ممکن است فکر کنیم روشی که خودمان در پیش گرفتهایم بهتر است، در حالی که دانشمند میگوید من این موارد را با قضاوت شخصی نمیگویم، بلکه با ارزش علم میگویم. این مسایل ممکن است باعث ایجاد تعارض شود؛ یعنی جریانات اجتماعی روشی را در پیش بگیرند که با نظریات علمی مطابق نباشد و دانشگاه ممکن است با آن رویه مخالف باشد.
با این وجود به نظرتان آسیب بیاعتمادی بین مدیریت کشور و قشر دانشگاهی را مردم نمیبینند؟
بله، جامعه و حکومت هر دو آسیب میبینند، چون حکومت هم مسئول است. وقتی جامعه از آن دانش و دانشها برخوردار نشود، همه ضرر میکنند، به همین دلیل همه باید به دانش احترام بگذاریم.
چگونه میتوان به این احترام رسید؟
این مسیر دوطرفه است؛ یعنی دانشمند هم نباید دیدگاههای سیاسی خود را اعمال کند، بلکه باید براساس موازین علمی حرف بزند. جامعه و حاکمیت هم باید آنچه را علم میگوید به آن عمل کنند و قضاوتهای شخصی را کنار بگذارند. یعنی «نظر شخصی» نباید مبنای عمل قرار گیرید و تنها «نظر دانش» حاکمیت پیدا کند. ما بعد از انقلاب در این زمینه درگیریهای زیادی داشتیم. عدهای گفتند چون غرب این را گفته است به درد ما نمیخورد و ما باید خودمان ببینیم، اما چگونه باید ببینیم؟ باید از منظر علم ببینیم و علم هم حساب و کتاب دارد و باید صغری و کبراهای مطلب را در نظر گرفت و نتیجه درست است یا خیر. عدهای هم خواستند بعد از انقلاب اسلامی بین «علم و دین» تعارض ایجاد کنند که این هم بیخود بود. به یاد دارم امام خمینی(ره) که رهبر انقلاب بود و خداوند ده سال به ایشان توفیق اداره جامعه را داد، درباره همین جدالهای دانشگاهی فرمودند: «هندسه هندسه است و اسلامی و غیراسلامی ندارد.» هر چیزی با پسوند اسلامی، اسلامی نمیشود.
این در حالی است که امروز گاهی شاهد تجزیه علم به اسلامی و غیراسلامی هستیم.
فرموده امام راحل برای ما یک خط معیار است. اگر علم میگوید که من با استفاده از تمام قواعد علمی، ارزشیابی و سبک و سنگین کردم و این نتیجه را داده است باید آن را پذیرفت؛ همانگونه که امام فرمود هندسه اسلامی و غیراسلامی ندارد.
بحث دیگر این است که دانشگاه علاوه بر مسائل علم، یک محیط اجتماعی زنده و پویاست و دانشجویان و اساتیدی که در آنجا جمع میشوند نوعی تحرک اجتماعی ایجاد میکنند. بنابراین باید به شکل صحیح و منطقی ارزیابی کنند که در ابعاد اقتصادی، سیاسی، کشاورزی و... جامعه چه نیازهایی دارد و اگر حکومت هم دید که اینها علمی است بپذیرد. از سوی دیگر اگر حاکمیت و جامعه مبنای سیاسی را در نظر داشته باشند، تعارض ایجاد میشود و سپس اولین جایی که ضرر میبیند جامعه است، چون از بهترین راهحلها برای اداره کشور محروم میشود و راههای غلط را در پیش میگیرد و راههای غلط هم نتیجه غلط میدهد و ممکن است جریانات اجتماعی نفوذ و دانشگاه را از مسیر اصلی منحرف کنند؛ یعنی هم جریان حاکمیت و هم جریان دانشجویی و دانشگاه باید علم را معیار قرار دهند و منصفانه با قضایا برخورد کنند و با تفسیرهای خودشان همدیگر را نکوبند، چون در این حالت (تفسیرهای ذهنی غلط) هر دو ضرر میکنند. هیچ جامعهای در این حال موفق نیست.
برای پر کردن این شکاف چه باید کرد؟
همه باید تلاش کنند؛ هم جامعه تلاش کند و اجازه ندهد که این شکاف ایجاد شود و اگر چیزی علمی باشد آن را قبول کند و هم دانشگاه تلاش کند چیزی را عرضه کند که مبتنی بر قواعد علم است نه احساسات شخصی. اگر علم را معیار قرار دهیم، دیگر باید همه تسلیم آن باشیم. آن وقت میتوانیم بهترین راهحلها را برای اداره جامعه در نظر بگیریم. دانشگاه باید همیشه به جامعه برای بهترین راهحلها به منظور اداره امور کمک کند، چون در آن حقوق، جامعهشناسی، اقتصاد، روانشناسی اجتماعی و غیراجتماعی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی و... تدریس میشود و هرکدام از اینها مشکلات گوشهای از جامعه را حل میکند. بنابراین باید به دانشگاه ایمان داشته باشیم و دانشگاه نیز دلسوز جامعه باشد. در هر حال همه باید به علم احترام بگذاریم.
باید هم جامعه و هم دانشمندان و اهل دانش به دانش احترام بگذارند و روشی را در پیش نگیرند که خلاف آن دانشی باشد که عرضه میکنند. بنابراین باید مواردی همانند اخلاق و تهذیب نفس به میدان بیاید و هم دانشگاه و هم جامعه «سعه صدر» داشته باشند. در جدالی که بین علم و جامعه وجود دارد جامعه باید تسلیم علم باشد. در جهان هم شاهدیم که جامعه در حال حرکت به سمت علم و دانش است، همچنین دانشمند نیز باید تعهد دانشمندی خود را قبول کند. اخلاق علمی بسیار مهم است. باید استادان با یکدیگر مشورت کنند و جلسات و سمینارهای تخصصی مشترک برگزار کنند و دانش خود را روزبهروز ارتقا دهند، همچنین با مجلات جهانی که دانشمندان منتشر میکنند ارتباط داشته باشند و باب علم را به روی خود باز کنند. بنابراین دانشگاه اولین مرکز دریافت دانش جهانی است، اما اینکه فلان دانش به درد جامعه میخورد یا خیر کار دانشمند است، چراکه برخی دانشها منطبق با شرایط فرهنگی خاص یک کشور هستند و هر کشوری متناسب با سوابق فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی خود میتواند علمی را اجرا کند، اما اصل اینکه علم را قبول کنیم اصلی اساسی است؛ هرچند ممکن است آن علم را در آفریقا یا آمریکا یا در اینجا به شکل خاصی اجرا کنیم.
آقای دکتر، با بهره از این تعاریف میتوان گفت اخلاق شاهبیت حل همه مسایل برای اتصال و به ثمر رساندن آن در جامعه انسانی است. توصیه شما به عنوان کسی که سالها در کسوت اداره دانشگاه در کشور مؤثر بودهاید به مدیران دانشگاهی برای تربیت نسلی متعهد، اخلاقی و خردورز چیست؟
نکته کاملاً صحیحی است. اخلاق چیزی است که همه جریانات اجتماعی و همه تخصصهای دانشگاهی به آن نیاز دارند. اخلاق فراتر از همه است و حکم میکند بهترین راهحل را به دست آورده و به جامعه ارائه دهیم و چیزی که به درد نمیخورد را با سفسطه به خورد دانشجو ندهیم و کتابی بنویسیم که به درد دانشجو بخورد. بنابراین اخلاق در همه شئون زندگی انسان از جمله فعالیتهای علمی استاد دخالت دارد. اخلاق میگوید باید دائماً تلاش کنیم که علم خود را افزایش دهیم. بنابراین استاد باید دائما در کنار تعلیم دادن در حال آموزش دیدن هم باشد و آخرین تحقیقات علمی را بخواند. همچنین باید مملکت خود را بشناسد و مثلا بگوید کشور ما در زمینه اقتصاد، روانشناسی، سیاسی، بانکی و ... به چه چیزهایی نیاز دارد. خیلی مهم است که استاد، دانش خود را به روز کند.
به یاد دارم یک بار به یکی از اساتید گفتم که سی سال است یک جزوه را تدریس میکنید در حالی که علم دچار تحولات زیادی شده است و معلوم است که دانشجو از تو ناراضی میشود چون جزوه خود را تغییر ندادهای و خود را با تحولات علمی تطبیق ندادهای. این چیزی است که باید همیشه مورد توجه حاکمیت و دانشگاه باشد یعنی هر دو به تحولات اندیشه کنند. اوضاع دائماً در حال تحول است بنابراین باید همگام با تحولات جلو رفت و باید تعلیم داد و تعلیم گرفت و اگر نتوانیم خود را با دانشهای روز هماهنگ کنیم آن وقت شبیه همان استادی میشویم که سی سال حاضر نیستیم جزوه خود را عوض کنیم کما اینکه ناچار شدیم آن استاد را بازنشسته کنیم.
دولتها و حکومتها هم باید جوابگو باشند یعنی خود را با تحولات اجتماعی هماهنگ کنند وقتی دانشگاه میگوید باید سیاست یا اقتصاد و ارتباطات بینالمللی اینگونه اداره شود باید مورد توجه حکومت باشد و نمیتوان روشهای کهنهای که پنجاه سال قبل وجود داشته را مورد توجه قرار دهیم یا باید آن را به روزرسانی کنیم، بنابراین فهم اینکه جامعه دائماً در حال تحول است هم برای حکومت و هم اساتید لازم است یعنی دانشگاه باید دائماً دانش خود را تغییر دهد و حاکمیت و جامعه هم خود را آماده پذیرش تحولات جدید کنند. این همگامی به هر دو کمک میکند که پیش بروند.
اصلیترین وظایف دانشگاه در قبال جامعه چیست؟
دانشگاه همانطور که میدانیم سه نقش یا وظیفه اصلی دارد؛ اول، کوشش بی وقفه برای توسعه علم و تکنولوژی، دوم، تعلیم و تربیت جوان و سوم، مشاوره علمی و راهنمایی جامعه در امور مختلف کشور.
دانشگاه برای اینکه بتواند وظیفه خود را در قبال جامعه انجام دهد اولاً باید به جایگاه والای خود واقف باشد، ثانیاً مردم و حکومت و متولیان امور اجرایی کشور به اهمیت و جایگاه والای دانشگاه واقف باشند و در همه امور از دانشگاه کمک بگیرند.
تنها راه دانشگاه برای حفظ این منزلت والا این است، تا حد امکان برای انجام وظایف اجتماعی خود بکوشد یعنی واقعا عالم و متخصص بماند به خصوص با توجه به تحولات سریع علمی، دانشگاه باید دائماً برای ارتقای منزلت علمی و اجتماعی خود تلاش و همگام با تحولات علمی جهان حرکت کند.
این تلاش از چه مسیری ممکن است؟
همگامی سریع با تحولات علمی در حوزههای مختلف از طریق مطالعه و تحقیق و شرکت در مجالس علمی و کنفرانسها و استفاده از کتب و مجلات جدید در حوزه تخصصی خود، همچنین مسئولیت اجتماعی خود را در کمک به تمشیت عالمانه امور جامعه انجام دهد، بنویسد و تذکر دهد و عملکردها را نقد و راهنمایی کند. راستگویی و خدمت به خلق و تلاش مستمر از طریق تشکیل شوراهای علمی و گفتوگو با همکاران و دانشجویان و تشکیل مستمر کنفرانسها برای ارتقای آگاهیها برای مسئولان و متولیان امور از اموری است که برای رسیدن به اهداف دانشگاهی از واجبات است. خلاصه آنکه دانشگاه نباید یک جزیره بسته باشد بلکه باید در همه امور جامعه حضور فعال داشته باشد.
شما به خوبی به فلسفه دانش و دانشگاه و مقام استاد و شاگردی اشاره فرمودید. همانطور که میدانیم امروز و با هجوم همه سویی تکنولوژی و باریک شدن مرزهای دانش که با گذشته تفاوتهای فراوانی کرده است، اخلاقی زیستن نیز دچار مسایل مختلفی شده است و به نظر میرسد آنچه ما شاهدیم، به بیثمری نقش دانشگاهیان در لایههای مختلف زندگی انسانی است. گویی علم به کالا تبدیل شده و روح اخلاق از آن پر کشیده است. مدرکگرایی فراوان شده اما در خیلی مواقع آن اتفاق مبارکی که باید به لحاظ اجتماعی و فردی واقع شود؛ به وقوع نپیوسته است. در نتیجه ما با نسلی کمتحمل و کمتأمل روبرو هستیم. در مقام پرسشگر دنبال مقصر نیستم اما سؤالم این است که باید چه کنیم که از این مرحله با آرامش بیشتری عبور کنیم؟
بحث خوبی است. به نظر من، باید اهتمام بیشتری به مبناها داشته باشیم و به آن اهمیت فراوان دهیم. باید مبنا علم باشد نه مدرک. دانشگاه مراقبتهای لازم را داشته باشد که مدرک بیخود صادر نکند. متأسفانه در سالهای اخیر توجه زیادی به مدرک میشود و وقتی مبنا مدرک است کسانی که نمیخواهند علم به دست بیاورند و فقط دنبال مدرک هستند. از هر راهی میتوانند مدرک به دست بیاورند و در این راستا دانشگاههای غیرمعتبر بسیاری ایجاد شده است. باید بدانیم این وضعیت برای آینده ما بسیار مضر خواهد بود لذا دانشگاه باید بسیار سخت بگیرد و از دادن مدرکهای بیاعتبار جلوگیری کند تا کسی که فارغالتحصیل دانشگاه میشود در رشته تخصصی خود دارای تخصص باشد. دانشگاه باید این موضوع را جدی بگیرد. دانشگاه وظایف خود برای سختگیری علمی را جدی بگیرد. این سختگیری علمی قرار نیست جوانان را اذیت کند بلکه پایههای علمی کشور را بالا میبرد. بازار کار نیز باید توجه و تمرکز خود را از مدرک به تخصص و مهارت هدایت کند. دانشگاه اولین جایی است که باید به صورت جدی و محکم به ارزیابی علمی بپردازد. همچنین باید حرمت دانشگاه حفظ شده و حریم خود را از دست ندهد. تجربههای بشری نشان میدهد در زمینه علم و تخصص نمیتوان تعارف کرد همانگونه که اگر ما مشکلی داشته باشیم سراغ متخصص میرویم در اداره مملکت هم باید دنبال افراد متخصص باشیم چون هرکسی که اسمش دکتر باشد متخصص نیست. قرآن به ما میگوید به علم توجه داشته باشید لذا این علم بسیار مهم است و اگر عالمان تصمیم بگیرند جامعه رو به بهبودی خواهد رفت و اگر دانشگاه یا حوزه علمیه اعتبار خود را از دست بدهند شاهد وضعیت خوبی نخواهیم بود. حوزه و دانشگاه نزدیکی معنوی بیشتری داشته باشند و این نزدیکی توسعه پیدا کند، لازم است متولیان امر مراقبت کنند که از شأن این دو نهاد کاسته نشود چراکه اگر افراد غیرمتخصص در رأس این دو نهاد قرار گیرند دیگر نمیتوان امیدی به آینده کشور داشت؛ این دو باید هم تعلیم دهند و هم تربیت کنند. این دو کار باید مورد دقت نظر قرار گیرد. ممکن است برخی بگویند ما این را داریم اما اگر داریم و این دو نهاد وظایف خود را به خوبی انجام میدهند پس باید خدا را شاکر باشیم.
یکی از مواردی که قصد پرسش درباره آن را داشتم، موضوع «پیوند حوزه و دانشگاه» بود که بدان اشاره فرمودید. به نظر شما آیا میتوانیم نتیجه بگیریم در حالتی که پیوند وثیق و معنادار بین این دو مجموعه علمی رخ دهد جامعه به بالندگی میرسد؟
بله، اما بحث این است که پیوند باید چگونه باشد؟ آیا طلاب باید در دانشگاه درس دهند و دانشگاهیان در حوزه درس دهند؟ یک تعریف دیگر این است که دانشگاه و حوزه هرکدام دانشجویان و طلاب را به خوبی تربیت کنند و وقتی این دو دانشمند با هم همکاری میکنند بنابراین پیوند رخ داده و این دو تبدیل به بازوی قدرتمندی برای اداره جامعه میشود اما به صرف اینکه طلاب در دانشگاهها درس دهند کاری صوری است و چیزی عاید ما نخواهد شد. اگر آن طلبه بتواند روی دانشجویان در زمینه عمل اسلامی تأثیر بگذارد دانشگاه تبدیل به بهشت برین میشود و هر دو پیشرفت میکنند. اما اگر به کارهای صوری اکتفا کنیم چند سال بعد وضعیت بسیار بدی خواهیم داشت. این هماهنگی بسیار مهم است و باید مراقبت باشیم کارها صوری نباشد.
لطفا تعریفی از دانشگاه توسعه یافته و مردمان این جامعه ارائه میدهید؟
شاید نتوانم تعریف درستی ارائه دهم اما به نظرم دانشگاه توسعه یافته، دانشگاهی است که در آن علم و اخلاق در عالیترین سطوح به شکل توأمان وجود دارند. اگر علم بود و اخلاق نبود آن علم چیزی غیر از ضرر برای جامعه ندارد. از سوی دیگر اگر اخلاق بود و علم نبود نمیتوان کشور را به پیشرفت رساند بنابراین علم و اخلاق به گونهای بهم وابسته هستند و این در حوزه و دانشگاه و جامعه لازم است. جامعه در تمامی شئون با نوعی از تخصصها سر و کار دارد بنابراین متخصصان باید اخلاقی باشند چون در صورت نبود اخلاق فسادهای زیادی به وجود میآید. اخلاق به ما میگوید وقتی میخواهیم مزرعهای را سمپاشی کنیم چه نوع سمی را مورد استفاده قرار دهیم که آسیبی به مزرعه وارد نشود بنابراین در تمام شئون علمی، در جوامع اخلاق اهمیت دارد.
مثلاً قطبالدین شیرازی که یکی از علمای قدیم ماست برای پزشکان شورا تشکیل داده و درباره جنبههای اخلاقی با آنها بحث میکند تا بدانند چگونه با بیمار رفتار کرده و چگونه با همدیگر همکاری و تبادل نظر کنند و جلسات مشورتی بگذارند. در این جلسات توجه به اخلاق پزشکی اهمیت زیادی داشته است چون پزشک با مریض سر و کار دارد و باید موازین اخلاقی را رعایت کند. یکی از موازین اخلاقی یک پزشک این است که علم خود را بالا ببرد بنابراین اخلاق حوزهای وسیع دارد و به شما میگوید اگر تخصصی ندارید مسئولیتی را هم بر عهده نگیرید. اگر جامعهای اسلامی است این موارد را باید رعایت کند و شرایط اینگونه نباشد که جامعه غیراسلامی، اخلاقیتر از جامعه اسلامی باشد.
به عنوان حُسن ختام گفتوگو لطفا توصیهای اخلاقی به دانشجویان و دانشگاهیان بفرمایید.
دانشجویان و دانشگاهیان قشر فرهیخته کشور هستند و وجود آنها مغتنم است. همه باید توجه کنیم این کشور مشکلات بسیاری دارد و در عرصه جهانی معارضین سختی دارد بنابراین اهتمام همه ما باید ارتقای علمی کشور و بالا بردن حریم معنوی آن باشد و این میتواند کشور را مستقل نگه دارد. کشور ما در منطقهای بحرانی در خاورمیانه قرار دارد و بزرگترین کشور این منطقه است.
منبع: ایکنا