به گزارش «سدید»؛ واقعیتهای تاریخی نشان میدهند که خشونت در اشکال و ابعاد گوناگون همواره با حیات اجتماعی بشر عجین بوده و هر گاه تضاد منافع بهوجود آید، خشونت نیز رخ میدهد، اما امروزه، افکار عمومی دنیا به دنبال دستیابی به صلح پایدار است و خشونت را در هیچ یک از اشکال و ابعاد آن برنمیتابد. از نظر صلحپژوهان معاصر، دست یافتن به صلح پایدار بدون خشکاندن ریشههای خشونت میسر نخواهد شد. در این میان، متأسفانه خشونت دینی و مذهبی از انواع رایج خشونت در جهان امروز و از جمله در جوامع مسلمان است. پیدایش گروههای تروریستی نظیر طالبان، القاعده، بوکوحرام و داعش، ارتکاب اعمال ضدبشری سازمانیافته علیه ملتها و توسل به خشونت عریان برای رسیدن به مقاصدی که با شعار اجرای شریعت اسلامی یا تشکیل خلافت اسلامی انجام میشود، سبب شده تا دین اسلام و کتاب آسمانی مسلمانان بعضا در میان افکار عمومی جهان در مظان اتهام اشاعه و ترویج خشونت قرار گیرد. برای بررسی بیشتر پدیدههای صلح و خشونت از منظر قرآن و نمایاندن نسبت دین اسلام و آموزههای معصومین(ع) با صلح پایدار، گفتوگویی با محمدرضا حاجیاسماعیلی، عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه اصفهان انجام داده است.
حاجیاسماعیلی در ابتدا به بیان سه دیدگاه راجع به رابطه دین با صلح و خشونت در پژوهشهای جهانی پرداخت و گفت: دیدگاه اول، دین را عامل اصلی بهوجود آمدن خشونت و منازعه در داخل کشورها و در صحنههای بینالمللی میداند. این در حالی است که دیدگاه دوم، دین را فینفسه مسبب صلح یا خشونت نمیداند، بلکه معتقد است دین برحسب نوع استفاده از آن، میتواند منشأ خشونت یا صلح باشد. در دیدگاه سوم، برخلاف دیدگاه اول، دین بهعنوان ابزاری قدرتمند برای دستیابی به صلح مطرح میشود.
وی بهعنوان نمونهای از پژوهشهای جهانی انجام شده در موضوع صلح و خشونت، به نظریه خشونت فرهنگی و ساختاری یوهان گالتونگ اشاره کرد و ادامه داد: گالتونگ، جامعهشناس معاصر نروژی و از صلحپژوهان برجسته بینالمللی است که از وی بهعنوان پدر صلحپژوهی یاد میشود. او بیش از نیم قرن به مطالعه و پژوهش در این حوزه پرداخت و آثار متعددی، از جمله بیش از ۱۶۰ عنوان کتاب منتشر کرد. گالتونگ صلح را نه در مقابل جنگ، بلکه در مقابل خشونت تعریف میکند و خشونتپژوهی را جزو لاینفک صلحپژوهی میداند. خشونت را نیز عبارت از هر نوع توهین و آسیب قابل اجتناب نسبت به نیازهای اولیه و اساسی انسان و در کل، نسبت به حیات او میداند. به عبارت دیگر، معتقد است خشونت در جایی وجود دارد که میزان فعلیت ابعاد جسمانی و روانی انسانها تحتتأثیر شرایط زندگی اجتماعی، کمتر از میزان قابلیت آنها باشد. در واقع، خشونت به علت اختلاف بین فعلیت و قابلیت رخ میدهد.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان اضافه کرد: گالتونگ اعمال محرومیت و محدودیت در دسترسی افراد یا گروههایی از جامعه به نیازهای اولیه و اساسی را منشأ و علت پیدایش خشونت و صلح را حاصل تحقق متعادل این نیازها میداند. وی نیازهای اولیه انسان را نیاز به حیات، رفاه و آسایش، هویت و معناداری، آزادی و محیطزیست متعادل بیان میکند و معتقد است تعریف کردن صلح در مقابل جنگ و محدود دانستن صلحپژوهی به اقدامات مربوط به پیشگیری از وقوع جنگ، کوتهبینانه است.
وی بیان کرد: گالتونگ خشونت را سه نوع میداند که عبارتند از خشونت مستقیم به مفهوم تهدید و آسیب زدن به حیات یک فرد یا ممانعت از دستیابی آزادانه او به نیازهای اولیه و اساسی که خشونتی ملموس و قابل رؤیت است، خشونت ساختاری که همه اشکال ممنوعیت و محرومیت یا نابرابری در توزیع ثروت، فرصتهای آموزشی، مشارکت در حیات اجتماعی و فرهنگی، مراقبتهای بهداشتی و... را دربر میگیرد و خشونت فرهنگی که شامل ابعادی از یک فرهنگ است که میتواند در خدمت توجیه و مشروعیت بخشیدن به خشونت مستقیم یا ساختاری قرار گیرد. از نظر او، این سه نوع خشونت، مثلثی چرخشی تشکیل میدهد که قوام هر یک به دیگری متکی است. خشونت فرهنگی توجیهکننده خشونتهای ساختاری و مستقیم بوده، خشونت ساختاری به خشونت مستقیم میانجامد و خشونت مستقیم مقوم هر دو نوع دیگر است.
حاجیاسماعیلی ادامه داد: یافتههای علمی و آموزههای قرآنی با تأکید بر نقش مؤثر دین و مطالعات دینی در خشکاندن ریشههای فرهنگی خشونت و رسیدن به صلح پایدار در سطح منطقه و جهان قابل تأمل است. مقابله با اشاعه افکار و باورهای مروج خشونت در جوامع مسلمان با پاسخگویی علمی و مستدل به ادعاهای مطروحه درباره رابطه اسلام و قرآن با خشونت قابل دستیابی بوده و نسبت میان آموزههای قرآنی با دو نوع خشونت ساختاری و فرهنگی قابل استقصاست.
وی اظهار کرد: دین اسلام مبتنی بر اصولی است که سرمنشأ تمام آموزهها و احکام آن محسوب میشود. اولین اصل در اسلام، توحید و ایمان به خدای یگانه است. ایمان به معاد و برپایی دادگاه عدل الهی و رسیدگی به اعمال انسانها در جهان آخرت نیز دومین اصل این دین بهشمار میرود. بررسی ماهیت این اصول، آثار و لوازم ایمان به آنها و جایگاه راهی که برای انسان تعریف میشود، میتواند صلحمحور یا خشونتمحور بودن دین اسلام را نشان دهد. مثلا، اصل توحید و ایمان به خدای یگانه، انسانها را به عبودیت خدای واحد، دعوت و از بندگی اربابهای متفرق نهی میکند. خدا در آیات قرآن اینگونه معرفی شده است که پاکان، باتقوایان، نیکوکاران، صبرپیشگان، دادگران و عفوکنندگان را دوست دارد، اما گناهکاران، مفسدان، ستمگران، تجاوزکاران، اسرافکنندگان، خائنان و خودپسندان فخرفروش را دوست ندارد. همانطور که ملاحظه میشود، محبت و دوستی خداوند نسبت به بندگانش بهگونهای ترسیم شده که در راستای صلحآفرینی و خشونتزدایی حائز اهمیت است.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان در ادامه به نقش توحید در پیشگیری از خشونت ساختاری اشاره کرد و گفت: توحید در منطق قرآن یعنی اینکه همه انسانها، مخلوق یک آفریدگار هستند و از این نظر، در حق حیات و بهرهمندی از مواهب خدادادی با هم برابرند و از این حیث، احدی بر دیگری تقدم و برتری ندارد. بر این اساس، خشونت ساختاری در نظام توحیدی منفور و مردود و بلکه، ارمغان چنین نظامی برای بشریت، صلح ساختاری است. در این راستا، میتوان به نظام ارزشگذاری انسانها در آموزههای صلحآفرین نظام توحیدی اشاره کرد. در نظام توحیدی، تنها ملاک گرامی بودن انسان نزد خداوند، تقواست و نه جنسیت، نژاد یا طبقه اجتماعی. تقوا بهعنوان یک فضیلت اخلاقی از این نظر که روح و روان انسان را از بند حرص و طمع، حسد، خودپرستی، شهوت و غضب آزاد میکند و به او آزادگی میبخشد، عامل بازدارنده درونی بسیار قدرتمندی برای پاسداری از صلح و جلوگیری از خشونت است.
وی به یکی دیگر از اصول اساسی آموزههای قرآنی یعنی معاد و نقش آن در ایجاد صلح و زدودن خشونت اشاره کرد و افزود: بر اساس آموزه معاد، انسانها باید در جهان آخرت پاسخگوی اعمالشان باشند و سرنوشت آنها در آن جهان، در گرو اعمالی است که در این دنیا انجام میدهند. پیداست که ایمان به معاد و حیات اخروی، انسان را در برابر غرایز و کششهای بیرونی و درونی مقاوم میکند و او را به سوی ارزشهای الهی و انسانی سوق میدهد. مردمی که از فرهنگی مبتنی بر چنین آموزه ارزشمندی برخوردار باشند، حیات اجتماعی سالم و صلحآمیزی خواهند داشت و از خشونت به دور خواهند بود.
حاجیاسماعیلی به جایگاه اخلاق و معنویت اسلامی در گسترش صلح اشاره کرد و گفت: هر چند یوهان گالتونگ تأمین نشدن نیازهای اولیه انسان را سبب بروز خشونت مستقیم و ساختاری میداند، اما بهنظر میرسد برای دست یافتن به صلح پایدار، صرفا تأمین نیازهای اولیه همه انسانها کافی نیست، چراکه صلح در دنیای برون با صلح و آرامش درونی آدمها بیارتباط نیست و معنویت و اخلاق، دو عنصر مهم در تأمین و حفظ صلح و آرامش در هر دو دنیای درونی و برونی انسانها هستند.
وی تأکید کرد: در اسلام، عدالت اجتماعی که زیربنای صلح است، از مهمترین اصول اخلاقی دین و ظلم و ناعدالتی که زیربنای خشونت است، از مهمترین رذایل اخلاقی محسوب میشود. حضور گسترده قواعد اخلاقی در قرآن و روایات معصومین(ع)، نقش مهمی در ایجاد و پیریزی صلح فرهنگی در جوامع مسلمان دارد. برای مثال، یکی از این قواعد اخلاقی، قاعدهای است که بیان میکند، آدمی باید هر آنچه را برای خود میپسندد، برای دیگران نیز بپسندد و آنچه را بر خود روا نمیدارد، بر دیگران نیز روا ندارد. عمل به این قاعده اخلاقی، در برقراری صلح و دفع خشونت، نقش بسیار مهمی داراست. این توصیه مهم اخلاقی در آیه ۲۲ سوره نور و آیه ۹ سوره نساء ذکر شده است.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان عدالت و نیکوکاری که در آیات ۹۰ سوره نحل و ۱۳۵ سوره نساء به آن اشاره شده، علاج خشونت به مدد تزکیه نفس، مندرج در آیات ۵۳ و ۸۳ سوره یوسف، ۱۶ سوره ق و ۳۰ سوره نساء و تأکید قرآن بر نرمخویی و نرمزبانی در آیات ۱۵۹ سوره آلعمران و ۵۳ سوره اسراء را از دیگر آموزههای اخلاق اسلامی دانست که در ایجاد صلح پایدار نقش بسزایی دارند.
وی در ادامه به محورهای خشونت ساختاری اشاره کرد و استثمار، تبعیض، بیاعتنایی و ایجاد تفرقه را از مؤلفههای این نوع خشونت دانست و گفت: با ظهور اسلام، ساختارهای اجتماعی که مبتنی بر شرک و ناعدالتی، تبعیض نژادی و جنسیتی، بردهداری و... بود، فروریخت و جامعه نوینی بر مبنای ایمان به خدا، تقوا، عدالت و برادری شکل گرفت و همین امر موجب گسترش اسلام در حجاز و دیگر مناطق شد. مثلا، در آیات ۱۵۹ آلعمران و ۳۸ شورا، بهواسطه دعوت به همفکری، مشورت و نهی از بیاعتنایی به بخشهایی از جامعه، با مؤلفههای خشونت ساختاری مبارزه شده است.
حاجیاسماعیلی به قرابت مفهومی طاغوت با خشونت ساختاری در آیات قرآن اشاره و تصریح کرد: طاغوت از نظر لغوی به معنای تجاوز از حد است و درباره معبودهای غیر از خدا و هر پیشوا و مطبوعی که خدای تعالی راضی به پیروی از آن نیست، بهکار میرود. طاغوت لزوما فرد یا موجود خاصی نیست، بلکه میتواند ساختاری باشد که در آن انسانها به بند کشیده میشوند و از رشد و شکوفایی استعدادهای مادی و معنوی آنها ممانعت بهعمل میآید.
وی ادامه داد: برای جلوگیری از خشونت ساختاری، علاوه بر تأکید بر نفی طاغوت، استعمال تعبیر رعیت برای مردم در متون دینی نیز بیانگر این است که اسلام، مردم را صاحب حق میداند و حاکمان باید پاسدار و حافظ جان، مال و حقوق مردم باشند. پیامبر اسلام(ص) همه مردم را مسئول و نگهبان هم معرفی میکند. حضرت علی(ع) نیز در نامهای به مالک اشتر سفارش کرده که مردم، دو دستهاند؛ دستهای برادر دینی تو هستند و دسته دیگر، همانند تو در آفرینش.
این استاد دانشگاه بیان کرد: قرآن به صراحت در آیات ۲۱ و ۲۲ سوره غاشیه، پیامبر(ص) را فقط مأمور ابلاغ پیام خدا میداند که هیچ سلطه و سیطرهای بر مردم ندارد. خداوند راههای دعوت به دین اسلام را در حکمت، موعظه حسنه و جدال احسن منحصر کرده است. لذا، میتوان به این نتیجه رسید که اصول دین اسلام مبتنی بر صلح و منافی خشونت است و تمام آموزههای فرهنگی قرآن، از جمله نفی اکراه در دین، استفاده از شیوههای صلحآمیز در دعوت به دین، تأکید بر نرمخویی و نرمزبانی، تأکید بر قواعد اخلاقی، دعوت به رعایت تقوا و سفارش به تزکیه نفس، همگی صلحجویانه هستند و به خشونت فرهنگی منجر نمیشوند.
منبع: ایکنا