به گزارش «سدید»؛ فرهنگ نقد و نقدپذیری از مؤلفهها و پیشرانهای اصلی یک جامعه پیشرفته است، ولی جای خالی این اصل مهم در کشور ما حس میشود. برای بررسی بیشتر این موضوع باید پای صحبت کارشناسان علوم انسانی نشست و درباره راهکارهای پایهریزی این فرهنگ گفتوگو کرد.
برای بررسی بیشتر در مورد فرهنگ نقد و نقدپذیری، به سراغ سیمین کاظمی، جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی، رفته و با او در این باره گفتوگویی داشته ایم که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
درباره فرهنگ نقد و نقدپذیری در جامعه ایران توضیح دهید.
فرهنگ نقد و نقدپذیری در جامعه ایران نه ریشه دارد و نه مرسوم بوده است. اکنون که تحت تأثیر اندیشههای نوین ضرورت و کارکرد نقد آشکار شده است، هنوز نقد جایگاه مستحکم و استواری در جامعه ما ندارد. حکایتهای تاریخی زیادی داریم از اینکه اگر کسانی نقدی به حاکم زمانه و شیوه حکمرانی کردهاند، سرشان به باد رفته است و به قول سعدی «خلاف رأی سلطان رأی جستن / به خون خویش باشد دست شستن». حتی در فرهنگ ما حذر از نقد توصیه شده است مثل «زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد».
اگر در ادبیات کهن فارسی سخنی یا حکایتی گفته شده که براساس معیارهای امروز، نقد به حساب میآید، از طرف کسی بوده است که نگران تبعاتش نبوده و شخصیتی متمایز از عموم بوده برای مثال یا درویش، پارسا و یا رند بوده است که میتوانسته در پیشگاه سلطان یا شخص قدرتمند نقدی کند و از روی مخالفت چیزی بگوید و آسیب نبیند. بنابراین نقد از منظر روابط قدرت اهمیت پیدا میکند. یعنی در روابط قدرت نامتعادل و نابرابر و عمودی و در شرایطی که قدرت در دست شخص یا گروهی خاص متمرکز است، نقد امکان ظهور پیدا نمیکند.
حتی اگر در فرهنگ و ادبیات ما نقدی از طرف شخصی ضعیف یا حقیر در مورد یک شخص قدرتمند مثل سلطان بیان شده و سلطان حرف او را پذیرفته و با او کاری نداشته است، این را نشانه بزرگواری، درایت و عدالت سلطان قلمداد میکنند، زیرا برای نقد کارکرد اصلاحی قائل نبودهاند. اکنون در سخن از فواید نقد گفته میشود، ولی در عمل امکان نقد اندک است. نقد در سطح کلان و خرد ارتباط مستقیمی با قدرت دارد. در شرایطی که قدرت متمرکز و روابط قدرت نابرابر است و تعهد و پایبندی به حق آزادی اندیشه و بیان وجود نداشته باشد، فضای نقد بسته و به عنوان تهدید تلقی و جلوی آن گرفته میشود. در نتیجه ساختار استبدادیای که نقد را برنمیتابد به ذهنیت جامعه هم رسوخ میکند و در روابط بین فردی، نقد و نقدپذیری جایگاهی نخواهد داشت.
آیا جامعه ما نقدپذیر است؟
وقتی از جامعه صحبت میکنیم شئون، ارکان و اجزای مختلفی را دربرمیگیرد که ممکن است تفاوتهایی داشته باشند. مثلاً در فضای دانشگاهی انتظار داریم که نقد و نقدپذیری جا افتاده باشد، اما حتی در چنین فضایی نقد با احتیاط و لرزان صورت میگیرد. همکار دانشگاهی تا بخواهد نقدی را بیان کند ابتدا مقدار زیادی تعارف میکند و اصطلاحاً «به طرف نان قرض میدهد و هندوانه زیر بغل میگذارد» و با عناوین، القاب و اشاره به سابقه دوستی و آشنایی و همکاری و تحبیب و تکریم، بالاخره راه را برای بیان نقد خود باز کند، زیرا ممکن است نقد دلخوری و دشمنی ایجاد کند و شخص منتقد میترسد که مخاطب او نقد او را به شکل تندتر تلافی کند. گاهی در جلسات نقد و بررسی یک اثر که نویسنده آن حاضر است، افراد دچار شرم حضور میشوند و لکنت میگیرند و آنطور که انتظار میرود نقدشان را بیان نمیکنند.
در یک جلسه بررسی آثار یکی از اساتید در انجمن جامعهشناسی، سخنران درباره آثار فقط مدح و ثنا میگفت و زمانی که آن استاد از سالن خارج شد به چند ایراد و اشکال اشاره میکرد؛ این وضعیت فضای دانشگاهی است. در فضاهای دیگر هم همینطور است و شاید بتوان گفت وضع بدتر است. بعضی رسانهها کلاً تکصدایی هستند و صدای هیچ منتقدی از آنها شنیده نمیشود. نظام آموزشی تفکر انتقادی را آموزش نمیدهد و تحمل انتقاد دانشآموز را ندارد. دانشآموزی که انتقاد کند برچسب گستاخ، بیانضباط و ناسازگار میخورد. در خانوادهای که ساختار دموکراتیک ندارد، والدین انتظار حرفشنوی و اطاعت دارند و نقد فرزندان را بیاحترامی تلقی میکنند.
عموماً به جای اینکه به نقد و محتوای آن توجه شود به شخص منتقد و جایگاه او در روابط قدرت، انگیزهها، ضعفها و سوابق او رجوع میشود و پاسخ آن با انتقام جویی به اشکال مختلف داده میشود. چنین برخوردی با فرد منتقد نشانه این است که نقد و کارکرد اصلاحی آن هنوز پذیرفته نشده است.
از چه راههایی میتوان فرهنگ نقدپذیری را نهادینه کرد؟
برای پذیرش و گسترش نقدپذیری لازم است کارکرد اصلاحی نقد پذیرفته شود و ضرورت آن درک شود. علاوه بر این، باید زمینههای آن فراهم شود. نقد فقط در یک ساختار دموکراتیک امکان وقوع پیدا میکند، یعنی شرایطی فراهم میشود که منتقد با احساس اطمینان از اینکه نقدی را که مطرح میکند، خطری و دردسری را برایش ایجاد نمیکند. در این صورت نقد آزادانه وجه سازنده خود را با آشکار کردن معایب و مشکلات و نیز نقاط ضعف و قوت یک مسئله آشکار میکند تا در ادامه مسیر زندگی جامعه خطاها، اشتباهات، ضعفها و حقکشیها تداوم نیابد.
خصوصیات نقد سازنده و اصلاحگر چیست؟
هدف نقد سازنده اصلاح است و به دستاورد اجتماعی توجه میکند تا عقدهگشایی و تسویهحساب شخصی و نیز مرعوب قدرت نمیشود. صریح و بیتعارف و همزمان منصفانه و عادلانه و صادق است و جعل نمیکند. تمام حقیقت را میگوید و حقیقت را قربانی منفعت نمیکند. نقد سازنده و اصلاحگر، هوشمندانه و از سر ذکاوت و متکی به آگاهی است نه از روی هیجان و نیز تعصب با تخریب، تهاجم و توهین مرزبندی دارد.
تأثیر کرسیهای آزاداندیشی و مناظره در این روند چیست؟
اگر کرسی آزاداندیشی و مناظره محدود به چارچوبهای تنگ و فرمایشی نباشد و به یک مناسک و آیین نمایشی از نقد تبدیل نشود، میتواند در گسترش فرهنگ نقد و نقدپذیری مؤثر باشد. علاوه بر این اگر کنترل و نظارت سختگیرانه بر این فضاها حاکم باشد، نمیتوان انتظار داشت که چندان کمکی به شکلگیری نقد و تبادل آرا کند.
سخن پایانی.
وقتی آگاهی و اندیشه وجود دارد، نقد به عنوان همزاد آن به وجود میآید. وقتی جلوی بیان نقد گرفته شود یا تحمل نشود، رنج و ادبار به تدریج آن جامعه را فرامیگیرد، تا جایی که نقدهای فروخفته به شکل عصیان از کانونهای پیشبینینشده بروز میکند. در واقع جامعهای که نقد را برنمیتابد مشحون از مشکلات پنهان و تضادهای ابراز نشده است که دیر یا زود آشکار خواهند شد. باید درک کرد که نقد و توجه به آن لازم است و جامعهای مسیر سعادت و شکوفایی انسان را طی میکند که به نقد مجال بروز و بیان بدهد و آن را جدی بگیرد.
منبع: ایکنا