به گزارش «سدید»؛ سالها برای آرامش روح و روان مردم نسخه پیچیدند و برای تعیین تکلیف زندگی مردم نطقهای آتشین کردند. حال ِ مردم و انتظاراتشان از جامعه روانشناسی و مشاوره را هم خوب میشناختند که مخاطبانشان نظرات آنها را به گوش جان میشنیدند و جلسات مشاوره و کلیپهای سخنرانیشان بیشتر از متخصصان علم روانشناسی که سالها دود چراغ خورده بودند، مخاطب و طرفدار داشت. به همین دلیل وقتی مراجع علمی نام آنها را بهعنوان روانشناسان بدون مجوز منتشر کردند، انگار یکباره همه انگارهها و تصورات عموم جامعه ازعلم روانشناسی و متخصصان این علم به هم ریخت و با واژهای به نام «روانشناسی زرد» آشنا شدند. روانشناسیای که مراجع و صاحبنظران شیرین سخنش، ذائقه مخاطبانشان را خوب میشناسند، اما به قول «کیومرث فرحبخش»، نسخههایشان زهری است که بهعنوان دارو به روح و روان جامعه تزریق میشود. فرحبخش، مدیر مرکز مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی و عضو هیأت مدیره انجمن مشاوره ایران است و در گفتوگوی زیر به زیر و بم روانشناسی زرد و نیازهای روحی جامعه پرداخته است.
نظام روانشناسی مدتی پیش فهرست «افراد غیرروانشناس فاقد مجوز» را منتشر کرد. این افراد درحالیکه مجوز ندارند، چطور بدون منع قانونی سالها فعالیت کردند؟
وظیفه هر مرجع علمی این است که علمی و غیرعلمی بودن خدماتی را که افراد مختلف به جامعه ارائه میکنند، تشخیص دهد و موارد سوءاستفاده را برای مردم روشن کند. این اتفاق فقط در رشته روانشناسی و مشاوره نمیافتد و در همه رشتهها مانند پزشکی و... افراد غیرمتخصصی وجود دارند که برای کسب درآمد به سلامتی جسم و روان دیگران آسیب میزنند و باید توسط مراجع مربوطه به مردم معرفی شوند.
این افراد چطور توانستهاند مخاطبان قابل توجهی جذب کنند؟
ممکن است یک نفر بسیار زیبا و شیرین و هیجانی صحبت کند، جلسات مشاوره و سخنرانیاش هم شورآفرین و پرهیجان باشد و مردم از شنیدن نظراتش لذت ببرند، ولی عمق و محتوای صحبتها و نظراتی که به مخاطبانش القا میکند، بسیار خطرناک و مشکلآفرین باشد. مثلا به آنها توصیه میکنند برای خودت زندگی کن. اگر از همسرت راضی نیستی بهتر است زودتر طلاقش بدهی یا اگر از رشته تحصیلیات خوشت نمیآید ترک تحصیل کن. فرض کنید شخصی بهدلیلی بهطور موقت احساساش نسبت به همسرش منفی است، این فرد بلافاصله باید همسرش را رها کند و برود؟ من خودم در یکی از جلسات این روانشناسان بودم که به صراحت به مخاطبانش میگفت برای خودت و در لحظه زندگی کن و لذت بردن از زندگی تنها هدفت باشد. این آموزهها برای شنونده مخرب است. البته ما نمیتوانیم ادعا کنیم که همه نظرات و توصیههای این افراد باطل و مضر است، ولی اگر قرار است کسی در حوزه بهداشت روان فعالیت کند، باید مطالعات علمی داشته باشد. کسانی که مطالعات علمی دارند و تخصصشان مشاوره است شاید دچار اشتباه شوند، حالا اگر مطالعات علمی نداشته و وارد این حیطه شود امکان خطا و بدآموزی بیشتر میشود.
آیا کیفیت علمی فارغالتحصیلان به رشد روانشناسی زرد دامن نمیزند؟
به کیفیت آموزشی دانشگاه بستگی دارد. بعضی از دانشگاهها فقط برای تأمین منابع مالی خود دانشجو جذب میکنند. در سالهای اخیر زیر پا گذاشتن همه استانداردهای آموزشی به وسیله بعضی از دانشگاههای شهریهای، اتفاق بدی است که در جامعه روانشناسی کشور در حال رخ دادن است. بعضی از دانشگاههایی که دانشجوی رشته روانشناسی و مشاوره جذب میکنند، حتی یک هیأت علمی ندارند و حتی از استادان غیرمرتبط با این رشته برای آموزش دانشجویان استفاده میکنند، ولی دانشجوی مقاطع ارشد و دکترا فارغالتحصیل میکنند! گاهی اوقات منابع درسی که در کلاسهای این دانشگاهها تدریس میشود هیچ ارتباطی به درس ارائه شده ندارد، ولی دانشجو آن درس را میگذراند و بهعنوان متخصص و کارشناس مشاوره وارد جامعه میشود و فعالیت میکند. در این دانشگاهها متقاضیان با شرایط سهلگیرانهای ثبتنام و با حداقل امکانات و استانداردهای آموزشی فارغالتحصیل میشوند.. این شرایط حتما مشکلاتی را برای جامعه ایجاد میکند. البته این شرایط در مورد همه دانشگاهها صدق نمیکند وبعضی از دانشگاهها از شرایط آموزشی و استادان شاخصی برخوردارند.
تعداد مشاوران و روانشناسان مجاز که در جامعه داریم جوابگوی نیاز جامعه هست؟
نیازهای مشاورهای هر جامعه به تناسب نظامهای آموزشی و فرهنگ آن جامعه متفاوت است، ولی بهطور کلی در جوامع مختلف هر 200-300نفر به یک مشاور نیاز دارد که از خدمات مشاورهای بهرهمند شود. از تعداد مشاوران فعال در جامعه آمار دقیقی در دسترس نیست، اما با توجه به اینکه در سالهای اخیر جذب دانشجوی رشتههای مشاوره و روانشناسی افزایش قابل توجهی داشته، اگر این دانشجویان از آموزش باکیفیتی برخوردار شوند و سطح علمی و مهارت مناسبی بهدست آورند، نهتنها نیاز جامعه را رفع میکنند، بلکه ممکن است تعداد زیادی از آنها برای اشتغال در این حوزه دچار مشکل شوند.
شرایط روانی جامعه را چطور برآورد میکنید و مردم از چه مشکلات رنج میبرند؟
هیچ جامعهای در هیچ زمانی خالی از افرادی که مشکلات روحی روانی دارند نیست. قاعدتا فرازونشیبهای اجتماعی و اقتصادی این مشکلات را کاهش یا افزایش میدهد. اطلاع از این موضوع که الان سمت و سوی جامعه به چه سمتی میرود به پژوهش و تحقیق نیاز دارد. زمان جنگ تحمیلی ما با مشکلات روحی خاص آن دوره دست به گریبان بودیم. حالا که با مسائل ناشی از تحریمها و بیثباتی اقتصادی روبهرو هستیم، جنس مشکلات تغییر کرده و جوانان و خانوادهها با پیامدهای روانی بیکاری، افزایش سن ازدواج و میل به مهاجرت دست و پنجه نرم میکنند.
بیثباتی اقتصادی تنها عامل التهابات روانی جامعه است؟
برای رسیدن جامعه به آرامش، رفع بیثباتی اقتصادی ضرورت دارد، ولی کافی نیست و نباید تصور کنیم با داشتن ثبات اقتصادی همه مشکلات روانی جامعه از بین میرود. کشورهای زیادی سراغ داریم که از ثبات اقتصادی برخوردارند، اما مردم آن شاد نیستند. در جامعه خودمان هم خانوادههایی داریم که از نظر اقتصادی شرایط خوبی دارند ولی از نظر روحی آدمهای شادی نیستند و به افسردگی و اضطراب و رفتارها و احساسات ناخوشایند دچار هستند. در کنار ایجاد ثبات اقتصادی، انجام فعالیتهای فرهنگی و جهتگیری فرهنگی صحیح اهمیت زیادی دارد. الان ما جوانان را به حال خودشان رها کردهایم و هیچ ارتباط سازمان یافته فرهنگی بین مؤسسات متولی فرهنگ و جوانان وجود ندارد. بدون آنکه کوچکترین فرصتی برای تفکر و یادگیری و جهتگیری ذهنی برایشان بهوجودآوریم. به همین دلیل جوانان دچار بحران هدف، بحران معنا، بحران هویت ملی و بحران شخصیتی و... شدهاند.
اگر موضوعات را فردی درنظر بگیریم بهعنوان یک روانشناس به کسی که چنین شرایطی دارد چه توصیهای دارید؟
بهترین حالت همین است که هر کسی به فکر نجات خودش و ارتقای شخصیت و رشد توانمندیهای خودش باشد. توصیههای من کلی است و برای دستیابی به ایدهآلها به اقتضای سن و شرایط هر فرد، روشهای متفاوتی وجود دارد. اول اینکه هر انسانی در هر شرایطی نباید احساس ارزشمندی خود را پایین بیاورد. نباید بگوید چون من این امکانات مادی را ندارم، پس انسان بیارزشی هستم. وقتی از درون احساس ارزشمندی کند برای حفظ ارزشمندیاش، از رفتارهای غیرارزشی دوری میکند. احساس ارزشمندی را نمیتوان به کسی تزریق کرد و هر کسی باید خودش تصمیم بگیرد انسان ارزشمندی باشد. دوم اینکه هرکسی سعی کند به توانمندیهای خودش متکی باشد و این توانایی را داشته باشد که از تواناییهای دیگران بجا و به اندازه کمک بگیرد، براساس توانمندیهای خودش حرکت کند و نخواهد به کسی وابسته باشد. سوم اینکه خلاقیتهایش را در زندگی بهکار بگیرد. جامعه و کشور ما پر از امکانات و نعمتهای طبیعی و خدادادی است. هر کسی منتظر فراهم شدن شرایط نباشد و از این فرصتها خلاقانه استفاده کند، میتواند به موفقیت دست پیدا کند.
منبع: روزنامه همشهری