بررسی روند وضعیت تماشاگران سینما از زمان ورود سینما به ایران در گفتگو با عبدالله علیخانی؛
سینما تعطیل نمیشود بلکه ما خسته شدهایم!
ممیزیهای فراوان ارشاد، آمدوشدهای بیدلیل و سن بالای ما که دیگر مانند گذشته توان و انرژی برای این صحبتها را نداریم. خیلی از تهیهکنندگان که سالی سه چهار اثر تولید میکردند، دیگر توان سابق را ندارند و هزینه تولید فیلم هم واقعاً در مقایسه با گذشته بالا رفته است. اگر هم قرار باشد که حرف نو و درباره اتفاقات روز جامعه فیلم بسازید، که جلوی اکران شما گرفته میشود. عدهای دیگر هم به سراغ ساخت فیلمهای کمدی و طنز میروند، چون فیلم کمدی تاریخمصرف خاصی ندارد، ولی برخی فیلمهای دیگر باید در همان موقع خاص اکران شوند وگرنه دیگر برای مخاطب بیمعنا میشوند.
گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛عبدالله علیخانی و محمدحسین فرحبخش، سالها است که در کنار هم در شرکت «پویافیلم»، بهکار تولید فیلم مشغول هستند و در ۴۰ سال فعالیت سینمایی، مسیر تولید سینمای تجاری را برای خود انتخاب کردهاند. اواسط دهه ۶۰ تا ۷۰ که جمشید هاشمپور، بهعنوان سوپراستار فیلمهای سینمایی نقشآفرینی میکرد، علیخانی با تهیهکنندگی فیلمهایی مانند «قافله، نیش، گروگان، عقرب و زخمی» به سینمای اکشن جان تازهای داد. در اواخر دهه ۷۰ تا ۸۰ که جنس سینمای ایران به سمت عشق و موسیقی و دلدادگی پیش میرفت، او با ساخت فیلمهایی مثل «شبهای تهران، تکیه بر باد، آواز قو، عطش، رز زرد و کما» با بازیگرانی همچون امین حیایی، بهرام رادان و گلزار به رونق تجاری فیلمها کمک میکرد. دهه ۸۰ و ۹۰ نیز که فیلمهای کاملاً تجاری باب میشود؛ با فرمول ساخت این فیلمها همان مسیر جذب مخاطب را ادامه میدهد. علیخانی در پویافیلم سالها بر همان اصل، یعنی سرگرمی فیلم ساخته است، اما این روزها حس و حال ایام جوانی را ندارد و از شرایط به وجود آمده خسته است. به بهانه اینکه چه عواملی وجود دارد تا مردم تمایلی به رفتن به سینما نداشته باشند، پای درد و دل و حرفهایش نشستهایم.
در پی این ناآرامیهای اخیر اجتماعی و سیاسی در کشور، یک ادعا در حال مطرح شدن است که سینما آخر نفسهای خود را میکشد و در حال تعطیلی است و استدلال این افراد این است که در حال حاضر بسیاری از سانسهای فیلمهای مختلف روی پرده با زیر ۵۰ نفر و گاها حتی به زیر ۲۰ نفر میرسدند. اما گروهی دیگر با رد این ادعا میگویند که اساسا سینما در کشور ما همیشه حال و روز مناسبی به جهت مخاطب نداشته و بررسی آمار سالهای گذشته نیز این فرضیه را ثابت میکند. برهمین اساس سینما با همین حال و روز همواره به حیات خودش ادامه داده و با این بحرانها بیمخاطب نمیشود، چون اساسا کارکرد دیگری به جز سرگرمی در کشور ما دارد. به نظر شما چه دلایلی وجود دارد که مردم در کشور ما میلی به رفتن سینما ندارند؟
پس از انقلاب فقط فیلمهای ایرانی برای تماشاگر عرضه کردهایم و آن هم با محدودیتهایی که در فیلمنامه بوجود آورده ایم، فیلمساز با اندکی تغییر در فیلمنامه، قصه تکراری دیگری را برای فیلم دوم خود میسازد و عملا دست شما برای مخاطب رو شده است
علیخانی: برای نرفتن مردم به سینما دلایل عمدهای وجود دارد؛ که برآیند همه آنها باعث شده تا مردم میلی به رفتن سینما نداشته باشند. از اواخر دهه ۲۰ که سینما در ایران شکل گرفت؛ مردم آرام آرام به سینما رفتن عادت کردند و سالنهای سینمایی کم کم در شهرهای مختلف افتتاح شدند. تا سال ۱۳۳۵ ما در شهر تهران حدود ۳۹ سالن سینما داشتیم؛ که تا سال ۵۷ و تقریبا ده سال بعد از آن مجموع سالنهای سینمای تهران به حدود ۱۳۰ سینما رسیده بود. در مجموع شهرستانهای کشور نیز به جز تهران تا سال ۵۷ حدود ۳۳۰ سالن سینما مشغول به فعالیت بودند. پس قبل از انقلاب مردم به سینما میرفتند که برای آنها این همه سالن ساخته شده است. در سال ۴۴، بعد از فیلم «گنج قارون» به تعداد سینماهای کل کشور ۳۰ درصد اضافه شد و عملا بسیاری از مردم اهل سینما رفتن شده بودند و سینما برای آنها یک جذابیتی داشت. ابتدای این کار با فیلمهای خارجی آغاز شد و ما در همان سالهای نخست با تولید داخلی اندک شروع به کار کردیم تا سال ۵۶ که به نظرم آن سالها ما تقریبا ۸۰-۷۰ فیلم تولید میکردیم. فیلمهای رزمی، هندی، آمریکایی و اکشن، فیلم فارسی و خلاصه هر کسی با هر سلیقهای دست خالی از سینما بیرون نمیآمد. البته بماند که قصه فیلمهای ایرانی معمولا حول سه شخصیت جاهلها، خانمهایکافه و قهرمان قصه خلاصه میشد؛ و مردم هم با این وجود این فیلمها را دوست داشتند و قصه ساده آنها را دنبال میکردند. ماجرا این بود که این تنوع در فیلمها آنقدر زیاد بود که هم میشد فیلمی مانند «اشک رقاصه» را ببینید و هم «دیوانه از قفس پرید» جک نیکلسون.
اما الان نزدیک به ۴۰ و اندی سال است؛ که پس از انقلاب فقط فیلمهای ایرانی برای تماشاگر عرضه کردهایم و آن هم با محدودیتهایی که در فیلمنامه بوجود آوردهایم، فیلمساز شما فیلمی را به روی پرده میآورد و با اندکی تغییر در فیلمنامه، قصه تکراری دیگری را برای فیلم دوم خود میسازد و عملا دست شما برای مخاطب رو شده است. فیلمها دیگر، هیچ جذابیتی برای تماشاگر ندارند و آرامآرام شما انواع سلایق مختلف را به دور انداختید و آنها ترجیح دادند در خانه بنشینند و فیلم دلخواه خود را تماشا کنند. از طرفی برنامهها، فیلمها و شبکههای مختلف ماهوارهای نیز در غیاب سینما، آن کمبودها و خلا را برای مخاطب پر کردند.
انقلاب شد و یکی دو سال بعد جنگ شروع شد و عملا سینمای دهه ۶۰ ما را فیلمهای دفاع مقدسی پر کرد و دیگر خبری از تنوع فیلمها نبود. از آن سالها بگویید.
در یک برههای از زمان، سینمای هند دچار افت مخاطب شده بود و آنها براساس فرهنگ و مخاطب شناسی خود به فکر راههای جدید جذب مخاطب افتادند؛ تا تماشاگر برای دوباره به سینما برگردد. ما هم باید بر اساس فرهنگ و شناختی که از مردم خودمان داریم به فکر راههای جذب مخاطب باشیم. متاسفانه، در کشور ما فیلمنامهنویس، آنقدر درگیر ممیزی و حذفیات وزارت ارشاد میشود که برای فیلم جدید، خودش دچار خودسانسوری شده
علیخانی: شما سینمای اکشن آمریکا را هم که بررسی میکنید، بالاخره یک دورهای برای خودش داشتهاست و بعد از آن دیگر فیلمسازها رغبتی به تولید این فیلمها ندارند. چون بر اساس زمان سلیقه مخاطب هم عوض شدهاست. دهه ۶۰ سینمای ما هم همین طور بود و فیلمسازها آنقدر فیلم جنگی ساختند که دیگر مردم از این نوع فیلمها اصطلاحا زده شدند. چون تلویزیون شبانه روز از جنگ میگفت و باید سینما را سوپاپی برای سلایق دیگر نگه میداشتیم نه اینکه سینمای ما هم فقط و فقط فیلم جنگی بسازد و همین شد که مردم را از سینما راندیم.
یکی دیگر از عوامل راندن مردم از سینما حذف فیلمهای به روز خارجی بود؛ فیلمهای با کیفیتی از سینمای آمریکا و اروپا که همزمان با اکران جهانی میتوانست در سینماهای ما هم اکران شود و قطعا مخاطبان خودش را داشت. اما عدهای از تهیهکنندگان به دلیل اینکه تماشاگران با دیدن این فیلمها دیگر به سراغ فیلم ایرانی نمیرفتند، از همان اول نگذاشند که پای فیلمهای خارجی به سینماها باز شود و از ترس رقابت با این فیلمها جلوی اکران فیلمهای خارجی را گرفتند. هرچند مخاطب روز سینما در خانه هم که شده این فیلمها را تماشا میکند و با مقایسه کارگردانی، فیلمنامه، بازیگری و سایر عوامل این فیلمها، به ضعفهای فیلمهای روی پرده سینماهای خودمان پی میبرد و طبیعی است که منتقد آنها میشود. ما هر چه قدر در این سالها به لحاظ فنی و تجهیزات سعی کردیم خود را به روز کنیم، اما به لحاظ جنس فیلمسازی، قصه، روایت و کارگردانی سالها از سینمای روز دنیا عقب افتادیم.
در یک برههای از زمان، سینمای هند دچار افت مخاطب شده بود و آنها براساس فرهنگ و مخاطب شناسی خود به فکر راههای جدید جذب مخاطب افتادند. یکی از این راهها این بود که اگر در فیلمی مثلا ۴ قطعه رقص، آواز و موسیقی وجود داشت آنها در زمان ضبط، ۸ قطعه ضبط میکردند، و پس از اکران اول، قطعات دیگر را جایگزین آن ۴ قطعه نخست میکردند تا تماشاگر برای دیدن رقص و آواز جدید دوباره به سینما برگردد. ما هم باید بر اساس فرهنگ و شناختی که از مردم خودمان داریم به فکر راههای جذب مخاطب باشیم. متاسفانه، در کشور ما فیلمنامهنویس، آنقدر درگیر ممیزی و حذفیات وزارت ارشاد میشود که برای فیلم جدید، خودش دچار خودسانسوری شده و قلمش فقط به دنبال نوشتن قصههای تکراری، نخ نما شده و بی مخاطب میرود. بعد از کامل شدن فیلمنامه، تهیه کننده و کارگردان هم یک نوبت دیگر خودشان بر اساس تجربههای قبلی، شروع به سانسور کردن میکنند تا این فیلم تکه پاره به دست ارشاد برسد و معلوم است که قرار است تماشاگر با چه چیزی روبرو شود.
برخی گرانی بلیت سینما را دلیلی بر نرفتن مردم به سینما عنوان میکنند و برای این ادعا روزهای نیمبها را مثال میزنند که تعداد بیشتری از مردم را روانه سینماها میکند. شما با این فرضیه موافقید؟
علیخانی: اتفاقاً من معتقد هستم که، سینما ارزانترین تفریح در مقایسه با قبل از انقلاب است؛ قبل از انقلاب اگر به سینماهای پایین و یا وسط شهر میرفتید؛ بلیت سینما ۱۵ قران تا ۳ تومان بود. بلیت سینماهای بالای شهر ۴ تومان بود. همان موقع که بلیت سینما در لاله زار ۳ تومان بود، چلوکباب برگ چلوکبابی جوان ۳ تومان و ۱۵ قران بود. یعنی قیمت یک بلیت سینما با یک چلوکباب برگ تقریباً برابر بود. اما الآن اگر در لالهزار سینما باشد و با قیمت ۴۰ هزار تومان بلیت بفروشد؛ باید ۵ تا بلیت بفروشد تا به اندازه یک چلوکباب برابری کند. پس بنابراین بلیت سینما الآن در مقایسه با تورم خوراکیها، غذا و پوشاک قابلمقایسه نیست و بسیار ارزانتر است؛ ولی مخارج سینما بر اساس همان تورم روز بالا رفته است. یعنی قیمت برق، آب، نگهداری سالن، گرمایش و سرمایش و حقوق پرسنل همه بهجز بلیت بر اساس تورم بالا رفته است. برخی مدیران فکر کردند که با ارزان ماندن بلیت سینما مردم ترغیب و تشویق میشوند تا به سینما بیایند، اما این ویترین جذاب و تنوع فیلمهای روی پرده شماست که تماشاگر را برای رفتن به سینما تشویق میکند.
قدری اگر موافق باشید درباره ورود سرمایه گذاری و پولهای دولتی در سینمای بعد از انقلاب در مقایسه با سرمایههای سینمای قبل از انقلاب صحبت کنیم. برخی معتقداند که دخالتهای دولت چه در سرمایه گذاری و چه در ممیزی یکی از عوامل نرفتن مردم به سینماها شد.
یکی از آفات ورود پول دولتی به سینمای بعد از انقلاب ضربه زدن به بخش خصوصی بود. چون بخش دولتی برای ساخت فیلم خود، به فلان بازیگر یک مبلغ بالایی دستمزد میداد که همان بازیگر دیگر حاضر نبود در فیلم شما که در بخش خصوصی هستید با رقم پایینتر بازی کند. درنتیجه به تدریج هزینه ساخت فیلم بالا رفت و همین باعث حذف تهیه کنندگان بخش خصوصی شد
علیخانی: دولت قبل از انقلاب از سینما درآمد داشت. اگر یک بلیت ۵ تومانی فروخته میشد، ۱ تومان آن یعنی ۲۰ درصد برای شهرداری بود. بعد از کسر آن ۲۰ درصد، از باقیمانده فروش، هر چه قدر سهم صاحب فیلم بود، ۵ درصد به آن مالیات تعلق میگرفت و سهم اداره دارایی بود. یعنی عملاً شهرداری و اداره دارایی از محل گیشه سینماها درآمد به دست میآوردند و دولت هیچ کمکی به سینماها نمیکرد. اما الآن که نه خبری از آن ۲۰ درصد و ۵ درصد هست، از مالیات هم که معاف شدهاند و این مربوط به همه فیلمهای دولتی و بخش خصوصی است. فقط این اواخر در سالهای ۵۵-۵۴ بود که سازمان فرهنگ و هنر به تعدادی از تهیهکنندگان با سابقه و قدیمی وام ۴۰۰ هزارتومانی برای ساخت فیلم داد وگرنه کمک دیگری در کار نبود. حتی خاطرم هست کسانی که با این پول موفق به ساخت فیلم نشده بودند، بعد از انقلاب دولت این پولها را از آنها پس گرفت؛ پس دولت در قبل از انقلاب نه تنها کمکی به ساخت فیلم نمیکرد، بلکه محل و منبع درآمدی از سینما داشت.
یکی از آفات ورود پول دولتی به سینمای بعد از انقلاب ضربه زدن به بخش خصوصی بود. چون بخش دولتی برای ساخت فیلم خود، به فلان بازیگر یک مبلغ بالایی دستمزد میداد که همان بازیگر دیگر حاضر نبود در فیلم شما که در بخش خصوصی هستید با رقم پایینتر بازی کند. درنتیجه بهتدریج هزینه ساخت فیلم بالا رفت و همین باعث حذف تهیهکنندگان بخش خصوصی شد. در حال حاضر اگر هم بخش خصوصی در فیلمی هزینه میکند، یا برای پولشویی آمده و یا از سر نا آگاهی به سینما ورود کرده است و همین باعث شد تا تنوع و جذابیت از دل سینما بیرون بیاید. چون دولت برای دل خودش فیلم میساخت و اگر هم در سینما نمیفروخت، درنهایت آن را به تلویزیون میفروخت و از آنجا پخش میکرد.
با مرور کارنامه سینمایی شما، میبینیم که مسیر سینمای تجاری را برای تولید فیلمهای خود انتخاب کردهاید؛ یعنی ساخت فیلمهایی که با اولویت سرگرمی برای مخاطب ساختهشده است. اما چه اتفاقی افتاده که تهیهکنندهای مثل شما نیز در این سالها کمکار شده و کمتر به سراغ ساخت فیلم میرود؟
علیخانی: برای اینکه روزبهروز اصطلاحاً این دهانه قیف تنگتر میشود. ممیزیهای فراوان ارشاد، آمدوشدهای بیدلیل و سن بالای ما که دیگر مانند گذشته توان و انرژی برای این صحبتها را نداریم. خیلی از تهیهکنندگان که سالی سه چهار اثر تولید میکردند، دیگر توان سابق را ندارند و هزینه تولید فیلم هم واقعاً در مقایسه با گذشته بالا رفته است. اگر هم قرار باشد که حرف نو و درباره اتفاقات روز جامعه فیلم بسازید، که جلوی اکران شما گرفته میشود. عدهای دیگر هم به سراغ ساخت فیلمهای کمدی و طنز میروند، چون فیلم کمدی تاریخمصرف خاصی ندارد، ولی برخی فیلمهای دیگر باید در همان موقع خاص اکران شوند وگرنه دیگر برای مخاطب بیمعنا میشوند. بالاخره کرونا، تعطیلیهای مکرر سینماها، ناآرامیهای اخیر، حالوروز مردم و مشکلات اقتصادی را باید بهمانند یک پازل کنار هم قرار داد تا به نتیجه درستتری برای تولید جدید رسید. نه اینکه حالا سینما به خط آخر خود رسیده باشد، سینما تعطیل نمیشود و قطعاً با ورود انواع فیلمهای جدید دوباره رونق به این دیار برمیگردد.