گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ سید ضیا هاشمی سالها عضو شورای پروانه ساخت و رئیس صنفی جامعه تهیهکنندگان کشور بوده و حالا با همین سمت در حال فعالیت است. فیلمهای پرفروشی در کارنامه کاری خود تهیهکنندگی کرده است که نامشان در سینمای ایران به خوشی میدرخشد. «عروس، روز فرشته، روز شیطان، شوکران، اعتراض» از جمله فیلمهای شاخص کارنامه کاری هاشمی است. برای بررسی بحرانهایی که سینما با آن روبروست به گفتگو با هاشمی نشستهایم.
آقای هاشمی شما بهتر از ما میدانید که نواهای خوبی از سینما به گوش نمیرسد. مردم میل چندانی برای سینما رفتن ندارند و نمیدانیم این عدم تمایل چقدر خوب یا بد است...
هاشمی: واقعیت این است اینکه بگوییم چیزی به ورشکستگی سینما نمانده، اشتباه است؛ اصلا مگر سینمای ما تا به امروز سودی برای صاحبان آن داشته؟ از اول انقلاب تا به الان ما با یک سینمای ورشکسته طرف بودهایم. شما یک سال را پیدا کنید که سینمای ایران سود داده باشد. اواخر دهه ۶۰ البته ما یک جمعیت ۹ میلیونی سینمارو نسبت به ۴۰ میلیون نفر جمعیت کشور را میتوانیم مثال بزنیم. اما پیش از کرونا ما نهایتا برای فیلمهای پرفروش ۵۰-۴۰ میلیاردی خود ۴-۳ میلیون مخاطب داشتهایم. پس چه همان ۹ میلیون نفر و چه آن ۴ یا ۵ میلیون مخاطبی که برای یک فیلم خاص به سینما رفتهاند. وقتی مجموع سینما را در این سالها مرور میکنیم، ما با یک سینمای کاملا ورشکسته طرفیم. یا به عنوان مثال اگر سال آخر قبل از کرونا (سال ۹۸) را به لحاظ فروش بررسی کنیم، حدود ۳۵۰ میلیارد تومان فروش کل سینما در آن سال بوده که از این رقم ۳۲۰ میلیارد آن هزینه تولید فیلمها بوده است. میدانید که صرفا از مجموع فروش فیلم فقط یک سوم به تهیهکننده تعلق میگیرد و با این حساب وکتابها کاملا به عمق فاجعه میتوانید پی ببرید.
اینکه بگوییم چیزی به ورشکستگی سینما نمانده، اشتباه است؛ اصلا مگر سینمای ما تا به امروز سودی برای صاحبان آن داشته؟ از اول انقلاب تا به الان ما با یک سینمای ورشکسته طرف بودهایم. شما یک سال را پیدا کنید که سینمای ایران سود داده باشد
در همان سال که از آن به پرفروشترین سال فروش سینما یاد میکنند، ۵ فیلم فروش خوبی داشتند و سود کردند، ۷ فیلم هم تقریبا هزینه تولیدشان را درآوردند؛ حالا شما این آمار ۱۲ فیلم را در مقایسه با ۷۰ فیلم آن سال در نظر بگیرید، عملا آن سال هم شما به لحاظ مالی ضرر کردهاید. پس میتوان نتیجه گرفت که سینمای بعد از انقلاب ما ورشکسته مطلق بوده است. ممکن است شما سؤال کنید خب چرا در سینما تعطیل نشده و هنوز عدهای هر ساله مشغول فیلم ساختن هستند؟ باید بگویم که قماربازها چگونه قمار میکنند؟ اغلب میدانند که ممکن است ببازند، اما دیوانه و مجنون قمار شدهاند. این سینماگران هم دیوانه و مجنون فیلمسازی شدهاند.
علاوه بر این دیوانگی و جنون، این نیست که اغلب آنها هزینه تولید فیلمشان را از دولت میگیرند؟
هاشمی: نه همه این طور نیستند و تنها بخشی از آنها از دولت پول میگیرند. آنها علاوه بر هزینه، سود خود را هم از این راه به دست میآورند. از همان اوایل انقلاب این رویه وجود داشت؛ منتها عدد و رقم آن بسته به مدیر دولتی فرق کرده است و تعداد این فیلمها هم در این سالها کم نبوده و بالاخره دولت پول زیادی در این راه هزینه کرده است. علاوه بر دولت، ارگانهای مختلفی هم قارچگونه در این سالها به وجود آمدهاند که وارد ماجرای تولید شدهاند و اغلب آنها نیز در این راه موفقیت چندانی به دست نیاوردهاند و اتفاقا پول زیادی نیز در این پروسه خلق میشود که مدیریت این پولها هم برای عدهای بسیار جذاب است.
شما اشاره کردید که از ابتدای انقلاب و با حضور و دخالت دولت در امر فیلمسازی و سینما، عملا سینما ورشکسته شده است. پیش از انقلاب ماجرا به چه شکلی بوده است؟ دولت هیچ دخالتی نداشته و همه با سرمایههای شخصی فیلم میساختند؟ و استقبال تماشاگران در قبل از انقلاب خیلی بیشتر بوده است؟
هاشمی: استقبال تماشاگران که بیبدیل بود و این را میشود از صفهای طولانی و شلوغ سینماها در آن سالها مثال آورد. تعداد سالنهای سینما هم نسبت به جمعیت کم نبوده است و نزدیک به ۶۰۰ سالن سینما قبل از انقلاب فعال بوده است و آن هم سالنهای هزار و دو هزارتایی صندلی که همه سالن پر از جمعیت میشده است که بسیاری از آنها بعد از انقلاب تخریب و از بین رفت و بسیاری هم مورد بازسازی قرار گرفت. قبل از انقلاب فقط بخش خصوصی فیلم میساخت و دولت صرفا در حد دادن پروانه نمایش دخالت داشت، سندیکاهای هنرمندان و تهیهکنندگان بهشدت جایگاههای خودشان را در بدنه سینما داشتند. فقط سالهای آخر قبل از انقلاب، دفتر فرح به برخی فیلمسازهای روشنفکر یک سری کمکهایی برای تولید فیلمهایشان میکرده است که فیلم «گاو» مهرجویی و یا «خاک» کیمیایی با همین کمکها ساخته میشوند.
نکته قابل عرض این ماجرا این بوده که فیلمسازی در قبل از انقلاب به شدت متکی به عرضه و تقاضا بوده است؛ یعنی وقتی یک کارگردانی فیلم پرفروش میساخت، بقیه نیز با او کار میکردند و اگر در این میان فیلم کارگردانی در گیشه شکست میخورد، خود به خود طرد میشد و به این راحتی دیگر نمیتوانست کار کند. اگر هنرپیشهای در یک فیلم بازی میکرد و آن فیلم در گیشه موفق نبود، میزان دستمزد آنها به شدت پایین میآمد. سیستمی کاملا حرفهای و بر اساس بازار اکران. برخلاف سینمای بعد از انقلاب که بازیگری به محض اینکه اولین فیلم خود را بازی کرده، جدای اینکه اصلا فیلم فروش داشته یا در گیشه شکست خورده، دستمزد او به یک باره دو برابر میشود. پولهای بادآورده دولتی، پول نهادها و سازمانها و پولهای افراد و سرمایه گذارانی که صرفا میخواهند در سینما دیده شوند، آفتهای فراوانی به سینمای بعد از انقلاب آورده است.
داستان رفتن مردم قبل از انقلاب به سینما چه بوده؟ سرگرمی دیگری برای آنها وجود نداشته و یا ویترین تنوع فیلمها آنقدر بوده که هر سلیقهای میتوانسته فیلم دلخواه خود را تماشا کند؟
اینکه فکر کنیم چون در آن زمان هیچ سرگرمی نبوده و مردم به اجبار و برای گذران وقت به سینما میرفتند، کاملا شوخی است
هاشمی: تنوع که تا دلتان بخواهد وجود داشت. انواع فیلمهای خارجی و ایرانی با هر سلیقهای که مخاطب دوست داشت در هر سینمایی یافت میشد. فیلمهای درجه یک خارجی همزمان با اکران آمریکا و به صورت دوبله در اینجا نیز اکران میشد. اتفاقا انواع سرگرمیها هم بوده؛ از کافه و رستوران بگیرید تا همین سینما و مطمئنا تنوع سرگرمیها از امروز بیشتر بوده است؛ بنابراین اینکه فکر کنیم چون در آن زمان هیچ سرگرمی نبوده و مردم به اجبار و برای گذران وقت به سینما میرفتند، کاملا شوخی است. اتفاقا امروز چون هیچ گونه سرگرمی وجود ندارد، این تعداد اندک از مردم راهی سینماها میشوند.
یکی دیگر از دلایل رفتن مردم به سینما در آن سالها خود فیلمها و موضوع آنها بود. اغلب فیلم فارسیها در نهایت سادگی، حرف دل مردم را میزد و بر اساس روزگار آن ایام ساخته میشد. حتی نمادهای دینی و ادای کلمات مذهبی در آن فیلمها از صداقت بیشتری برخوردار بود. همه فیلمهای آن زمان قهرمان داشتند و مردم این قهرمانها را دوست داشتند و سرنوشت آنها برایشان مهم بود. اما امروزه جای خالی قهرمان در فیلمهایمان به شدت احساس میشود. امروزه اغلب شخصیتها و کاراکترهای فیلمها غیرواقعی و غیر ملموس خلق میشوند و مردم کمتر با آنها ارتباط برقرار میکنند و برای چه باید به دیدن این فیلمها و کاراکترها بنشینند.
اواسط دهه ۶۰ تا ۷۰ با ساخت فیلمهای متنوع گویا دوباره رونق به سینماها برگشت، نمونهاش فیلمهایی که خود شما تهیهکنندگی کردید؛ از «عروس، روز فرشته، روز شیطان» گرفته تا فیلمی مانند «شوکران» که تماشاگران را روانه سینماها کرده بود. کمی از آن روزها بگویید و بعد از آن چه اتفاقی برای سینمای ما افتاد که دوباره مردم رغبتی به رفتن به سینما نداشتند؟
هاشمی: البته بخشی از رونق سینما در دهه ۶۰ مربوط به سینمای جنگ بود فیلمهای جذابی با این موضوع برای مردم ساخته شد که با استقبال هم مواجه شد. حتی به خاطر دارم سال ۶۶ «بلمی بهسوی ساحل» را که عید نوروز اکران کردیم، با این وجود با استقبال روبرو شد با اینکه ما معمولا عید نوروز اصلا فیلم جنگی اکران نمیکردیم؛ ولی چون حال و هوای مردم با جنگ گره خورده بود، این مدل سینما جواب میداد. یعنی درک درست و به موقع شرایط روز و تولید فیلم با همان موضوع، میتواند به جذب مخاطب کمک کند.
مدیریتهای ناشیانه، سختگیرانه و بیمنطق افرادی مانند محمد خاتمی که ده سال وزیر ارشاد آن سالها بود، باعث حذف و خانهنشینی بسیاری از بازیگران قبل از انقلاب مانند فردین و ناصر ملک مطیعی شد؛ بازیگرانی که میتوانستند رونق رفته سینما در سالهای اول انقلاب را برگردانند
مدیریتهای ناشیانه، سختگیرانه و بیمنطق افرادی مانند محمد خاتمی که ده سال وزیر ارشاد آن سالها بود، باعث حذف و خانهنشینی بسیاری از بازیگران قبل از انقلاب مانند فردین و ناصر ملک مطیعی شد؛ بازیگرانی که میتوانستند رونق رفته سینما در سالهای اول انقلاب را برگردانند. امروزه نیز ادامه همان نگاه مدیریتی را در ممیزیهای ناشیانه و سختگیریهایی که بیشتر پای سلیقه آن مدیر در میان است میشود مشاهده کرد؛ یعنی به دیالوگی از فیلم شما ایراد میگیرد که همان دیالوگ در فیلم یک کارگردان دیگر بهراحتی نادیده گرفته میشود. امروزه دولت هرچه قدر از امکانات فیلمسازی که در اختیار تهیهکنندگان قرار میداده کم کرده، در عوض چندین برابر به میزان ممیزیها و دخالتهای خود اضافه کرده است و همین باعث میشود که تولید فیلمهای خلاق و خارج از مسیر تکراری و نخنمای فیلمهای امروزی کاسته شده و درنهایت مخاطب نیز میلی به دیدن این خزعبلات روی پرده نداشته باشد.
برخیها بر این باورند که گرانی بلیت سینما شاید عاملی برای نرفتن مردم به سینما باشد و ادعای خود را با این فرض تکمیل میکنند که در روزهایی که بلیت به صورت نیمبها ارائه میشود، تعداد مخاطبان سینما بیشتر از روزهای عادی است.
هاشمی: گرانی بلیت امروزه بیشتر برای شعار دادن خوب است؛ وگرنه اصلا رنگ و بوی واقعیت ندارد. الان پول یک بستنی ساده ۵۰ هزار تومان شده است و واقعا نرفتن مردم به سینما به خاطر گرانی بلیت فقط یک شوخی بامزه است. الان هیچ فیلم قابل دیدنی در سینماها وجود ندارد که ارزش رفتن به سینما داشته باشد. به طوری که اگر بلیت را رایگان هم بکنیم، با این وضعیت کسی تشویق به رفتن به سینما نمیشود.
پس با چه تحلیلی الان فیلم «انفرادی» ۷۵ میلیارد تومان فروخته است؟
هاشمی: اگر این چند فیلم خاص را استثنا قرار دهیم، واقعا سینمای ما در گیشه شکست خورده است. از بین ۷۰-۶۰ فیلمی که در طول سال به اکران میرسند حالا ۵ فیلم هم به سوددهی رسیده باشد، این که اسمش سینمای پویا و فعال نیست؛ شکست مطلق گیشه است. تازه همین فیلمهایی که امسال بالای ۱۵ میلیارد فروختهاند، تولیدشان مربوط به دو سال قبل بوده که به خاطر کرونا الان به اکران رسیدهاند وگرنه امسال اوضاع تولید فیلم شرایط بسیار بحرانی را پشت سر گذاشته است. در گذشته زمان اکران فیلمها نهایتا بعد از ده هفته به پایان میرسید و با آمدن فیلم جدید، تماشاگران جدیدی به سینما میآمدند؛ اما حالا همان انفرادی که عرض کردید از اردیبهشت ماه روی پرده است که به این مبلغ در گیشه رسیده، چون هیچ فیلم جدیدی در سبد اکران وجود ندارد که سالن دار حاضر شده نمایش همان فیلم قدیمی را همچنان ادامه دهد. در ضمن شما پردیسهای سینمایی را نگاه نکنید که مثلا ۱۲ سالن سینما دارند، برخی از سالنهای ما در شهرستانها هنوز تک سالنه هستند و نمیتوانند این ریسک را بکنند که هر فیلمی را نمایش دهند.
/انتهای پیام/