افت شدید شمارگان کتاب‌های این گروه سنی در کنار مشکلاتی نظیر از رونق افتادن مجلات و نشریات تخصصی کودک و نوجوان و آشنا نبودن عموم مردم با کتاب‌های خوب و مناسب، باعث شده از یک سو، بسیاری از کودکان و نوجوانان امروز چندان با کتاب اخت و الفت نداشته‌باشند.

به گزارش «سدید»؛ سالگرد درگذشت مهدی آذریزدی، نویسنده‌ای است که چند نسل از کودکان این سرزمین با نوشته‌های او خاطره دارند. این روز را به همین مناسبت، روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نامیده‌اند. ادبیات کودک و نوجوان ما در این سال‌ها، دچار مشکلات بسیاری بوده و به شهادت بسیاری از کارشناسان از روزهای طلایی خود فاصله زیادی گرفته‌است.

افت شدید شمارگان کتاب‌های این گروه سنی در کنار مشکلاتی نظیر از رونق افتادن مجلات و نشریات تخصصی کودک و نوجوان و آشنا نبودن عموم مردم با کتاب‌های خوب و مناسب، باعث شده از یک سو، بسیاری از کودکان و نوجوانان امروز چندان با کتاب اخت و الفت نداشته‌باشند و از سوی دیگر، آنهایی هم که کتاب می‌خوانند، معمولا کتاب‌های خوب و ارزشمند به دست‌شان نمی‌رسد. به همه این مشکلات باید کم‌کاری نهادهای دولتی به‌خصوص آموزش و پرورش را در آشناکردن نسل تازه با ادبیات و کتاب، اضافه کرد. در این روز،سراغ دو چهره فعال در زمینه ادبیات کودک و نوجوان، یکی در زمینه شعر و دیگری در زمینه داستان رفتیم و درباره مشکلات این حوزه از آنها پرسیدیم. گفت‌وگوی ما با افشین علا و مژگان شیخی را بخوانید.

اگر بخواهید برآیندی کلی از وضعیت ادبیات کودک و نوجوان ارائه دهید، نگاه‌تان به این عرصه مثبت است یا منفی؟

نگاهم منفی نیست اما چندان مثبت هم نیست. به این معنی که ما در روزگاری به سر می‌بریم و روندی را ادامه می‌دهیم که در دهه‌های قبل آغاز شد و خیلی هم ادبیات کودک با درخشش و اوج همراه بود. منتها اکنون اگر نگوییم دوران رکود، یک دوران بدون فراز را در ادبیات کودک طی می‌کنیم. من شاهد اتفاق خاصی نیستم درصورتی‌که در دهه‌های قبل در ادبیات کودک چه در شعر، داستان و چه در دیگر بخش‌ها شاهد رویدادها و اتفاقات بزرگ و خوبی بودیم ولی الان خیلی فراز و نشیب نمی‌بینیم.

در آن دورانی که می‌گویید شاهد فراز ادبیات کودک بودیم چه زنجیره‌ای از اتفاقات در این ادبیات، کار خودش را درست انجام می‌داد که خروجی آن، دوران خاطره‌انگیزی بود که از آن صحبت می‌کنید؟

به نظرم هم مسئولان در بخش‌های دولتی و خصوصی و هم نهادهایی که با ادبیات کودک مرتبط بودند برای جذب شاعران و نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان و تولید آثار فاخر، انگیزه‌های قوی داشتند و هم خود شاعران و نویسندگان، دغدغه ارتقای سطح ادبیات کودک و ایجاد رویدادهای تازه و رو به پیشرفت را داشتند. این گرایش و رقابت بین اهالی ادبیات کودک و نوجوان برای خلق آثار نو دیده می‌شد اما امروز من آن رقابت و انگیزه را در هردو طرف یعنی چه ناشران و متولیان امر و چه پدیدآورندگان نمی‌بینم. احساس می‌کنم به یک کار روزمره تبدیل و از آن تپش و زایندگی دور شده‌است.

به چه دلیلی نیاز به این رقابت و گرایش به تولید آثار خوب در میان نویسندگان کم شده‌است؟

بخشی از این مسأله به غلبه اینترنت و فضای مجازی بر بازار کتاب و نشر و رویدادهای فرهنگی و هنری دوران قبل از اینترنت برمی‌گردد. فضای مجازی خود به خود تأثیر منفی خود را گذاشته‌است، بنابراین فکر می‌کنم اگر تا قبل از این دوران ارتباطات مدرن و اگر پدیدآورندگان ادبیات کودک و نوجوان به‌دنبال ایجاد ذائقه، نگاه و پیام در مخاطبان بودند، امروز بیشتر تابع سلیقه مخاطبان هستند. ادبیات کودک و نوجوان زمانی به اوج رسید که پدیدآورندگان می‌توانستد و دغدعه داشتند که مخاطبان را هدایت کنند، نگاه‌شان را وسعت و سلیقه آنها را ارتقا ببخشند. اما آثاری را که امروز پدید می‌آید، نگاه می‌کنم تابع نگاه و سلیقه مشخص است و این به تغییراتی برمی‌گردد که در مخاطبان نسل جدید ما اتفاق افتاده‌است. این مسأله را نمی‌توان انکار کرد که ما در یک دوران گذار به سر می‌بریم. به هرحال مخاطب امروز، مخاطب دهه ۶۰و۷۰ نیست بلکه مخاطبی است که به نظرم به‌صورت کاذب از این‌که چه مربیان، والدین، شاعران، نویسندگان و هنرمندان به او و به سلیقه او خط و جهت بدهند؛ احساس بی‌نیازی می‌کند. من این احساس را کاذب و تحت تأثیر فضای مجازی می‌بینم اما خود ما هم مقهور این فضا شده و تلاش نکرده‌ایم با روش‌های خلاقانه و هنرمندانه، بر این فضا تأثیر بگذاریم و رشته میان خود و مخاطب را همچنان محکم نگه داریم. البته فضای مجازی و ابزارهای ارتباطی پیچیده مدرن تا حدودی تأثیر ناگزیر داشته ولی نمی‌توانم بگویم ما هم مقصر نیستیم. اتفاق دیگری که افتاده روی آوردن شاعران و نویسندگان به تولید انبوه آثار مکرر و فراوان است که یا به‌دلیل عادت است یا از سر اجبار معیشت. به هرحال مشکلات اقتصادی تأثیر خود را حتی بر ادبیات کودک هم می‌گذارد و تقصیر آن به مسئولان، ناشران و سلیقه ناشران برمی‌گردد. برآوردی که من از معدل سلیقه ناشران دارم این است که شاید کتاب‌ها شکیل بوده یا از نظر ظاهری سعی شده‌است کتاب‌ها متفاوت باشند اما به نظر من سلیقه‌ها تابع بازار شده‌است. این گونه نیست که چه ناشران و چه پدیدآورندگان امروز به ضرورت‌های این نسل فکر کنند بلکه به سلیقه‌های موجود فکر می‌کنند. حتی در آثاری که به نظر حرفه‌ای می‌رسد و در جشنواره‌ها صاحب رتبه شده و در نشریات به عنوان آثار برتر تبلیغ می‌شوند، متأسفانه معضل تبعیت از سلیقه مخاطب و بازاری بودن دیده می‌شود.

خیلی به متولیان امر اشاره می‌کنید؛ منظورتان نهادهای دولتی است؟

هم نهادهای دولتی و هم خصوصی. من همیشه همه را با هم می‌بینم؛ یعنی نه می‌خواهم نقش نهادهای دولتی را کمرنگ کنم و نه بخش خصوصی را. اگر تقصیری هست، متوجه هر دوی آنهاست. ما معمولا مشکلات را از جانب نهادهای دولتی می‌بینیم درحالی‌که قرار نیست در امور فرهنگی، نهادهای دولتی حرف اول را بزنند. خود اهالی قلم و فرهنگ، متولیان بخش خصوصی، ناشران، نهادها و انجمن‌ها و همه کسانی که دغدغه کار تخصصی را در هر حوزه‌ای دارند، هم در توفیقات مؤثرند و هم در کاستی‌ها مقصر. به همین دلیل نباید نوک حمله ما همیشه فقط به سمت مسئولان باشد.

به بحث مسئولان بازمی‌گردیم. هروقت بحث درباره ناشران و وظایف فرهنگی آنها می‌شود، بلافاصله این استدلال مطرح می‌شود که ناشران به دنبال بازگشت سرمایه و فعالیت اقتصادی هستند و با این حرف، بی‌توجهی ناشران به فضای فرهنگی کلی کشور توجیه می‌شود. نظر شما دراین باره چیست؟

قطعا در دوران شکوه و اوج‌گیری ادبیات کودک هم ناشرانی که کارهای شاعران و نوجوانان را منتشر می‌کردند، به بازگشت سرمایه و سودکردن فکر می‌کردند و این‌گونه نبود که آنها توجهی به بحث اقتصاد در کار خود نداشتند ولی در آن زمان دغدغه کار تخصصی و هم دغدغه سود توأم بود. هر کار موفقی باید چنین باشد و اصلا من توصیه‌ام این نیست که بازار را رها کرده و به اقتصاد توجه نکنیم و نگاه‌مان فقط به تخصصی بودن فعالیت‌ها باشد اما اینها با هم منافاتی ندارند. اگر همان جاذبه‌هایی که امروز چه در قطع کتاب، چه در گرافیک اثر و چه در دیگر مؤلفه‌هایی که می‌تواند کتاب را برای مخاطبانش جذاب کند، لحاظ کنیم اما در مضمون و کیفیت آثار هم سختگیر و به دنبال انتشار آثار معیار باشیم که وقتی به دست مخاطب می‌رسد، ملکه ذهن و زبان او شود و او را با ادبیات به معنای واقعی کلمه و نه با یک اتفاق صرفا فانتزی و زودگذر آشنا کند چرا که این مسأله حداقل برازنده ادبیات فارسی نیست. درست است که ما برای کودک کار می‌کنیم ولی فعالیت‌مان زیرمجموعه ادبیات‌فارسی است و به‌همین دلیل باید کارمان هم عمیق‌تر و هم شکیل‌تر باشد.

اگر به بحث نهادهای دولتی برگردیم. نهادهای مختلفی مانند آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، حوزه هنری، نهاد کتابخانه‌ها، صداوسیما و... در زمینه هنر و ادبیات کودک و نوجوان فعالیت می‌کنند منتها به نظر می‌رسد هرکدام جزیره جداگانه‌ای هستند که به هم کاری ندارند و گاه فعالیت‌های‌شان همپوشانی هم دارد. به نظر شما این ایراد است؟

من این را ایراد نمی‌بینم. نهادهای مختلفی می‌توانند کار خود را ولو این که کاری به کار هم نداشته‌باشند، انجام دهند. مشکل از جایی شروع می‌شود که ما یک نهاد معیار نداریم یعنی نهادی که بتواند معیارهای یک کار اثرگذار و خلاق را برای کودکان به همگان اعم از خود مخاطبان آثار و نیز نهادهای متولی ارائه کند. خصوصی یا دولتی‌اش تفاوتی نمی‌کند اما آن چیزی که ما گم کرده‌ایم، آن دغدغه و تلاش شبانه‌روزی است که ما خود در دوران جوانی شاهد بودیم که پیشکسوتان شعر و ادبیات کودک چطور دغدغه داشتند و شب و روز برای کشف افق‌های جدید و وسعت‌دادن نگاه خود، وقت می‌گذاشتند. ادبیات کودک در ایران پدیده نوظهوری بوده و درست است از دوران مشروطه نمونه‌هایی داشته و بعد از انقلاب تجربه‌هایی داشتیم که بعد از انقلاب به اوج رسید اما هنوز ادبیات کودک، پدیده نوظهوری است و ما نیازمند تجربه‌های تازه در این زمینه بوده و هستیم اما آن شور و اشتیاق را متأسفانه دیگر امروز نمی‌بینم. پیشکسوتان کار خود را کرده‌اند و ثمره فعالیت‌های خود را می‌بینند اما نسل جدید هم هرکدام گوشه‌ای نشسته‌اند و با آرشیوی محدود از مضامین و واژگان، به تعبیر من کارهای مشابه خلق می‌کنند و از روی دست هم کپی می‌کنند. نمی‌خواهم بدبین باشم ولی به عنوان ناظر و منتقد، این شرایط را می‌بینم که برای خودم خوشایند نیست. نتیحه این وضعیت غلبه فانتزی بر ادبیات کودک شده‌است. البته هیچ وقت نمی‌خواهم منکر نقش فانتزی به عنوان یکی از مؤلفه‌های ادبیات کودک شوم اما غلبه آن بر مضمون را نمی‌پسندم. الان به نظر می‌رسد هر اثری فانتزی‌تر باشد، بیشتر تبلیغ می‌شود که اشتباه است. یادمان باشد ما با مخاطبی سر و کار داریم که در مورد نگاه، سلیقه، ذائقه، نوع نگاه او به ادبیات و آینده‌ای که برایش پیش‌بینی می‌کنیم، مسئولیم. این مسأله را فراموش کرده‌ایم.

گفتید نهاد معیار نداریم ولی به نظر می‌رسد در این زمینه از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انتظار می‌رود این نقش را بازی کند. آیا کانون توانسته این نقش را در سال‌های اخیر به خوبی به عهده بگیرد؟

همچنان معتقدم در بین همه نهادها، کانون حرف اول را می‌زند و چه فضای کانون، چه تولیداتش و چه تلاش‌های مربیان و کارشناسان کانون پرورش فکری به هیچ وجه با تلاش‌هایی که در دیگر نهادها صورت می‌گیرد، قابل قیاس نیست. همچنان با فاصله زیاد این نهاد را همچنان در صدر نهادهایی می‌بینم که متولی ادبیات کودک و نوجوان هستند. البته این به معنای آن نیست که کانون در اوج خود به سر می‌برد. کانون هم به آفاتی مبتلاست و روزمرگی‌هایی وجود دارد و باید به فکر خلاقیت بود. بخصوص باید مربیان سختکوش کانون که حلقه واسطی میان کانون و بچه‌ها هستند و با مخاطبان ارتباط مستقیم دارند، بیشتر با آرزوها و چشم‌اندازهایی که برای ادبیات کودک داریم، آشنا شوند. کتاب‌هایی که کانون منتشر می‌کند، به نسبت کتاب‌های موفقی است اما با دوران شکوه خود فاصله زیادی دارد.

خیلی‌ها معتقدند کودک و نوجوان امروزی، با کودک و نوجوان دهه شصت و هفتاد که دوران اوج این ادبیات بود؛ اساسا تفاوت کرده‌است. چقدر از طرف پدیدآورندگان و هم از طرف متولیان برای شناخت و ارتباط‌گیری با این نسل کار کرده‌ایم؟

در پرسش شما پاسخ آن هم نهفته‌است زیرا این سؤال ناشی از خلأیی است که در این زمینه احساس می‌شود. همان طور که گفتم ما در دوران خیلی خاصی که دوران گذار محسوب می‌شود، زندگی می‌کنیم. نسل جدید به واسطه فناوری‌های ارتباطی نوین، هم در معرض مواهب فراوان و هم در معرض آسیب‌های فراوان است. قطعا هر نسلی نسبت به نسل قبل تفاوت‌هایی دارد اما بیشتر از آن‌که به تفاوت‌ها توجه کنیم، مقهور امکانات و ابزاری شده‌ایم که کودک و نوجوان ما به آن دست یافته‌است. ما بیش از این‌که به خود کودکان و نوجوانان توجه کنیم، به آن ابزار توجه کرده‌ایم. درست است که نسل‌ها تغییر می‌کنند اما شباهت‌های ذاتی که از ابتدا تاکنون در بین همه نسل‌ها وجود داشته‌است، پابرجاست. با همه تفاوت‌هایی که بچه‌ها کرده‌اند، نمی‌توانیم بگوییم این بچه‌ها دیگر بچه‌های دهه‌های شصت و هفتاد نیستند؛ حتی بچه‌های چند قرن پیش هم با بچه‌های امروز اشتراکاتی دارند. یک اصول ثابت و لایتغیری در همه نسل‌ها وجود دارد که با هیچ ابزار ارتباطی زیر و رو نمی‌شود، بلکه به فطرت کودکان و نوجوانان مربوط است. این‌که بچه‌های امروز از دست ما در رفته‌اند و به حرف ما گوش نمی‌دهند و حس غربتی میان ما و آنها وجود دارد که باعث می‌شود حرف همدیگر را نمی‌فهمیم، به کوتاهی خودمان برمی‌گردد. درباره دلایل این فاصله گرفتن‌ها کار پژوهشی صورت نگرفته‌است مثلا بارها گفته شده یکی از دغدغه‌ها در حوزه‌های اعتقادی و دینی این است که بچه‌های امروز را در دایره مفاهیم اعتقادی خود نگه داریم. سؤال اینجاست که برای این کار، چه برنامه‌ای داشته‌ایم و چه کار تازه‌ای کرده‌ایم؟ برای مثال از وقتی سرود «سلام فرمانده» تولید شد و درخشید، مسئولان و متولیان امور تبلیغاتی همان الگو را اما به شیوه‌ای ضعیف‌تر ادامه می‌دهند. دلیل ندارد اگر اثری به دلیل ملودی خوب و حس و حال خالصانه‌اش موفق شده‌است بر گروه زیادی از مخاطبان تأثیر بگذارد، با کپی کردن مدام آن باعث دلزدگی مخاطبان شویم. در حوزه کودکان و نوجوان، مسئولان ما الگوهای ثابت و محدودی را به عنوان معیار گرفته‌اند و فکر می‌کنند همه بچه‌ها آن الگوها را می‌پسندند در حالی‌که ما داریم به خودمان دروغ می‌گوییم و چنین نیست. باید کارشناسان امر و کسانی که ضرورت‌های کار کودک را می‌شناسند، دور هم جمع شوند و با به رسمیت شناختن سلیقه‌های بچه‌ها بخصوص گروه سنی نوجوانان، بحث و بررسی کنند که بهترین راه برای این‌که مقهور فرهنگ بیگانه و گرایش‌های غیر دینی، غیر اعتقادی و غیر ملی نشویم، چیست؟ منتها این کار مستلزم حضور افراد کاردان و خبره هستیم، نه مبلغانی که با روش‌های تکراری و کلیشه‌ای، کار تبلیغاتی می‌کنند.

با توجه به این‌که شما خود در حوزه مطبوعات کودک به‌ویژه با تجربه سردبیری مجله دوست، حضور موفقی داشته‌اید؛ در این بخش هم در سال‌های اخیر خیلی عقب افتاده‌ایم. در حوزه رسانه به خصوص مطبوعات کودک و نوجوان چه باید کنیم؟

باید به سمت کار مطبوعاتی در این حوزه برگردیم چرا که متولیان امر در نهادهای دولتی و خصوصی، به‌شدت مقهور فضای مجازی و اینترنت هستند و با همین استدلال رسما نقش کار مطبوعاتی را انکار می‌کنند. در همان مجله دوست که شما اشاره کردید، شاهد بودیم که اگر کار، برای‌شان جذاب باشد، نشریه خیلی هم بین بچه‌ها خواهان دارد و بچه‌ها هیچ‌گاه با نشریه و مجله قهر نکرده‌اند. فکر نمی‌کنم در جوامع دیگر و کشورهایی که در حوزه ارتباطاتی از ما پیشرفته‌تر هم هستند، رونق کتاب و مجله از بین رفته‌باشد و همه مقهور فضای مجازی شده‌باشند. در صورتی‌که متولیان امر در کشور ما در بهترین حالت، اولویت را به فضای مجازی می‌دهند و با نگاهی فرمایشی و محدود به کتاب و مطبوعات می‌نگرند، درحالی‌که این نگاه، اشتباه بزرگی است چرا که من معتقدم نه تنها دوران کتاب و مطبوعات تمام نشده بلکه باید در حوزه‌های مختلف، فضاهای جدید خلق کنیم. دورانی که برای بچه‌ها جُنگی بود که شامل همه قالب‌ها و موضوعات می‌شد، از گزارش و مصاحبه تا شعر، قصه، سرگرمی، ورزش، مباحث اعتقادی، عکس، تصویر، کمیک‌استریپ و... گذشته‌است و باید برای بچه‌ها در موضوعات مختلف، نشریات تخصصی تعریف کنیم. برای مثال بچه‌هایی هستند که به موضوعات هوا و فضا علاقه دارند یا بچه‌هایی هستند که به کشتیرانی یا هواپیما علاقه دارند، گروهی به خودرو و اتومبیل علاقه دارند، برخی دیگر به صنایع و علوم نوظهوری علاقه دارند که امروزه در جهان پدید آمده‌اند و ریزه‌کاری‌های زیادی هم دارد که باید همیشه به مخاطب درباره آن اطلاعات داد یا بچه‌هایی که رشته‌های مختلف ورزشی را دوست دارند؛ باید به این سمت برویم که برای هرکدام از این گروه‌ها یک نشریه اختصاصی منتشر کنیم. در آموزش و پرورش هم باید نگاه به سمت استعدادیابی باشد و بچه‌ها را به شکل مخاطبان همگون و یکدست نبینیم. هرکدام‌شان در زمینه خاصی استعداد دارند و در حوزه ادبیات، هنر و فرهنگ هم باید به این سمت برویم که علایق بچه‌ها را کشف کنیم و در هر زمینه‌ای به سمت تولید اثر حرکت کنیم. مجله به‌عنوان یک محصول فرهنگی و یک اثر مکتوب و دائمی‌ که به‌دلیل دوره‌ای بودن زمان چاپش می‌تواند تعلیق و انتظار ایجاد کند، قابلیت تأثیرگذاری بسیاری دارد و نباید این ابزار مؤثر را از دست بدهیم.

شما یکی از چهره‌های مؤثر شعر نوجوان در سال‌های اخیر بوده و هستید اما وضعیت امروز ما در شعر نوجوان نگران‌کننده است چرا که میزان انتشار کتاب‌های جدید بسیار پایین آمده و ناشران هم از انتشار کتاب‌های شعر نوجوان استقبال چندانی نمی‌کنند؛ برای اصلاح این وضعیت چه باید کرد؟

آنچه بیان کردید، واقعیتی است که من هم آن را انکار نمی‌کنم اما باید به دلایلش نگاه کرد. من این مسأله را بیشتر از این‌که حاصل کم‌کاری افراد بدانم، حاصل پدیده بزرگی می‌دانم که در دوران ما در حال اتفاق افتادن است. متأسفانه به‌دلیل اتفاقاتی که در جهان افتاده‌است، د‌ر عرصه ارتباطات و سایر عرصه‌ها، دوران نوجوانی در حال حذف شدن از زنجیره عمر انسان‌هاست. به‌نظر می‌رسد بچه‌های امروز ناگهان از کودکی به بزرگسالی پرتاب می‌شوند. من در این زمینه تخصص چندانی ندارم و باید برای این مسأله، متخصصان رشته‌های مختلف گرد‌هم بنشینند و درباره‌اش بحث کنند. بچه‌های ما در دوران کودکی برای کسب اطلاعات و ارتباطات امکانات بسیاری در اختیار دارند و می‌توانند خیلی بیشتر از کودکان نسل‌های گذشته تجربه‌های زیادی کسب کنند و شاید دلیل این پرتاب شدن به بزرگسالی همین باشد ولی به‌هرحال این اتفاق خوبی نیست چرا که دوران نوجوانی هم دوران بسیار زیبایی است و در عین‌حال دوران بسیار خطیری هست و باید درباره‌اش فکر شود و به نوجوان‌ها کمک شود که این دوران را به سلامت طی کنند اما به‌صورت کاذب از زنجیره گروه‌های سنی ما حذف شده‌است. البته این به معنی آن نیست که واقعا حذف شده‌باشد بلکه به این معنی است که بچه‌ها آن را حس نمی‌کنند یا نمی‌خواهند داشته‌باشند و زودتر به مواهبی برسند که در ذهن آنها مختص بزرگسالی است. یکی از دلایل کم شدن آثار خوب و تأثیرگذار می‌تواند همین مسأله باشد. ما کتاب را برای مخاطبی می‌نویسیم که به چشم می‌بینیم، نه برای مخاطب فرضی؛ شاید مخاطبی که شاعران و نویسندگان به‌دنبالش هستند، دیگر نیست یا اگر هم هست آن‌قدر کم است که دیگر به چشم نمی‌آید اما ما باید به بچه‌ها کمک کنیم که نوجوانی را طی کنند و این دوره سنی را که پلی میان کودکی و بزرگسالی است، فراموش نکنیم چرا که اگر این پل را حذف کنیم، خطر سقوط مسافران این مسیر در رودها و دره‌ها وجود دارد. در دهه‌های قبل به دلیل این‌که واقعا بچه‌های ما نوجوانی می‌کردند، کار برای نوجوانان رونق خاصی داشت اما امروز نوجوانان اگر ببینند اثری مختص گروه سنی آنان منتشر شده‌است، آن را پس می‌زنند چرا که دوست ندارند خود را کودک یا نوجوان ببینند و می‌خواهند خود را بزرگسال بدانند. باید درباره درهم آمیخته‌شدن مفاهیم جوانی و نوجوانی فکر کنیم و به شیوه‌ای وارد حریم نوجوانان شویم که آنان احساس تحقیر شدن نکنند. در مجموع باید گفت این یکی از خلأها و مسائلی است که به آن دچار شده‌ایم و در این زمینه کار خیلی کم شده‌است اما نباید در مقابلش منفعل باشیم، بلکه باید بنشینیم و راه‌های جلب و جذب مخاطب نوجوان را پیدا کنیم.

در دهه‌های قبل به دلیل این‌که واقعا بچه‌های ما نوجوانی می‌کردند، کار برای نوجوانان رونق خاصی داشت اما امروز نوجوانان اگر ببینند اثری مختص گروه سنی آنان منتشر شده‌است، آن را پس می‌زنند چرا که دوست ندارند خود را کودک یا نوجوان ببینند و می‌خواهند خود را بزرگسال بدانند



شمارگان فعلی کتاب کودک وحشتناک است

مژگان شیخی، داستان‌نویس و مترجم کتاب کودک و نوجوان که در کارنامه کاری خود سابقه دریافت جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را دارد، از وضعیت کنونی ادبیات کودک و نوجوان، دل پُری دارد و معتقد است در این وضعیت، اگر کتاب ارزشمندی هم چاپ شود، شمارگانش آن‌قدر پایین است که به چشم نمی‌آید.
شیخی در گفت‌وگو با جام‌جم، با اشاره به این‌که در چند سال اخیر به دلایل مشکلات شخصی، امکان دنبال کردن همه اخبار، اطلاعات و آمارهای مربوط به ادبیات کودک و نوجوان را نداشته‌است، می‌گوید: چیزی که من می‌بینم و می‌شنوم این است که آن‌قدر حق‌التألیف کتاب کم است که نویسندگان ناچار شده‌اند به کارهای دیگر روی بیاورند. وی در توضیح دلایل این مسأله تأکید می‌کند: در وضعیت فعلی و با توجه به شرایط اقتصادی، تورم بالا و گرانی شدید کاغذ، شمارگان کتاب افت شدیدی کرده و به حدود ۵۰۰ نسخه رسیده‌است. در این فضا، اگر کسی هنوز مشغول نوشتن و کار کردن است، فقط به خاطر علاقه‌مندی شخصی است. چرا کسی امروز نمی‌تواند به نویسندگی به عنوان ممر درآمد و شغل نگاه کند و چنین نیست که کسی بگوید نوشتن، کار من است، از نظر فکری آزادم و دغدغه اصلی‌ام نوشتن است. حتی اگر کسی شغل دیگری هم داشته‌باشد و در کنار آن به نوشتن مشغول باشد، این شکل کارکردن روی کیفیت اثر او تأثیر می‌گذارد. البته ما نویسنده‌ها هم باید سوژه‌هایی را برای کودک و نوجوان بنویسیم که در جهت علایق و مسائل کودک و نوجوان امروز باشد. نویسنده کتاب «۳۶۵ قصه برای شب‌های سال» با انتقاد از کم کاری نهادهای دولتی در زمینه ادبیات کودک و نوجوان با اشاره به این‌که ما چند میلیون دانش‌آموز داریم، می‌گوید: برای چنین جمعیتی شمارگان ۵۰۰ تا و ۱۰۰۰نسخه وحشتناک است. این شمارگان بسیار محدود، چند درصد دانش‌آموزان را ما پوشش می‌دهد؟ درست است که کتاب گران‌تر شده‌است اما نسبت گرانی کتاب به دیگر کالاها هنوز چندان زیاد نیست و وظیفه نهادهای دولتی در این شرایط حمایت است و این مسأله مهمی است؛ چرا که نهادهای دولتی مخصوصا وزارت آموزش و پرورش می‌توانند به تغییر شرایط کمک کنند.
شیخی ادامه می‌دهد: آموزش و پرورش یک زمان تعداد زیادی کتاب‌ از سری کتاب‌های «تاریخ بخوانیم» با موضوع شخصیت‌ها و رویدادهای تاریخی در انتشارات رشد منتشر کرده‌بود. این کارها، اقدام خوب و مثبتی است که نویسنده‌ها مجموعه‌هایی سفارش کار بگیرند. کارهای جمعی همیشه بیشتر نتیجه می‌دهد البته منظورم این نیست که سفارشی‌نویسی را باب کنیم. در این کارها حتما جنبه ذوقی و دغدغه شخصی نویسندگان در نگارش کتاب اهمیت دارد. بهترین کار این است که نویسنده‌ای که سال‌های سال کار کرده ، شناخته شده‌است، بچه‌ها کارش را دوست دارند بتواند با توجه به علاقه‌مندی‌های بچه‌ها، خودش چیزی را که دوست دارد بنویسد و آن را به ناشری برای چاپ بسپارد. کار خلاقه این است که این شرایط به نظر من در وضعیت فعلی امکانش فراهم نیست.

اموزش و پرورش یک زمان تعداد زیادی کتاب‌ از سری کتاب‌های «تاریخ بخوانیم» با موضوع شخصیت‌ها و رویدادهای تاریخی در انتشارات رشد منتشر کرده‌بود. این کارها، اقدام خوب و مثبتی است که نویسنده‌ها مجموعه‌هایی سفارش کار بگیرند. کارهای جمعی همیشه بیشتر نتیجه می‌دهد البته منظورم این نیست که سفارشی‌نویسی را باب کنیم. در این کارها حتما جنبه ذوقی و دغدغه شخصی نویسندگان در نگارش کتاب اهمیت دارد

 
این نویسنده به صورت ویژه به مسأله گسترش کتابخوانی و ضرورت فعالیت کارشناسی نهادهای دولتی در این زمینه اشاره کرده، می‌افزاید: آموزش و پرورش با کتابخانه‌ها چه کتابخانه‌های نهاد کتابخانه‌های عمومی و چه کتابخانه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باید در این زمینه همکاری کند. من خود به برخی شهرستان‌ها سفر کرده‌ام و شاهد این بوده‌ام که آموزش و پرورش همکاری چندانی با کتابخانه‌ها ندارد.
خیلی از مدارس کتابخانه ندارند یا تعداد زیادی از مدارس که کتابخانه داشتند، کتابخانه‌هایشان تعطیل شده‌است، آموزش و پرورش می‌تواند زمینه‌ای برای استفاده دانش‌آموزان از کتابخانه‌های موجود فراهم کند و در مرحله بعد، به رفع ضعف خود در زمینه تعداد پایین کتابخانه‌های مدارس کشور بپردازد. آموزش و پرورش باید کتابخانه‌های مدارس را فعال و با کتاب‌های روز و خوب و خواندنی تجهیز کند.
نویسنده رمان «دفترچه خاطرات یک کلاغ» توجه به نیروی انسانی آموزش‌دیده و دلسوز را هم مهم می‌داند و می‌گوید: یک مسأله مهم دیگر هم این است که کسی که در کتابخانه حضور دارد، خودش کارشناس باشد که در خیلی موارد کسانی که در کتابخانه‌ها هستند که علاقه و تخصص خاصی در مورد کتاب ندارند درحالی‌که کارشناسی کتابخانه کسی است که بیشترین تأثیر را در علاقه‌مند کردن بچه‌ها به کتاب دارد و هیچ‌کسی به اندازه یک کتابدار نمی‌تواند بچه‌ها را به کتاب خواندن ترغیب کند. اگر کسی که در کتابخانه مشغول به کار است، علاقه و عشق لازم را نداشته‌باشد یا این‌که درگیر مشکلاتی مثل مشکلات حقوق و استخدام باشد و فراغت بال لازم برای کار تخصصی خودش را نداشته‌باشد، نمی‌تواند کار مهم خود را به درستی انجام دهد. مشکلات و مسائل مانند زنجیری به هم وابسته و پیوسته‌اند و اگر یک بخش ایراد و یا ضعیف باشد، بر دیگر بخش‌ها هم تأثیر خود را برجای می‌گذارد.

ادبیات کودک و نوجوان در منظومه فکری رهبر انقلاب

یکی از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار و تعیین‌کننده در حفظ و استمرار و تعهد به اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی، همانا نیروی انسانی متعهد، تلاشگر و وفادار به اسلام، ایران و انقلاب است و دیری نمی‌گذرد که نوجوانان امروز کشورمان ایران، صحنه‌گردانان اصلی و پیشران کشور در تمامی عرصه‌های علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شوند. به همین دلیل است که توجه به ابعاد مختلف و متنوع پرورش نسل نوجوان کشور مورد تأکید و توجه و توصیه مکرر رهبر معظم انقلاب اسلامی در طول سال‌ها و دهه‌های گذشته قرار گرفته است. بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب همواره بر ارزشگذاری در زمینه کتاب کودک و نوجوان تاکیدات بسیاری داشتند و نمونه آخر آن توجه ایشان در سی‌و‌چهارمین نمایشگاه کتاب تهران به کتاب‌های کودک و نوجوان بود که خطاب به مسئولان و نویسندگان بخش کودک و نوجوان فرمودند: «برای جذب کودکان و نوجوانان هرچقدر می‌توانید از لحاظ کمیت و کیفیت کار کنید. هنوز داستان‌های خارجی مربوط به کودک غلبه دارد که عیب بزرگی است.» بر همین اساس ابعاد و جهات ضرورت توجه به نوجوانان در منظومه‌ فکری رهبر معظم انقلاب اسلامی را بررسی کرده‌ایم.

۱- نقش کلیدی و اصلی تربیت نیروی انسانی به‌عنوان مهم‌ترین عمل شکل‌گیری جامعه‌ اسلامی.
۲- توجه به جنبه مستند بودن وقایع و پرهیز از تحریف یا مطالب تخیلی و انتزاعی در داستان.
۳- اهمیت روش‌های تعلیم و تربیت و محیط فرهنگی در تحقق اهداف مورد نظر.
۴- جذابیت و روانی داستان و پرهیز از مغلق‌گویی و تکلف و درازنویسی‌های بی‌فایده.
۵- نقش هنر و ادبیات در تعلیم و القای مفاهیم، معارف و ارزش‌های انسانی دینی و انقلابی به نوجوانان.
۶- مخاطب قرار دادن گروه سنی نوجوان و توجه به تحول تدریجی و طبیعی شخصیت‌های داستان و باورپذیری وقایع از نظر مخاطب.
۷- ‌توجه به تمامی ابعاد فردی، اجتماعی و نیز ویژگی‌های جسمی، اخلاقی، دینی، عقلی و روحی نوجوان تراز انقلاب اسلامی.
۸- پاکیزگی قلم و پرهیز از استفاده از عناصر غیرواقعی یا غیراخلاقی برای افزودن جذابیت کاذب به داستان.
۹- توجه به برنامه‌ریزی همه‌جانبه و مستمر دشمنان انقلاب اسلامی برای تأثیرگذاری در نوجوانان با هدف تهی ‌کردن فکر و روح نسل آینده از تمامی ارزش‌ها، اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی.
۱۰- پرداختن به موضوع مهم تاریخ نهضت اسلامی ملت ایران که دشمنان سال‌هاست تلاش دارند یا آن دوران سلحشوری ملت را یا به‌کلی از ذهن نسل جدید دور نگاه دارند یا تصویری مخدوش و تحریف شده از آن دوران ترسیم کنند.
۱۱- توجه به طبقه‌ متوسط جامعه که نقش مهمی در انقلاب اسلامی و تأسیس و حفظ نظام جمهوری اسلامی داشته‌اند. در این حوزه نیز دشمنان انقلاب تلاش گسترده‌ای برای تحریف عنصر مهم مردمی بودن این انقلاب داشته‌اند‌.
۱۲- شخصیت‌پردازی صحیح و توجه به روحیات فردی و ویژگی‌های شخصیتی داستان و ترسیم واقعی نوع توجه تفکر و نقش‌آفرینی‌های افراد مختلف و انعکاس رفتارهای طبیعی هریک در طول داستان.

/انتهای پیام/

منبع: جام جم
ارسال نظر
captcha