گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ نخستین جلسه از سلسله جلسات کارگاهی «مهارتهای نوشتن»، شنبه ۱۴ مردادماه با تدریس دکتر اسماعیل امینی، نویسنده و استاد دانشگاه به میزبانی مدرسه آزاد روزنامه نگاری برگزار شد. در این کارگاه، گونههای مختلف نوشتاری تدریس شد که متن جلسه نخست آن در پیشروی شما قرار دارد:
تفاوتهای زبان نوشتار و زبان گفتار
معمولاً در نوشتن با دو مسئله روبهرو هستیم، نخست مشکل سخت نوشتن است که در نوشتن با وسواس مواجهیم و مشکل دیگر این است که مطلب نوشتهشده، متناسب با موضوع است یا خیر. گاهی شاهد این بودیم که مطلب علمی، سیاسی، پایاننامه دانشگاهی و... همچون انشاهای مدرسه، عوامانه یا عاطفی نوشتهشده است.
زبان نوشتاری، زبانی است که به اراده خود یاد میگیریم و بسیاری از افراد یاد نمیگیرند، این زبان (نوشتاری) نسبت به زبان گفتاری قابلیتهای کمتری دارد. چراکه زبان گفتاری از قابلیتهای بسیاری برخورداراست. زبان گفتاری دارای لحن است و از آن لحن متوجه میشویم که فرد در حال مسخره، سرزنش، دلداری و... است. در زبان شفاهی، اطلاعات بسیاری ردوبدل میشود. اما زبان نوشتاری این قابلیتها را ندارد و لحن را غالبا از طریق علامتگذاری متوجه میشویم. زبان گفتاری در زمان عرضه میشود و به زمان قبل آن دسترسی نداریم که ضبط کنیم، اما زبان نوشتاری در مکان عرضه میشود و میتوان دوباره به قبل برگشت. نوشتار، آموختنی است و مهارتی است که اهمیت بسیاری دارد.
با زیاد نوشتن و راهنمایی گرفتن، نویسنده خوبی میشویم. اگر عدهای که همیشه به نوشتن میپردازند، برای مدتی از این مسئله دور شوند، نوشتن دوباره برایشان سخت میشود و باید به تمرین بپردازند.
محوریت و رویکرد انواع نوشته
1- نوشتههای علمی – تخصصی که به مقاله علمی – پژوهشی معروف است. هدف از نوشتههای علمی – پژوهشی، گزارش یک رخداد یا یافته علمی است و مخاطب فرضی اینچنین نوشتهها، متخصصان این رشته هستند. نخستین نکته در این نوع نوشتهها هیچ جایی برای استعاره، کنایه، مثال، حرف عاطفی، متأسفانه، خوشبختانه و قیدهای بیان احساسات و بیان حرفهای هیجانزده نیست. چون این ادبیات قابل سنجیدن نیستند.
همچنین در نوشتههای علمی جایی برای مترادف نویسی نیست. زبان ما به دلیل خواندن متون نسل قبلی سرشار از مترادف است. مثل: بروز و ظهور. زبان ادبی مبهم و داری تفسیر است که این جزو هنر ادبیات است، اما زبان علم تا جای ممکن، دارای صراحت است و هیچ جای دلالت تفسیری باقی نمیگذارد.
2- زبان ترویجی علمی، نوع دیگری از نوشته علمی است که با سادگی ملایمت نوشته میشود.
3- نوشتههای آموزشی، قصد انتقال علمی همچون اطلاعات یا مهارت را دارند. اما براساس سطح مخاطبان دستهبندی میشوند. گاهی قرار است مقدمات شعر تدریس شود اما چون مخاطب پیشینهای از شعر ندارد، باید، روان نوشته شود. زبانی که هیچگونه گرهی نداشته باشد و جملات تا حد امکان کوتاه باشند. چراکه جملات مفصل موجب پریشانی ذهن میشوند. در نثر دوره کهن، جملات کوتاه بسیار نوشته میشد.
4- نوشتههای خلاق که مشهورترین آن داستاننویسی، رمان و حکایت است. تفاوت حکایت با داستان این است که در داستان باشخصیت مواجه هستیم که بخشی از ویژگیهای انسانی در آن گنجانده میشود و نویسنده داستان این موارد را توصیف میکند. اما در حکایت با تیپ مواجهیم تا شخصیت. مثلاً فردی خسیس و فرد دیگر سخاوتمند است یا شجاع و ترسو. حکایت جزئیات رفتار انسانی را توصیف نمیکند. حکایتهای دوره کهن را که مطالعه میکنیم، آدمها نیز شخصیت نیستند، بلکه تیپ هستند. مثال: تیپ عصبانی، تیپ ملایم، تیپ فرد باگذشت، تیپ وسواسی و... .
5- جستارنویسی، نوشتهای است که بین صمیمیت و مستند بودن، حرکت میکند. این نوع نوشته مستند است، اما گزارش خشک یک واقعه نیست و همراه با وصف است. این نوع نوشته بسیار طرفدار دارد. حتی فیزیکدانها و فیلسوفان بزرگ علاوه بر فعالیت علمی، جستارنویسی داشتهاند. در جستارنویسی جملات عاطفی وارد میشود.
6- شیوه ناداستان که در ایران رایج نیست و به نوشتههایی گفته میشود که روایت است، اما اصول داستاننویسی و ساختار داستاننویسی در آن به چشم نمیخورد. روایت توالی رخدادها براساس زمان مفروض است که واقعی نباشد. زمان ممکن است از گذشته به آینده باشد و یا از دو طرف باشد. روند روایت براساس ارتباط علت و معلولی هم میتواند باشد.
7- خاطرهنویسی، نوعی نوشتن است که میتواند شخصی و عمومی باشد.
8- گونه دیگری از نثر «نثر خصوصی» است. یعنی مطالبی نوشته میشود که شخصی است. برخی از افراد از آینده برای بزرگسالی فرزندانشان مینویسند. نثر خصوصی هیچ سبک، آداب و ترتیبی ندارد. برخی از نوشتههای خصوصی مخاطب هم دارد که گاهی مخاطب آن یک نفر است. در زمان جنگ، نامههای اسرا نثر خصوصی بود که دیربهدیر بهدست افراد میرسید. برخی از نویسندههای بزرگ با نامه تبادل نظر میکردند. نامه نوشتن که در حال منسوخشده است. اما این نامه نوشتن، موجب ترویج فرهنگ نوشتاری میشود. نامه نوشتن، «نثرنویسی» را برای خود نگه میدارد و ماندگار است.
نوشته رسانهای و لزوم شناخت مخاطب
نوشتهها باید براساس هدف و مخاطب مفروض دستهبندی شود. یکی از مصائب رسانههای بزرگ ما این است که مخاطب مفروض آن، بالادستی است. بنابراین از نثر و زبانی استفاده میکنند بنابراین ملایم طبع او باشد که هیچ انگیزهای برای افراد عادی جهت خواندن آن پیدا نمیشود. هر نوشتهای را در هرجایی که مینویسیم باید برای مخاطب مفروض مشخص باشد و هدفمان از آن نوشته تعیین شود. برخی استادان ادبیات، وقتی به نوشتن میپردازند، بهجای اینکه هدفشان برقراری ارتباط باشد، به رخ کشیدن خود است. و فرقی نمیکند، که با کلمات دوره کهن بنویسد یا از زبان برساختهای که درست کردهاند.
قصد نوشتن در وهله اول سرگرمی است اما سرگرمی مهمتر از مابقی اهداف نیست.
در زبان، «تداول» معیاراست و آنچه متداول صحیح است. نویسنده از میان آنچه متداول است، بخشی را انتخاب میکند که نویسندگان حرفهای معمولاً انتخاب میکنند. مثال: استاد ادبیات، آنچه در مسائل دانشگاهی و متداول است، رعایت میکند و در صورت عدم رعایت حرفهایش رواج پیدا نمیکند. همه افرادی که در مورد معیار و زبان معیار صحبت کردند، مقصودشان این نبوده که از یک زبان بنویسند بلکه مقصودشان این بوده است که برای هرگونه نوشته معیارهایی وجود دارد که این معیارها را کسی تعیین نکرده است اما بهتدریج متداول شده است. برای تحلیل ورزشی از یک زبان استفاده میشود که برای تحلیل اجتماعی از آن استفاده نمیشود. یعنی مخاطب مفروض آن فرق میکند. مخاطب مفروض بازار بورس فرد دیگری است که نوشته باید با آمار و جملات صحیح همراه باشد و با شایعه و کنایه و... نوشته نشود. بهتازگی باب شده که برای تحلیل ورزشی از زبان اداری استفاده میشود که خوشایند نیست. مثلاً فرض کنید که در گزارش ورزشی رایج شده که جمله «افزایش سرعت را در دستور کار قرار داده است» استفاده میشود و یا «امیر قلعهنویی از امروز نقش هدایت تیم را ایفا میکند» که آیا نقش ایفا میکند و یا سرمربی تیم است.
نوشتههای رسانهای: نوشتههای رسانهای که در قدیم به شکل کتاب، نشریات و... بوده و در حال حاضر نیز به شکل سایت، خبرگزاری، پادکست و یوتیوب است. نوشتههای رسانهای شامل سرمقاله، گزارش، خبر، مقالههای تحلیلی، آموزش و... است. در گذشته پاورقی در نوشتههای رسانهای به شکل نوشتههای دنبالهدار رایج بود که گاهی به شکل داستان همراه بود. در نوشته رسانهای بین حقیقت، واقعیت و صورت نوشته فاصله وجود دارد. هدف نوشته رسانهای، تأثیرگذاری بر اذهان است.
نمونه جملات رایج اما اشتباه در رسانهها
در این همپوشانی، میزان انطباق در حوزههای ذهن در این میان تحقیقاتی شده است که همپوشانی استعاری معناشناسی بر عهده دارد، تأکید میکند که متوجه این مطلب نمیشویم.
نوشتن باید رسایی داشته باشد. مثلاً جمله «حجم قابلتوجه» که در اشعار نیما آمده، صحیح نیست بلکه کلمه بسیار بهجای حجم قابلتوجه صحیح است.
این کتاب از پنج فصل و 10 گفتار «برخورداراست» و یا اینکه گزارش میشود که این استان از محرومیت «برخورداراست»، صحیح نیست.
زلزله از تلفات زیادی «برخوردار بود» صحیح نیست بلکه زلزله تلفات زیادی دارد، صحیح است.
عادتهای ذهنی که کارمندان انجام میدهند، شبیهتر به همدیگر است و فکر میکنند که اگر نوشتن معمولی باشد، زشت و غیر اداری است.
همچنین ادغام به دریافت فرم صحیح نیست.
پسوند «ـَک» همیشه به معنای تحقیر نیست. برای نمونه طفلک به معنای تحقیر نیست. طفلک گاهی برای تحبیب و دوستداشتن است و گاهی برای نسبت یا مفاهیم دیگر بهکار میرود. مثل پشمک، سیب قندک، یخمک، آدمک، شهرک، پسرک و دخترک.
معنای برخی کلمات را نمیدانیم اما چون رایج است، در نوشتههای خود بکار میبریم که صحیح نیست. کلماتی که از زبان دیگر آمده است بسیار به خطا بهکاربرده میشود. بنابراین کلماتی را که نمیشناسیم نباید تا حد امکان بهکار بریم.
بیگانه نمایی که در ادبیات آشنازدایی گفته میشود، یعنی وقتی با کلمهای ناشناخته مواجه میشویم در ادبیات پسندیده است چون ادبیات در نظر دارد توجه را جلب کند. اما در نوشته رسانهای پسندیده نیست. چون ذهن را از موضوع منحرف میکند.
زیبایی و رسایی در نوشته هنری، زیبایی اهمیت دارد و حتی در شعر رسایی، اولویت ثانویه است. شعری خوانده میشود که صددرصد رسایی ندارد و زیبا است. باید دانست که کار خبر ایجاد زیبایی نیست.
«ترمز گرانی کشیده شد» این جمله استعارهای درست کرده است که گرانی، قطاری است که با سرعت میرود.
«ترمز قطار پیشرفت را دور انداختهایم» این جمله در نثر رسانه دیده میشود و صحیح نیست. درصورتیکه این جمله به معنای این است که بدون مانع در حال پیشرفت هستیم.
استفاده از استعاره، کنایه، مجاز، ایهام و سایر زیورها در نوشته رسانهای باید بهگونهای باشد که موجب نارسایی نشود. و اگر قرار است این موارد بکار رود باید بهگونهای باشد که مانع ارتباط نشود.