مرور وضعیت امروز ادبیات انقلاب اسلامی در گفتگو با غلامرضا کافی؛
ادبیات انقلابی طبعا شورشگر، معارض و برشورنده بر وضع موجود و جوینده وضع مطلوب است. این ادبیات غایت هدفش تغییر است از ناخواستنی‌ها به سوی خواسته هایش. طبعا بعد از رسیدن به هدف فروکش می‌کند. از این زمان ادبیات انقلاب شروع می‌شود. ممکن است شور و حرارت پیشین را نداشته باشد، اما حواسش به مطالبات و ارزش‌هایی که برایشان خیزش کرده است، هست تا پایدار بمانند.

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ مرضیه سهامی احمد: دکتر غلامرضا کافی، نویسنده، و پژوهشگر؛ عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز که سابقه سه سال تدریس در دانشگاه دولتی لبنان (جامعه لبنانیه) را در کارنامه دارد. بیشتر پژوهش‌های او در حوزه شعر معاصر و ادبیات پس از انقلاب اسلامی است. تاکنون ۳۳ عنوان کتاب از او به چاپ رسیده و در این گفتگو پیرامون وضعیت امروز ادبیات انقلاب اسلامی و نسبت آن با مفاهیم و آرمان‌هایش سخن می‌گوید.

 

جناب آقای دکتر کافی، با توجه به اینکه شما مشخصا در زمینه ادبیات انقلاب اسلامی، پژوهشگر و صاحب نظر هستید، لطفا مهم‌ترین مولفه‌های اصلی و اساسی ادبیات انقلاب را (به دور از تعاریف شعاری) برای ما تبیین کنید. به بیان دیگر، آنچه موجب می‌شود اثری را در حیطه ادبیات انقلاب اسلامی بدانیم، چیست؟

کافی: اول اینکه ما یک اصطلاح ادبیات انقلابی داریم، یک اصطلاح ادبیات انقلاب. ادبیات انقلابی طبعا شورشگر، معارض و برشورنده بر وضع موجود و جوینده وضع مطلوب است. این ادبیات غایت هدفش تغییر است از ناخواستنی‌ها به سوی خواسته هایش. طبعا بعد از رسیدن به هدف فروکش می‌کند. از این زمان ادبیات انقلاب شروع می‌شود. ممکن است شور و حرارت پیشین را نداشته باشد، اما حواسش به مطالبات و ارزش‌هایی که برایشان خیزش کرده است، هست تا پایدار بمانند. هر دوی این گونه از ادبیات، در یک محدوده زمانی و در یک بستر جغرافیایی اتفاق می‌افتند. پس ادبیات انقلاب ادبیاتی است که بر اساس ارزش‌های مطلوب خود شکل گرفته و کار حراست از این میراث را برعهده دارد، به بالندگی آن می‌اندیشد و سعی می‌کند آن را گسترش دهد. بر پایه این تعریف، ادبیات انقلاب اسلامی ایران یعنی ادبیاتی که بر بنیان ارزش‌های اندیشیده انقلاب پدید آمده و الزاما از منظر تایید و مثبت به این رخداد می‌نگرد و خود را حامی آن دیدگاه می‌داند و ارزش‌های آن را فریاد می‌کند و ترویج می‌دهد. من این تعریف را قبلا در جلد اول از «پژوهش نامه ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» ارائه داده ام. اما این ادبیات، ادبیاتی است دیگرخواه و البته استوار بر منطق خداخواهی؛ چرا که انقلاب صفت اسلامی را با خود دارد. ارزش‌های دینی، اجتماع نگری، خیرخواهی، حراست از ارزش‌های انسانی، مردمی بودن، پایداری در راه هدف، تهییج و ترغیب به سوی کمالات انسانی، همه و همه در شمار مولفه‌های این ادبیات است.

 

به نظر شما تفاوت ادبیات سیاسی و ادبیات انقلاب و پایداری چیست؟ چرا در طی این سال‌ها ادبیات انقلاب انقدر سیاسی شده که به سمت و سوی یک جریان فکری خاص رفته و عملا برخی از تولیدات یا چهره‌های منتسب به این ادبیات که امروز در میان ما نیستند، هم ارتباط چندانی با معیار‌های امروزین ادبیات انقلاب ندارند؟

هر ادبیات انقلابی، سیاسی است، اما هر ادبیات سیاسی، ادبیاتی انقلابی نیست. تفاوت در دیگاه خاص ادبیات انقلاب است که در این نوع از ادبیات مردم محور هستند و خواسته‌های معقول و مشروع مردم اصل است. اما همه ادبیات‌های سیاسی الزاما مردم محور نیستند. اگر چنین دیده می‌شود که ادبیات انقلاب به سمت یک جریان سیاسی پیش رفته، که من چنین احساسی و چنین برداشتی ندارم، یعنی اینکه از مردم فاصله گرفته است. اگر هم چنین است، ادبیات انقلاب باید رفتار خود را اصلاح کند و به سوی عام مردم بازگردد

کافی: از نظر تعریف منطقی، ادبیات انقلاب نوعی ادبیات سیاسی است؛ یعنی هر ادبیات انقلابی، سیاسی است، اما هر ادبیات سیاسی، ادبیاتی انقلابی نیست. تفاوت در دیگاه خاص ادبیات انقلاب است که در این نوع از ادبیات مردم محور هستند و خواسته‌های معقول و مشروع مردم اصل است. اما همه ادبیات‌های سیاسی الزاما مردم محور نیستند. اگر چنین دیده می‌شود که ادبیات انقلاب به سمت یک جریان سیاسی پیش رفته، که من چنین احساسی و چنین برداشتی ندارم، یعنی اینکه از مردم فاصله گرفته است. اگر هم چنین است، ادبیات انقلاب باید رفتار خود را اصلاح کند و به سوی عام مردم بازگردد. اما ادبیات پایداری تعریف خود را دارد و مولفه‌های آن را من در مقاله «پیشنهادی برای رج بندی مولفه‌های ادبیات پایداری» - چاپ شده در مجله ادبیات پایداری کرمان- برشمرده ام. نسبت ادبیات انقلاب با ادبیات پایداری هم به نوعی مانند نسبت ادبیات انقلاب با ادبیات سیاسی است؛ به خاطر وجوه مشترک و هم پوشانی‌هایی که دارند، اما ادبیات دفاع مقدس فرزند ادبیات انقلاب است و زایچه آن دامن و بستر ادبیات انقلاب است. قبول دارم که اولا ادبیات دفاع مقدس بسیار پررنگ است و بازشناسی ادبیات انقلاب را مشکل کرده است و نیز باور دارم که ادبیات انقلاب قدری تنگ نظری‌ها کرده و برخی چهره‌ها و آثار را از خود رانده است!

 

ادبیات انقلاب امروز اساسا چه ربطی به مفاهیم و آرمان‌های انقلاب دارد؟ آیا ادبیات انقلاب در مسیری که تا به حال داشته موفق بوده؟ اگر پاسخ مثبت است، عوامل این موفقیت را نام ببرید و اگر خیر، بفرمایید چه دلایلی ادبیات انقلاب را از مسیر اصلی و واقعی خود خارج کرده است؟

کافی: به عنوان کسی که به ادبیات انقلاب علاقه‌مند بوده‌ام، ایمان دارم که ادبیات انقلاب، لااقل در دو ساحت از آفرینه‌های خود یعنی شعر و داستان موفق بوده است. هرچند مآل و کمال آن قطعا این نیست! هم شعر و هم داستان به طرز نمودار و آشکاری دغدغه ارزش‌ها و مفاهیم انقلاب را داشته اند و در این راه تلاش کرده اند، اما مصداق‌ها ممکن است ریزش و رویش داشته باشند. ادبیات انقلاب یکی از بستر‌های بازشناسی دیدگاه‌های سیاسی و باور‌های هنجارمند انقلاب است و به خوبی این دیدگاه‌ها را بازتاب می‌دهد. ما در شعر موفق بوده ایم، ولی در رمان انقلاب باید بیشتر تلاش کنیم. ضمن اینکه عنادها، بدخواهی‌ها و معارضات سیاسی را نباید نادیده گرفت که مانع بازنمود واقعی و حقیقی آثار و موفقیت‌های ادبیات انقلاب بوده اند.

 

امروز ادبیات انقلاب نیازمند کدام ممیزات و محور‌ها و موضوعات برای تولید اثر است؟ در واقع جایگاه خلاقیت و نوآوری را در آثار ادبی مربوط به انقلاب (هم شعر و هم نثر) چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا با اینکه برخی می‌گویند مفاهیم ادبیات انقلاب تکراری شده‌اند و مطابق با خواسته و نیاز‌های نسل‌های بعد نیستند موافقید؟

کافی: امروزه ادبیات انقلاب را نباید محتوایی دنبال کرد. باید نسل‌های نوپدید ادبیات انقلاب را کارکرد آن دانست. به نظرم باید رویکرد مردمی و پر بسامد به سمت داستان‌های رضا امیرخانی یا مصطفی مستور و شعر فاضل نظری یا حامد عسکری را تاثیر ادبیات انقلاب و کارکرد ادبیات انقلاب دانست. هم اینکه الان عصر صورت گرایی و توجه به شگرد‌های ادبی در ادبیات انقلاب است؛ چراکه ساحت محتوایی خود را پیدا کرده و در معنامندی هم خودش را اثبات نموده و مخاطب خود را نیز یافته است.

امروز نیاز به نهضت ترجمه برای معرفی ادبیات انقلاب داریم. خود این موضوع باعث عبور از تنگنا‌های سیاسی و معارضات اندیشگانی می‌شود. البته انصافا حمایت دستگاهی از ادبیات در انقلاب خوب است، اگرچه ممکن است شاعران و نویسندگان هنوز بیش از این انتظار داشته باشند. قدری نیز باید با سعه صدر به موضوعات و افراد موثر در ادبیات امروز نگاه کرد

 

امروزه ادبیات انقلاب و همچنین ادبیات پایداری برای جذب مخاطبان نوجوان و جوان که در زمان انقلاب و جنگ تحمیلی حضور نداشتند، چه خلأ‌هایی دارد؟ چه مواردی باید لحاظ میشده که مورد غفلت قرار گرفته و چه تغییراتی باید در آینده ایجاد شود؟ با توجه به اینکه ادبیات پایداری، سهم قابل توجهی در ادبیات انقلاب اسلامی دارد، جز برپایی همایش‌های سالانه و تقدیر از آثار برتر، چه فعالیت‌های دیگری می‌توان برای حمایت از نویسندگان و شاعران تازه‌کار این حوزه انجام داد؟

کافی: امروز نیاز به نهضت ترجمه برای معرفی ادبیات انقلاب داریم. خود این موضوع باعث عبور از تنگنا‌های سیاسی و معارضات اندیشگانی می‌شود. البته انصافا حمایت دستگاهی از ادبیات در انقلاب خوب است، اگرچه ممکن است شاعران و نویسندگان هنوز بیش از این انتظار داشته باشند. قدری نیز باید با سعه صدر به موضوعات و افراد موثر در ادبیات امروز نگاه کرد.

/انتهای پیام/

ارسال نظر
captcha