گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ راضیه تجار، نویسنده و داستانپرداز با سابقه ایرانی است. تجار در داستانهایش با نثری شاعرانه و احساسی به نقش زنان در مسائل مربوط به جبهه و جنگ میپردازند. در بخش نخست این گفتگو، تجار از اوضاع این روزها ادبیات پایداری در ایران و نسبت آن با مخاطب گفت. او در این بخش نیز از بایستههای تولید ادبیات و داستان در فضای مرتبط با سوژههای انقلاب و دفاع مقدس برای ایرانیان میگوید.
یکی از اشکالاتی که برپایی جشنواره و همایشها تا به امروز داشتند این است بر کمیت تأکید دارند، اما کیفیت را زیر سؤال میبرند. منظور این است که دستاندرکاران این حوزه خیال خودشان را راحت میکنند که بهعنوانمثال ۳۰۰ اثر در این دوره جشنواره دریافت کردهایم و این عدد خوبی است، اما اینکه کیفیت این آثار به چه نحوی است، چندان توجهی به آن نمیشود. اینطور نیست؟
تجار: بله بسیار مهم است که اثر بار ادبیاتی داشته باشد. برخی کارها یک بار مصرف است و آن چیزی را که باید در دل کار داشته باشد، ندارد؛ چه از نظر ساختاری و چه از منظر محتوایی. بعضی کارها فقط شعار است که آن هم درست نیست. باید کارها از نظر ساختار و نظاممندی هم درست باشند و بهعنوان داستان، معیارها را رعایت کرده باشند و همچنین به بهترین نحو آن حرفی را که میخواهد بیان کند در دل خودش جا داده باشد، نه گل درشت و روبنایی. این آثار ممکن است برگزارکنندگان جشنواره را در لحظه خوشحال کنند، اما اگر به مانایی و اثرگذاری کاری توجه داشته باشیم، مسئله فرق میکند. وقتی تعریف میشود که این داستان در زمینه دفاع مقدس نوشته شده است، اگر کسی بخواهد از صدر تا ذیل دفاع را زیر سؤال ببرد - حتی اگر ساختارمند باشد - داور میگوید این اثر با جشنواره ما نمیخواند و اثر را رد میکند. ممکن است نویسنده، داستانش را در جای دیگری چاپ کند، اما در این جشنوارهها مورد قبول نیست.
ترجمه آثار فارسی چندان قوی نیست
همانطور که شما هم اشاره کردید، دفاع مقدس اصلاً قابل انکار نیست و از طرفی هم مقاومت مردم ایران در زمان جنگ در تمام دنیا بینظیر و مثالزدنی بود، اما آنچنان که باید، مخصوصاً در ادبیات داستانی دفاع مقدس نتوانستیم در ادبیات جهان حرفی برای زدن داشته باشیم. نظر شما چیست؟
تجار: موافق نیستم. در زمینه سینما که هنر تصویری است، آثاری ارائه میشود که به زبانهای مختلف دوبله میکنند و به کشورهای مختلفی ارسال میشود که جایزه هم میگیرند. اما درباره ترجمه در کشور ما سرمایهگذاری نشده است. آثار خوب بسیاری داریم که حتی برای ایرانیان مغفول مانده است. اگر اینها به زبان عربی بود شاید راحتتر در دنیا پذیرفته میشد اما زبان فارسی نیاز دارد ترجمه شود. البته مراکزی برای ترجمه وجود دارد، ازجمله مرکز ترجمه در حوزه هنری، اما به طور کلی سرعت و ضرباهنگ خوبی ندارد که خودشان باید دلیلش را توضیح دهند. بنابراین آثار به ندرت ترجمه میشوند؛ شاید از ده کار یکی هم ترجمه نشده است. بعضی از آثار در سطح متوسط است که احتمالاً برای کشورهای دیگر جاذبه نداشته باشد. اگر نهضت ترجمه آن طور که باید راه بیفتد باید بازخوردش را ببینیم و بعد قضاوت کنیم.
آثار خوب بسیاری داریم که حتی برای ایرانیان مغفول مانده است. اگر اینها به زبان عربی بود شاید راحتتر در دنیا پذیرفته میشد اما زبان فارسی نیاز دارد ترجمه شود. البته مراکزی برای ترجمه وجود دارد، ازجمله مرکز ترجمه در حوزه هنری، اما به طور کلی سرعت و ضرباهنگ خوبی ندارد که خودشان باید دلیلش را توضیح دهند. بنابراین آثار به ندرت ترجمه میشوند.
آیا یکی از دلایلی که باعث شد ما در سطح جهانی مطرح نشویم این نبود که به سمت تقدسگرایی و فراواقعی نشاندادن قهرمانان خود رفتیم؟
تجار: اولاً گفتم که با قسمت اول سؤال شما موافق نیستم؛ زیرا باید ببینید چه مقدار از کارها ترجمه شده و در این صورت است که میتوان آماری صحبت کرد. تا جایی که من اطلاع دارم تعدادی از آثار نویسندگان در هند، ترکیه و لبنان ترجمه شده و آنچنان که باید این اتفاق نیفتاده است. اما اینکه بگوییم ما به قهرمانان دو تا بال دادیم، باید بگویم در دهه شصت بیشتر داستانها این گونه پر از شور و شعور و هیجان بود که بعدها تعدیل شد. البته ما هنوز در حال آزمون و خطا هستیم، اما در طول مسیر کارهای خوبی هم موجود است و واقعاً ترجمه مغفول است. ضمن اینکه واقعاً بعضی از شخصیتهای ما حقیقتاً قهرمان بودند. شاید باورش دشوار است، اما میبینیم که ابعاد فراواقعی که به اینها بخشیده شده و فکر میکنیم به آنها افزوده شده، در حالی که اینطور نیست و آن افراد واقعاً این ویژگیها را داشتند.
بنده در ارتباط با مصطفی صدرزاده اثری نوشتم به نام اسم تو مصطفاست که بسیار هم زمینی است. یک جوان مدافع حرم که قهرمان هم به آن صورت نیست، ولی وقتی در بطن زندگی او میرویم، جوانی کوشا و مجاهد، عاشق خانواده، عاشق تعلیمدادن به جوانان محله، عاشق درآمدزایی از راه درست و حلال - که گاهی هم شکست میخورد - میبینیم که در نهایت فکرش این است که مرز ایران فراتر از این مرزهای جغرافیایی است. در سوریه با داعش میجنگد و وقتی هم میجنگد، از مرگ نمیترسد. مرگ را هستی و زندگی میبیند و اتفاقاً جایی که عشق همسرش مانع رفتنهای مکرر او میشود، مقابله میکند؛ چون چیز دیگری روبه روی او هست که در این عالم دیده نمیشود. اینها حرفهایی است که باید گفته شود و واقعیت دارد، اما نه با زبان شعاری که برای مخاطب دافعه ایجاد کند. این شعاری بودن در دهه شصت بسیار بود، اما الان چندان به این صورت نیست و به نظر من اوضاع با آن دوران فرقهای زیادی کرده است.
بعضی کارها ارزش چاپ ندارد
البته هنوز هم در آثار امروزی که برای شهدای مدافع حرم نوشته میشود، شعاری بودن مشهود است و به نظر میرسد همین شعاری بودن باعث شده که مخاطب تا حدی با این آثار ارتباط برقرار نکند.
تجار: بله برخی در این کارها ورود پیدا میکنند. باید مخاطبشناسی داشت و فضا را تلطیف کرد. باید اگر پیامی میخواهد داده شود، از دل کار دربیاید و جانمایه آن باشد، نه اینکه به آن الصاق نشده باشد. اگر کسی بخواهد کارشناسی و نقد کند، میگوید چرا پیامش آنقدر مشخص است؟ برخی هم به صورت نصیحتکردن و اینها نقد میکنند. پیام باید به صورتی برای مخاطب آماده شود که به جان او بنشیند.
اما بعضی از کارها حتی سیاهمشق است و شاید نیاز نیست که چاپ شود. یک چیز را نباید فراموش کرد؛ اینکه برآیند کار باید نشان دهد که این شهید به شهادت معتقد بوده است. اصولی را رعایت میکرده و به آنها ایمان داشته است. وطنپرست و شهادتطلب بوده، خداباور و مقید بوده و بعد از همه اینها به مرتبه شهادت رسیده است. هنرمند باید بتواند اینها را به نحوی در کار جا دهد که از دل کار بیرون نزند و در دل مخاطب هم بنشیند.
بهطورکلی باید نشان دهد این قهرمانی که از آن صحبت میکنیم، انسان بوده! درباره آثار دفاع مقدس هم اگر روی بعد انسانی شهدا بیشتر کار میکردیم، میتوانست بیشتر مورد اقبال نسل جدید قرار بگیرد. اینطور نیست؟
تجار: دقیقاً همینطور است. حتی پیامبر هم انسان بودند که انتخاب شدند و بالاتر رفتند. به هر حال این افراد هم عضو همین جامعه هستند. بسیاری مثل مصطفی صدرزاده هستند که جوانهای ما میتوانند مشخصات خوب این شهدا را در خودشان پیدا کنند. همه نباید شهید شوند، اما باید بدانند انسان دنبال معناست و در طول مسیر میتواند ارتقا باید بیاید.
در حوزه فرهنگ، کسی جوابگو نیست!
بخش قابل توجهی از جنگ در پشت جبهه اتفاق افتاده و بهترین راویان آن که با این لحظات زندگی کردند، زنان هستند، ولی به نظر میرسد که زنان نویسنده آن چنان که باید ورود نکردند. در آثار داستانی، اثری از زنان نویسنده که بخواهد برجسته و شاخص شود نداشتیم.
تجار: در زندگینامه داستانیها این مدل کار بوده و تأثیرش را هم گذاشته است. اولاً در جمعیت ۸۵ میلیونی باید تعداد بیشتری نویسنده وجود داشته باشد، اما نویسنده شدن کار دشواری است. نویسنده هم باید نثر خوب داشته باشد و هم علم ساخت جهان داستانی را بداند. هم حس مخاطب را درگیر کند و هم باید بر موضوعات مختلف، ازجمله روانشناسی و جامعهشناسی اشراف داشته باشد و بداند در کدام حیطه حرف بیشتری دارد. بسیاری نویسندگان هستند که حرفهایی برای گفتن دارند، اما نمیتوانند بیان کنند.
از طرفی نویسندگانی داریم که به هر دلیلی وارد این حوزه نمیشوند. حاضرند از غرب گرتهبرداری کنند، اما به مقولهای که هشت سال کشورشان را درگیر کرده، وارد نمیشوند.
یک چیز را نباید فراموش کرد؛ این که برآیند کار باید نشان دهد که این شهید به شهادت معتقد بوده است. اصولی را رعایت میکرده و به آنها ایمان داشته است. وطنپرست و شهادتطلب بوده، خداباور و مقید بوده و بعد از همه اینها به مرتبه شهادت رسیده است. هنرمند باید بتواند اینها را به نحوی در کار جا دهد که از دل کار بیرون نزند و در دل مخاطب هم بنشیند.
البته ما در این زمینه «نیمه پنهان ماه» را داشتیم که نویسندگان خانم از زبان همسران شهدا روایت کردند. پس این موضوع مغفول نیست. برخی داستانهای کوتاه من هم در همین موضوع بوده و امروزه هم برخی نویسندگان جوان داستانهای کوتاه بسیار جالبی در این حیطه مینویسند، اما متأسفانه از آنها حمایت نمیشود و باید خودشان هزینه پرداخت کنند تا داستانشان را منتشر کنند. برای نوقلمها و نویسندگان جدید باید تسهیلاتی ایجاد شود که راحتتر بتوانند کارش را ارائه دهند.
موارد مغفول مانده و حفره و کاستی در هر جریانی وجود دارد و یقیناً آنهایی که بهعنوان پژوهشگر و سیاستگذاران فرهنگی فعالیت میکنند، باید وقت بگذارند، این قسمتها را رصد کنند، سرمایهگذاری کنند و سعی کنند این حفرهها را بپوشانند. مثلاً در آسفالت خیابان اگر حفرهای باشد، شهرداری باید جوابگو باشد. اما درباره فرهنگ کسی جوابگو نیست.
کسانی که در این حوزه قلم میزنند زیاد نیستند، اما بسیاری از خاطرات ثبت و ضبط شده، داستانهای کوتاه بسیاری نوشته شده و باید دلسوزانی بالای سر کار باشند که اینها چاپ شوند. کسانی باید باشند که هر سال یک بار هر ده سال یک بار رصد کنند و بهترینها را انتخاب کنند. آن وقت میشود آمار داد.
به عنوان آخرین سؤال، به نظر شما در ادبیات پایداری - به جز دفاع مقدس - میتوانیم چه موضوعات جدیدتری داشته باشیم که به روز باشد و اقبال بیشتری داشته باشد؟ به عنوان مثال موضوع تحریم که به نوعی پایداری است.
تجار: همین موضوع «حریم حرم» که در جشنوارهای مربوط به شهدای مدافع حرم برگزار شد در حوزه پایداری است. به مسائلی هم که در سطح جامعه اتفاق میافتد میشود ورود کرد و داستانهای تازهتری نوشت. اما یقیناً مرز باریکی بین اینها وجود دارد و آنها که مبدع هستند و پشتیبانی میکنند، باید این مرزها را مشخص کنند که برای دیگران تبیین و تفهیم شود. بهطورکلی ادبیات پایداری نگاه نو و جدیدی را میطلبد که باید انشاءالله جریان تازهای ایجاد شود و به جریان اصلی بپیوندد و آن را سترگتر کند.
/ انتهای پیام/