نسبت بسیج با جامعه امروز در گفتگو با اباصالح تقی‌زاده طبری؛
بسیج حل‌المسائل نیست. بسیج یک نیروی انقلابی است. یعنی از طرفی تشخیصی دارد نسبت به اینکه امروز حکومت باید چه گام مهمی بردارد و باید خود را در چه موقعیت خطیری قرار دهد؛ چون خودش باید مردم را همچون نیروی زنده‌ای دعوت کند که آن‌ها برای برداشتن این گام بلند با دولت مشارکت کنند. البته ما وقتی می‌گوییم مردم، منظورمان صرفاً توده مردم نیست. منظورمان اتفاقاً نیروهای مولد جامعه هستند؛ نیروهایی که چه بساس در جامعه سرکوب و به حاشیه رانده شدند.

گروه دین و اندیشه «سدید»؛ اجتماع افراد پیرامون ارزش‌ها و هنجارهای یک جامعه از موضوعات مهمی است که از منظرهای مختلف قابلیت بحث و بررسی دارد. گاهی می‌توان مبتنی بر نظریه‌های «جنبش» به آن نگریست و گاهی دیگر از زاویه «واحد اجتماعی فعال» بسیج هم از همین دست می‌باشد. نهادی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل شد و در دهه‌های اخیر به شکل‌های گوناگون در جامعه نقش پذیرفته است. به نظر می‌رسد امروز لازم باشد تا با واکاوی معنای بسیج به این سؤال پاسخ دهیم که «بسیج متعلق به چه جامعه‌ای است و چه جایگاهی به لحاظ کارکردی برای آن می‌توان متصور شد؟» در همین رابطه با دکتر اباصالح تقی‌زاده طبری به گفتگو نشسته‌ایم. دکتر تقی‌زاده دانش‌آموخته مقطع دکتری رشته علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع) است و در این گفتگو در قامت یک استاد و پژوهشگر علوم اجتماعی، از بسیج به‌عنوان یک نیروی انقلابی یاد می‌کند که از یک سو با سازمان سیاسی و اداری دولت ارتباط دارد و از طرف دیگر با جامعه و مردم که بیرون از نقشه سیاست قرار دارند، مرتبط است و آن‌ها را نمایندگی می‌کند. مشروح این گپ و گفت در ادامه از منظر شما می‌گذرد.

 

 

بسیج، تشکیلات نمایندگی از مردم

یکی از سؤالاتی که باید برای نسل امروز و یا افرادی که کمتر به خاطر می‌آورند، پاسخ داد این است که بسیج برای چه و با چه هدفی شکل گرفت. اگر ممکن است در شروع گفتگو درباره بسیج و ماهیت آن توضیح بفرمایید.

تقی‌زاده: وقتی از بسیج صحبت می‌کنیم در ابتدا باید ببینیم که چه درکی از بسیج در ذهن ما نقش می‌بندد. ما گاهی از بسیج به‌عنوان یک هسته مردمی صحبت می‌کنیم؛ در چنین مواقعی بسیج را عده‌ای از مردم می‌دانیم که در حال انجام یک هدف یا فعالیت هستند و همواره میز کارشان پر از نقشه‌ها برای رسیدن به هدف و طراحی عملیات است. اما وقتی از بسیج به‌عنوان یک تشکیلات صحبت می‌کنیم معنای دیگری را اراده کرده‌ایم، هرچند ممکن است هسته، مقدمه‌ای بر تشکیلات باشد. مهم‌ترین ویژگی این تشکیلات، نمایندگی است؛ یعنی اینجا مجموعه‌ای ایجاد شده که اول قرار است از مردم نمایندگی کند و همواره این نسبت را نگه می‌دارد. پس این جمع تنها به دنبال یک عملیات نیست تا به یک هدفی دست پیدا کند؛ بلکه مسئله اصلی‌اش این است که بتواند مردمی را نمایندگی کند؛ از همین رو در تشکیلات به نحوی سازوکار تصمیم‌گیری و ارتباط‌گرفتن وجود دارد.

 

بسیج ضامن حضور مردم در سازمان سیاسی و اداری دولت

اگر بسیج را یک تشکیلات بدانیم چه ویژگی‌های دیگری برای آن قائل هستید؟ 

تقی‌زاده: در چنین شرایطی روابط داخلی تشکیلات بسیار اهمیت دارد و دارای مرام‌نامه است و اهداف و جهت کلی فعالیت‌ها مشخص شده است. وقتی شما از هسته مردمی به یک تشکیلات مردمی تبدیل می‌شوید، در واقع نحوه‌ای از رسمیت را پذیرفته‌اید، برای اینکه بتوانید در سیاست مشارکت کنید و به نمایندگی از مردم، زبان گویای آن‌ها باشید و همواره فکر می‌کنید که نگه‌داشتن این نمایندگی حفظ‌کردن این تشکیلات است. 

حال اگر ما بسیج را یک تشکیلات بدانیم - که به نظر می‌رسد در جمهوری اسلامی قرار بوده که بسیج همچون تشکیلات باشد - اینکه ما در همه سازمان‌های خودمان از پزشکی گرفته تا سازمان‌های اداری‌تر و... تشکیلات بسیج را داریم، یعنی شاید چنین هدفی هم مدنظر بوده که آن تشکیلات بتواند به نحوی مردم را در آن سازمان نمایندگی کند. در چنین شرایطی، بستری برای پرسش‌های ما از بسیج فراهم می‌شود؛ اینکه اگر قرار است بسیج از مردم نمایندگی کند این امر چگونه ممکن می‌شود؟ و بر اساس این هدف، نمایندگی بسیج چه کارکردی دارد و چه مسیری را باید طی کند؟ بسیج چه مأموریتی را بر دوش خود احساس می‌کند؟ 

اگر بپذیریم که بسیج یک تشکیلات مردمی است، آن وقت هدف بسیج این می‌شود که بتواند حضور مردم را در سازمان سیاسی و اداری دولت تضمین کند، یعنی گویا بسیج در مرز سازمان سیاسی و اداری دولت ایستاده و تشکیلاتی است که حضور مردم را در اینجا ممکن می‌کند و در واقع نمایندگی می‌کند از مردمی که بیرون از نقشه سیاست هستند. آنگاه مردم از زاویه این تشکیلات برای متأثر کردن سازمان سیاسی و اداری راهی پیدا می‌کنند. چون جمهوری اسلامی خود را نظامی مردمی می‌داند، اگر چنین تشکیلاتی وجود نداشته باشد ممکن است این خطر به وجود بیاید که سازمان اداری و سیاسی دولت تبدیل به یک سازمان خودبسنده شده و از این طریق فرسودگی به آن راه پیدا کند.

 

چرا فرسودگی سازمانی و اداری را حاصل نبود تشکیلاتی چون بسیج می‌دانید؟

تقی‌زاده: چون در آن زمان سازمان ارتباطی با بیرون از خود ندارد و اگر سازمانی تنها به‌واسطه سازوکارهای درونی خود و مأموریت‌هایی که به او داده شده و بر اساس اسناد و قوانینی که تصویب شده، کارهای خود را انجام بدهد و نتواند نیروی تازه اجتماعی را احساس کند و بکار بگیرد و از مردم جدا بیفتد، این جدا افتادن از مردم یعنی جدا افتادن از تازگی و طراوتی که اجتماع می‌تواند به سازمان اداری و سیاسی دولت بدهد.

 

 بسیج، NGO نیست

با این توضیحات، آیا تشکیلات بسیج درون سازمان اداری و سیاسی دولت است یا بیرون از آن؟

تقی‌زاده: خیر. درون سازمان نیست؛ اگر این کار را بکند تبدیل می‌شود به همان سازمان‌ها و گرفتار همان فرسودگی‌ها می‌شود و همواره بسیج در این خطر است. از طرفی تشکیلات بسیج کاملاً بیرون دولت هم نیست. یعنی تشکیلات بسیج یک NGO و یک سازمان مردم‌نهاد هم نیست. چون سازمان مردم‌نهاد، کاری به سازمان اداری و سیاسی دولت ندارد و اصلاً آن نقطه برایش مهم نیست و خودش اهدافی را تعیین و در آن جهت حرکت می‌کند؛ بنابراین بسیج در مرز سازمان سیاسی و اداری دولت است. بسیج از یک طرف با جامعه و مردم در ارتباط است؛ یعنی نقطه غیررسمی سیاست بوده و از طرفی با سازمان اداری و سیاسی دولت یعنی نقطه رسمی سیاست ارتباط دارد. در واقع در میانه این رسمی بودن و غیررسمی بودن است. مأموریتش نیز این است که آن نیروی مردمی را در ساحت غیررسمی، با ساحت رسمی آشنا کند و بتواند این‌ها را در یک رفت و برگشتی قرار دهد.

 

بسیج چه زمانی و چگونه می‌تواند این موقعیت مرزی خود را حفظ کند؟ 

تقی‌زاده: زمانی که از یک طرف موضع بازی نسبت به مردم و از طرف دیگر درک عمیقی از وضع رسمی سیاست داشته باشد. یعنی از یک طرف بسیج باید توجه کند که اساساً این موقعیت مرزی اقتضای این را دارد و از طرفی باید با توجه به مردم، نیروی سیاسی مردم را فعال نگه دارد و اگر مردم روزی نیروی سیاسی و انقلابی و نیروی تازه نفس را نداشته باشند، بسیجی در جامعه ایرانی وجود نخواهد داشت. کار بسیج اساساً زنده نگه‌داشتن نیروی سیاسی و انقلابی است و باید پیوسته گفتاری را تولید کند و فراتر از آن فراخوانی باشد برای مردم که نیروی سیاسی‌شان حفظ شود و از طرف دیگر به وضع رسمی سیاست به دقت توجه کند تا ببیند این وضع رسمی سیاست امروز باید چه گامی را بردارد.

 

بسیج را به سازمان حل‌المسائل دولت تقلیل ندهیم

در حال حاضر بین بسیج با دولت چه نسبتی برقرار است؟

تقی‌زاده: ماهیت بسیج، آسیب‌شناسی دولت و حل مسائل ریز و درشت دولت نیست. الان نگرشی که وجود دارد و خیلی هم رایج شده این است که بسیج به حل‌المسائل دولت تبدیل شود. این نگرش که می‌گوید بسیج باید مسائل حکومت را شناسایی کند و از مردم کمک بگیرد تا آن‌ها را حل کند، از نظر من نگرش درستی نیست. اگر بسیج این کار را انجام دهد از بین رفته است. 

بسیج حل‌المسائل نیست. بسیج یک نیروی انقلابی است، یعنی از طرفی تشخیصی دارد نسبت به اینکه امروز حکومت باید چه گام مهمی بردارد و باید خود را در چه موقعیت خطیری قرار دهد و مردم را باید همچون نیروی زنده‌ای دعوت کند که آن‌ها برای برداشتن گام بلند با دولت مشارکت کنند. بسیج از یک سو نقطه رسمی سیاست را با موقعیت خطیر سیاست - که چه‌بسا الان از آن فاصله دارد - آشنا می‌کند و دولت را دعوت می‌کند و به او فشار می‌آورد که خود را در موقعیت خطیر قرار دهد و از سوی دیگر مردم را دعوت کند تا مشارکت کنند برای اینکه دولت بتواند در آن موقعیت خطیر حاضر شود.

 

اگر ممکن است در این خصوص توضیح بیشتری دهید.

تقی‌زاده: بگذارید مثالی بزنم. امروز جمهوری اسلامی یک جبهه مقاومت را گشوده است و دولت به واسطه ساختارهایی که در وزارت صمت و... دارد اساساً در بسیاری مواقع این ظرفیت را ندارد که بتواند در جبهه مقاومت، فعالیت زنده داشته باشد. مثلاً بتواند یک تجارت راهبردی را بین نیروها و تشکیلات مؤثر مقاومت در منطقه به وجود بیاورد. اصلاً سازمان دولتی چنین نیرویی را ندارد که بتواند این کار را انجام دهد. بسیج باید فشار بیاورد به دولت که حفظ این تجارت راهبردی بین تشکیلات مقاومت، ضامن پایداری جبهه مقاومت است. اگر سازمان‌های دولتی نمی‌توانند این کار را انجام دهند باید تغییری در خودشان ایجاد کنند که در این موقعیت حاضر شوند. از طرف دیگر بسیج این را همچون دعوتی از مردم مطرح می‌کند و می‌تواند نیروهای راهبردی را در سراسر جامعه شناسایی کند. البته ما وقتی می‌گوییم مردم، منظورمان صرفاً توده مردم نیست. منظورمان اتفاقاً نیروهای مولد جامعه است؛ نیروهایی که چه بسا در جامعه سرکوب و به حاشیه رانده شدند. بسیج می‌تواند این نیروها را دعوت کند تا با دولت مشارکت کنند برای اینکه مثلاً این ارتباط منطقه‌ای و تجارت منطقه‌ای میان بازیگران مقاومت انجام شود. 

بنابراین، چون دولت با اتکا به سازمان‌های خودش از پس این اقدام برنمی‌آید و نیاز به خلاقیت‌های فناورانه و قدرت لجستیک دارد، اگر به مردم تکیه کند، نیروهای مولد در جامعه می‌توانند این کار را انجام دهند. بسیج می‌تواند این نیروهای مولد را به سازمان‌های دولتی متصل کند. یعنی بین نیروهای حاشیه سیاست و نیروهای رسمی سیاست ائتلاف و امکان گفتگو ایجاد کند. وقتی بسیج این کار را انجام می‌دهد، نیروهای مولد در صحنه رسمی سیاست معنی پیدا می‌کنند و می‌توانند تأثیرگذار باشند و هم سازمان‌های رسمی حکومت به‌واسطه این ارتباط با نیروهای مولد، تازه و بانشاط می‌شوند. اینجاست که می‌توانیم از بسیج به‌عنوان یک تشکیلات مردمی صحبت کنیم که در مرز نقطه رسمی سیاست و نقطه غیررسمی ایستاده و تلاش می‌کند این‌ها را به همدیگر برساند و این‌گونه جامعه را با نشاط کند.

 

به نظر می‌رسد تعریف شما از بسیج، همان تعریف نهاد واسط است که نقش تنظیم‌کننده رابطه و تعاملات بین مردم و حاکمیت را به طور متقابل ایفا می‌کند. آیا منظور شما را درست متوجه شده‌ایم؟

تقی‌زاده: اگر منظور شما از نهاد واسط صرفاً نهادی نباشد که در ایجاد یک رابطه دلالی می‌کند؛ بله! اما اینجا نهاد واسط خودش قادر به تشخیص‌دادن است و می‌تواند درکی از مسائل حوزه رسمی سیاست و نیروهایی که در جامعه هستند پیدا کند. صرفاً کسی نیست که جوش دهنده ارتباط باشد، بلکه می‌تواند معنی این ارتباط را زنده کند و دو طرف را به ارتباطی دعوت کند که برای دو سوی آن، یعنی هم برای سیاست و هم برای مردم و نیروهای مولد ضروری است.

 

بسیج نه سنتی است و نه مدرن

بسیج را متعلق به کدام جامعه می‌دانید؟ جامعه سنتی، جامعه توده‌وار، جامعه طبقاتی، جامعه مدرن و...؟

تقی‌زاده: بسیج نسبتی با جامعه سنتی ندارد؛ همان قدر که نسبتی هم با جامعه مدرن - اگر تعریف مشخص و کلاسیکی از آن داشته باشیم - هم ندارد. بسیج برای یک اجتماعی است که فرسوده شده و امکان مولد بودن و امکان جمعیتی و نیروی درونی خود را به هر دلیلی از دست داده و حالا می‌خواهد جهشی داشته باشد و از این وضعیت بیرون بیاید و با آن چیزی که هست، می‌خواهد گسستی را ایجاد کند و از آن فرسودگی که تجربه کرده بیرون بیاید. ما به‌سادگی نمی‌توانیم از آن فرسودگی که گریبان‌گیر ما شده خارج شویم؛ نیرویی می‌خواهد که بتواند این گسست و این جهش را ممکن کند. بسیج در این نقطه ایستاده است.

اگر منظورتان از جامعه سنتی جامعه ۲۰۰ سال پیش است، ابداً امکانی از بسیج در اینجا وجود ندارد. آن جامعه به دنبال جهش نیست و چه بسا جامعه سنتی در فرسودگی خود به یک خوش‌باشی هم رسیده باشد. اگر منظورتان از جامعه مدرن نیز نهادهایی مشخص با کارکردهای مشخص باشد، بسیج برای آن جامعه هم نیست. بسیج همان‌طور که گفتم، اساساً یک موقعیت‌سازمانی مشخص به آن معنایی که ما تعریف می‌کنیم ندارد. اما به این معنا نیست که تشکیلات نیست. بسیج برای جامعه‌ای که می‌خواهد بایستد و استقامت را تجربه کند، ضروری است. بسیج در آن نقطه مرزی قرار می‌گیرد و در آن نقطه مرزی هم به صحنه رسمی سیاست فشار می‌آورد که کار خودش را انجام یک سری مأموریت‌های عادی و معمولی نداند، چون در این موقعیت، باید خود را به لحاظ سیاسی و اقتصادی با یک جهشی تعریف کند و هم از طرف دیگر فراخوانی است برای مردم که از جای خودشان حرکت کنند. این دعوت تنها در این نقطه و موقعیت حاصل می‌شود؛ بسیج در همین نقطه ضروری می‌شود و اگر بسیج را از این نقطه حرکت دهید معنای خودش را از دست می‌دهد. 

 

بسیج و مسئله نیروهای مولد جامعه

شما جایی در نکات خود به واژه مردم به حاشیه رانده‌شده اشاره کردید. اگر می‌شود منظور خود را از این عبارت بیشتر توضیح دهید؛ و اینکه آیا اساساً بسیج می‌تواند به سراغ همه نیروهای مولد و مردم به حاشیه رانده‌شده برود؟ چون به نظر می‌رسد الان بسیج با قشر خاصی فعالیت می‌کند.

تقی‌زاده: وقتی ما از مردم به حاشیه رانده صحبت می‌کنیم، منظورمان آن تلقی که به‌صورت عمومی از این کلمه مراد می‌شود، نیست. منظور من از مردم به حاشیه رانده‌شده مردمی نیست که ضعیف و محروم هستند. البته که بسیج به لایه محرومین هم کمک می‌کند و پروژه‌هایی را در راستای محرومیت‌زدایی در مناطق محروم انجام می‌دهد، اما یکی از اشتباه‌ترین تصویرها و تصورات این است که بسیج را ذیل پروژه محرومیت‌زدایی تعریف می‌کند.

وقتی ما از مردم به حاشیه رانده‌شده صحبت می‌کنیم به نیروهای انقلابی یا به تعبیری نیروهای مولد جامعه توجه می‌کنیم. اگر امروز بخواهیم مطابق با فرموده رهبر انقلاب که درباره تولید صحبت می‌کنند، بگوییم، نیروهای انقلابی و نیروهای مولد جامعه که در ساختارهای کنونی و رسمی کشور جایی پیدا نکرده‌اند را باید ببینیم. شما الان مشاهده می‌کنید که نیروهای دانش‌بنیانی هستند و توان این را دارند که اقتصاد سیاسی و وضعیت صنعتی کشور را متحول کنند، اما در عین حال نمی‌توانند در اقتصاد سیاسی موجود یا در این بروکراسی موجود موقعیتی داشته باشند. چرا؟ به خاطر اینکه اقتصاد سیاسی موجود بر اساس دلارهای نفتی و خام‌فروشی و نیمه خام‌فروشی به نحوی شکل گرفته که این نیروها را پس می‌زند و اجازه نمی‌دهد که این نیروها بتوانند در صحنه حاضر شوند و تصمیم‌گیر باشند. صرفاً نیز مسئله در حوزه‌های اقتصادی نیست، در حوزه‌های فرهنگی نیز همین است. یعنی در حوزه‌های فرهنگی نیز یک موقعیتی شکل گرفته که به نیروهای مولد اجازه نمی‌دهد که در آنجا حاضر باشند و آن موقعیت را بسازند؛ بنابراین وقتی اسم مردم را ذکر می‌کنیم، بدواً به معنای نیروهای مولد اطلاق می‌شود که مردم را نمایندگی می‌کنند و الا اگر ما از مردمی صحبت کنیم که گرفتار پراکندگی و پریشانی در جامعه هستند، هرچند اسم مردم را نیاوردیم، اما آن‌ها را توده‌هایی اراده کردیم که انگار هیچ‌گونه توانمندی ندارند و هیچ موقعیتی را نمی‌توانند خلق کنند.

مردم آنجایی که نیروی مولد هست و می‌تواند جهش ایجاد کند، سرکوب می‌شوند. کار اصلی بسیج این است که در این میانه و موقعیت مرزی قرار بگیرد و امکانی را برای جذب و نفوذ این نیروهای مولد در صحنه رسمی کشور به وجود بیاورد. اگر چنین تلقی داشته باشید، آن وقت شما درک تازه‌ای از بسیج خواهید داشت. یعنی اینجا دیگر بسیج صرفاً یک نهاد فرهنگی نیست و عمیقاً یک نهاد سیاسی است که صحنه رسمی سیاست کشور را می‌شناسد و درک درستی دارد که امروز زمانِ چیست و امروز باید در چه موقعیتی حرکت و ورود کرد و بر این مبنا، نیروهای مولد موردنیاز را برای حضور در صحنه فراخوان می‌کند. این چیزی بوده که همواره از بسیج انتظار می‌رفت و چه‌بسا اگر چنین چیزی نباشد و بسیج صرفاً خودش را در حد نهادهای فرهنگی و تبلیغاتی تعریف کند، این یک فروکاست بسیار عمیق است.

 

بسیج امکان تعریف مسئله دارد اما حل‌المسائل دولت نیست

بسیج حل‌المسائل نیست به چه معناست؟ چراکه مکرراً در سخنان فرماندهان و مسئولان سپاه و بسیج شنیده می‌شود که بسیج حل‌المسائل است.

تقی‌زاده: حتماً این‌طور است که بسیج نباید حل‌المسائل باشد. اگر منظور از حل‌المسائل بودن این است که کشور مشکلات و مسائل زیادی دارد و بسیج برود حل کند، باید بگویم که بسیج ابداً حل‌المسائل نیست. اگر شما این‌گونه بسیج را حل‌المسائل تعریف کنید، بسیج تبدیل می‌شود به یک ارگان منفعل که باید مشکلاتی را که در کشور به وجود آمده، یک‌یک لیست و حل کند. بسیج، خود امکان تعریف مسئله دارد و باید بتواند مسئله را تشخیص دهد. اگر ما قائل باشیم که بسیج در آن موقعیت مرزی ایستاده است، پس باید این قدرت و توانایی را داشته باشد که مسئله اصلی امروز کشور را تشخیص دهد و نیروها را چه در سطح حاکمیت و چه در سطح مردم حول آن مسئله اصلی جمع کند. در حالی که وقتی ما از حل‌المسائل بودن صحبت می‌کنیم، اشاره داریم به مسائل بی‌شمار ریز و درشتی که اتفاقاً سبب پراکندگی منابع و نیروی انسانی کشور می‌شود و روی آن نمی‌تواند تمرکز کند.

یادمان نرود تشخیص اینکه مسئله کانونی در کشور و جامعه شما چیست، بسیار راهبردی است. کشوری که فکر کند مسائل متنوع و گوناگونی دارد کشوری است که قطعاً شکست می‌خورد؛ چون نمی‌تواند منابعش را جهت دهد و اولویت‌های راهبردی خود را مشخص کند. آن اولویت‌های راهبردی که به آن کمک می‌کند تا حل آن مسئله سبب قدرت اجتماعی و سیاسی شود، خیلی اهمیت دارد. پس به این معنا، بسیج حل‌المسائل نیست، اما به معنای بی‌توجه بودن نسبت به مسائل کشور هم نیست. بسیج باید مسئله کانونی و راهبردی کشور را تشخیص دهد و اتفاقاً اجازه ندهد که کشور گرفتار صورت‌بندی‌های متعدد از مسائل و مشکلات شود. در واقع این نگاه کارشناسی است که ما درباره بسیج توضیح می‌دهیم.

نگاه حل‌المسائلی، یعنی شروع می‌کند مشکلات و مسائل ریز و درشت کشور را بیان‌کردن و مثلاً می‌گوید کشور ۱۰۰ مسئله دارد و برای هر مسئله شروع می‌کند یک سری راهکارهایی را پیشنهاد می‌دهد بدون اینکه فهمیده باشد که کدام مسئله در کشور راهبردی است و کدام مسئله امروز اولویت دارد و چگونه است که باید تشخیص راهبردی درباره مسئله داد. تنوع مسائل، سبب ضعف سیاست یک کشور است. اما اینکه مسئله راهبردی خودت را تشخیص دهی، سبب قدرت می‌شود؛ به این دلیل که می‌توانی منابع را متمرکز کنی و چه‌بسا مسائل گونان دیگری که کشور دارد ذیل تشخیص مسئله راهبردی شما منحل شود به‌جای اینکه حل شود.

بنابراین، بسیج باید بتواند مسائل اصلی کشور را تشخیص دهد و نیروها را ذیل آن مسائل اصلی، بسیج کند. بسیج نباید تحت‌تأثیر تبلیغات بگوید که مسائل کشور را طبقه‌بندی کرده و به دنبال حل آن‌ها است. باید در بسیج فرایندی وجود داشته باشد که آن مسئله کانونی را تشخیص دهند. اینکه امروز در کشور چه کار مهمی هست که باید انجام شود؟ امروز مردم کشور حول چه مسئله‌ای باید جمع شوند؟ امروز نیروهای مولد در کدام صحنه و موقعیت باید فراخوان شوند؟ و امروز از صحنه رسمی و سیاسی کشور چه چیزی باید خواسته شود؟ اینها باید راهبرد بسیج باشد. اگر کسی بیاید هزار چیز بخواهد و هزار مسئله را برجسته کند، در واقع تنها کاری که کرده این است که خود مسئله را از بین برده است.

 

شما اشاره کردید که ماهیت بسیج یک تشکیلات است، در حال حاضر چه آسیب‌هایی پیرامون این تشکیلات وجود دارد؟

تقی‌زاده: مهم‌ترین چیزی که می‌تواند بسیج را از ماهیت خود دور کند، از دست دادن آن موقعیت مرزی‌اش است. یعنی این که تبدیل به یک سازمان بوروکراتیک و رسمی در داخل حاکمیت شود و موقعیت مشخص و معلومی با مأموریت روشن پیدا کند که این خطر بسیار وجود دارد؛ مثلاً با توجه به قابلیت‌ها و ظرفیت‌هایی که دارد، وظیفه‌ای را به بسیج محول کنند. چنین اتفاقی موقعیت بسیج را درخطر قرار می‌دهد. موقعیت بسیج، خارج از وظایف، تکالیف و مأموریت‌های درون‌سازمانی رسمی نیست، بلکه در مرز یک سازمان رسمی است و بسیج باید بتواند این موقعیت را حفظ کند. 

آسیب دیگری که برای بسیج وجود دارد، این است که تماماً از وضعیت رسمی فاصله بگیرد و تبدیل به یک نهاد صرفاً فرهنگی یا نهاد مدنی شود که در عرصه اجتماعی، خدمات فرهنگی و مدنی می‌دهد و به مسائل مختلف از قبیل مسائل معیشتی مردم می‌پردازد و فکر نمی‌کند که باید نسبتی را با موقعیت رسمی کشور برقرار کند. حال آن که بسیج باید بتواند در نقطه حاشیه و نقطه رسمی سیاست قرار بگیرد و مردم را به نقطه اساسی برای جمهوری اسلامی فراخوان کند.

 

بسیج و پرهیز از دو آسیب پیرامونی

با توجه به این آسیب پیرامون بسیج که مطرح فرمودید، الان بسیج در چه نقطه‌ای قرار دارد؟ آیا می‌توانیم بگوییم به این مرزهای آسیب‌زا نزدیک شده است؟

تقی‌زاده: فکر می‌کنم بسیج در خطر دو آسیب مهم قرار دارد؛ یکی اینکه یک درک سازمانی از خودش پیدا کند و بر این مبنا خود را مخاطب برخی مسائل و موضوعات مشخص در درون سازمان‌ها بداند و تصور کند با روحیه جهادی که دارد، مأموریت‌های مهمی را باید لیست کند و به سرانجام برساند. دومین خطر که بسیار هم جدی است، این است که بسیج تبدیل به یک تشکیلات فرهنگی شود؛ یعنی بسیج مأموریت‌های خود را رفتن به مناطق محروم و اقدامات عمرانی، تبلیغی و ترویجی یا حتی اقدامات اقتصادی با سویه‌های فرهنگی غالب بداند. مثلاً حضور در یک روستا برای اینکه اهالی آن روستا بتوانند به توانمندی برسند و کسب و کاری برای چند نفر در آن روستا فراهم شود.

من ابداً نمی‌خواهم مهم بودن این نقاط را انکار کنم. یعنی حضور بسیج در حوزه توانمندی محرومین و یا عرصه‌های تبلیغی و ترویجی یا همان‌طور که اشاره کردم توجه به مسائل مهم حکومت و برداشتن باری از روی دوش دولت، هرکدام در جای خودشان می‌توانند خوب باشند. اما مسئله اصلی این است که این‌ها همه وظایف اصلی بسیج نیست. نگرانی این است که این کارهای فرهنگی، تبلیغی و سازمانی آن‌قدر دست بسیج را پر کند که احساس کند وظایف خود را انجام داده و از آن وظیفه اصلی خود بازبماند. البته اگر به ابتدای انقلاب مراجعه کنیم، بسیج همه این کارها را انجام می‌داد و کاری از این جنس کارها نبود که بسیج انجام ندهد، اما همه این کارها ذیل آن وظیفه اصلی‌اش بود و آن را فراموش نمی‌کرد.

/انتهای پیام/

 

ارسال نظر
captcha