عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران:
عضو هیئت علمی موسسه ضمن اشاره به دیدگاه‌های رنه گنون درباره ایران تصریح کرد: رنه گنون می‌گوید ایران به یک اعتبار به شرق میانه یعنی فرهنگ هند ملحق می‌شود و به اعتبار اینکه مردم ایران مسلمان هستند به شرق نزدیک ملحق است. او در اینجا خیلی خوب به وضعیت ایران به عنوان میانجای و میانجی توجه دارد.

به گزارش سدید؛ نشست «رنه گنون و فرهنگ ایران» با سخنرانی بابک عالیخانی؛ عضو هیئت علمی موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، یکشنبه ۶ خرداد در محل موسسه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید.

اولین بحث من متوجه اولین اثر گنون است که عنوان آن پیوند میان گنون و فرهنگ ایران از کتاب «مقدمه عمومی بر مطالعه تعالیم هندو» است. رنه گنون در این کتاب مباحثی درباره ایران مطرح کرده است. مطلب ایشان به این صورت است که علاوه بر جماعت عرب‌ها دو گروه مهم دیگر قابل بازشناختن هستند که عبارتند از ترک‌ها و ایرانی‌ها. گروه نخست شامل اقوامی از گروه مغول است که خصوصیت‌های روحی این قوم همانند اوصاف ظاهری آن‌ها ایشان را از عرب‌ها متمایز می‌سازد. از حیث شریعت ترک‌ها و عرب‌ها با وجود تفاوت‌های اندک یک کل واحد را تشکیل دادند که در مقابل جماعت ایرانی قرار می‌گیرند. عرب‌ها و ترک‌ها اهل سنت و جماعتند در حالی که ایرانی‌ها شیعه مذهب هستند.  

در آثار گنون درباره شیعه مطالب زیادی پیدا نمی‌کنید و اینطور نیست که کتاب یا مقاله‌ای نوشته باشند. در عین حال ایشان تمایز بین ایرانی‌ها و ترک‌ها و عرب‌ها را در مذهب قلمداد کردند، چون بیشتر ایرانی‌ها شیعه هستند. ایشان این مسئله را مطرح می‌کنند و در قسمت بعدی به سوابق باستانی می‌پردازند یعنی معتقدند ایرانی‌ها و هندی‌ها از حیث قومیت و زبان ریشه‌های مشترک دارند. ایشان بیان می‌کنند ایران باید از حیث نژادی و جغرافیایی به هند ملحق شود. از حیث اول ایرانیان را با ترک‌ها و عرب‌ها سنجیدیم، از حیث دیگر با هندی‌ها می‌سنجیم. گنون تصریح می‌کند در شرق میانه باید دو تمدن را بازشناخت که با وجود تمایز از منشا واحدی برآمدند که اسم این منشا واحد هند و ایرانی نخستین است. امروزه یگانه نمایندگان بازمانده از سنت ایرانیان باستان زرتشتی‌ها هستند، با نمایندگانی که چندی از آن‌ها در هند و چندی در قفقاز هستند.  

 

خاورمیانه برای شیخ اشراق عالم مثال است

در اینجا باید اصطلاح شرق را توضیح بدهم. سهروردی از شرق اوسط صحبت می‌کند که همان خاورمیانه است. خاورمیانه برای شیخ اشراق عالم مثال است. بعد شرق اکبر و شرق اصغر هست. این‌ها اصطلاحات سهروردی است. شرق اکبر عالم روح و عالم نور محض است. شرق اصغر عالم نفوس انسانی است. نفس به جهت تجردی که از ماده دارد شرق است. غرب جسم ما است و نفس ما شرق است، چون مجرد از ماده و خودآگاه است و خودش را درک می‌کند. پس عالم مثال شرق میانه است و عالم نور محض، شرق اکبر است.

رنه گنون وقتی می‌خواهد شرق را در برابر تمدن غرب معرفی کند دست به تقسیمی می‌زند. شرق نزدیک که منظور از آن خاورمیانه و خاور نزدیک است، شرق میانه که هند است. پس خاور نزدیک و خاور میانه در اصطلاح رنه گنون خاور نزدیک است. خاور دور هم تمدن چین است. اصطلاح غرب دور هم دارد که منظور از آن آمریکا است، ولی این اصطلاح امروز خیلی رایج نیست.  

آن چیزی که ایشان درباره ایران بیان کرد سوابق بود یعنی ما یک زمان فرهنگمان با هندی‌ها نزدیک بوده، زبانمان نزدیک بوده است، ولی کم‌کم با ظهور زرتشت راه ما از هندی‌ها جدا شد. یک پیغمبری آمد که راجع به این پیغمبر اطلاعات ما خیلی پراکنده است و حتی اهل مطالعه راجع به نبوت زرتشت اطلاعات ضعیفی دارند و حق مطلب آنطور که باید ادا نشده است. بنده در سلسله جلساتی با رجوع به فصوص الحکم ابن عربی سعی کردم نبوت در ایران را نشان دهد تا یکبار حل و فصل شود نبوت در ایران وجود داشته یا نه و اگر وجود داشته چه ویژگی‌هایی داشته است.

 

ایران به مثابه میان‌جای و میانجی

ایرانی‌ها راهشان با زرتشت از هندی‌ها جدا شد و بعد با آمدن اسلام راهشان بیش از پیش جدا شد و ما راه دیگری رفتیم و هندو‌ها راه دیگری رفتند غیر از مسلمانان هند که پاکستان را ایجاد کردند. زمانی بوده که تفاوت کمی میان ما وجود داشته، ولی الآن بسیار از هم فاصله داریم به نحوی که اگر بگوییم ایران و هند اصل مشترک دارند موجب تعجب می‌شود. رنه گنون می‌گوید ایران به یک اعتبار به شرق میانه ملحق می‌شود و به یک اعتبار به شرق نزدیک ملحق می‌شود. به اعتبار اینکه مردم ایران مسلمان هستند به شرق نزدیک ملحق است مثل اعراب و ترک‌ها. او در اینجا خیلی خوب به وضعیت ایران به عنوان میانجای و میانجی توجه دارد. یک وضعیت خاص که فرهنگ ما داشته این است که حالت میانجای و میانجی داریم و همانند عالم مثال می‌مانیم. پس رنه گنون می‌گوید ایرانیان از یک جهت به شرق میانه می‌خورند از یک جهت به شرق نزدیک می‌خورند یعنی وضعیت برزخی گونه‌ای دارند و میانجای و میانجی هستند. ایشان این مقدار را در کتاب آوردند که صحیح است، ولی آن را تفصیل ندادند.

درباره اینکه چرا ایرانیان شیعه هستند گنون پیرو کسانی نیست که معتقدند ایرانی‌ها از اسلام برداشت آریایی کردند. برداشت او یک برداشت عمیق است که نژادپرستانه نیست. از نظر او ایرانی‌ها که زمینه‌های پیشااسلامی دارند، زمینه‌ای داشتند که مذهب تشیع را بپذیرند. خیلی از خاورشناسان می‌گویند شیعه ساخته نژاد آریایی است که این مطلب غلطی است. ما نیاز به زمینه‌های فلسفی عمیق داریم که پیوند‌های پیشااسلام و اسلام را نشان دهد که عبارت است از تعالیم شیخ اشراق که منطق خاص خودش را دارد.  

این مطالبی بود که از اولین کتاب ایشان به دست می‌آوریم. مطلب دومی که باید عرض کنم از کتاب دیگر ایشان به نام «شهریار عالم» است. این کتاب از جهت توجه به مباحث مربوط به ختم الاولیا در عرفان اهمیت دارد؛ لذا بنده این کتاب را جزء کتاب‌های بنیادی و از امهات آثار رنه گنون برشمردم. در کتاب شهریار عالم از مرکز معنوی عالم با عنوان «ناگرفتنی» یاد می‌شود یعنی دسترسی به آن وجود ندارد. این مرکز در ناکجا آباد قرار دارد. در زمین هم ممکن است نشانه‌ای در نقطه‌ای گذاشته باشند و در دوردست‌های شرق یک یادگار‌هایی از آن نقطه مرموز را بتوان نشان داد. ایشان معتقد است این نشانه‌ها دوردست است و مربوط به زمان‌های گذشته است. از نظر او اورشلیم یا قدس و خانه کعبه مراکز قدیمی هستند و نشانه‌هایی هستند از یک مرکز معنوی که از دیدگاه ما همان بین المعمور است.  

در این کتاب درباره سه مغ بحث می‌شود که سر گهواره عیسی آمدند و هدایایی را تقدیم او کردند. ایشان درباره این موضوع بحث می‌کنند که آن سه مغ چه بودند. ایشان معتقدند سه مغ اشاره به سه کارکرد است؛ کارکرد پیر، پهلوان و جامع که بالاترین مرتبه است. سه مغی که آمدند ادای احترام کنند پیر و پهلوان و جامع بودند. هدایای این‌ها با کارکردشان تطابق دارد. مثلا یکی از هدایا کندر بود. کندر برای خوشبو کردن معبد است که انسان را یاد کارکرد پیران می‌اندازد. در آثار گنون به مطالبی که به ایران مربوط است مثل سه مغ پرداخته می‌شود و مقداری جلو می‌روند، ولی از یک میزانی جلوتر نمی‌روند، چون اعتقاد چندانی به این مسئله ندارند.

/انتهای پیام/

منبع: ایکنا

ارسال نظر
captcha
پرونده ها