به گزارش «سدید»؛ شناسایی سمپاد و بررسی چالشهای آن از مسئولی که در مقام مدیریت این مجموعه مدارس قرار دارد، مسئله مهمی است. الهام یاوری، دانشآموخته فرزانگان اصفهان و عضو هیئتعلمی دانشگاه تربیتمدرس، مدتی است رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان است. در این گفتوگوی تفصیلی سعی شده تا نگاه وی به مدارس سمپاد را بررسی کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که آیا سمپاد با عدالت آموزشی همخوانی دارد یا خیر؟
شما هم فارغالتحصیل سمپادید و هم مدتی است در رأس کار قرار گرفتهاید. تعریف و دیدگاه شما درباره سمپاد و هجمهای که به دلیل مهاجرتهای بسیار بر آن واردشده چیست؟ از نظر شما آیا مدارس سمپاد همچنان با سیاستهای اولیهاش تطابق دارد یا از آن دور شده است؟
ما شعار و چشماندازی داریم که سعی کردهایم در این مدارس چکیدهای از آن را پیاده کنیم و آن این است که «هر سمپادی در نیاز کشور، آماده اثرگذاری». در سالهای دورتر در سمپاد بهدنبال پرورش دانشمند و کسانی بودیم که مرزهای علم را جابهجا کنند؛ اما امروزه معتقدیم این تنها یک مورد از اثرگذاریها بوده و برای شکوفایی کامل یک تمدن، نیازمند افراد تأثیرگذار در حوزههای مختلفیم.
در همین راستا مدل 14 مؤلفهای اثرگذاری داریم که سیر آن بهصورت گفتمانسازی، نظامسازی، فرهنگسازی و موارد دیگری است که حوزههای اثرگذاری مختلف را شامل میشود و هدف سمپاد را درنهایت اینگونه تعیین کردهایم که بتواند این افراد اثرگذار را از بین دانشآموزان خوشاستعداد کشور تأمین کند.
با توجه به اینکه از فارغالتحصیلان دورههای اولیه سمپاد بودهاید، بگویید سمپاد قدیم با سمپاد جدید چقدر تفاوت دارد؟ آیا همچنان بر ریل سیاستگذاریهای اولیهاش حرکت میکند؟
بهطورکلی سمپاد بهصورت تاریخی سه مسئولیت داشته است؛ یک، رفع نیازهای روانشناسانه دانشآموزان سمپاد. دانشآموزان سمپاد هم مانند تمام افرادی که ضریب هوشی بالایی دارند و در دنیا مورد مطالعات مختلفی قرار گرفتهاند، نسبت به بدنه استعدادی کشور نیازهای متفاوتی دارند، برای مثال کمالگراترند و نیاز است کسی این مسئله را کنترل کند و بازخوردهای متناسبی به آنها بدهد. نیاز است احساس تنهایی یا غرور کاذبشان نسبت به دیگرانی که در مدرسه درکنار آنها حضور دارند، مهار شود. نیاز است مهارتهای ارتباطیشان بیشتر تقویت شود و موارد دیگر.
برای پاسخ به این نیازها سمپاد در دورهای بسیار فعال بود و در این زمینه با سازمان آموزش استثنایی مقایسه میشد. البته دورهای زیرمجموعه همین سازمان بود و مدیریت میشد. بهمرور زمان این مأموریت به گونه دیگری تعریف و به مأموریت ایجاد عدالت آموزشی در کشور تبدیل شد.
در فضایی که مدارس غیرانتفاعی، کلاسهای خصوصی بعد از مدرسه و آموزشهای بسیار گرانقیمت و از قضا مؤثر به جهت ارتقای تحصیلی و شغلی افراد در نظام تحصیلی کشور وجود دارد، نظام و جامعه نیازمند مسیری است که بتواند به دانشآموزانی که از نظر اقتصادی و اجتماعی خانوادههای ضعیفتری دارند نیز کمک کند تا در این نردبان ترقی تحصیلی حضور پیدا کنند که درنهایت به ترقی شغلی منجر خواهد شد.
سمپاد این نقش را درطول سالهای فعالیتش ایفا کرده و توانسته دانشآموزانی از خانوادههای ضعیفتر را توانمند کند تا بتوانند به رتبههای علمی و بعدها حرفهای بالاتری برسند. اگر بخواهم به چند مثال اشاره کنم، ما در سالهای گذشته از شهرهای اسفراین، بروجرد، شهربابک، بندرعباس، نیشابور، تالش و شهرهای کوچک دیگر که امکانات آموزشی آنچنانی ندارند و در حالت عادی این بچهها توان رقابت با بچههای مدارس غیرانتفاعی طراز اول تهران و کلانشهرها را پیدا نخواهند کرد، دانشآموزانی داشتهایم که به رتبههای تکرقمی کنکور رسیدهاند؛ بالای 80 درصد افرادی که از مناطق دو و سه- مناطق کمبرخوردار در کنکور رتبههای بالا کسب میکنند- سمپادیاند. معنایش این است که سمپاد یک مسیر مطمئن، سریع و سادهای است برای ارتقای استعدادهای خوبی که در زمینههای رشدی ضعیفتری قرار دارند. بهعنوان مأموریت سوم، ما مأموریت پرورش استعداد برای آینده کشور را برعهده داریم، همان مسئله اثرگذاری که قبلاً اشاره کردم. در این نگاه، ما در یک کشور درحال تمدنسازی و رو به پیشرفت زندگی میکنیم که برای حرکت موفقیتآمیز در این مسیر احتیاج به نیروی انسانی توانمندی داریم که حداقل بخشی از آن باید در مدارس سمپاد تربیت شوند. به همین خاطر در مدارس سمپاد بهخصوص در سالهای اخیر بر این مسئله اثرگذاری تمرکز داریم؛ به این صورت که شایستگیهای لازم برای ایفای نقش اثرگذاری را به آنها میدهیم و انتظار داریم در آینده کشور نقش مؤثری داشته باشند.
شما بر مسئله اثرگذاری بر آینده کشور تأکید بسیاری دارید، درحالیکه درصد قابلتوجهی از فارغالتحصیلان سمپاد مهاجرت کردهاند. دیدگاه شما نسبت به این جریان چیست؟ آیا آمار این مهاجرتها نسبت به گذشته تغییری داشته است؟
در رابطه با بچههای سمپادی آمار دقیقی وجود ندارد؛ اما درباره نخبگان باید گفت طبق آمار بنیاد ملی نخبگان، حدود 65 درصد از آنان در کشور حضور دارند و مابقی مهاجرت کردهاند، البته این مهاجرت نخبگان یک پدیده جهانی است و بسیاری از کشورهای دنیا با آن مواجهند. دلیل اساسی آن هم مسائل تکنولوژی، جهانیسازی و ایجاد ارتباطات قویتر است. مسئله چندان غیرطبیعی نیست و به نظرم در ایران درباره مهاجرت تا حدودی دید غیرعادی وجود دارد؛ چراکه براساس آمار سازمانها و مراکز معتبر در این حوزه، آمار مهاجرت ایران بههیچوجه بیشتر از کشورهای دیگر منطقه نیست.
درباره علت مهاجرت بچههای سمپاد و نخبگانی از مدارس دیگر هم باید بگویم طبق بررسیهای ما بین آنان تفاوت آنچنانی وجود ندارد و مدرسه یک عامل بسیار کوچکی از عوامل مؤثر بر مهاجرت است؛ عمده پدیده مهاجرت مختص زمانی است که این بچهها وارد بازار کار و اثرگذاری میشوند. زمانی که مهارتها و زیرساختهای لازم برای اثرگذاری بهقدر کافی در کشور وجود نداشته باشد، این مسیر به مهاجرت منجر میشود این مسئله از حوزه سمپاد خارج است و نهادهای دیگری مسئول آن هستند. مسئولیت ما در سمپاد قسمت ایجاد این مهارتها در بچههاست.
این مهارتها شامل چه چیزهایی میشوند؟
برای مثال مهارتهای ارتباطی که در ایران اهمیت بسیاری دارند. در جوامع دیگر معمولاً نهادهای واسط زیادی وجود دارند که از یکطرف افراد نخبه را و از طرف دیگر نیازهای جامعه را شناسایی و درنهایت بین این دو ارتباط ایجاد میکنند اما چون در ایران چنین نهادهای واسطی بسیار کمند، افراد نخبه خودشان باید این توانمندی را داشته باشند که بتوانند چنین ارتباطی ایجاد کنند و این مسئولیت ماست تا این مسئله را به بچهها آموزش دهیم.
پس هیچ آمار مشخصی درباره مهاجرت فارغالتحصیلان سمپاد نداریم؟
خیر، آماری که موجود است مربوط به بنیاد ملی نخبگان است.
در پاسخهای قبلی گفتید که سمپاد را در راستای مسیر عدالت آموزشی میبینید. در این باره بیشتر توضیح دهید.
در جامعهای که هزینههای قابلتوجهی برای رسیدن به قلههای آموزشی وجود دارد، بچههایی که امکان پرداخت چنین هزینههایی را ندارند دسترسی به این قلهها برایشان غیرممکن خواهد بود. سمپاد در این راستا محیط و بستر آموزشی کمهزینهای برای آنها ایجاد میکند تا آنان هم فرصت رشد را داشته باشند. بههرحال هزینههای سمپاد با مدارس غیرانتفاعی مطرح و طراز اول دیگر اصلاً قابلمقایسه نیست و بسیار پایینتر است. نتایج بهوضوح نشان میدهد با استفاده از همین بستر افراد بسیاری از خانوادههای معمولی و شهرهای کوچک میتوانند در این رقابت به موفقیت برسند. به نظر من همین که بسیاری از این بچهها برای موفقیت از مسیر سمپاد عبور کردهاند، نشان میدهد تفاوت معناداری وجود دارد.
در کلیت تعریف عدالت آموزشی، نسبت سمپاد با مدارس دولتی مناطق محروم چگونه است؟
ما در سمپاد سه بخش از عدالت آموزشی را تعریف میکنیم؛ بخش اول، عدالت در پذیرش است، یعنی باید تمام تلاشمان را به کار بگیریم تا دهکهای کمبرخوردارتر اقتصادی - اجتماعی نیز متناسب با جمعیتشان صندلیهای خوبی را در سمپاد داشته باشند برای این کار تلاشهای متعددی صورت گرفته، برای مثال ما از هیئت دولت مصوبهای داریم که دهکهای یک تا چهار باید از شهریه معاف شوند. البته دشواریهایی نیز دارد اما انشاءالله عملیاتی میشود. همین مسئله بر ورود این بچهها به مدارس سمپاد اثر مثبت میگذارد. مورد دیگر اینکه با توجه به طراحیهایی که در آزمون ورودی سمپاد انجام دادهایم، سال گذشته ورود بچههایی از دهکهای یک تا چهار حدود 45 درصد افزایش پیدا کرد که اینها نشان میدهد ما در جهت عدالت در پذیرش در حرکتیم. بخش دوم، عدالت در ارائه خدمات بوده که تلاش ما این است تفاوت بین خدمات آموزشی در مدارس کلانشهرها با شهرهای کوچکتر را کم کنیم و سطح اختلاف آموزشهای علمی و دیگر ساحتهای تربیتی را کاهش دهیم. بخش سوم عدالت در خدماتدهی به بچههای با استعدادی است که اصلاً دانشآموز سمپاد نیستند. ما بچههای بااستعداد و توانمند بسیاری داریم که به هر دلیلی وارد سمپاد نشدهاند. نیاز است به این بچهها نیز خدماتی ارائه شود، البته طبیعتاً متناسب با امکانات و بودجه سازمان؛ برای این بچهها بخشی داریم به نام «سمپاد فراگیر» که کارسوقهایی ترتیب داده میشود و کل محتوای دوره اول بهصورت ضبطشده در اختیار آنان قرار میگیرد. بخش دیگری داریم تحتعنوان همیاران سمپاد که با کمک معلمان و دانشآموزان سمپادی برای ارتقای آنان صورت میگیرد که در سال گذشته حدود 30هزار ساعت بچههای ما به مدارس دیگر رفتند و درس دادند، از آنها دعوت و اردوهای مشترکی برگزار کردند و قالبهای متفاوت دیگری که در نهایت سعی شده این ارتقا تا حدودی اتفاق بیفتد. البته این محرومیت صرفاً محرومیت اقتصادی نیست، بچههای زیادی هستند که لزوماً محدودیت اقتصادی نداشتهاند و شاید در رقابت در آزمون ورودی جا ماندند.
مسئله دیگری که در ارتباط با همین قضیه وجود دارد این است که در چندسال اخیر شاهد اقتصاد عظیمی پشت آزمون ورودی سمپادیم که شخصاً از مدیران میانی سمپاد شنیدهام، اگر خانوادهای تمکن مالی کافی نداشته باشد و برای مثال در شهرهایی مانند اصفهان یا شیراز نتواند این هزینه سالیانه حدوداً 100میلیونی را تأمین کند، فرزندش نمیتواند وارد سمپاد شود. دیدگاه شما چیست؟
اینکه چنین اقتصاد ناسالمی در کشور وجود دارد و خانوادههای ما همچنان به آن اعتماد میکنند، بله متأسفانه واقعیت است. البته نه این مبلغ هنگفتی که شما گفتید، اینکه نهایتاً تا 20 میلیون در تهران یا شهرستانها باشد، معقول است. اما اینکه بگویند اگر این کلاسها را نروند و این هزینهها نشود بههیچعنوان نمیتوانند در آزمون پذیرفته شوند، حرف بسیار اشتباهی است؛ این همان تبلیغی است که مافیا و کلاسهای تستزنی به راه انداختهاند و خانوادهای که میخواهد حتماً فرزندش پذیرفته شود، باور میکند و این هزینه بالا را میپردازد. ما از بررسی فعالیتهای بچهها برای ورود به مدرسه آمار خوبی داریم که طبق آن بسیاری از آنها هیچهزینهای نکردهاند و بسیاری دیگر هم صرفاً با تهیه کتابهای تست هوش موجود در بازار با هزینه حدود 200 هزارتومان و کار کردن با معلم یا بزرگتر خود به قبولی رسیدهاند. عدهای هم با استفاده از برنامه تلویزیونی هوشیار که ما ساختهایم و هرسال قبل از آزمون منتشر میشود و در فضای مجازی هم وجود دارد، با تستزنی آشنا شدهاند. آن آماری که اشاره کردم این درصد از بچههای ما از دهکهای یک تا چهارند، یعنی افرادی که دسترسی به هیچامکاناتی نداشتند و حتی 100 هزار تومان هزینه آزمون را هم بهسختی دارند چه برسد به آن مبالغ هنگفت چند دهمیلیونی! پس وقتی این گروه از بچهها میتوانند در آزمون پذیرفته شوند به این معناست که بدون کلاس هم میشود در آزمون قبول شد. برای نمونه تعداد بچههایی که تحت پوشش کمیته امداد قرار دارند و در آزمون پذیرفته میشوند، در سالهای اخیر هرسال تقریباً دوبرابر شدهاند، یعنی با اطلاعرسانی، آگاهیبخشی و با در اختیار قرار دادن اصول اولیه تستزنی، بچههای بااستعداد میتوانند در آزمون پذیرفته شوند. از خانوادهها خواهش میکنم که فریب وعدههای تبلیغاتی این مؤسسات را نخورند و فرزندانشان را در معرض آسیبهای روانی این جریانها قرار ندهند. اگر هدف این کلاسها این است که بچهها با تست آشنا بشوند، خانوادهها میتوانند از طریق کتابهای مختلف یا برنامه هوشیار به هدف برسند و نیازی به این هزینههای بسیار نیست.
اکنون چند درصد از بچههای سمپاد از دهکهای یک تا چهار و تحت پوشش کمیته امدادند؟
آماری که به آن اشاره کردم، افزایش 45 درصدی، نسبت رشد قبولیهای سال گذشته و امسال بود و درصد و عدد مشخصی از کل سمپادیهای حال حاضر کشور ندارم.
بهعنوان مدیر سازمان، ضعفهای سمپاد چیست؟
این رویکرد جدید که سمپاد محلی برای تربیت نیروهای آینده کشور است، رویکرد راهبردی و استراتژیک بوده که متأسفانه بهقدر کافی در بین توده مردم و مسئولان تصمیمگیری، گفتمانسازی نشده است. دید اشتباهی است اگر به سمپاد بهعنوان مدارسی نگاه کنیم که صرفاً قرار است افراد بااستعداد و توانمند را تحویل بگیرد و رتبههای برتر کنکوری و المپیادی را تحویل بدهد. این نگاه بسیار سطح پایین است؛ سمپاد هم مانند هر مجموعه دیگری قطعاً نقصهایی دارد؛ حتماً بچههایی هستند که به علت فشار درسی بالا ممکن است دچار اضطراب شوند. حتماً بچههایی هستند که به علت پذیرفته نشدن در آزمون ممکن است احساس تنهایی کنند. حتماً بچههایی هستند که از نظر اخلاقی، اعتقادی و عرق ملی بهقدر مطلوب ما نباشند اما نکته اساسی این است که قضاوت درباره یک مجموعه باید متناسب با هدفی باشد که درباره آن در نظر میگیریم؛ اگر هدفی که برای آن در نظر میگیریم این باشد که قرار است نیروهایی برای تغییر آینده کشور تربیت کند، مطالبهمان از سمپاد هم بیشتر به این سمت میرود که چقدر بچهها را برای این آینده مدنظر آماده کرده است. گاهی این مطالبه در خانوادهها و تصمیمگیرندگان ما نیست. خانوادههایی داریم که برای یک کاهش نمره جزئی فرزندشان، بیشتر از خود فرزند ناراحت میشوند؛ چراکه دائماً دغدغه کاهش رتبه علمی در کنکور و قبولی در دانشگاه را دارند که اینطور مسائل مأموریت سمپاد را تا حدودی مختل میکند. به نظر من بزرگترین نقص سمپاد در حال حاضر این است که باید سعی کند نگاه افراد را نسبت به پرورش استعدادها تغییر دهد.
پس تلاش شما این است که در بین سمپادیهای حال حاضر عرق ملی را تزریق و آن را در بین خانوادهها نیز فرهنگسازی کنید، درست است؟
بله، ما در حال حاضر الگو و مدلی تربیتی داریم که از همان شعار سمپاد برگرفته شده است. این الگو بسط مفهومی پیدا کرده و به 25 شایستگی ختم میشود که اینها از جنس دانش، مهارت، نگرش و منش شخصیتی است و سمپاد مسئولیت خود را در این میداند که این شایستگیها را در بچهها تقویت کند. انتظار داریم مطالبهگران به میزان کیفیت اجرای این مسئولیت توجه داشته باشند. این شایستگیها طیف وسیعی را شامل میشوند، از عرق ملی و دینی گرفته تا ایجاد مهارتهای ارتباطی، توانمندی ارتباط با رسانه و دانش کافی در رابطه با گذشته تمدنی ایران و آیندهای که برای این تمدن ایرانی ترسیم میکنیم. بهلحاظ ویژگیهای شخصیتی، ویژگیهایی همچون تابآوری، تحملورزی، مهربانی و ادب اجتماعی هم جزء اینها هستند. درکل برنامههای متعددی را دنبال میکنیم که هدف همگی آنها ایجاد آن 25 مورد شایستگی است. البته هیچادعایی مبنیبر کامل بودن و صددرصدی اجرایی شدن این موارد نداریم اما معتقدیم در این مسیر درحال حرکتیم.
جسارتاً فکر نمیکنید این امر بهگونهای تغییر مسیر و خطشکنی در اهداف نسبت به خروجیهای قبلی سمپاد پیش از ورود شماست؟
اول اینکه سازمانها نیز مانند انسانها موجود زنده و پویاییاند و تلاش میکنند بهبود پیدا کنند. سمپاد هم مانند هر سازمان دیگری حرکتها، اصلاحات و چرخشهایی داشته و سعی کرده عملکردش را بهبود بخشد. در فاصله بین سالهای 1389 تا 1399 یعنی یکدهه، سمپاد تحت هجمه خیلی شدیدی به لحاظ رسانهای و اعتباری بوده و حتی تنزل رتبه پیدا کرده است؛ طبیعتاً زمانی که امکانات، شبکه و نیروی انسانی مناسبی نداشته، عملکرد خوبی هم نداشته که واقعاً قابلنقد است. البته این به این معنا نیست که رؤسای آن تلاش خود را نکردهاند، اما به هر صورت وجود این مضیقهها باعث شده سازمان نتواند عملکرد مطلوبی داشته باشد و باید به این نکته توجه داشت.
من از بسیاری از خانوادههای این بچهها شنیدهام که بهدلیل پرداختن بیشتر سمپاد به زمینه علمی دانشآموزان، اکثریت اینها اصطلاحاً هوش اجتماعی خوبی ندارند و مهارتهای ارتباطی پایینی دارند. با توجه به اینکه خودتان نیز زمانی دانشآموز سمپاد بودهاید و اکنون در رأس قرار گرفتهاید و احتمالاً قصد پر کردن این خلأها را دارید، در این زمینه دیدگاهتان چیست؟
طبق مقالاتی که وجود دارد، در همهجای دنیا بچههایی که آیکیوی بالاتری دارند معمولاً مهارتهای اجتماعی پایینتری دارند و علتش این است که این بچهها بهخاطر درک و فهم بیشتری که دارند از زمان کودکی خود نمیتوانند راحت با بچههای دیگر ارتباط بگیرند که به آن ناتوانی آموختهشده میگویند. این مسئله باعث میشود آنها از همان سن کم یاد بگیرند و به این باور برسند که «من نمیتوانم با دیگران ارتباط برقرار کنم» و درنتیجه کمکم از همسنوسالان خود فاصله میگیرند و زمانی که به سن نوجوانی میرسند دیگر مهارتهای ارتباطی را بلد نیستند. این مسئله مختص جامعه ایران یا سمپاد نیست و یک عرف جهانی است. اگر بخواهیم سمپادیها را درست قضاوت کنیم باید بگوییم شما با این ضعف طبیعی که ناشی از آیکیو بالاست، چه کردهاید؟ آیا حضور در مدرسه سمپاد باعث پیشرفت آنها شده است یا خیر؟ که در این رابطه هم من از شما دعوت میکنم تا یکی از مدارس سمپاد حضور پیدا کنید و ببینید بسیاری از این بچهها در مهارتهای ارتباطی چقدر توانمندند. بله قطعاً مواردی هم داریم که توانایی ارتباطی خوبی ندارند اما این مسئله عمومی نیست.
اینجا وظیفه سمپاد هم این است که طبق همان الگوی تربیتی که عرض کردم در قالب برنامههای متعدد بستری برای افزایش این مهارتهای ارتباطی ایجاد کند اما اینکه فکر کنیم بچههای سمپاد هیچ اشکالی نباید داشته باشند، درست نیست. بعضی ضعفها نتیجه طبیعی هوش بالاست.
و سؤال آخر، به نظر شما خروجی سمپاد در سالهای اخیر برای کشور چه بوده است؟
میتوانم به کارهایی که انجام شده اشاره کنم و نه مواردی که درحال انجام است؛ اولاً سمپاد الگوی دلپذیر آموزشی اجرا کرده که قابلیت تکثیر دارد، گرانقیمت نیست و متکی بر بچههاست، برای مثال قالب کارسوق که کاملاً یک قالب سمپادی است، برنامههای عصرمانی و شبمانی و اردوهای درونمدرسهای که از سمپاد شروع شدهاند و المپیادهای مختلفی که از الگوهای قدیمی سمپاد بوده است. اینها الان در آموزشوپرورش بسیار تکرار میشوند یا موارد جزئیتر مانند سمینارهای دانشآموزی و پژوهشهای مدرسهای که از سمپاد سرمنشأ گرفته و امروزه در مدارس دیگر رایج شدهاند و مشاهده میشوند.
به نظر من این الگوسازی و تکثیر الگو واقعاً دستاورد مهمی است. دستاورد دیگر هم این بوده که توانسته است گروه بسیاری از افراد با ویژگیهای شاخصی را تربیت و وارد جامعه کند. در حال حاضر تقریباً هیچحوزه مهمی نیست که بچههای سمپادی در آن حضور نداشته باشند. حوزههای پزشکی، فنی، مهندسی، ادبیات، هنر و حتی تیمهای ورزشی، برای مثال تیم شطرنج کشور که بسیاری از آنها سمپادیاند. در حوزههای اقتصادی و حکمرانی برای مثال مدیر، معاون وزیر و نماینده مجلس سمپادی بهوفور داریم اما چون نگاه ما معمولاً همیشه به بچههایی است که مهاجرت کردهاند، توانمندی اینها را نادیده گرفتهایم. درحالیکه افراد توانمند زیادی داریم که نقاط مختلف کشور در حال فعالیت هستند. برای مثال دکتر یاسمن فرزان. ایشان فیزیک محض خواندهاند و در المپیاد فیزیک جهانی شرکت کرده بودند. در آن زمان ایشان تنها خانمی بودند که توانستند بالاترین امتیاز را در المپیاد فیزیک جهانی بهدست آورند و جایزه پروفسور عبدالسلام را کسب کنند که معتبرترین جایزه در رشته فیزیک است و متأسفانه بهقدر کافی به امثال اینها نمیپردازیم.
به نظر شما سمپاد در تربیت نیروی مؤثر تا چه حد و چند درصد مؤثر بوده است؟
درصد که نمیتوانم بگویم، مشخص نیست اما میتوان گفت خیلیخوب توانسته بخشی از این نیروهای مؤثر را تربیت کند و مطمئناً میتواند خیلی بهتر از این باشد. انتظار داریم با این مدل تربیتی فعلی اینطور باشد.
در مقایسه با مدارس غیرانتفاعی چطور؟
حتماً با فاصله بسیار موفقتر بوده است.
/ انتهای پیام /