می‌توان از ایده ایران به‌مثابه زبان گفتگو در شرایط بحران سخن به میان آورد؟

یک‌بار دیگر «ایران» را معنا کنیم

یک‌بار دیگر «ایران» را معنا کنیم
امر ملی، مستقل، منعزل و مجزای از دیگر امور مربوط به ما نیست. امر ملی در کانون آنچه که به‌مثابه موقعیت‌های دیگر محل مراجعه و موضع دقت ما قرار می‌گیرد، قرار دارد. این یک امر در واقع در توازی نسبت به امور دیگر نیست؛ این بود و نبود ما به‌مثابه ایرانیان است که به اندیشه‌های دیگر مستظهریم. اگر به اسلام نظر داریم، اگر به آزادی نظر داریم، اگر به عدالت نظر داریم، باید در کُنه پدیدارشناختی آن نظر داشت که ملت ایران و حضور تاریخی ایرانی قرار دارد.

گروه دین و اندیشه «سدید»؛ امروزه که دفاع ایرانیان در برابر جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی به‌مثابه سندی افتخارآمیز بر غرور و عزت ملت ایران به ثبت رسیده، شایسته است تا اصحاب اندیشه و علوم‌انسانی ما، برشی اجتماعی و اندیشه‌ای به رخدادهای دو هفته گذشته داشته و پرده از رفتار جامعه ایرانی و ریشه‌های اجتماعی و هویتی آن بردارند. این جنگ به ما نشان داد که علی‌رغم تمام فشارهای روانی غرب طی دو دهه گذشته برای فعال ساختن گسل‌های اجتماعی، هنوز هم بند و پی جامعه ایران از هم گشوده نشده و می‌توان از ایده «ایران به‌مثابه زبان گفتگو در شرایط بحران» سخن به میان آورد. گفتار پیش رو طرح بحثی است از دکتر عبدالمجید مبلغی، عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات فرهنگی که در آن تلاش دارند تا با نگاهی ریشه‌شناسانه، بنیان‌های انسجام جامعه ایرانی و مقومات پیش‌گیرنده از چنددستگی‌ها را بیان کنند. در ادامه متن این گفتار را از نظر خواهید گذراند:

اولاً، این نکته را یادآور می‌شوم که اگرچه شرایط، بحرانی است، اما این مسئله نباید به این معنا باشد که ما اندیشیدن را تعطیل کنیم. به بیان دیگر، بحرانی‌بودن شرایط نباید به ضرب‌الاجلی دانستن همه چیز و تعطیل‌کردن هرآنچه معرف تلاشی ژرف‌نگرانه و عمیق‌تر است، بینجامد. اتفاقاً اکنون وقت اندیشیدن درست و فهمیدن دقیق است. ضمن اشاره به این مسئله که اهمیت دارد، به گفتگویی بپردازیم که در کانون آن، مفهوم «ایران» وجود داشته باشد، من می‌خواهم نکته‌ای را عرض بکنم که امیدوارم سودمند باشد.

ما با یک اتفاقی در عرصه جهان، یعنی بیرون از ایران، مواجه شدیم و آن حمله به ایران است که بسیار هم ناجوانمردانه و توسط بدنام‌ترین چهره سیاست‌مدار در جهان امروز، یک انسان کودک‌کش و جنایت‌کار تحت تعقیب، رخ‌داده است. در آن شکی نیست. اما این اتفاق با یک رخداد دیگر هم همراه شده است و آن اتفاق، ای‌بسا دل‌های ما را بیشتر شکسته و قلب‌های ما را بیشتر آزرده است و آن، این است که متأسفانه ما با یک شبکه جدی جاسوسی در کشور مواجهیم. جمع بسیار بسیار گسترده‌ای از هم‌وطنان در این شبکه به خیانت روی آورده‌اند و ملت، کشور و مام میهن خود را برای چند دلار فروختند. این آن چیزی است که ما را بسیار آزرده و بسیار ناراحت کرده است. من فکر می‌کنم اتفاقاً همین الان می‌توانیم به این مسئله با دقت بیندیشیم؛ اگرچه پیش‌تر چنین اندیشیدن و چنین تفکر کردنی را پیش کشیده بودیم، بسی بهتر بود. ولی به هر حال، همین الان هم می‌توانیم به این مسئله بیندیشیم و این اندیشیدن می‌تواند، به‌احتمال زیاد، کمک کند به عبور از نه‌تنها این مشکل در زمان فعلی بلکه عبور از این مشکل در چشم‌انداز ورای جنگ، تا در آینده ایران، ما دیگر چنین شبکه قدرتمند، مؤثر و بزرگی از جاسوسان، وابستگان به بیگانه و خائنین به کشور را نداشته باشیم.

خب، باید پرسید چرا ما با لایه‌های مختلف شبکه جاسوسی در کشور روبروییم که اتفاقاً بیشترین آسیب را هم این روزها، اینها به کشور می‌زنند. من فکر می‌کنم یک مشکل بزرگ وجود دارد که این مسئله را شکل بخشیده است و آن مشکل، «فقدان درونی‌سازی «امر ملی» در دستگاه آگاهی مؤثر بر سیاست‌گذاری جمعی» ماست. من در ادامه تلاش دارم تا این عبارت را توضیح بدهم. سیاست‌گذاری در حوزه عمومی، در عرصه همگانی، در سپهر مشترک، آنچه که فراتر از حکمرانان به‌مثابه دستگاه دیوان‌سالاری و فن‌سالاری کشور انجام می‌دهند – اگرچه سیاست‌گذاری حوزه رسمی سیاست و عرصه حکمرانی را هم شامل می‌شود – سیاست‌گذاری در این عرصه مهم، باید با درونی‌سازی امر ملی همراه باشد. اگر این درونی‌سازی رخ ندهد، اتفاقی که ما امروز در کشور می‌بینیم، متأسفانه گریبان‌گیر و دامن‌گیر کشور می‌شود. شما به کشورهای مختلف نگاه کنید؛ بسیاری از اینها، توش و توان ایدئولوژیک و هوش و توان نظری همسان، هم‌پا و هم‌تاب با ما را ندارند. با این حال، دچار این مشکل بزرگ شبکه گسترده جاسوسان و خائنین به وطن در این اندازه وسیع نشدند. چرا این اتفاق افتاده است؟ چرا تجربه دیگران با چنین بحرانی همراه و قرین نشده است؟ من فکر می‌کنم به دلیل این است که ما به «امر ملی» در حوزه به‌اصطلاح سیاست‌گذاری، بی‌اعتنا یا کم‌اعتنا بوده‌ایم. اما امر ملی، آن حلقه قدرتمند زنجیره تأمل‌ورزی است؛ آن بخش قدرتمند و پر توش و توان دایره مقاومت است.

آدم‌ها با سلایق مختلف، علایق مختلف، نگاه‌های متفاوت و رویکردهای گوناگون می‌توانند حامل آن باشند. ای‌بسا از صحبت من این سوء فهم پیش بیاید که من می‌گویم که مثلاً تأکید بر امر دینی در حوزه سیاست‌گذاری راه به جایی نخواهد گشود یا مثلاً می‌گویم که تأکید بر آرمان‌گرایی، مثل آرمان عدالت، آرمان‌های جهان‌وطن‌گرایانه و امت‌گرایی، اینها گره از کار ما نخواهد گشود. نه، اصلاً به این صورت نیست. اتفاقاً من عرض می‌کنم در تمام این رویکردها، در تمام این نگاه‌ها، در تمام این جلوات و جلوه‌های مختلف نحوه اندیشیدن به خود و نسبت خود با دیگری به لحاظ نظری و دانشی که مقدر و معین کردن… در تمام این تحدیدها، در تمام اینها، اتفاقاً ما باید حضور امر ملی را داشته باشیم. امر ملی باید به هرجا و هر چیزی و هر امری که ما به دست می‌گیریم، حلول بکند. این به این معناست که اگر داریم از آرمان عدالت دفاع می‌کنیم، آرمان عدالت را باید در افق ملی و علایق مردمان این مرز و بوم، در وهله نخست، فهم و درک و هضم بکنیم. اگر داریم از آزادی صحبت می‌کنیم، آزادی مربوط به اینجا و اکنون و ناشی و منشعب از امر ملی را محل دقت و موضع خود قرار بدهیم. اگر داریم از ایده‌ها و انگاره‌های آرمان‌وطنی، مثل امت‌گرایی، مثل منطقه‌گرایی، مثل اسلام‌گرایی، مثل اندیشه‌های ناظر و مُشعِر به هرآنچه معرف وجوهی از نظام آگاهی و ارزشی خود هست دفاع می‌کنیم، آن را تا می‌توانیم در وهله نخست به لحاظ نظری و در وهله بعدی، به‌عنوان یک موقعیت محل سیاست‌گذاری، با امر ملی عجین و آغشته و آمیخته بکنیم. چون امر ملی آن حلقه محکم زنجیره است که نباید ببرد و اگر ببرد، راه برای سوءاستفاده از بسیاری از این ارزش‌ها گشوده می‌شود. چه انسان‌هایی که ظاهری دین‌مدار به خود خواهند گرفت و از حسن‌نظر ما به دین‌مداران و دین‌باوران سوءاستفاده خواهند کرد و به دلیل بی‌اعتنایی به ملت و مردم ایران، درون ما نفوذ خواهند کرد و با ظاهرسازی و با رویکردی از این دست، آنگاه که نباید و سزا نیست، مثل امروز، خنجر از قفا به گُرده‌های ما فرو خواهند کرد.

بنابراین، من فکر می‌کنم اشراف به نظام‌های آگاهی در گردش در جامعه، با امر ملی، به‌گونه‌ای که این هر دو در هم به شیوه برهم‌کنشانه مرتبط بشوند، کار مهمی است که نه‌تنها اکنون، بلکه پس از عبور از این دوران، باید حتماً در دست گرفته بشود. در اینجا یک اشکالی وجود دارد و آن اشکال، اشکال نظری است. اشکال از اینجا می‌آید که ما یک درک دوگانه‌انگار یا دایکوتومیک از نسبت امر ملی و دیگر اموری که عرض کردم، مثل امر دینی، امر امت‌گرایانه، امر معطوف به آرمان‌هایی همچون عدالت، آزادی و مباحثی از این دست، در ذهن داریم. گویا امر ملی، یک موقعیت مُنعزل از آنهاست که برخی آن را برمی‌گیرند و برخی آن را برنمی‌تابند و بعد، میان ما شقاق و فاصله‌ای رخ می‌دهد که مشخص شود آیا از طرفداران امر ملی هستیم یا از مخالفان آن. من با این نگاه اساساً مخالفم. فکر می‌کنم این نگاه، معرف یک درک ساده‌اندیش و سطحی‌نگر و دارای یک عقبه لفتیستی و چپ‌نگر به موقعیت است. آنها با آن سادگی و بساطت اندیشه خود بر این باور بودند که ما یک جهان‌وطنی چپ داریم که در تعارض با امر ملی است. متأسفانه این را به دیگران هم پمپاژ کردند و ای‌بسا یک درک متأسفانه به‌ظاهر اسلامی این‌گونه هم شکل گرفت که هم خیلی با اندیشه اسلامی سازگار نیست و با آن «حب الوطن من الایمان» نمی‌خواند و سازگاری ندارد. مسئله این است که اتفاقاً نگاه دوگانه‌انگار غلط است.

امر ملی، مستقل، منعزل و مجزای از دیگر امور مربوط به ما نیست. امر ملی در کانون آنچه که به‌مثابه موقعیت‌های دیگر محل مراجعه و موضع دقت ما قرار می‌گیرد، قرار دارد. این یک امر در واقع در توازی نسبت به امور دیگر نیست؛ این بود و نبود ما به‌مثابه ایرانیان است که به اندیشه‌های دیگر مستظهریم. اگر به اسلام نظر داریم، اگر به آزادی نظر داریم، اگر به عدالت نظر داریم، باید در کُنه پدیدارشناختی آن نظر داشت که ملت ایران و حضور تاریخی ایرانی قرار دارد. و این نکته‌ای بود که در این مجال قصد طرح آن را داشتم؛ یعنی رفع تعارض از نگرش دوگانه‌انگار و فهم امر ملی به‌مثابه کانون این مسئله، اکنون هم که در بحبوحه این حمله دشمنان قرار داریم، باید به امر ملی توجه کنیم؛ نه به دلایل ناشی از لحاظ موقعیت و به شیوه‌ای صرفاً استراتژیک تا بتوانیم یک دست‌مایه فراخ‌تر و گشاده‌تر و بزرگ‌تری فراهم بیاوریم تا همگان را شامل بشود. نه، اصلاً و ابداً. به این دلیل که امر ملی در کُنه نسبت ما با هم قرار دارد. اتفاقاً در سختی و صعوبت، به آن حضور که معرف مخرج مشترک و عرصه مشاعه فراگیر یافته نزد همه و همگان است، باید برگردیم. چون این آن چیزی است که ما هستیم و بعد از این هم باید این کار را بکنیم.

/انتهای پیام/

نویسنده :
عبدالمجید مبلغی