در گفتگو با حسین ایمانی‌جاجرمی مطرح شد؛
جامعه‌شناسی که نظری کار می‌کند، معمولا با مسائل واقعی تماس و برخوردی ندارد و مباحث را خیلی در سطح کلان و عام طرح می‌کند. وقتی در حوزه شهری کار می‌کنید و درگیر بحث‌های مربوط به برنامه‌ریزی می‌شوید، با چالش مواجه می‌شوید، مثلا از من خواسته شده بود برای مشکل هویت شهر‌ها و تشویق مشارکت یا افزایش سرمایه اجتماعی، فکری کنم. من نمی‌توانستم حرف‌های کلان بزنم و بگویم باید مشارکت را تشویق کرد.
به گزارش «سدید»؛ ما همیشه با مفهوم سرمایه اجتماعی در مباحث علوم اجتماعی روبه‌رو بوده‌ایم، اما چرایی و چگونگی ارتباط با این سرمایه اجتماعی ذیل مفهوم توسعه، دگردیسی زیادی به‌همراه داشته است، به‌گونه‌ای‌که پیش‌فرض‌هایی همیشه نادیده گرفته شده، این پیش‌فرض‌ها را می‌توان زیرساخت اجتماعی نام برد که در نحوه مواجهه با سرمایه اجتماعی تاثیر دارد. به همین جهت سراغ حسین ایمانی‌جاجرمی، مترجم کتاب «کاخ‌هایی برای مردم» رفتیم تا در باب این کتاب و چرایی عدم توجه به این پیش‌فرض‌ها گفتگو کنیم. مشروح این گفتگو را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

درباره کتاب کاخ‌هایی برای مردم توضیح اجمالی بفرمایید. چرا به‌سمت ترجمه این کتاب رفتید؟
من به‌عنوان مشاور اجتماعی با شرکت عمران شهر‌های جدید که مسئول توسعه شهری در کشور است، همکاری می‌کردم. مشکلی که در شهر‌های جدید وجود دارد مساله سازمان اجتماعی آن شهر‌ها و تعلق و مشارکت است. دنبال سیاستی بودم که این مسائل را به‌نوعی سروسامان دهیم به‌خصوص که مساکن مهری در این شهر‌ها ساخته شده بود و ساکنان جدیدی در این شهر‌ها مستقر می‌شدند که با جمعیت اصلی تفاوت‌هایی از نظر طبقه اجتماعی داشتند؛ بنابراین دنبال هم نظریه و هم سیاست بودم. من از خوانندگان دائمی سایتی به نام city lab هستم که خبر‌های مربوط به حوزه‌های مختلف مباحث شهری اعم از معماری، اقتصاد، اجتماع، حمل‌ونقل و... در آن درج می‌شود. این سایت به‌روز است. یک مصاحبه‌ای با آقای کلایننبرگ درباره کتابی که چاپ کرده بود، دیدم. کتاب کاخ‌هایی برای مردم را در آنجا دیدم و متوجه شدم این همان چیزی است که نیاز داریم. یعنی به‌نوعی پیوند بین فضا و امر اجتماعی است. شما برای اینکه سرمایه اجتماعی داشته باشید و بتوانید آدم‌ها را تشویق کنید به اینکه با همدیگر در ارتباط باشند، دوستی برقرار شود و معاشرت کنند، فضایی مناسب برای این کار نیاز دارید. مکانی را می‌خواهید که خدمات عمومی رایگان عرضه کند. به هر حال این امر زیرساختی برای عرصه اجتماعی نیاز دارد که آنجا مساله زیرساخت اجتماعی مطرح شده بود و من کتاب را تهیه کردم. آن زمان هنوز امکان دسترسی به نسخه الکترونیک نبود. وقتی کتاب را مطالعه کردم، دیدم بحث‌های خیلی خوبی طرح شده است. جامعه ما هم به‌نوعی با مسائلی که در کتاب گفته شده مثل شکاف طبقاتی و قطبی شدن شهر‌ها و افزایش مسائل اجتماعی و... مواجه است، بنابراین تصمیم به ترجمه آن گرفتم. دو سالی هم وقت من را گرفت. برای ترجمه هم وقت گذاشتم. این‌ها از کتاب‌هایی نیست که به‌راحتی بتوانید ترجمه کنید. کلی مسائل جزئی فرهنگی دارد. این‌ها را باید مترجم بفهمد بعد بتواند به فارسی برگرداند. کتاب خوشبختانه چاپ شد و با استقبال هم مواجه شدیم. کتاب بحث‌های نو و جدید و به‌روزی را مطرح کرده است.

مساله‌ای که وجود دارد این است که وقتی با جامعه‌شناسان و مردم‌شناسان داخل کشور صحبت می‌کنیم این زاویه دید آقای کلایننبرگ را نمی‌بینیم که برای یک طبقه زیرساخت اجتماعی تعریف کنند. زیرساخت اجتماعی را اولین‌بار در این کتاب می‌بینیم. زیرساخت اجتماعی چگونه قابل تعریف است؟ چه برداشتی از این می‌شود؟ چه کمکی به جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی شهری می‌کند؟ یکی از ضعف‌های ما این است که به این حوزه توجه نکرده‌ایم و به سبک قدیم خود به‌سمت شهر‌ها و مسائل شهری رفته‌ایم.
معمولا این مساله را کسانی متوجه می‌شوند که کار عملی هم بکنند یعنی جامعه‌شناسی که نظری کار می‌کند، معمولا با مسائل واقعی تماس و برخوردی ندارد و مباحث را خیلی در سطح کلان و عام طرح می‌کند. وقتی در حوزه شهری کار می‌کنید و درگیر بحث‌های مربوط به برنامه‌ریزی می‌شوید، با چالش مواجه می‌شوید، مثلا از من خواسته شده بود برای مشکل هویت شهر‌ها و تشویق مشارکت یا افزایش سرمایه اجتماعی، فکری کنم. من نمی‌توانستم حرف‌های کلان بزنم و بگویم باید مشارکت را تشویق کرد، آن مدیر مربوطه می‌گفت من هم می‌دانم باید مشارکت را تشویق کرد، ولی چطور؟ آن مدیر باید در این حوزه چه کند؟ این‌ها بحث‌های بین‌رشته‌ای است. یعنی شما می‌بینید کسانی در این حوزه‌ها کار می‌کنند که شهرسازی، اقتصاد شهری، جامعه‌شناسی شهری، انسان‌شناسی شهری را می‌شناسند، لذا این بحث‌ها، چنین الزاماتی را می‌طلبد. کسانی که هم در دانشگاه و هم در دستگاه‌ها هستند و کسانی که کار اجرایی می‌کنند دنبال این بحث‌ها می‌روند. یعنی شاید این مساله بدین موضوع برگردد که تعداد زیادی از جامعه‌شناسان ما با مسائل عملی برخوردی ندارند.

اما اینکه زیرساخت اجتماعی چیست تا جایی که من فهمیدم، کتاب را برای بحث‌های نظری ترجمه نکردم و دنبال حل مساله بودم و خودم روی این فکر می‌کردم. اتفاقا، چون نیاز را فهمیده بودم، متوجه شدم بحث‌هایی که در این کتاب طرح شده به کار ما می‌آید، هرچند باید متوجه باشیم او از جامعه دیگری صحبت می‌کند و مسائل جامعه ما متفاوت است، عینا همه چیز‌هایی که او می‌گوید را نمی‌توانیم در جامعه ایران دنبال کنیم، ولی از نظر طرح بحث و مسائلی که آنجا مطرح می‌شود، مثل شکاف طبقاتی، افزایش اعتیاد، پیر شدن جمعیت، فاصله طبقاتی بین افراد، منزوی شدن برخی محلات و... در شهر‌های خود شاهد هستیم که کم‌وبیش اتفاق افتاده است. این کتاب به‌نوعی می‌تواند برای ما نگاه به یک تجربه باشد و می‌توان از آن درس گرفت یعنی به جای اینکه خود هزینه کنیم می‌توانیم از آن تجربه درس بگیریم. آقای کلایننبرگ از جامعه‌شناسان منتقد و به‌شدت ضدترامپی بود. در توئیتر او را دنبال کردم و دیدم علیه سیاست‌های ترامپ توئیت می‌زد و هشدار می‌داد. ایشان همان بحث‌های رابرت پاتنام-که بحث سرمایه اجتماعی را مطرح کرد و هشدار داد جامعه آمریکا با توجه به اینکه سرمایه اجتماعی در آن کاهش می‌یابد، ممکن است انسجام و توانایی خود را از دست بدهد- را دنبال می‌کند و نسبت به آن هشدار می‌دهد. از این بابت هشدار او برای آمریکایی‌ها درست است، اما به درد ما نیز می‌خورد. ما متوجه می‌شویم جامعه آمریکا با چه کاستی‌های عمده‌ای مواجه است و جامعه به‌شدت قطبی شده و درحال فروپاشی است، البته به‌نحوی که این آقا تصویر می‌کند. وضع با توجه به بحث‌هایی که در کتاب می‌شود، بحرانی است و ما باید مراقب باشیم در این چاله‌هایی که کشور‌های توسعه‌یافته در آن افتاده‌اند، نیفتیم. اگر چشم‌بسته راه آن‌ها را دنبال کنیم و اجازه دهیم اقتصاد بازار خود را بر همه‌چیز تحمیل کند، یا مردم را فراموش کنیم یا فقرا را نادیده بگیریم، آن بلا‌ها سر ما نیز خواهد آمد؛ لذا به‌نوعی می‌توان پیشگیری کرد.

این‌که زیرساخت اجتماعی چیست؛ چند مساله دارد. اولین مساله این است که شما فضا می‌خواهید برای اینکه نه فضا خصوصی باشد و نه خیلی دولتی باشد. یعنی شما یک فضایی را لازم دارید که آدم‌ها بتوانند در آنجا حضور داشته باشند صرف‌نظر از اینکه طبقه و درآمد آن‌ها چه باشد و چه جنسیتی دارند. به‌نوعی یک فضای عمومی و بازی را لازم دارد که باید تعریف‌شده باشد یعنی دقیقا حد و حدود داشته باشد مثل پیاده‌رو، پارک، زمین بازی کودکان، زمین ورزش، محوطه مکان مذهبی و... مثلا نمی‌توانید مسجد را بدون محوطه بسازید. اگر مسجد بدون محوطه بوده از زیرساخت اجتماعی خارج می‌شود. مثلا نمی‌توانید مدرسه بدون حیاط و زمین ورزشی بسازید که اگر این‌چنین بسازید، از حالت زیرساخت اجتماعی خارج می‌شود. این‌ها نکات جزئی و مهمی است که بدان توجه نمی‌کنیم و عدم توجه به این نکات اثراتی در پی دارد. جالب است که در این کتاب بحثی مطرح می‌شود که برخی مدارس این امکان را فراهم می‌کردند که والدین بعد از اینکه بچه‌ها را به مدرسه می‌رساندند، نیم‌ساعتی با همدیگر گفتگو کنند، یعنی چنین فضایی را درنظر گرفته بودند که باعث ایجاد شبکه‌های دوستی بین والدین شده بود. این شبکه‌ها به والدین کمک می‌کردند که برای حل مشکلات فرزندان خود از همدیگر چاره‌جویی کنند، این‌ها بسیار به آدم‌ها کمک می‌کند. ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم همه‌چیز را دولت یا بخش خصوصی حل‌وفصل کند. کمک آدم‌ها به همدیگر تاثیرگذار در حل مشکلات شخصی آنهاست.

مثلا کتابخانه‌های آنجا فقط جایگاه عرضه کتاب نیستند، به‌نوعی خانه فرهنگ است یعنی خدمات مختلف به سالمندان، مادران بچه‌دار و... می‌دهد. افراد اطلاعات زیادی کسب می‌کنند و مشکلات شخصی آن‌ها تا اندازه زیادی حل می‌شود، یعنی این فضا‌ها چنین خاصیت‌هایی دارد.

نکته دوم مکان است یعنی علاوه‌بر فضا تا جایی که من دریافتم یک سازمانی را لازم دارید که خدمات ارائه دهد. مثلا پارک ساختیم، ولی این پارک یک سرای محله لازم دارد که آنجا برنامه اجرا شود که آدم‌ها تنها برای تفریح به پارک نیایند. مثلا آنجا ساختمانی همچون کتابخانه باشد که خدمات ارائه دهد و رفت‌وآمد افراد به پارک منظم شود؛ بنابراین شما یک نهاد و یا سازمان را در آن فضا لازم دارید. این تعریف ساده و قابل فهم از زیرساخت اجتماعی است. این می‌تواند رایگان یا پولی باشد. زیرساخت اجتماعی تجاری هم داریم مثلا کتابفروشی‌ها یک نوع زیرساخت اجتماعی تجاری هستند یا سالن‌های آرایشی زیرساخت اجتماعی پولی است. به نظر من بهتر است این‌ها عموما مجانی باشند، چون ممکن است در جامعه‌ای زندگی کنید که آدم‌های زیادی از نظر منابع درآمدی دچار محدودیت باشند و امکان استفاده از زیرساخت‌های تجاری برای آن‌ها فراهم نباشد؛ لذا بهتر است این‌ها رایگان باشند. در تهران یکی از دوستان ما روی خانه‌های سرای محلات تهران و خانه اسباب‌بازی کار می‌کرد. دیده بود در محلات شمال شهر این خانه‌های اسباب‌بازی اصلا مشتری ندارد. یعنی مراجعه‌کننده‌ای به خانه اسباب‌بازی نمی‌آید که بچه را بیاورد و با آن اسباب‌بازی‌ها بازی کند، ولی در مناطق جنوب‌شهر تهران این‌ها لیست انتظار دارند یعنی بچه باید ثبت‌نام کند و ۵-۴ روز بعد نوبت او شود، چون مراجعه‌کننده زیادی وجود دارد؛ بنابراین ایجاد زیرساخت‌های اجتماعی برای محلاتی که مردم محروم هستند و وضع مالی خوبی ندارند وظیفه دولت یا شهرداری است که آن‌ها را به رایگان فراهم کند.
 
انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha