گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ حذف گالریها، نمایشگاهها و جشنوارههای هنری همراه با عدم امکان بازدید آثارهنری توسط مردم موجب شده تا بخشی از معیشت جامعه هنری و به طور کلی اقتصاد هنر در کشور با مشکل جدی روبرو شود. در همین رابطه داود یاراحمدی؛ کارشناس ارشد اقتصاد هنر در گفتوگویی به چرایی وضعیت اقتصادی هنر و هنرمندان در کشور و همچنین راه حلهای پیشنهادی به منظور رهایی از وضع موجود در دوران کرونا پرداخته است.
یاراحمدی فارغ از تخصص در چندین حوزه هنری، با برگزاری نمایشگاههای مختلف همچون آرتونیست سابقه درآمدزایی از مقوله هنری در حوزههای مختلف را در کارنامه خویش دارد. مشروح این گفتگوگو از منظر شما میگذرد:
به عنوان اولین سوال، اقتصاد هنر و جامعه هنری در کشورمان چه اثرپذیریهایی نسبت به شیوع بیماری کرونا را در سالهای گذشته در خود دیده است؟
به نظرم، از ابتدای شیوع بیماری کرونا مسئولین وقت این گونه میپنداشتند که کرونا ۶ ماه آینده از بین میرود و به همین منظور هیچ گونه برنامه ریزی بلندت مدتی در حوزههای مختلف اثرپذیر نسبت به شیوع کرونا در پسا ذهنشان ایجاد نکرده بودند. یکی از حوزههای آسیب پذیر نسبت به شیوع کرونا همین مساله فرهنگ و هنر در کشور بوده به نحوی که در ابتدای امر حدود ۸۰ درصد از هنرمندان کشور دچار مشکلات عدیده مالی شده بودند. اگر با یک مثال ساده بخواهم اثرگذاری بیماری کرونا را شرح بدهم؛ حذف یا تعطیلی نمایشگاهها و جشنوارههای هنری است. برگزاری جشنوارهها و نشستهای هنری همواره با حاشیههای درآمدزایی همچون طراحی دکور، کارگردانی، داوری، تبلیغات پیرامونی، استاد مدعو و... همراه بوده که هرکدام از آنها درآمدزایی مقرون به صرفهای را ایجاد میکرد. پس از همه گیری کرونا، بخشهای درآمدزای هنری و همچنین آثار هنری همچون تئاتر که نیازمند حضورمردم در اماکن عمومی بوده؛ ضررهای مالی کلانی را متحمل شدند.
چالش تغییر برنامه ریزی نسبت به چگونگی توجه به اقتصاد هنر پس از شیوع بیماری کرونا، به یک چالش فراگیر میان همه کشورها تبدیل شده، چرا کشور ما در این زمینه نسبت به سایر کشورها یک نوع عقب ماندگی مدیریتی داشته است؟
پیرامون عقب ماندگی مدیریتی در حوزه اقتصاد فرهنگ بهتراست بگویم که سهل انگاری مدیریتی به صورت خواسته یا ناخواسته شکل گرفته، چرا که ما قوانین حمایتی از مساله هنر و هنرمند در کشورمان کم نداریم
پیرامون عقب ماندگی مدیریتی که بدان اشاره کردید بهتراست بگویم که سهل انگاری مدیریتی به صورت خواسته یا ناخواسته شکل گرفته، چرا که ما قوانین حمایتی از مساله هنر و هنرمند در کشورمان کم نداریم. در سال ۸۲ و در مجلس مصوبهای به تصویب رسیده بود که بر اساس آن نیم درصد اعتباردات دستگاههای دولتی به خرید آثار هنری اختصاص یابد، ولی کسی این مساله را عملیاتی نکرد. در اکسپوی تهران که در سال ۸۳ برگزار شد؛ این مساله دوباره پیگیری شده بود، ولی متاسفانه دستگاههای دولتی تمکین نکردند و دولت وقت نیز دستگاهها را با قوه قهریه خود ملزم به خرید این آثار نکرده بود. این مسالهای که بنده بدان اشاره میکنم سه دوره تاییدیه مجلس را به همراه خود داشته، ولی همچنان هیچ گونه اقدامی شکل نگرفته است. خب این سهل انگاری مدیریتی است که میتوانست با تحققش بخش اقتصاد هنر را به خصوص در دوران کرونا متحول سازد.
با توجه به آمارهای ارائه شده، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در بازه شیوع کرونا، حمایتهای مالی و تسهیلاتی متعددی را برای جامعه هنری در نظر داشته، آیا این مساله خود یک نوع برنامه ریزی کوتاه مدت به منظور حفظ چرخه هنری کشور نیست؟
عدم آگاهی و شناخت نسبت به مساله اقتصاد هنر موجب شده تا مدیران فرهنگی به جای ساماندهی وضعیت اقتصادی هنرمندان با ایجاد زیرساختهای مناسب جهت دیده شدن وفروش آثار، به سمت رویکردهای یارانهای محور و یا متاسفانه صدقهای محور بروند.
اتفاقا به نظرم یکی از اشتباهات وزارت ارشاد دولت روحانی در نظر گرفتن مبالغی به هنرمندان از صندوق هنرمندان بوده است. عدم آگاهی و شناخت نسبت به مساله اقتصاد هنر موجب شده تا مدیران فرهنگی به جای ساماندهی وضعیت اقتصادی هنرمندان با ایجاد زیرساختهای مناسب جهت دیده شدن وفروش آثار، به سمت رویکردهای یارانهای محور و یا متاسفانه صدقهای محور بروند. وقتی یک هنرمند درآمدی نداشته باشد با دریافت وامهای کلان نیز قادر نخواهد بود تا بازپرداخت اقساطش را به موقع انجام دهد. به نظرم از آن جایی که راحتترین کار ماهی دادن به دست هنرمندان بوده تا ماهی گیری یاد دادن؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گزینه اول و راحتترین گزینه را انتخاب کرده بود. این همان شیوه غلطی است که موجب شد تا ۸۵ هزار عضو صندوق اعتباری هنر، هنرکارتی با مبلغ تقریبا ۳ میلیون تومان دریافت کنند و این عدد از نظر شانیت هنرمند نیز یک نوع توهین به حساب میآید. پرداخت این هنرکارت ها در واقع حرمت هنرمند را میشکند تا اینکه بخواهد دردی از آن را دوا کند.
با توجه به صحبتهای شما، برای رهایی از این رویکرد یارانه محور یا صدقه محوری که اشاره کردید، چه تغییراتی از نظر نگرش مدیریت فرهنگی باید شکل گیرد؟
باید نوع نگاه اقتصادی به مساله هنر در نگرش مسئولین تغییر پیدا کند. شاید تفاوتها را بتوان در وجوه متمایز اقتصاد کینزی با اقتصاد کلاسیک مشاهده نمود. در واقع نظریههای کینزی و کلاسیک موجب تغییر سیاستهای دولت میشود. در اقتصاد کلاسیک از بدهی دولتی بیزار بوده و معتقداست که اقتصاد برای تنظیم خود بهتراست بدون دخالت دولتمردان در حوزههای مختلف، تنها بماند. در اقتصاد کینزی رسما به دخالت دولت و استقراض آن پرداخته و به نقش فعال اقتصادی دولت در حوزههای مختلف میپردازد. متاسفانه آنچه در حوزه اقتصاد هنر در کشور رخ داده مساله تصدی گری فرهنگی بوده که مبنای اقتصاد کینزی است. در واقع دولتها که وظیفه تنظیم گری ارتباطات را برای سهولت فعالیت هنرمندان دارا میباشند خود به مجریان حوزه هنر تبدیل شده اند و این امر نه تنها رقابت را سخت کرده بلکه نظم موجود در چرخه اقتصادی را برهم زده است. نمونهای از تنظیم گری را در سوالات پیشین اشاره کردم که مسیر حرکت هنرمندان را در راستای درامدزایی به شدت آسان میکند. اقتصاد هنر خود چرخهای داشته که بدون دخالت دولت مردان نیز قابلت چرخیدن را دارد.
با همه کاستیها و انتقادات مطرح شده نسبت به بایدها و نبایدهای مدیریت فرهنگی کشور در دوران کرونا، پیشنهادات شما برای بهبود اقتصاد هنر در دوران کرونا چیست؟
من چهار طرح را به صورت همزمان برای مساله اقتصاد هنر پیشنهاد میکنم که اگر این طرحها اجرایی شود نه تنها مساله اقتصاد هنر در دوران کرونا بلکه در آینده کشور نیز تضمین خواهد شد. در مساله فرهنگ و هنر نباید نگاه ما سلولی و کوتاه مدت باشد، چرا که اثرگذاری هنر در کشور یک اثرگذاری بلند مدت بوده و نیازمند تمهیدات برنامه ریزی شده بلند مدت است. اما طرحهای پیشنهادی بنده عبارت اند از:
/انتهای پیام/