به گزارش «سدید»؛اساس حوزههای علمیه فقه و فقاهت است و به تصریح امام خمینی(ره) بیشترین عنایت حوزههای علمیه باید به فقه و فقاهت باشد. فقه، تئوری اداره انسان و جامعه از گهواره تا گور است و استخوان بندی حیات اجتماعی و سیاسی نظام اسلامی تلقی میشود.
تنها در سایه عمل به فقه اسلامی است که میتوانیم جامعهای اسلامی بسازیم و به سوی تمدنسازی شتاب و سرعت بگیریم. در نوشتار حاضر به برخی شاخصههای فقه تمدن ساز و پویا و راهکارهایی برای نقشآفرینی فقه در عرصه اجتماع اشاره شده است.
فقه و فقاهتی که تمدنساز و نظامساز باشد و بتوان امروز با آن یک جامعه وحکومت را اداره کرد، شاخصهها و ویژگیهایی باید داشته باشد که با الهام از اندیشههای امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب به هفت ویژگی مهم بهصورت خلاصه اشاره میشود:
1- فقه حکومتی و نظام ولایی
فقه و فقیه در ساحت تمدنی باید به همه ابواب طهارت تا دیات و نیز ابواب جدید حکومتی و تمدنی بنگرد و اساساً گزارههای فقهی را ناظر به تمام ساحتهای دین و علوم مرتبط دینی و نیز ابواب دیگر فقهی بهصورت یک منظومه و نظام منسجم برای اداره یک جامعه استنباط کند.
اساساً حکومت در مکتب امام خمینی، فلسفه عملی تمام دین و تمام فقه است لذا احکام میبایست ناظر به حکومت و نیز مقام عمل و اجرا اجتهاد شوند.
مرحوم امام در تعبیری میفرمایند: «الاسلام هو الحکومه....» یعنی حقیقت اسلام و فلسفه عملی دین، ساختن یک حکومت دینی و الهی است.
همچین بهصراحت در بیانی میفرمایند: «حکومت در نظر مجتهد واقعی فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشاندهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است، فقه، تئوری واقعی و کامل «اداره انسان» از گهواره تا گور است.» (صحیفه امام ،ج21، ص289)
۲- موضوع شناسی تخصصی
در گذشته این تلقی وجود داشت که اساساً کار فقیه، پرداختن به موضوع و موضوع شناسی نیست، بلکه استنباط و بیان حکم، وظیفه اوست، اما امروزه موضوعات مانند گذشته (به طور مثال غناء، غش در معامله، غیبت و...) بسیط و ساده نیستند بلکه پیچیده بوده و در بسیاری از مواقع از سنخ پلتفرمها و ساختارها هستند و مجمع چند عنوان بسیط میباشند و عناوین متعددی بر آنها صدق میکند؛ لذا فقیه باید تخصصی و بسان یک متخصص وارد موضوع شناسی بشود، مانند کاری که شهید صدر(ره) در اقتصادنا انجام دادند و بسان یک اقتصاددان و به نحو تخصصی به موضوعشناسی پرداختند.
۳-رویکرد اجتماعی فقاهت
اساساً فقه و فقیه میبایست از ساحت فردی فراتر رود و با رویکرد اجتماعی و برای پاسخگویی به نیازهای یک جامعه و حکومت به استنباط بپردازد و موضوع فقه را صرفا فعل مکلف تلقی نکند، بلکه در موضوع فقه توسعه دهد و آن را به فعل جامعه و یک جماعت ارتقاء بخشد.
لازم به ذکر است که در فقه و فقاهت اجتماعی نیاز به بهره بردن مضاعف از آموزههای قرآنی وجود دارد، زیرا ما آیات بسیاری داریم که مربوط به حیات اجتماعی انسان است.
۴-اهتمام به روششناسی اجتهاد بهویژه مکتب تحلیل
با توجه به ازدیاد و گسترده شدن پرسشهای مورد نیاز نظام و جامعه و انباشت این استفهامات، نیاز به پاسخگویی وسیع و متقن بنابر اصول اجتهادی و سرعت عمل در فرایند استنباطات بیش از پیش وجود دارد. این مهم- یعنی این نحوه از پاسخگویی مطلوب- تنها با اهتمام بیشتر به روششناسی اجتهاد محقق میشود. اگر روش شناسی اجتهاد در حوزههای علمیه رایج میشد، به تصریح اساتید بزرگ، اکثر طلاب میتوانستند مجتهد شوند و سرعت نیل طلبه به ملکه شریفه اجتهاد چند برابر میشد.
در میان مکاتب اجتهادی و استنباطی، مکتب قم یا به عبارت دیگر مکتب تحلیل یاتراکم ظنون برای وصول به فقاهت تمدنی مناسبتر و مطلوبتر است، زیرا فقیه در این نوع از فقاهت، تمام سعی خود را به کار میگیرد تا به حکم واقعی و نظر معصوم(ع) برسد ولو اینکه از کنار هم قرار دادن «لاحجت»ها مثل خبر ضعیف، شهرت فتوایی، اجماع منقول، گزارههای متعارف تاریخی و... بهره ببرد و از مجموعه آنها به اطمینان رسیده و مطابق اطمینان خود فتوا دهد؛ فقهایی مانند شیخ انصاری، آیتالله بروجردی و امام خمینی(ره) بنابر همین مکتب تحلیل، اجتهاد و استنباط میکردند. در مقابل، فقیه در مکتب نجف یا به عبارت دیگر مکتب صناعت محور،
به سرعت بهدنبال اصول عملیه و بهدست آوردن حکم ظاهری میرود؛ بطور مثال تا اشکال سندی روایت ضعیفی را میبیند آن را کنار میگذارد و در فرض فقدان ادله دیگر به سراغ اصول عملیه و حکم ظاهری میرود؛ فقهایی مانند آیتالله خویی و آیتالله ایروانی بنابر همین مکتب صناعت محور و مکتب نجف اجتهاد میکردند.
امید است که فضلای جوان و مجتهد، اهتمام بیشتری به مقوله روش شناسی اجتهاد داشته باشند و مسیر آتی و تاریخی اجتهاد و فقاهت را با درخشش مضاعف رقم بزنند.
۵- بهرهگیری از فقه النظریه و ابتکارات شهید صدر
ما در فقاهت تمدنی به دنبال کشف مکاتب اسلامی لازم مثل مکتب اقتصادی، مکتبتربیتی، مکتب مدیریتی و... برای اداره جامعه هستیم. مرحوم شهید صدرقائل بودند که در هر باب فقهی، پیوستهای منظم و خطوط کلی پنهانی هست که اگر فقیه بتواند این خطوط و پیوستهای پنهان را کشف کند، میتواند مکتب اسلامی آن عرصه و باب را ارائه کند.
آیتالله شهید صدر، نمونهای از این تلاش را در کتاب «اقتصادنا» به نمایش گذاشتند که مناسب است فضلا و اساتید مسیر ایشان را ادامه دهند و از فقه النظریات برای ارائه فقه و فقاهت تمدن ساز بهره ببرند.
۶- اشراب جهانبینی در فقه
زمانی میتوانیم از یک فقه و فقاهت برتر که میتواند پاسخگوی نیازهای نظام و انقلاب اسلامی باشد صحبت کنیم که اساساً بتوانیم فلسفه، کلام و عرفان را در فقه امتداد دهیم. امتداد حکمت و فلسفه را باید در فقه و فقاهت برتری که پیوند عمیق و عملی با جهانبینی دارد، رقم زد. اساساً فقه است که قدرت حکمرانی دارد و میتواند به ما گزارههایی دهد تا با آن بتوان یک جامعه را اداره کرد. در امتداد فلسفه و حکمت، توجه به دلالتهای التزامی و لوازم گزارههای عقلی و تأثیر این گزارهها در قضایای فقهی ضروری است. در این زمینه فضلا و اساتید را به بیانات مرحوم میرزا محمد حسین غروی نائینی در «کتاب تنبیه الامّه و تنزیه الملّه» ارجاع میدهم و به همین اشاره بسنده میکنیم.
۷- بصیرت اجتماعی و سیاسی و ملاحظه مضاعف عنصر زمان و مکان
فقهی که ادعای تمدنسازی دارد و بنای آن را دارد که اداره یک حکومت و بلکه اداره جهان را بدست بگیرد، نیازمند مجتهد و فقیهی است که با بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری بتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و پیامدهای اجتماعی و سیاسی و نتایج فتاوا در زمانه خود را به خوبی بشناسد. این سطح از فقاهت با اجتهاد مرسوم در حوزههای علمیه و علوم معهود فاصله دارد.
امام خمینی در منشور روحانیت فرمودند: «اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نمیباشد؛ بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها هم باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و بهطور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمیتواند زمام جامعه را به دست گیرد.»
۸- تخصصمحوری و اهتمام به فقه و فقاهت تخصصی
با توجه به نیاز فراوان جامعه و نظام اسلامی به علوم متکثر و متعدد و نیز گسترده شدن و عمق مضاعف علوم، امکان فعلیت ملکه اجتهاد در تمامی عرصهها و نیز ظهور و بروز و امتداد گسترده عینی این ملکه برای یک فرد و یک شخص، تقریبا و ای بسا تحقیقا محال مینمایاند، لذا هر فاضلی به فراخورِ استعداد خویش، شرایط و نیاز زمانه، باید وارد یکی از عرصههای تخصصی فقه و فقاهت بشود. در حقیقت این عصر، عصر تخصصمحوری است و تنها در بستر این مهم میتوان به عمق و غایات مطلوبی از علوم دسترسی پیدا کرد.
امروزه در بستر حوزههای علمیه، فقههای تخصصی متعددی در حال پیدایش و رشد و نموّ هستند؛ مانند: فقه الحکومة، فقه السیاسة، فقه الثقافة(فرهنگ )، فقه الاجتماع، فقه الفنّ (هنر)، فقه التمدّن، فقه السایبریتیکا (فضای مجازی)، فقه الصّحة و الطّب، فقه الإدارة و فقه رسانه و...
در پایان لازم است بر ضرورت و اهمیت یکی از این عرصههای تخصصی فقاهت تأکید کنیم و آن «فقه الادارة» است که در حقیقت فقه مدیریت اسلامی میباشد. این تأکید به این دلیل است که اساساً موضوع این عرصه مهم فقهی، جماعت، سازمان و تشکیلات است و از طرفی معجزه علمای دین در عصر منتهی به ظهور حضرت حجت(ع) از سنخ اجتماع قلوب و اجتماع افکار و ارادههاست و این اجتماعهای سهگانه در حقیقت حد مطلوبِ یک تشکیلات حقیقی و اسلامی را رقم میزند.
مرحوم آیتالله العظمی شاهآبادی(استاد عرفان امام خمینی) در شذرات المعارف، زمان نزول برکات الهیه و انوار قدسیه عرشیه بر زمین را مقارن با تشکیل عرش اتحاد قلوب اولیای الهی در زمین میداند. این تأثیر فوقالعاده اجتماع قلوب و جماعتسازی است. میتوان آخرالزمان را عصر جماعتسازی و اجتماعسازی معرفی کرد.
لذا بسیار مطلوب است که بخشی از عرصه تفقه خودمان را موضوع اجتماع و جماعت قرار دهیم.
/انتهای پیام/