به گزارش «سدید»؛ بیست و دومین قسمت برنامه تلویزیونی سوره به موضوع «انسان محوری دینی و نسبت آن با محیط زیست» اختصاص داشت. میهمان این برنامه مسعود شاورانی عضو هیئت علمی دانشگاه مذاهب اسلامی بود.
اما پیش از آغاز گفتگوی اصلی برنامه در پی درگذشت آیت الله حاج شیخ حسین گرایلی، از علمای مشهد و امام جماعت مسجد گوهرشاد، دیانی گفتگوی کوتاهی با محمد طاهر گرایلی فرزند این عالم انجام داد و درباره شان علمی آیت الله گرایلی با وی گفتگو کرد. گرایلی پدرش را استاد روایات صلوات معرفی ویکی از روایتهای ایشان را ذکر کرد.
بعد از این گفتگوی کوتاه دیانی گفتگوی خود با شاورانی را آغاز کرد و از وی پرسید که چه چشم اندازی از بحران محیط زیستی جهان معاصر دارید؟
شاورانی گفت: امروزه در کشورهای مختلف بحث آسیبهای زیست محیطی مثل گرم شدن کره زمین، ایجاد گازهای گلخانهای و …مطرح است که این آسیبها منجر به انعقاد تفاهمنامههای بین المللی شد. در کشور خودمان هم با بحثهای محیط زیستی بسیاری مواجه هستیم مثل خشک شدن دریاچه ارومیه یا از بین فتن جنگلهای شمال. مهمترین راه حل برای جلوگیری از آسیبهای زیست محیطی آموزش و تغییر رفتارهای انسان است، چون انسان است که موجب نابودی کره زمین میشود بنابراین باید جایگاه انسان را در تعامل با محیط زیست روشن کرد.
وی افزود: در سال ۱۹۶۶ یکی از اساتید تاریخ آمریکا به نام لین وایت روی موضوع تاریخ تکنولوژی و فناوری کار میکرد، وی در یکی از سخنرانی هایش از دین مسیحی غربی و مسیحی شرقی سخن گفت و مطرح کرد که در دین مسیحیت غربی آموزههایی وجود دارد که این آموزهها موجب تخریب و آسیبهای زیست محیطی شده است برای مثال هم از آفرینش آدم و حوا و نقطه صفر پیدایش استفاده میکند و میگوید در کتاب آفرینش خدا خطاب به انسان میگوید ما این زمین را برای تو آفریدیم و شما میتوانید از آن به دلخواه خودتان بهرهمند شوید. تاکید لین وایت روی این موضوع است که مسیحیت غرب قائل به رازآلودگی جهان است و مومنان غربی باید این رازآلودگی را کشف کنند مثل راجر بیکن که در حوزه نورشناسی و رنگین کمان کار کرده و یک پدیده طبیعی و هنری را به یک مبحث علمی تبدیل میکند. به همین ترتیب راهبان و کشیشان مسیحی شروع به تدوین الهیاتی به نام الهیات طبیعی میکنند که در آن به دنبال پیدا کردن برهانهای نظم هستند و از طریق این نظم اثبات کنند که خدای عالم و قدرتمندی وجود دارد. به عقیده لین وایت این الهیات طبیعی به یک پدیده علمی خشک و بی رحم گرایش پیدا میکند و علم جدید ساخته میشود.
عضو هیئت علمی دانشگاه مذاهب اسلامی ادامه داد: اومانیستها به قبل از مسیحیت بازگشت میکنند و بعد از دوران رنسانس اصلاحات مذهبی پیش میآید و مذهب پروتستان پایه گذاری میشود و این جریان پایهای برای علم گرایی میشود. در کتاب «علم و دین» ایان باربور که در ایران هم ترجمه شده به طور مفصل این موضوعات توضیح داده شده است. لین وایت ماهیت و سرشت علم جدید را یک سرشت مسیحی میداند. راه چاره لین وایت این است که دین مسیحیت نمیتواند مشکلی که به واسطه تکنولوژی پیش امده را حل کند. او معتقد است که به کمک فناوری جدید نمیتوانیم محیط زیست را نجات دهیم و باید از عامل مشکل فاصله بگیریم و قرائت غربی و مسیحی که این علم را به وجود آورده کنار بگذاریم و اگر آن را کنار نگذاریم باید به قرائت فردی مثل فرانسیس آسیزی برگردیم که یکجور عرفانی و صلح طلب دارد. لین وایت اشاره میکند که مسیحیت در دورهای که قدرت گرفت انسان محوری را پایه ریزی کرد و بخشهای مختلف طبیعت را از جاندارانگاری به حاشیه راند
این استاد دانشگاه اضافه کرد: حضرت عیسی مسیح خیلی روی موضوع انسان تاکید میکند و مسیحیت وقتی به مرور زمان امپراتوری روم را تسخیر میکند تا وقتی که امپراتوری روم رسماً مسیحی میشود و اعتقادات طبیعت محور در اروپا را منسوخ میکند، چون تا قبل از مسیحیت در اروپا، انگارههای روح انگاری حاکم بوده و افراد اعتقاد داشتند که مثلاً کوه، درخت و.. روح دارند، ولی مسیحیت قداست را از طبیعت گرفت و به انسانهای مقدس داد و به عقیده لین وایت مجموعه این عوامل باعث شد که طبیعت از روح جدا شود و حالا این طبیعت خشک قابل دخل و تصرف است. لین وایت مسیحیت شرقی را در این مسئله مقصر نمیداند که همین جای سوال دارد که چرا کلیسای شرقی را از این قضیه تطهیر کرده است؟ البته نقدهای دیگری هم به لین وایت مطرح است که الان فرصت پرداختن به آن نیست.
شاورانی گفت: لین وایت با انتشار این سخنرانی و مقاله خدمت بزرگی به جامعه علمی کرد، چون نظرها را به سمت موضوعی جلب کرد که تا پیش از این کسی به آن توجه نکرده بود. نقد لین وایت بیشتر متوجه مسیحیان و یهودیان میشود و درباره اسلام چیزی نگفته است. انتقادات تند لین وایت به مسیحیت منجر به بازخوانی قرائتهای جدید کتاب مقدس میشود. چندین دهه بعد از لین وایت، موضوع محیط زیست در دین اسلام هم مطرح میشود و رشد و نمو پیدا میکند.
وی اظهار کرد: در ادیان ابراهیمی ما با نبوت و وحی مواجه هستیم و، چون انسان مورد خطاب خداوند قرار میگیرد، محور جهان است، اما در ادیان شرقی ما با وحی و نبوت مواجه نیستیم یا مثلاً ما در ادیان ابراهیمی با بحث آخرالزمان مواجه هستیم که چنین بحثی در ادیان شرقی وجود ندارد. مورد دیگر اینکه در ادیان شرقی مثل هندویی و بودایی ما قانونی داریم که براساس آن به هیچ جانداری نباید آزار برسانیم و منجر به زخمی کردنش شویم یا مثلاً بحث تناسخ.
دیانی سپس پرسید که پاسخ علمای ادیان مختلف نسبت به موضوع انسان محوری چیست؟
شاورانی پاسخ داد: در حوزه یهودیت و مسیحیت برخی به سمت خوانشهای طبیعت محور واکو سنتر رفتند برخی هم خوانشهای انسان محور را پذیرفتند و سعی کردند که آن را تلطیف کنند و با بازخوانی برخی از متون مقداری از شدت آموزههای انسان محور کم کنند، اما برخی هم سراغ دیدگاههای شرق رفتند و ادیان ابراهیمی را راه حل مسئله ندانند. در جهان اسلام هم در چهل سال اخیر علمای اسلام به این نتیجه رسیدند که باید برای مسائل زیست محیطی جواب داشته باشند و الهیاتی را تدوین کنند و اتفاقاً به نسبت اروپا و آمریکا با ۲۰-۳۰ سال تاخیر هم علمای اسلام سراغ این مسئله رفتند و الهیات مدونی برای این موضوع تدوین کردند. در دهههای گذشته الهیات محیط زیستی اسلام بیشتر از قرآن گرفته شده است. در بحث آموزههای دینی و محیط زیست بحث «خلیفه الله» یکی از مهمترین بحثهاست و مجموعهای از آیات وجود دارد که همگی مبنی برمحوریت انسان هستند، ولی مهمترینشان همین واژه «خلیفه الله» است و تاکنون همه الهی دانان اسلامی به جز برخی از استثنائات این آموزه را پذیرفتند و در حوزه محیط زیست با بحث مسئولیت پذیری و امانتداری انسان مرتبطش کردند و گفتند انسان، چون جانشین خداوند است باید مسئولیتپذیر باشد.
عضو هیئت علمی دانشگاه مذاهب اسلامی در ادامه بیان کرد: ما هرچقدر انسان را بزرگتر ومهمتر بدانیم انگار داریم به طبیعت ضربه میزنیم در حالیکه اگر تعریفمان از انسان محدود باشد مجوز کمتری به او برای دست اندازی به طبیعت میدهیم. من فکر میکنم عرفی گرایی و تقدس زدایی از طبیعت نقش بسیار مهمی در اوضاع فعلی دارد. من فکر میکنم ما باید واژه «خلیفه» را بازخوانی کنیم. خلیفه در لغت به معنی جانشین شدن یک فرد حاضر به جای یک فرد غایب است. در قرآن هم مشتقات مختلفی از این واژه استفاده میشود. تحقیقات نشان داده که در نیمههای قرن هجری به بعد به خاطر بحثهای سیاسی و اجتماعی و نقشی که خلفای اموی و عباسی داشتند واژه خلیفه به خلیفه الله تغییر پیدا میکند و مصداقش هم خلفای اموی و عباسی میشود در واقع ما از خلیفه الرسول به خلیفه الله میرسیم. این واژه از اواخر قرن سوم هجری توسط طبری به نوعی نهادینه میشود. بعد از طبری مفسران دیگری صحبت او را تکرار میکنند و سپس از تفسیر وارد بحث در کتب کلامی میشود و به مرور زمان تبدیل به یک آموزه مسلم و پذیرفته شده میشود. البته به گفته برخی ازمحققان در دوره بنی عباس به صورت عمدی تغییر معنایی درباره این واژه صورت گرفت. تا قبل از طبری تاکید برروی جانداران دیگری مثل جن بوده است، ولی طبری اعتقاد داشته که منظور از خلیفه، خلیفه من الله یا پادشاه دادگر است.
وی اضافه کرد: طبری یک مفسر معیار و صاحب نظر است، اما حتی از بعد از او وقتی به تفاسیر مراجعه میکنیم میبینیم که تفاسیر در تفسیر دقیق خلیفه دچار پراکندگی هستند و تا امروز هم این پراکندگی وجود دارد مثلاً رشید رضا دیدگاه طبری را نپذیرفته و معتقد است که خلیفهای که در سوره بقره آمده خلیفه انسانهای قبل از آدم و حوا بوده است. به همین دلیل تا به امروز مفسران شیعه و سنی و فرق دیگر هنوز راجع به واژه خلیفه به اتفاق نظر نرسیده اند و یک نگاه یکسان به وجود نیامده است. واژه خلیفه دوبار در قرآن ذکر شده که یکبار در سوره بقره خطاب به حضرت آدم آمده و بار دوم در سوره صاد آمده و در این سوره معنای خلیفه شخص متقدم بر داوود یعنی طالوت است که اولین پادشاه بنی اسرائیل است، چون به گناهانی مرتکب میشود خودکشی میکند و بعد از او داوود دومین پادشاه بنی اسرائیل است بنابراین در اینجا منظور از خلیفه، جانشینی داوود به جای طالوت است.
شاورانی در پایان گفت: ما اگر بخواهیم یک آموزه صحیح درباره جایگاه انسان در جهان تعریف کنیم واژه «عبودیت» است، چون واژه «خلیفه» بار معنایی خاصی ندارد و مشکلاتی هم از قبیل آنچه ذکر شد درباره آن وجود دارد، اما واژه «عبد» به وفور به کاررفته و در مورد بسیاری پیامبران هم واژه عبد استفاده شده است. ما وقتی انسان را به عنوان حاکم و پادشاه منصوب شده از سوی خدا بدانیم به او اجازه دخل و تصرف در طبیعت میدهیم در حالیکه انسان در موازین اسلامی اصلاً نمیتواند جانشین خدا باشد در واقع «خلیفه الله»، چون درخودش معنای اقتدار و حکومت را دارد با بحثهای زیست محیطی جور در نمیآید در حالیکه عبودیت معنای فروتنی و تواضع میدهد و انسان فروتن سلطه جو نمیشود.
انتهای پیام/