در بزرگ‌ترین رویداد هنری ایران چه می‌گذرد؟
حراجِ تهران هرچند در ظاهر یک نهاد خصوصی است و پشتش به جائی گرم نیست، اما حضور مقام‌های رسمی دولتی مخصوصا وزارت ارشاد در جلسات حراج نکته جالب‌توجهی است. علی مرادخانی معاون هنری وقت وزارت ارشاد، مجید ملانوروزی مدیر وقت مرکز هنر‌های تجسمی وزارت ارشاد، مرتضی کاظمی معاون هنری وزارت ارشاد در دولت اصلاحات، سید محمد بهشتی مدیر عامل سابق فارابی و البته احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران معمولاً پای ثابت حراج‌های تهران بوده‌اند.
گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ این روز‌ها اکثر آدم‌ها می‌دانند که حراج تهران چیست، از کجا آمده و برای چه کاری تشکیل می‌شود. حراج تهران را شاید بتوان مهم‌ترین رویداد هنری- اقتصادی چند سال اخیر کشور در عرصه هنر‌های تجسمی دانست، چراکه تا حدودی توانسته جایگاهی در میان هنردوستان پیدا کند و به جذب سرمایه آن‌ها بپردازد و با حجم قابل توجه مبادلات انجام شده در رأس خبر‌ها قرار بگیرد. رویدادی هنری که بیش از خبرسازی و اطلاع‌رسانی پیرامون گردش‌مالی، حاشیه‌ساز بوده و در هر دوره حرف‌وحدیث‌هایی پیرامون صحت برگزاری آن در محافل رسانه‌ای مطرح شده و البته پاسخ متقنی به این شبهات داده نشده است. در این نوشتار به مناسبت برگزاری پانزدهمین حراج تهران، مروری بر این رویداد هنری و البته حواشی مهم‌تر از متنش داریم.
 

حراجِ یا قالب‌سازی تهران؟

حراج تهران نهادی مستقل و خصوصی است که در تهران فعالیت می‌کند و بازار اصلی فروش آثار هنر‌های تجسمی همچون نقاشی، مجسمه، نقاشی‌خط و عکس است. این نهاد با مجموع فروش ۱۵۸ میلیارد تومان در دی ماه سال جاری، بزرگ‌ترین مرکز خرید و فروش اثر هنری در ایران شناخته شد.
حضور مقام‌های رسمی دولتی مخصوصا وزارت ارشاد در جلسات حراج نکته جالب‌توجهی است. علی مرادخانی معاون هنری وقت وزارت ارشاد، مجید ملانوروزی مدیر وقت مرکز هنر‌های تجسمی وزارت ارشاد، مرتضی کاظمی معاون هنری وزارت ارشاد در دولت اصلاحات، سید محمد بهشتی مدیر عامل سابق فارابی و البته احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران معمولاً پای ثابت حراج‌های تهران بوده‌اند

مجموعه حراج تهران فعالیت خود را به‌طور رسمی از ۲۹ خرداد ۱۳۹۱ در تهران آغاز کرد. حراج در هتل پارسیان آزادی تهران برگزار می‌شود و علیرضا سمیع‌آذر مدیر اسبق موزه هنر‌های معاصر تهران، مدیریت آن را برعهده دارد.

بر اساس کاتولوگ پانزدهمین دوره از حراج تهران، پیش از آغاز حراج بیشترین قیمت تخمین زده شده به اثری از پرویز تناولی با قیمت ۱۲ تا ۱۴ میلیارد تومان اختصاص داشت که در نهایت ۱۴ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان فروخته شد. در این حراج هنر مدرن ایران، ۸۰ اثر از ۶۰ هنرمند ارائه شده است که ۳۵ اثر با قیمت پایه بالای یک میلیارد تومان برآورد شده و به فروش رفته است.
تابلوی خاطرات امید از آیدین آغداشلو در حراج روز جمعه ۲۶ دی‌ماه ۱۳۹۹، در حراجی تهران به قیمت پایه یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان عرضه شد و در نهایت به ده برابر این قیمت یعنی ۱۲ میلیارد تومان، به فروش رسید. پیش از این، گران‌ترین اثر فروخته شده تابلویی از سهراب سپهری بود که سال ۱۳۹۷ در نهمین دوره، لیلی گلستان آن را به حراج تهران عرضه کرد و با قیمت ۵/۱ میلیارد تومان فروخته شد. پس از آن اثری از منیر فرمانفرمایان با ۴ میلیارد تومان و اثر دیگری از حسین زنده‌رودی با ۳/۵ میلیارد تومان در صدر رده‌بندی حراج قرار دارند.
پیش از این هم آثار مختلفی در جلسات متعدد حراج تهران به فروش رسید که منشاء حواشی و گمانه‌زنی‌های فراوانی شد که یکی از مهم‌ترین آنها، فروش تابلو‌های جعلی از هنرمندانی، چون سهراب سپهری با قیمت‌هایی نجومی است.
 

سهراب به فواره‌ی هوشِ دلالان می‌نگرد!

ماجرای اصل یا تقلبی بودن آثار سهراب سپهری یکی از مهم‌ترین حواشی مرتبط با حراج تهران است. بحث اتهام یا شایعات پیرامون آثار جعلی منسوب به سهراب سپهری پیشینه‌ای بیش از عمر حراج تهران دارد و در یکی از مهم‌ترین آن‌ها این اتهام نه از سوی کارشناسان و یا افرادی غریبه، بلکه از طرف پروانه سپهری خواهر این هنرمند فقید و در جریان برگزاری اولین نمایشگاه آثار هنری (آرت اکسپو) در تهران مطرح شد. شاید به همین سبب باشد که برخی از منتقدان برگزاری حراج تهران، ماجرای اصالت تابلو‌های سهراب را مجدانه در فضای نقد رویداد‌های هنری مطرح کرده و پیگیر آن هستند.
بهرام دبیری: «دوستی می‌گفت کسی اثری از سهراب را به من پیشنهاد کرد، آن را نزد استاد کارشناس بردم، بعد از سه روز کارشناس، سندی به من داد که اصالت اثر را تایید می‌کرد. آن را برای حراج کریستیز به لندن بردم، اما آنجا به من گفتند اثر متعلق به سهراب نیست»


داستان از این قرار بود که؛ اکسپویی رسمی که در ۷ مهر ۱۳۸۳ و در زمان مدیریت علیرضا سمیع‌آذر در اداره کل هنر‌های تجسمی و موزه هنر‌های معاصر در تالار وحدت برگزار شد، گرچه حرکتی نو بود، اما حواشی بسیاری داشت. از جمله اینکه سازمان بازرسی کل کشور، به قیمت خرید برخی از آثار هنری توسط دستگاه‌های دولتی اعتراض کرد. تا جاییکه برخی از دستگاه‌های دولتی مجبور شدند، آثار خریداری شده را پس دهند. یکی از مهم‌ترین آثاری که در جریان این اکسپو مورد توجه و البته حاشیه واقع شد، تابلو‌های مربوط به سهراب سپهری بود.

پروانه سپهری-خواهر سهراب سپهری- چندسال بعد از این رویداد، درباره این ابهام در گفتگویی با خبرنگار مهر توضیح داد: «چند سال پیش و در زمان مدیریت آقای سمیع‌آذر و در زمان اکسپویی که در تالار وحدت برگزار شد، نیز یک کار از برادرم روی دیوار رفت و قیمتی میلیونی به خود گرفت که تقلبی بود. همان زمان هم من خواستم با آتش زدن آن در پیش چشم مردم جلوی این کار را بگیرم که با مخالفت مدیریت امور تجسمی آن زمان نتوانستم.»

خواهر سهراب سپهری، اما اظهارنظر درباره ماجرای جنجالی تابلو‌های جعلی را در همینجا رها نکرد. او در مصاحبه دیگری با خبرگزاری مهر در دی ماه سال ۱۳۸۹ از چاپ بدون اجازه کتابی از طرح‌های سهراب با جعل امضای او و همینطور برپایی نمایشگاهی با تابلو‌هایی که در دست فردی امانت بوده‌اند، سخن گفت. اما این داستان به همینجا ختم نشد و پای آثار جعلی سهراب به حراج کریستیز دوبی هم باز شد که این بار هم این خانواده سپهری بودند که اصالت اثر را زیر سوال بردند.
پروانه سپهری در این مورد هم در گفتگویی به خبرگزاری مهر گفت: «در کمال وقاحت عده‌ای کاری را از سهراب به یکی از حراج‌ها فرستادند که هم قیمت آثار سهراب را پایین آورد و هم آبروی هنر معاصر ایران را بردند.»
او در این باره اینطور ادامه داد: «وقتی سهراب بعد از دوره‌ای که برای معالجه بیماری به لندن رفته بود، بازگشت دو آلبوم بزرگ که برای نگهداری از طرح‌ها و کاغذ‌های نقاشی استفاده می‌شود، آورده بود. من آن‌ها را در انبار منزل‌مان پیدا کردم. او گفت که تعدادی از طرح‌هایش را به خانمی داده است که دوست داشته آن‌ها را ببیند. سهراب در این زمینه بسیار مهربان بود و هروقت کسی از او می‌خواست کارهایش را به او بدهد تا ببیند، قبول می‌کرد، طرح‌هایش را هم به این خانم داده و قرار بود بعد از پس گرفتن، آن‌ها را در این آلبوم‌ها قرار دهد. بعد از فوت سهراب، چون هنوز این طرح‌ها نزد این خانم بود، با ایشان تماس گرفتم و خواستم که طرح‌ها را بازگرداند. در آن زمان در تالار وحدت کار می‌کردم که قرار شد، طرح‌ها را فردای همان روز به تالار وحدت بیاورد. این خانم ۱۰ طرح را برایم آورد و من تصور کردم کل کار‌هایی که نزد این خانم بوده همین تعداد است. در آن زمان مطلع شدم نگارخانه‌ای نمایشگاهی از طرح‌های سهراب را برگزار کرده، جالب که زیر این طرح‌ها امضای سهراب دیده می‌شد. این درحالی است که هیچ نقاشی پایین طرح‌هایش را امضا نمی‌کند! طراحی صورت می‌گیرد تا بعد به یک نقاشی تبدیل شود. در واقع این طرح‌ها اتود است.».

اما علیرضا سمیع آذر در همان سال‌ها و در پاسخی ضمنی به اظهارات انتقادی خانواده سپهری درباره آثار ارسالی به حراج کریستیز، در سال ۱۳۸۷ در گفتگویی با روزنامه دنیای اقتصاد درباره نقشش در زمینه اتصال آثار هنری ایرانی به کریستیز و دیگر حراجی‌ها، اینطور پاسخ داد: «من فقط با مؤسسه کریستیز همکاری می‌کنم. مشاور آن‌ها هستم و سعی می‌کنم این مؤسسه را بیشتر با آثار هنرمندان معاصر ایران آشنا کنم و در عین حال این شانس را به جمع وسیع‌تری از هنرمندان ایرانی بدهم که بتوانند از فرصت کریستیز برای حراج آثارشان استفاده کنند. من فقط یک مشورت دهنده هستم و توصیه‌های کریستیز را به جامعه هنری می‌رسانم و پیشنهاد‌های جامعه هنری را نیز به کریستیز منتقل می‌کنم. مطمئناً زمانی که این آشنایی صورت گرفت، دیگر به من نیازی نیست. البته برخی مجموعه‌دار‌ها و هنرمندان فکر می‌کنند که آثارشان را اگر من به کریستیز معرفی کنم، کریستیز آن‌ها را جدی می‌گیرد؛ لذا من هم به نیابت از آن‌ها این کار را انجام می‌دهم.»
 

بانگِ فریاد‌های خاموشِ هنرمندان بر سرِ مدیران
سوال اصلی درباره حراج تهران نه مربوط به ابعاد هنری این رویداد، که مرتبط با رویکرد اقتصادی و البته فرهنگی آن است. جایگاه رویداد‌هایی همچون حراج تهران و دادوستد‌های عجیب مالی‌اش، آنهم در جامعه‌ای همچون ایران کجاست؟

اعتراض به اصالت آثار نمایش‌داده شده در حراج‌های مختلف با عنوان آثار برجای مانده از سهراب سپهری محدود به خانواده این هنرمند نشد. یکی از کسانی که نقد‌های مهمی درباره اصالت آثار منتسب به سهراب مطرح کرد، کوروش شیشه‌گران، یکی از مهم‌ترین نقاشان معاصر ایران است. او در سال ۱۳۸۸ در گفتگویی با خبرگزاری مهر درباره تردید‌های خود نسبت به آثار منسوب به سهراب سپهری در این باره می‌گوید: «مگر سهراب چند کار ناشناخته داشته است که ما ندیده‌ایم و الان به عنوان آثاری که در این سال‌ها هیچوقت خبری از آن‌ها نشنیده بودیم فروخته می‌شوند. به نظر من جعل امضای طرح‌های او می‌تواند کاملاً درست باشد. وقتی در چند حراجی که برای فروش آثارم برگزار شده بود، شرکت کردم، تعدادی از کار‌های سهراب با امضای او دیدم. این کار‌ها برایم غریب بودند، چون با دید و سبک کاری سهراب هماهنگ نبودند. این موضوع را با یکی دو هنرمند دیگر هم مطرح کردم و آن‌ها نیز با من موافق بودند. طرز کار و امضای سپهری در کار‌ها که در حراجی‌ها ارائه شده بود، متعلق به او نبودند. من با کار‌های سپهری آشنا هستم. این نوع کار‌های هنری به اصطلاح مثل طلای بدل و اصل هستند. ما هم مانند طلاشناسان با نگاه به اثر یک هنرمند می‌توانیم بفهیم واقعا متعلق به او هست یا نه. باید در کنار یک اثر باشیم تا به صورت مقایسه‌ای نشان بدهم چه تفاوت‌هایی در کار‌هایی ارائه‌شده در حراج‌ها با کار واقعی سهراب وجود دارد. امضا‌های سهراب در تعدادی از آثار فرخته شده در حراجی‌ها تقلید ناشیانه‌ای بود که می‌شد به راحتی تشخیص داد، امضا‌های او محکم و زیبا بودند.».

اما با وجود طرح این شبهات و حرف‌وحدیث‌ها، باز هم آثار سهراب سپهری در حراجی‌های بزرگ به فروش گذاشته شد. قرعه گران‌قیمت‌ترین اثر فروخته شده در هفتمین دوره حراج تهران به نام سهراب سپهری افتاد. اثری از این هنرمند از مجموعه تنه درختان که در سال ۱۳۵۱ نقاشی شده و به قیمت ۳ میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان به فروش رسید. اما چند روز بعد از هفتمین حراج تهران، گران‌قیمت‌ترین تابلوی نقاشی فروخته شده با انگ جعلی بودن مواجه شد. گرچه علی مرادخانی، معاون هنری وقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این ادعا را رد کرد. اما همانطور که فعالیت حراج تهران پر رونق‌تر از گذشته ادامه می‌یافت، شایعات هم پرقدرت‌تر مطرح می‌شد. با برگزاری چند دوره از حراج‌های تهران و رکورددار شدن آثار این شاعر و نقاش معاصر ایرانی با ارقامی میلیاردی، بازار حرف و حدیث نه تنها در مورد آثار او بلکه حتی درباره برخی دیگر از هنرمندان متوفی و یا حتی در قید حیات هم که اثرشان در این حراجی عرضه شده بود، داغ شد و بالا گرفت. این یکی از مهم‌ترین نکات پیرامون حراج تهران و کارکرد‌های هنری-فرهنگی آن است. نکته‌ای که اگرچه به زعم بسیاری از هنرمندان مهم‌تر از اصلِ ماجرای حراج است، اما معلوم نیست به کدامین دلیل تا امروز مورد توجه واقع نشده و نمی‌شود.
 

پشتِ حراجِ تهران به کجا گرم است؟

بعد از ماجرا‌های مربوط به اصالت یا جعلی بودن نقاشی‌های سهراب، به مرور هنرمندانی هم نظرات خود را به وضوح بیان کردند. کامران عدل، عکاس شناخته‌شده پس از برگزاری یکی از دوره‌های حراج تهران در صفحه شخصی فیس‌بوک خود نوشت: «اگر فکر می‌کنند می‌توانند این نیمسوز حراج تهران را بکنند توی پاچه من، کور خواننده‌اند. در کشوری که اگر با کسی دست می‌دهید، بلافاصله باید انگشتان دست خودتان را بشمارید که کم و کسری نداشته باشد، آیا فکر می‌کنید کسی حاضر باشد بالای سه میلیارد تومان پول حلال را بدهد و یک تابلوی تقلبی بخرد؟»
بهرام دبیری، نقاش به نام نیز که چندین بار نظرات خود را در این زمینه به صراحت بیان کرده بود، در سال ۱۳۹۶ به مجله شبکه آفتاب گفت: «دوستی می‌گفت کسی اثری از سهراب را به من پیشنهاد کرد، آن را نزد استاد کارشناس بردم، بعد از سه روز کارشناس، سندی به من داد که اصالت اثر را تایید می‌کرد. آن را برای حراج کریستیز به لندن بردم، اما آنجا به من گفتند اثر متعلق به سهراب نیست.»
ادعا‌هایی که هیچگاه مورد نقد و بررسی دقیقی قرار نگرفت. سمیع‌آذر همواره در پاسخ به این شائبه‌ها، صحت اصالت تابلو‌ها و آثار هنری عرضه‌شده در حراج تهران را تایید کرده و بعد از آن هم اکثر منتقدان تا برگزاری حراج بعدی در سکوت به نظاره این بازار نشسته‌اند. برخی گفته‌اند که حراج تهران چیزی جز پولشوئی نیست. اما چنین پاسخ گرفته‌اند؛ «رقم‌هایی که در حراج تهران مبادله می‌شود به هیچ وجه قابل مقایسه با ارقام پولشویی نیست... پولشویی مربوط به افرادی است که پول و سرمایه کثیف دارند که از راه‌هایی مثل فروش اسلحه، مواد مخدر و دیگر مصادیق مجرمانه به دست آمده است. اما خریداران آثار هنری جزو فرهیخته‌ترین افراد متمول جامعه ما هستند. افرادی که پولشویی می‌کنند به راحتی و پنهانی می‌توانند پول خود را صرف خرید ملک، جواهر، اتومبیل و... کنند و هیچ کسی هم از این خرید چیزی متوجه نمی‌شود. شما تا به حال شده به آژانس‌های املاک مراجعه کنید و در مورد خریداران و فروشندگان ملک‌های ده‌ها میلیاردی سوال کنید؟»
مقدمات این استدلال آن‌چنان درهم آمیخته و آشفته است که سخن گفتن و نوشتن درباره آن بیش از پیش گزافه بنظر می‌رسد. حال آنکه برگزارکنندگان حراج تهران می‌دانند که تیرِ نقد ناقدان به کدامین سو نشانه رفته و تنها خود را کنار می‌کشند. حراجِ تهران هرچند در ظاهر یک نهاد خصوصی است و پشتش به جائی گرم نیست، اما حضور مقام‌های رسمی دولتی مخصوصا وزارت ارشاد در جلسات حراج نکته جالب‌توجهی است. علی مرادخانی معاون هنری وقت وزارت ارشاد، مجید ملانوروزی مدیر وقت مرکز هنر‌های تجسمی وزارت ارشاد، مرتضی کاظمی معاون هنری وزارت ارشاد در دولت اصلاحات، سید محمد بهشتی مدیر عامل سابق فارابی و البته احمد مسجدجامعی عضو شورای شهر تهران معمولاً پای ثابت حراج‌های تهران بوده‌اند.
شاید به همین خاطر است که هرگاه صحبت از بررسی و نظارت بر شایعات مطرح‌شده پیرامون حراج تهران به میان می‌آید، مدیران حراج و مدیران دولتی، با اطمینان صحت این قضیه را مورد تردید قرار می‌دهند و حراج با قوت به کسب‌وکارش ادامه می‌دهد.
 

حراجِ تهران را ایرانیزه کنیم؟

موضوع مافیای هنر در هیچ کجای دنیا ناشناخته نیست و ایران نیز مستثنی از این موضوع نیست. علیرغم اینکه هرگاه سخن از مافیای هنری و رفتار‌های مافیایی به میان می‌آید، ممکن است از سوی اکثر افراد فعال در زمینه تولید یا خرید و فروش آثار هنری یا دست‌اندرکاران در این حوزه تکذیب شده یا به صراحت و با اسنادی متقن از آن صحبت نشود. حراج تهران هم با توجه به ماهیت ذاتی خود که با خرید و فروش آثار گران قیمت سر و کار دارد، بی‌نصیب از گمانه‌زنی‌ها در این خصوص نبوده و حتی هرازگاهی شائبه‌هایی در موردش وجود داشته است که چند مورد از مهم‌ترین آن‌ها در همین گزارش مورد اشاره واقع شد.
سوال اصلی درباره حراج تهران نه مربوط به ابعاد هنری این رویداد، که مرتبط با رویکرد اقتصادی و البته فرهنگی آن است. جایگاه رویداد‌هایی همچون حراج تهران و دادوستد‌های عجیب مالی‌اش، آنهم در جامعه‌ای همچون ایران کجاست؟
 
/انتهای پیام/
ارسال نظر
captcha