گروه راهبرد «سدید»؛ وقتی نام آدام اسمیت را میشنویم عموما تصور میکنیم با پدر علم اقتصاد و یکی از بنیان گذاران اقتصاد بازار آزاد و ضددولتی و نظریه پرداز راست روبرو هستیم. اما این تصور تا چه میزان با واقعیت آدام اسمیت و نظریات اصلی او همخوانی دارد؟ آیا چهرهای که از او در فضای آکادمیک ساخته شده است، منطبق با نظریات سیاسی و اقتصادی اوست؟ شاید بهتر باشد برای یافتن پاسخ این سوال نگاه دقیق تری به نظریات این متفکر بزرگ و تاثیرگذار داشته باشیم. پل ساگاریس (Paul Sagaris)، مدرس فلسفه سیاسی در بخش اقتصاد سیاسی کالج سلطنتی لندن است در این یادداشت ما را با جهان فکری آدام اسمیت آشنا میکند. این یادداشت برای اولین بار در نشریه اینترنتی aeon منتشر شده است.
اگر در طول عمرتان فقط نام یک اقتصاددان را شنیده باشید احتمال زیاد نام آدام اسمیت است. او شناخته شدهترین اقتصاددان در بین مردم عادی و دانشگاهیان میباشد که در فضای آکادمیک هم با عنوان بنیانگذار علم اقتصاد از او نام برده میشود.
علاوه بر این که او را پیشگام در ارائه نظریات و تئوریهای اقتصادی میدانند عموما ایده حمایت از بازار آزاد در برابر برنامه ریزیهای دولتی و دخالت دولت در بازار را جزو مهمترین تئوریهای رهابخش و مفید و تاثیرگذار او میدانند. در حقیقت باور همه این است که آدام اسمیت، بنیان گذار علم اقتصاد و یک ایدئولوگ سیاسی با گرایش راست بوده است. با این حال و علی رغم فراگیر بودن چنین باوری، باید بگویم که هر دوی این ادعاها در خصوص آدام اسمیت در خوشبینانهترین حالت گمراه کننده و در بدبینانهترین حالت، اشتباه و تحریف اندیشههای او میباشد.
جالب است بدانید که اسمیت به عنوان یک متفکر دانشگاهی که اکثر عمرش را در انزوا گذراند بیشتر در زمینه فلسفه اخلاق و سیاست فعالیت میکرد و در همین زمینهها هم در دانشگاه گلاسکو تدریس میکرد. در واقع هویت حرفهای او تا پیش از تولد رشته اقتصاد (به عنوان یک گرایش آکادمیک در قرن نوزده) هویت یک فیلسوف بود. در حقیقت اسمیت سالها بعد از مرگش یعنی در قرن ۱۹ به عنوان یک متفکر در حوزه اقتصاد شناخته شد (اسمیت در ۱۷۹۰ درگذشت یعنی درست در زمانی که انقلاب فرانسه در حال شکل گیری بود). البته نمیتوانیم نقش کتابی که او با عنوان جستاری در ماهیت و علل ثروت ملل نوشت را در شهرت سالهای بعدش در عرصه اقتصاد نادیده بگیریم. همانطور که بارها و بارها از این کتاب در مجامع مختلف اقتصادی نقل قول شده است. این کتاب اسمیت قطعا یکی از منابعی است که در شکل گیری نهایی اقتصاد به عنوان یک رشته در محیط آکادمیک نقش مهمی داشته است. اما ما نمیتوانیم نسبت به همین کتاب معروف او نیز بدون دقت و تامل نظر دهیم و کتابی که ترکیبی از نگاههای تاریخی و اخلاقی و روانشناسی و فلسفه سیاسی میباشد را همانند کتابهایی با مبنای غیرتاریخی و مملو از مفاهیم ریاضی و عددی که اکثر کتابهای حوزه اقتصاد میباشند، بدانیم. با همه اینها ثروت ملل شناخته شدهترین اثر اسمیت در حوزه اقتصاد سیاسی است. حوزهای که متاسفانه در نیمه دوم قرن بیستم با بی مهری زیادی مواجه شد.
باور همه این است که آدام اسمیت، بنیان گذار علم اقتصاد و یک ایدئولوگ سیاسی با گرایش راست بوده است. با این حال و علی رغم فراگیر بودن چنین باوری، باید بگویم که هر دوی این ادعاها در خصوص آدام اسمیت در خوشبینانهترین حالت گمراه کننده و در بدبینانهترین حالت، اشتباه و تحریف اندیشههای او میباشد
خوب است بدانید که درست اندکی پس از انتشار، ثروت ملل در پارلمان بریتانیا مورد تفقد چارلز فاکس قرار گرفت البته وی بعدها اعتراف کرد که تقریبا این کتاب را هرگز مطالعه نکرده است. در واقع شاید بتوانیم بگوییم اکثر کسانی که بیشترین ستایشها را از کتاب اسمیت انجام داده بودند هیچ گاه استدلالها و عمق کلام و ایده او را درک نکردند. درست به همین دلیل است که مشاهده میکنیم حتی پس از اینکه خودش ثروت ملل را مانیفستی علیه کل نظام تجاری و اقتصادی بریتانیای کبیر نامید همچنان ستایش کنندگانی در پارلمان وجود داشتند که در عین دفاع از کتاب از همان نظام اقتصادی که اسمیت علیه اش قلم زده بود دفاع میکردند. اگر در آن دوران اسمیت از استقبال نمایندگان پارلمان از کتابش ناراحت شده است و علیه آنها سخن گفته است قطعا اگر میدانست که سالها بعد از کتابش به عنوان مانیفست بازار آزاد نام برده میشود بسیار افسرده و ناامید میشد. اما انگار سرنوشت او این بود که در کنار سیاستهای جناح راست و به عنوان ایدئولوگ این جناح در اوایل ۱۹۸۰ مطرح شده و در عرصه سیاست و اقتصاد کشورهای متعددی تاثیرگذار باشد. تحولاتی که معمولا به عنوان نئولیبرالیسم شناخته میشود و افرادی مانند ریگان و تاچر نمایندگان سیاسی آن میباشند. در حوزه آکادمیک نیز این تفکر ریشه در بحثهای هایک داشت که بعدها فریدمن و کیت جوزف در دهه ۸۰ از آن حمایت جدی کردند و کم کم شبکه گستردهای از دانشگاهیان و اتاقهای فکر مشغول توسعه این تفکر و حمایت از آن شدند. در طول این مدت و با گسترش نظریه نئولیبرالیسم نام آدام اسمیت هم به عنوان قهرمان اولیه ایده بخش خصوصی و مدافع بازار آزاد و سرمایه داری علیه توسعه و نظارت دولت مطرح شد. در واقع همانگونه که تاچر در سخنرانی اش مطرح کرده بود، اسمیت خواهان عقب راندن دولت از بازار بوده است (به خلاف آنچه در واقعیت اسمیت خواهان آن بود). برای اینکه ببینید جامعه آکادمیک تا چه میزان این نقش آدام اسمیت را پذیرفته است فقط کافیست به نام یکی از مهمترین اندیشکدههای اقتصادی راست در بریتانیا توجه کنید. این موسسه که نامش آدام اسمیت بود در دهه ۷۰ به شدت به دنبال سیاستهای بازار آزاد بود و عنوان خود را در ۲۰۱۶ به یک سازمان نئولیبرال تغیر داد.
البته ناگفته نماند که قطعا بین آنچه اسمیت به عنوان نظم طبیعی و نقش آزادی در ایجاد این نظام مطرح کرده بود با تمایلات راست گرایی که خواهان آزاد گذاشتن بازار و عقب نشینی دولت از عرصه بازار بودند شباهتهایی وجود داشت، اما اگر موشکافانه به بررسی ایده اسمیت بپردازیم مشاهده میکنیم که تفاوتهای بسیار ظریف و دقیقی بین این دو نگاه وجود دارد. در حقیقت آنچه اسمیت درباره نقش بازارها در یک جامعه آزاد مطرح کرده بود با آنچه امروز به عنوان ایدههای او مطرح میشود تفاوت زیادی وجود دارد و میتوان گفت امروز شاهد کاریکاتوری از ایده اصلی آدام اسمیت هستیم. در کاریکاتور امروزی از اسمیت، وی مورد ستایش کسانی قرار میگیرد که دلبسته بازار آزاد هستند و به بخش خصوصی و سرمایه داری ایمان دارند و دولت را تهدید اصلی آزادی و رفاه جامعه میدانند، اما آدام اسمیت واقعی مهمترین تهدید را تنها دولت نمیداند بلکه ورود سرمایه داران و بازرگانان بخش خصوصی به دولت را تهدید اصلی معرفی میکند. یعنی اسمیت موقعیتی را تهدید میداند که در آن سرمایه داران به عنوان نخبگان وارد دولت شده و زمام امور و تصمیم گیریهای اقتصادی را به دست بگیرند. اساسا چیزی که باعث شد اسمیت ثروت ملل را بنویسد و وارد این عرصه شود همان دغدغهای است که آن را شبکه سرمایه داری نامیده است. منظور اسمیت از این شبکه نظام وار این است که بازرگانان و سرمایه داران به وسیله شبکه منسجمی همه امور اقتصادی اروپای مدرن را به انحصار خود درآوده اند. بر همین اساس آنها با قدرتی که به دست آوده اند با دولتها لابی میکنند و حق انحصاری راه اندازی مسیرهای تجاری یا صادرات و واردات کالاهایی که میخواهند را دریافت میکنند. با این کار در واقع آنها جریان محصولات و اشتغال در بازارهای داخلی را در کنترل خودشان داشته و آن را به نفع خودشان مدیریت میکنند. اسمیت با کشف وجود چنین شبکهای و نقش آن در بازار نتیجه گرفت که مردم در واقع مجبور هستند هر قیمتی که سرمایه داران مشخص میکنند را برای کالاهای نامرغوب پرداخت کنند یعنی تورم خودساخته سرمایه داران به ضرر مردم و به نفع شبکه انحصاری میباشد. همین کیفیت در حوزه اشتغال عمومی هم در جریان بود، زیرا استخدام مردم عادی در مشاغل مختلف هم بر اساس سیاستهایی بود که این شبکه تعیین میکردند پس کسی خارج از حیطه سیاستهای اعلامی سرمایه داران نمیتوانست استخدام شود. آدام اسمیت چنین موقعیتی را توهین به آزادی انسانها و بزرگترین تهدید علیه ظرفیتها و استعدادهای یک ملت در جهت انباشت و افزایش ثروت جمعی میدانست. با همه این هشدارهای اسمیت که در ثروت ملل بیان شده است بازرگانان و کارفرمایان همیشه علیه منافع عمومی و به نفع خودشان سیاست گذاری کرده و میکنند دقیقا مانند موقعیتی که اسمیت بیان کرده است: آنها هر وقت در جلسهای دور هم جمع شوند، نتیجه آن حتما علیه منافع عمومی و باعث بالاتر رفتن قیمتها خواهد بود.
اسمیت هرگز اعتمادی به ثروتمندان یا همان کارآفرینان و ثروت آفرینان نمونه عصر نئولیبرالیسم نداشت و آنها را موتور محرک شکوفایی اقتصادی نمیدانست بلکه اعطای آزادی مطلق و قدرت به آنها و عدم نظارت بر آنها را مانند این میدانست که مسئولیت مرغداری را به روباهها بسپارید
در حقیقت بازرگانان در طی سالیان طولانی و در قرنهای متمادی همواره به دنبال حفظ موقعیت برتر خود در جامعه بوده اند و این کار را با حفظ مزیتهای انحصاری و ناعادلانهای که در اختیار میگرفتند انجام میدادند. برای مثال آنها با مطرح کردن ایده تراز تجاری موفق شدند ورود و خروج کالا و طلا به کشورها را محدودیت پذیر کنند و به واسطه همین امر و با توان بالای لابی دولتها را مجبور میکردند تا به حرف آنها گوش داده و کنترل بازارها را بر عهده آنها بگذارند. در واقع آنها به اسم کمک به متعادل کردن تراز تجاری و خدمت به اقتصاد، دولتها را مجبور میکردند تا واردات کالا را محدود کند در نتیجه اجناس خودشان در بازارهای داخلی با قیمتهای بالاتری به فروش میرسید. این همان روند معیوبی بود که اسمیت علیه اش موضع گرفته است. علاوه بر این تجربه اسمیت در رصد تحولات اقتصادی و سیاسی او را به این نتیجه رسانده بود که سرمایه داران و بازرگانان منبع و منشا نزاعها و جنگها بین دولتها هستند. این تحلیل اسمیت برگرفته از ایده هیوم در خصوص حسادت بود. این پدیده موجب میشد که تجارت بجای اینکه عاملی برای دوستی و اتحاد ملتها و کشورها با یکدیگر باشد به ابزاری برای درگیری و نزاع بین آنها تبدیل شود. در حقیقت بازرگانان با تحریک احساسات ملی گرایی افراطی مردم را نسبت به کشورهای دیگر حساس میکردند و باعث میشدند تا مردم نتوانند این حقیقت را درک کنند که منافع اصلی آنها در ایجاد روابط تجاری دوستانه و مسالمت آمیز با همسایگانشان است. با همین سیاستهای منفعت طلبانه بازرگانان بود که صلح و ثبات در قاره اروپا به خطر افتاد و سیاست مداران برای حفظ بازارهای داخلی و یا بدست آوردن بازارهای بیشتر برای محصولاتشان به جنگ با دیگر کشورها تشویق میشدند. در حقیقت بازرگانان میدانستند که گرفتن حق انحصاری با حمایت نظامی بسیار آسانتر از بدست آوردن بازار در یک رقابت آزاد بود، زیرا در رقابت آزاد آنها مجبور بودند کیفیت را افزایش داده و قیمتها را کاهش دهند. سرمایه داران دائما با همین شیوهها و سیاستها دولتها را تسخیر کرده و بعد با استفاده از قدرت سیاسی و لابی با مراکز قدرت برای خودشان مزیت افزوده ایجاد میکردند.
در همین فضا است که آدام اسمیت مشهورترین ایده خود یعنی دست نامرئی را به عنوان استعارهای برای بیان کیفیت مداخله سرمایه داران از طریق دولت در بازار و تخصیص ناهمانگ و ناعادلانه بازار مطرح کرده است. ایده دست نامرئی اسمیت علیه مداخلات ویرانگر سرمایه داران در بازار مطرح شده است. درست است که اساسا اسمیت به تلاش سیاست مداران برای کنترل بازار و مدیریت تخصیص منابع به وسیله مداخله یا دور زدن فرآیندهای بازار بدبین بود و این تلاشها را مفید و نتیجه بخش نمیدانست، اما آنجایی که در کتاب خود ایده دست نامرئی را مطرح کرده است دقیقا روی صحبتش صرفا با دولت و مداخلات دولتی در بازار نیست بلکه مساله اصلیش مداخله دولت به دستور و تحت تاثیر نخبگان سرمایه دار و بازرگانان ذی نفوذ است.
یعنی اسمیت موقعیتی را تهدید میداند که در آن سرمایه داران به عنوان نخبگان وارد دولت شده و زمام امور و تصمیم گیریهای اقتصادی را به دست بگیرند
بلایی که بر سر ایده اسمیت آمده است در واقع طنز تلخی است که در آن یک ایده علیه خودش مورد بهره برداری قرار میگیرد. ما امروز شاهد این هستیم که مشهورترین ایده اسمیت که علیه سرمایه داری خصوصی و انحصارطلبی بخش خصوصی است در خدمت سرمایه داری قرار گرفته و برای دفاع از آن مورد استفاده قرار میگیرد. در واقع اسمیت خواهان این بود که هر کسی در بازار بصورت آزاد بتواند فعالیت تجاری کند و درگیر محدودیتهایی که بازرگانان با حمایت دولت ها، برای مدیریت بازار به نفع خودشان وضع کرده بودند نشود. اکنون به خوبی مشاهده میکنید که دست نامرئی اسمیت، افشاکننده مشکل تسخیر دولت به دست سرمایه داران است.
با این حال اسمیت به دلیل اینکه فشارها و قدرت سرمایه داران و حوزه نفوذ آنها در سیاست اروپا را بسیار زیاد میدانست از تحقق موقعیت آرمانی خودش ناامید بود مسئلهای که امروز هم ما همچنان درگیر آن هستیم و شرکتهای بزرگ قدرتهای عجیبی در لابی با حوزه سیاست داشته و همچنان منافع خودشان را از راههای مختلف تامین میکنند و هزینه سودهای هنگفت آنان از جیب ملتها پرداخت میشود. در واقع دغدغه آدام اسمیت همچنان یکی از ویژگیهای تعیین کننده واقعیت سیاسی و اقتصادی امروز ما میباشد. با اینکه در سالهای بعد آدام اسمیت را یکی از مدافعان بازار آزاد معرفی کردند و امثال ریگان همیشه از او تعریف و تمجید میکردند، اما فاصله بین این دو در خصوص نوع نگاهشان به سرمایه داران بسیار زیاد بود. ریگان سرمایه داران را ابرقهرمانانی معرفی میکرد که تنها کافیست از قید و بندهای دولت رها شوند تا جزو کارآفرینان بزرگ شده و به جامعه خدمات مطلوبی ارائه دهند، اما آدام اسمیت دقیقا در نقطه مقابل این دیدگاه قرار دارد. او معتقد است جامعه آزاد با اقتصادی سالم باید محدودیتهای شدید و نظارت دقیقی بر سرمایه داران وضع کند تا آنها نتوانند با انحصار طلبیهای خود و لابی با مراکز قدرت بازار را به نفع خودشان و به ضرر توده مردم کنترل کنند. اما با همه این حرفها نباید تصور کنیم که اسمیت یک متفکر چپ بوده است. ماجرا بسیار پیچیدهتر از این است که بتوانیم با برچسب زدنهای مرسوم زود به نتیجه برسیم.
آدام اسمیت به درستی ورود سرمایه داران به سیاست و کسب قدرت توسط آنان را برای جوامع خطرناک میدانست. او برای این یافته خود کمپانی هند شرقی را مثال میزد که به دلیل تسلط سرمایه داران و قدرت آنها تقریبا هند را به ویرانهای تبدیل کردند که تا سالها تحت ظلم و ستم انگلیسیها باقی ماند. با این وجود او سیاستمداران را نیز جایگزینهای مناسبی برای تصدی امور مربوط به سرمایه و تجارت و مدیریت بازارها نمیداند. زیرا معتقد است سیاست مداران تجربه و شناخت لازم و کافی از مجاری امور تجاری و ماهیت ثروت ندارند به همین دلیل به ناچار دچار خطاهای بزرگ خواهند شد. پیشنهاد و تحلیل نهایی اسمیت در این خصوص این بود که، بازرگانان بخش بالقوه مضر، اما کاملاً ضروری در اقتصادهای بزرگ مقیاس هستند و هنر و وظیفه اصلی یک دولتمرد یا قانونگذار شامل تصمیم گیری در مورد بهترین شیوه برای اداره فعالیتهای شرورانه سرمایه داران است. سیاستمداران باید تعادلی بین اعطای آزادی به نخبگان اقتصادی برای پیگیری فعالیتهای تجاری مشروع برقرار کنند، و زمانی که سرمایه داران از این آزادی و فعالیتهای تجاری خودشان سواستفاده کردند و دنبال استثمار دیگران بودند باید با سیاست و قدرت جلوی آنها را گرفته و کنترلشان کنند. به عبارت دیگر، اسمیت هرگز اعتمادی به ثروتمندان یا همان کارآفرینان و ثروت آفرینان نمونه عصر نئولیبرالیسم نداشت و آنها را موتور محرک شکوفایی اقتصادی نمیدانست بلکه اعطای آزادی مطلق و قدرت به آنها و عدم نظارت بر آنها را مانند این میدانست که مسئولیت مرغداری را به روباهها بسپارید.
جامعه آزاد با اقتصادی سالم باید محدودیتهای شدید و نظارت دقیقی بر سرمایه داران وضع کند تا آنها نتوانند با انحصار طلبیهای خود و لابی با مراکز قدرت بازار را به نفع خودشان و به ضرر توده مردم کنترل کنند
اما نباید فراموش کنیم که اسمیت هیچ طرح و مدلی برای ایجاد تعادل مناسب بین آزادی تجاری و کنترل سیاسی ارائه نکرد. حتی اسمیت ادعا کرد که ممکن است بسیاری از سیاست مدارانی که تحت تاثیر سرمایه داران قرار گرفته و یا به دنبال سیاستهای بازار آزاد میورند تحت تاثیر روح سیستم قرار گرفته و به همین دلیل عاشق طرحهای انتزاعی شوند. طرحهایی که روی کاغذ بسیار زیبا هستند و نوید اصلاحات و شکوفایی اقتصادی میدهند، اما در واقعیت تبدیل به چیز دیگری میشوند. در واقع اسمیت نیت بسیاری از سیاست گذاران این عرصهها را نیتهایی نجیبانه میدانست و معتقد بود بسیاری از آنها به دنبال ایجاد رفاه برای جامعه هستند، اما مشکل این بود که روح سیستم افراد را نسبت به دیدن واقعیتها و ثمرات این سیاستها کور میکرد. او برای فهم بهتر این موضوع مثال زیبایی میزند که بیانگر نوع نگاهش به ظرافتهای سیاست گذاری و جامعه پردازی است. اسمیت معتقد است اگر هدایت و کنترل مردم مانند هدایت مهرههای شطرنج بود سیاست مداران مشکل زیادی نداشتند و میتوانستند به راحتی مهرهها را طبق سیاستهای مد نظرشان حرکت دهند، اما مشکل اصلی اینجاست که در جامعه، ما با انسانهایی طرف هستیم که هر کدام اختیار دارند تا بر اساس نوع نگاهشان تصمیمی مستقل از تصمیم سیاست مداران بگیرند و دقیقا به همین دلیل است که جامعه به سادگی و راحتی کنترل پذیر نیست و نمیتوان توقع داشت تا میلیونها نفر با برنامههای اعلامی هماهنگ بوده و مشکلی در اجرای سیاستهای خرد و کلان پیش نیاید. برخی این تعابیر اسمیت را به اشتباه ایده اولیه عقلانی نبودن کنترل و قانون گذاری دولت در بازار و علیه برنامه ریزی سوسیالیتی برای نظارت بر بازارها میدانند، اما ایده اسمیت دارای ظرافتهای بیشتری است. آنچه اسمیت میگوید این است که در سیاست، هر طرح از پیش تعیینشدهای – بهویژه طرحی که فرض میکند میلیونها نفر که یک جامعه را تشکیل میدهند، به طور خودکار با آن همراهی میکنند – بالقوه خطرناک است. زیرا «روح سیستم» سیاستمداران را به یک اطمینان اخلاقی مسیحایی آلوده میکند که اصلاحات را در نظرشان آنقدر ضروری و موجه جلوه میدهد که برای رسیدن به اهداف آن هر عملی توجیه پذیر خواهد بود. همین حالات روانی است که در دل شعارهایی مانند اینکه "شما نمیتوانید بدون شکستن تخم مرغ املت درست کنید" سیاست مداران را به اشتباه میاندازد تا به هر طریقی به دنبال اجرای سیاستهای خودشان باشند و توجهی به تبعات منفی آن بر زندگی مردم نداشته باشند. همین اصلی که اسمیت به خوبی درباره اش به ما هشدار میدهد در واقع بیانگر موضع اصلی او نیز میباشد. اسمیت در خصوص هر نوع سیاستی که انتزاعی و متوهمانه بوده و نوید مدیریت ساده و هدایت سریع جامعه را میدهد هشدار میدهد چه این سیاست از طرف دولتهایی مانند شوروی و به قول معروف سیاست اصلاح اقتصادی و توسعه بالا به پایین باشد و چه سیاست اقتصادی مارگارت تاچر در دهه ۸۰. او هر دوی این سیاستها را مخرب و متاثر از روح سیستم میدانست و به یک اندازه به هر دوی آنها بدبین بود. او تسلط کامل دولت بر بازارها و حذف آزادیهای طبیعی در بازار که منجر به تخصیص عادلانه منابع میشود را همانقدر اشتباه میدانست که خصوصی سازی صنایع بزرگ دولتی و بروز بحران بیکاری عمومی را مورد انتقاد قرار میداد.
در واقع ایدههای اسمیت برای سیاست مداران هر دو جناح چپ و راست مفید است و هر دوی این جناحها مخاطب هشدارهای او هستند. او هشدار میدهد که هم جناح راست و هم جناح چپ اگر دارای نگرشهای بیمارگونه بالا باشند و اگر این روحیات کنترل نشود میتواند منجر به بروز اختلال و ناکارآمدی در سیستم و ظلم و رنج در جامعه شود.
متاسفانه در دوران ما سخت است تا به سیاست مداری اعتماد کنیم و از او انتظار داشته باشیم تا هشدارهای اسمیت را جدی بگیرد. به همین دلیل همچنان شاهد شعارهای بدون پشتوانه سیاسیون در انتخاباتها هستیم که در هنگام اجرا نیز توجهی به پیامدهای اجتماعی سیاست هایشان ندارند. اما وقت آن رسیده است که یکبار دیگر همه به دغدغههای آدام اسمیت با دقت بیشتری گوش دهیم تا شاید بتوانیم در اصلاح امور نقش بهتری ایفا کنیم.
/انتهای پیام/